جنبش انقلابی که محمدرضا شاه را در سال ۱۹۷۹ سرنگون کرد، ائتلافی عملاً متشکل از طیف گستردهای از گرایشهای سیاسی بود. از جمله چپ انقلابی یا تندرو، اعم از سکولار و مذهبی، شامل حزب توده، فدائیان خلق و مجاهدین؛ احزاب اقلیتهای ملّی، به ویژه کردها؛ عقاید چپگرایانه مشروطهخواه، به ویژه انواع تکراریِ جبهه ملی؛ متجددهای اسلامی، پررنگتر از همه جنبش آزادیبخش، و نسخهای از پوپولیسم اسلامی. هر یک از این گرایشها در شبکههای فراملی و جهانی ادغام شده و هر یک به سهم خود بخشی از ادبیات چپ جهانی را به کار گرفتند.
پروژه تاریخ شفاهی ایران منبعی بینظیر برای تحقیق در مورد تاریخ معاصر ایران فراهم کرده است. این یادداشت مروری است بر تلاشهای حبیب لاجوردی و تیم همراهش در ساختن آرشیوی از روایتهای تاریخی مرتبط با دوران پهلوی و اهمیت چنین آرشیوی برای فهمی پیچیدهتر از سیاست و تصمیمگیریهای حاکمیتی در ایران.
در مقالهی پیشِ رو پیمان جعفری با بررسیِ اعتصابهای کارگران نفت در جریان انقلاب ایران (۱۳۵۷-۱۳۵۶) روایتهای مسلط دربارهی نسبت نفت با سیاست و فرایندهای شکلدهنده به ثمرهی انقلاب به چالش کشیده است.
فروردین ۵۸، محمد قائد در روزنامه خود ستون جدیدی راه انداخته بود. در صفحهٔ فرهنگ روزهاى چهارشنبه كتابهاى زير چاپ، تازه و پرفروش هفته را لیست میکرد. اما در این یادداشت او درباره مشکلات این کار و آمار و ارقام انتشارات در ایران نوشته است.
این عکس، مثل هر عکس دیگری از انقلاب ۵۷ نه فقط تصویری واقعی از آرایش نیروهای اجتماعی/سیاسی را در این رخداد نشان نمیدهد، که حبسمان میکند در یک لحظه و فرایندهای پیش و پسِ رویدادی را که تصویر میکند از قلم میاندازد.