جُرمهای هنری
وب سایت «هایپراَلِرژیک» که تمرکز ویژهای بر مسائل روز دنیای هنر دارد، بهتازگی ستونی با گرایش هنر خیابانی منتشر میکند. «جرمهای هنری» عنوان این ستون است و به مفهوم ضدفرهنگ هنر خیابانی میپردازد. هنرمندان خیابانی که با گرایش شدید وندالیسم به آثار موزهها، دیوارِ پاسگاه پلیس و یا باغ سلطنتی هجوم میبرند؛ در برنامهریزیها و نظم سیستماتیک اشکالی به وجود میآورند و هنرمند با مسئله بازداشت، زندان یا ضربوشتم باید به فکر ادامه پیادهکردن تفکر وندال خودش در جایی دیگر و به شکلی دیگر باشد. هر کنش هنرمندی که بدون هیچ گرایش مشخصی یک اثر هنری را میدزدد و یا نظم عمومی را خدشهدار میکند، نمیتواند دال بر هنر خیابانی یا چیزی شبیه به آن باشد. این فرد به دادگاه فراخوانده و محکوم میشود؛ با توجه به محکومیت قضایی هنرمند و پیگیری او در اجرای ایده پس از محکومیت میتوان از اینگونه کنشهای هنرمندان خیابانی که دوست ندارند با این برچسب شناخته شوند، دفاع کرد.
نویسنده ستون جرمهای هنری «بنجامین ساتن» اهل بروکلین و فعال در زمینههای خبرنگاری هنری، تهیهکنندگی و مقالهنویسی است. همچنین تهیهکنندگی نمایشگاههای جداگانهای را در طول چند سال بر عهده داشته که از جمله میتوان به فیلد پروجکت، اسپرینگ بریک آرت شو، گوآنوس لافت و دیگر اکسپوهای هنری اشاره کرد.
کیفیت نه چندان خوب بعضی از تصاویر استفادهشده به ویژگی این پروژهها برمیگردد که سبب شده از دوربینهای مداربسته و یا با دوربینهای موبایلی گرفته شود.
«اطاعت» (Obey) شِفِرد فِری و پلیس دیتروید سیتی
هنرمند خیابانی«شفرد فری» به سمتِ دیتروید پرواز کرد. در دیتروید پیشتر او را به جرم خسارت واردکردن به اموال عمومی (که در دستهبندی جرمهای جدی و خطرناک قرار دارد) به پرداخت ۹۰۰۰ دلار جریمه کرده بودند. او با اجرای ۹ قسمت دیگر از سریِ جدید پوسترهای مشهورِ Obey به نوعی خود را به پلیس دیتروید نشان داد تا دستگیر شود.
به احتمال زیاد همین روزها دوران بازداشت او تمام میشود. فری قبل از این اتفاق گفته بود: «ما معتقدیم که بالاخره توانستیم توجهش را جلب کنیم.» (Obey _یا همان دستور دهندهای که ما را مجبور به اطاعت می کند).
شاید در کنارِ گذران دوره زندان (که فری پیش از این ۱۸ بار تجربهاش را داشته) و همچنین پرداختِ جریمه ی نقدی، آثار فری بتواند هویتی جدید برای گرافیتی حداقل در سطح شهر دیتروید به وجود بیاورد.
پوستر Obey در طول چند سال اخیر به عنوان یکی از مشخصترین مارکهای استیریت آرت در دنیا مشهور شده است. نمونه این پوستر توسط هنرمندان دیگر در سراسر دنیا پخش شده و میشود.
”شفرد فری” از همان ابتدا مسیری متفاوت از دیگر استیریت آرتیستها دنبال کرده است؛ اغلب این هنرمندان به دلایلی _که آن هم به زمینههای فکری استیریت آرت بازمیگردد_ تمایلی به نشاندادن صورت خود ندارند. بعضیها پا را فراتر گذاشته و با پوشاندن صورت خودشان «مخفی»بودن را به عنوان یک لازمه مطرح میکنند. اما فری به تبلیغِ خود به عنوان یک استیریتآرتیست تمایل بسیاری نشان داده است که این نکته از عدم استفاده از اسم مستعار، پرترههای معروف و حضور بدون پوشش در مصاحبه و دادگاه و دیگر مکانهای عمومی روشن است.
