نویسنده: میشل لووی | وقتی بیش از یکدهه پیش ژان ماری لوپن در دور اول انتخابات ریاستجمهوری فرانسه از ژاک شیراک پیش افتاد، فرانسویها بیش از بقیه اروپا خطر فاشیسم را احساس کردند. ولی امروز که صدای پای فاشیسم سرتاسر اروپا را فراگرفته، نئوفاشیسم دیگر صرفا یک خطر بالقوه نیست. برآمدن راست افراطی در سالهای اخیر واکنشهای بسیاری را برانگیخته است. در این میان فیلسوفان و نظریهپردازان سیاسی نیز کوشیدهاند عوامل این امر را بررسی و تحلیل کنند. آنچه در زیر میآید یادداشت میشل لوی درباره اوجگیری راست افراطی در کشورهای اروپایی و بیاعتنایی نیروهای سیاسی بهویژه چپگرایان به این پدیده نوظهور است. میشل لوی، جامعهشناس و فیلسوف فرانسوی- برزیلی است که کتابهای مختلفی درباره مارکس، الاهیات رهاییبخش، جنبشهای چپ و فرانتس کافکا نوشته است.
مترجم: اصل این گفتگو چند ماه قبل از شروع جنبش جلیقهزردها در هفتهنامهی اومانیته و ترجمهی آلمانی آن همزمان با اوج این جنبش در هفتهنامهی چپ فرایتاک منتشر شد. در این گفتگو، اتین بالیبار به خیزش راست افراطی، مرزهای اروپا و بحران کنونی نظام اروپایی میپردازد. دیدگاه او به آینده هرچند بدبینانه است، اما خواستار شکلهای جدید کنش سیاسی در قالب یک «چپ فرااروپایی» است، با این قید که مسالهی نمایندگی تا زمانی که نهادهای دولتی وجود داشته باشند از بین نخواهد رفت و از طرف دیگر پیامدهای خنثیسازی نیروهای سیاسی هژمونیک نیز غیرقابل پیشبینی است.
اگر بنوا آمون که براساس بسیاری از نظرسنجیها مقامی بهتر از پنجم را نمیتوانست کسب کند، به نفع ژان لوک ملانشون کنارهگیری می کرد، وضعیت جناح چپ در انتخابات این دوره، به گونهای دیگر و امید به حضور در دور دوم از سوی نامزد جناح چپ بیشتر میشد.