حرفهای ضد و نقیض در موردشان زیاد است، «کولبرها» را میگویم، همانهایی که برای نان، با جان معامله میکنند و به دل کوهستانها و کوره راههای پر پیچ و خم میزنند تا شکم خود و خانوادهشان را پر کنند. در زندگیشان که عمیق میشوی، میبینی، نمیتوانند از درآمد این کار بگذرند. بسیاریشان از سر ناچاری بدان تن میدهند و عدهای نیز از سر ترجیح.
قاچاقچیان دفترچه مرزی کولبران را ٢٠ هزار تومان میخرند و با مجوز آن کامیون کامیون کالا وارد میکنند. جمع دفترچه کولبران یک روستا شاید برای آنها رقم ناچیزی شود اما دلالی پس ماجرا رقمی انبوه را برای قاچاقچیان رقم میزند.
کولبری، متداول ترین شغل غیررسمی در غرب کشور است و این روزها تصاویری در فضای مجازی میبینیم که عمق فاجعه را بیش از پیش آشکار میکند؛ این تصاویر یک پدیده اجتماعی تلخ را به نمایش میگذارند، پدیدهای به نام کولبران تحصیلکرده.
هر روز در رسانههای مختلف اخباری از کشته شدن و یا دستگیری کولبران در کردستان منتشر میشود. اسبهای این کولبران عموما توسط نیروهای مرزبانی و پلیس در دم کشته میشوند.