صالحنجفی، مترجم نامآشنایی برای مخاطبان فلسفه، سیاست و هنر است. وی مدتی است یادداشتهایی را در نقد ترجمههای منتشر شده در بازار برای روزنامه شرق مینویسد. آنچه در پی میآید نقد ترجمه فارسی کتابی از «کارل اشمیت» به فارسی است. نقدهای دیگر وی بر ترجمهها و نقدهای مترجمان دیگر به نگاه نجفی را میتوانید با تگ «نقد ترجمه» در میدان بخوانید.
کتاب مقدس اهالی فوتبال مجموعه قوانین و مقرراتی است که حکم ۱۰ فرمان این آیین را دارد و توسط کاهنان فیفا تنظیم شده؛ قوانینی که تخطی از آنها میتواند حتی گاهی یک ملت را از شرکت در بزرگترین گردهمایی عشاق این آیین جدید محروم کند، فیفا نهادی است که حتی دولتها نیز یارای مقابله با آن را ندارند. بازیکنان حرفهای فوتبال در دنیا که در چشم مردم عادی به فوقستارههای سینمایی میمانند، بیش از هرچیز دیگر به راهبان دیرهای قرون وسطی شباهت دارند، فارغ از دقایق کوتاهی که در رسانهها ظاهر میشوند، حداقل در دوران ورزش حرفهای خود مجبورند که با حفظ قواعد سفتوسختی، زاهدانه از بدن خود حراست کنند، غذاخوردنشان کنترلشده است، روزانه باید دوبار تمرین کنند و هفتهای حداقل دوبازی سخت در پیش دارند، شبها باید زود بخوابند و صبحها زود بیدار شوند، حتی از تعطیلات مردم عادی نیز برخوردار نیستند، در لیگ جزیره، حتی خبری از تعطیلات سال نو میلادی هم نیست، اینها البته هیچکدام به معنی ستایش از این سبک زندگی اسپارتی نیست، بلکه تنها شاهدی است بر صحت ادعای چدستر که فوتبال تا چه حد از جنس یک مذهب سفتوسخت است.میتوان سیاههای از آیینها و مناسک مشابه در مذاهب و فوتبال را ارایه کرد، قربانیکردن، نظام سلسلهمراتبی، مناسک تشرف، اوراد و ذکرها، قوانین، ایثار و مواردی از این دست را میتوان بهگونهای مشابه در فوتبال و سایر مذاهب یافت.
ارنستو لاکلائو، متفکر- نظریهپرداز- فعال سیاسی بزرگ پستمارکسیست آرژانتینی، چندی پیش از دنیا رفت. در 78 سالی که زیست، پست و بلند کم ندید: از آرژانتین تا فرانسه، از جنبشهای پوپولیستی تا خیزشهای دانشجویی، از ساختهشدن و فروریختن انواع و اقسام هویتهای سیاسی تا بربادرفتن بسیاری امیدها برای تغییر واقعی و ریشهای جهان، از خلق «دالهای تهی» تا تشکیل «زنجیرههای همارزی»، از کندوکاو در سیاهه مطالبههای برزمینمانده تا واکاوی پتانسیلهای به خاک سپرده… باری، لاکلائو در چندین دهه پیکار پیگیر در پهنه نظریه و سیاست از حیث دستوپنجه نرم کردن با فاجعهها کم و کسری نداشت، اما بیگمان در واپسین سال عمرش از وقوع یک فاجعه بیخبر ماند- فاجعهای در کسوت خبری «خوب»: پس از نزدیک سهدهه از نخستین انتشار شاید مهمترین کتابی که او همراه با «رفیق» دیرینش در سال 1985 به سنت چپ و نظریه سیاست رادیکال هدیه کرد، سرانجام «هژمونی و استراتژی سوسیالیستی» به زبان فارسی برگردانده شد. کتاب لاکلائو و شانتال موف آغازی کوبنده داشت: «تفکر چپ امروز بر سر دوراهی ایستاده است.» «حقایق بدیهی» گذشته زیر سؤال رفتهاند- زمینی که آن حقایق در آن ریشه داشتند دستخوش شقاق شده و پارهپاره گشته؛ انبوهی از ناکامیها و ناامیدیها چونان بهمنی ویرانگر بر سر پویندگان و کوشندگان چپ فرود آمده ــ از بوداپست تا پراگ و کودتای لهستان، از کابل تا عواقب پیروزی کمونیستها در ویتنام و کامبوج و … علامت سوال بزرگی که در دهه 80 – چند سال پیش از فروپاشی بلوک شرق – در برابر دیدگان نظریهپردازان و مبارزان چپ خودنمایی میکرد به معنا و مفهوم سوسیالیسم و راههای منتهی به آن مربوط میشد. البته لاکلائو و موف در کنار این شکستها فهرستی از پدیدههای مثبت جدید هم میآورند.