هنرمند اجرایی و قسمتی از پرفورمنس “بانک زنی”
هنرمند فیلمساز و پرفسور ام.آی.تی به یک سال زندان محکوم شد. بخشی از آخرین پرفورمنس او در شهر نیویورک سرقت از یک بانک بود که دلیلی برای دستگیری او شد.
پروفسور «جوزف گیبون» برای یک پرفورمنس، هنگام سرقت از بانک از خودش فیلم گرفت و موضوع اصلی آن یادداشتی بود که در آن خودش را مسئول کلیسایی معرفی میکرد که برای خیریه درخواست پول دارد. با این ترفند، او توانست دو بار با ساکی پر از پول (یک بار ۳۰۰۰ دلار و بار دیگر ۱۰۰۰ دلار) از بانک خارج بشود.
۲۶ تهیه کننده هنری و پروفسور ام.آی.تی به دادگاه نامه نوشتند و خواستار حکمی سبک و حتی آزادکردن گیبون بدون هیچگونه محاکمهای شدند، اما پاسخی تاکنون به این درخواستها و کمپینها داده نشده است. تهیه کننده موزه کوئینز هم در نامهای جداگانه اعلام کرده که از این پروژه استقبال میکنند و افتخاری است که ویدئوی این سرقت در آن موزه، نمایش داده شود.
البته از طرف دیگر هم با انتقاداتِ وارد آمده به این ماجرا برمیخوریم که میگویند این سرقت است و جوزف گیبون سابقه انجامدادن فعالیتهای ناهنجار و بسط آنها به اثر هنری در پروندهاش دارد. به طور مثال میتوان به وب سایت Artnet.com اشاره کرد. نشاندادن گرایشِ فکری و محکومکردن یک طرفه در یک متن «خبری» مسئلهای است که در رسانههای داخلی هم به کرات با آن مواجه میشویم. تیترِ آرت نت برای این خبر:
«Artist and Former MIT Professor Robs Banks Claiming It’s His Art»
برای شخصیتی نظیر جوزف گیبون نمیتوان شرایط سخت و فرسایشی در زندان تصور کرد. حالا ادامه پرفورمنس او به زندان کشیده شده و میخواهد به مطالعه متودهای جدیدی برای اجراهای بعدی بپردازد. اگرچه دادگاه او را تهدید کرده که اگر جرمی حتی نزدیک به این سرقت مرتکب بشود با محکومیتی به مراتب سنگینتر هم مواجه خواهد شد.
مهاجم مسلح کاخ باکینگهام؛هنرمندی که عکسهای خودش را در یک تیوپ لولهای پیچیده بود
«ری فیاسکو» (عکاس انگلیسی) در حالی که یک لوله کاغذی سیاه رنگ در دست داشت، در محوطه خارجی کاخ باکینگهام مشغول قدمزدن بود. پلیس به وسیله ی دوربین های امنیتی لوله سیاه را به عنوان اسلحه شناسایی کرد و چند دقیقه ی بعد، «فیاسکو» با یک گردان نظامی و تیربارهایی که به طرف او نشانه رفته بودند مواجه شد. اسلحهاش را زمین گذاشت و اولین کسی که به جسم سیاهرنگ رسید متوجه شد که اسلحهای در کار نیست. لولهای سیاه که از عکسهای خود عکاس پر شده بود و قصد داشت عکسهایش را در محوطه پخش بکند.
تولید و عرضه هنر، نمی تواند به طور کامل نیروهای تاکتیکی و امنیتی را گمراه بکند؛ نیروی نظامی نظری درباره یک جسم سیاه رنگ مشکوک ندارد. عکاس چند دقیقه بعد از نشانهرفتن تیربارها و اسلحههای فوق پیشرفته حفاظتی به طرف او، آزاد شد. اما فقط بر پایه یک اشتباه احمقانه پلیس، برای چند دقیقه و به طور کاملا جدی جان او به خطر افتاد.
