برای سيروان، بستن آدم روی كول، با بستن يک بار پلاستيک پيچ ۷۰ كيلویی روی كول، فرق زيادی ندارد... كار، وقتی سخت میشود كه كولبر، از كوه پرت شده، تير مرزبانی، به سر و شكمش خورده و مغز و رودههايش بيرون ريخته، دست و پا و كمرش شكسته .... وقتي با بیسيم خبر دادند كه حسام از كوه پرت شده، سيروان وقتی رسيد بالای سر حسام، حسام، تمام كرده بود. سيروان، تنها بود، سيروان بود و يك طناب بلند. حسام، سر نداشت. سرش تركيده بود. سيروان برگشت و از روستا كمک آورد كه جنازه را پتوپيچ كنند و مثل تنه بريده درخت، روی شيب كوه سُر بدهند.
سهميه نون بچهها رو بهشون نمیدادن. قايم میكردن و میفروختن به بازيافتی. بعد از سه هفته ما رو فرستادن كمرد. نصف بچهها اسهال خونی گرفته بودن. به كثيفی اردوگاه اعتراض كرديم، هميارای اردوگاه با لوله سبز ريختن سرمون. من بعد از 50 روز آزاد شدم. صبح آزاد شدم، از جاجرود اومدم تهران، غروب رسيدم پارک دروازه غار، همون جا نيم گرم هرويين گرفتم و كشيدم.
در حياط يك كافه در قلب تهران نشستهايم. آدمهاي ديگري، ميآيند و ميروند، ميزهاي كافه، خالي و پر و پر و خالي ميشود؛ مثل تكراريترين روايتي كه ميشناسيم؛ آدمها به دنيا ميآيند، آدمها از دنيا ميروند، آدمها به دنيا ميآيند، آدمها از دنيا ميروند.... حبيب، پدر و مادرش را سالها پيش از دست داد. 16 ساله بود كه مادر فوت كرد، 17 سالش تمام نشده بود كه پدر فوت كرد. پاي ميز چوبي آن كافه، قصه حبيب را؛ قصه اندوهش را شنيدم.
دولت تمام اعتباراتش را بر توسعه اردوگاههای درمان اجباری متمركز كرده. اينكه به ما كمك نمیکنند چندان اهميت ندارد. مهم اين است كه حتي برای همان جمعيتی هم كه به زور در خيابانها دستگير میکنند و به اردوگاه درمان اجباری میبرند، هيچ حمايت و اقدام موثری انجام نمیشود؛ نه حمايت شغلی و نه حمايت اجتماعی و نه حمايت خانوادگی.
فقر چیست چگونه کار میکند؟ چگونه گروهها و شهرهایی از جامعه همیشه فقیر میمانند. این سوالی است که حسین راغفر در گفتگو با روزنامه اعتماد سعی میکند به آن پاسخ دهد.
تامین سیستم تهویه معدن، ١٠ میلیون تومان هم خرج نداشت. جان ٣٠٠ كارگر یورت، ١٠ میلیون تومان نمیارزید؟ اعضای تیمهای امداد هربار كه جسد همكارشان را از كف تونل به كول میكشیدند این سوال را از خود پرسیدهاند.
٢٣ نفر مونده بودن اونطرف ریزش تونل. این بیرون، بقیه كارگرا میخواستن بِرن كمك. بدون ماسك میرفتن، ٢٠ متر اول رو كه میرفتن، میافتادن، ردیفی میافتادن انگار كه گلوله خورده باشن، انقدر غلظت گاز بالا بود. ٢١ نفری كه رفتن برای كمك، خودكشی كردن.
تنها سرمایه این خانوادهها این بود كه اون شوهر، اون برادر، اون پدر، شب برمیگرده خونه. الان دیگه برگشت به خونهای نیست، و چی جاشو گرفته؟ فقدان. وقتی قرار شد دیه بدن، خیلیهاشون گفتن ما این پولو نیاز نداریم، پولتونو ببرین، مردمون رو، پدر بچههامونو برگردونین.
شيوع اچآي وي ايدز در ايران به دليل تعداد موارد شناسايي شده در جمعيت معتادان تزريقي و زنان معتاد تنفروش، به مرحله اپيدمي متمركز رسيده است. به استناد نتايج مطالعات ١٠ ساله وزارت بهداشت كه در سطح كشوري انجام شده، در حال حاضر شيوع اچآي وي ايدز در مصرفكنندگان تزريقي مواد مخدر (كه تعدادشان حدود ٢٥٠ هزار نفر برآورد ميشود) ۱۳/۸درصد و در زنان معتاد تنفروش بالاي ٥ درصد است.