«درخت انجیر معابد» آخرین رمان زندهیاد احمد محمود را میتوان واپسین درنگ او بر پابرجایی چیزی از جنس همان درخت انجیر معابد، در ذهنیت عمومی جامعهای دانست که به خوبی میشناخت. او نزدیک به پنجاه سال نوشت تا کاری را که با داستان کوتاه «صبح میشه»، در سال ۱۳۳۴ آغاز کرده بود، با رفتارشناسی جامعهای که پرستندهی درخت انجیر معابد است به پایان برساند.
هر چه هم که بخواهیم خود را معاصر نشان دهیم با این حال نمی توانیم جای خالی و فقدان رمان های رئالیستی را در فضای ادبی حال حاضر نادیده بگیریم.حتا نویسندگان بزرگ نسل پیشین هم مانند گلشیری و هدایت و صادقی و چوبک و دولت آبادی و ساعدی هیچکدام کاملاَ رئالیست نبوده اند. اما در این میان یک استثنا وجود دارد. احمد محمود که 12 مهر سالروز درگذشتش بود، با گذر زمان بیش از پیش توان ادبی رئالیستی خود را به رخ می کشد. تکنیک درخشان و زبان روان احمد محمود در آثارش به همراه توصیف دقیق شرایط اجتماعی و سیاسی شهری از خلال اتفاقات پیش روی کاراکترها، می تواند به عنوان سندی موثق از آن دوره مورد استفاده قرار بگیرد. در نوشتار زیر نویسنده، با اشاره به مفاهیمی که گفته شد، بیشتر به مسئله شهر به عنوان یک کاراکتر اصلی در آثار احمد محمود پرداخته است.