داگلاس گُردُن و و ماجرای تبرزنی تئاتر منچستر
«داگلاس گُردُن» برنده جایزه ی تِرنر، باید به فکرِ پرداخت هزینه تعمیر تئاتر تازه تاسیس منچستر باشد. او که چند وقت پیش، نمایش«گردنِ جنگل»(بر اساس داستان شنل قرمزی) را در این سالن اجرا کرد، پس از مواجهشدن با نقدهای منفی درباره این اجرا، با یک یک تبر دیوار پشت صحنه را تخریب و اسم خودش را با همان تبر روی دیوار امضاء کرد.
«اَلکس پوت» که خودش یکی از کارگردانهای فستیوال بین المللی منچستر است، میگوید: «این عمل به وضوح غیرقابلِ توجیه است و این هنرمند باید هزینه تعمیر خسارت وارد آورده به خانه جدید ما را پرداخت کند..»
اما به نظر برخی دیگر، این وندالیسم نیست و در واقع یک خشونت لحظهای در جریانِ یک پرفورمنس و یک آفرینش درونِ نمایشِ اصلی است؛ البته بی شباهت هم به بیرونآمدن یک دختر بچه از شکم گُرگ نیست!
البته داستان تئاتر به این اتفاق شباهت دارد. خشونتی که یک واکنش آنی و فکر نشده به حساب میآید، زمانی به عنوان یک اثر هنری شناخته میشود که به پیشزمینههای فکری آن شخص پیوند و ربط داشته باشد. داگلاس گُردن این تبرزنی را با برنامهریزی قبلی انجام نداده و این اتفاق یک واکنش نسبت به نقدهای منفی از اثر اوست. آیا در صورت مطرحنشدن نقد منفی، بازهم کنشی مشابه انجام میداد؟
دزد مرد پرنده
احتمالا این دزدی کار یک هنردوست جدی بوده است. در نمایشگاه ماه مِی لندن، مجسمه افقی «مرد پرنده» اثر «الیزابت فرنک» با ارزش ۴۰ هزار یورو عرضه شده بود. تصاویر دوربینهایِ مداربسته مردی را نشان میدهد که روزنامهای را به صورت غیرعادی زیر بغل زده است و از موزه خارج میشود. او از روزنامه برایِ پیچیدن و حفاظت از مجسمه استفاده کرده است.
روزنامهای که کهنه هم به نظر می رسد چرا که به هر حال این روزها دیگر کسی روزنامه نمیخواند و میتوان از آن به عنوان پوششی برای کارهای دیگر استفاده کرد. ارزش مجسمه در صورت پیداشدن احتمالا به دوبرابر قیمت حال حاضر افزایش پیدا خواهد کرد. سارق مجسمه مرد پرنده در زمان سرقت با دیگر افراد حاضر در محل معاشرت و گپ وگفت هم داشته است.
رفیق بدی که میخواست پوستر “رفقای خوب” روی دیوار نباشد
دادگاهِ وینست آسارو که یکی از اعضای خانواده مافیایی بونانو در جریان سرقت بزرگ مشهور به لوفتهانزا است، برگزار شد. در همین زمان نمایشگاهی هنری در ساختمان قضایی برگزار میشود که سبب درخواست عجیب وینسنت از دادگاه میشود. او به صورت رسمی از دادگاه درخواست کرد پوستر فیلم «رفقای خوب» مارتین اسکورسیزی از دیوارِ ساختمانی که باید برایِ زندگی او تصمیم بگیرد، برداشته شود. وی دلیل این درخواست را «نمایش روایتی شیک و تمیز و احمقانه» از سرقتی که به شدت «عظیم و فوق العاده» بود، بیان کرده است.
نمایشگاهِ The Eastern District in the Headlines (ناحیه ی شرقی در تیترها)، مربوط به تصویر دادگاه ناحیه شرقی در تاریخ سینمای آمریکا است.
دادگاهی که معمولا تصویری با عظمت از خود در سینمای هالیوود به نمایش گذاشته و به نوعی نمایش اقتدار و افتخارِ سیستم دادگاه ناحیه شرقی ست. اسکورسیزی از این که سند زنده یکی از بهترین فیلمهایش به روایت آن فیلم اعتراض میکند، احتمالا خوشحال نخواهد شد. شاید هم بتوانیم اعتراضِ مجرم را یک نکته مثبت برای فیلم در نظر بگیریم. در این صورت بازهم باید منتظر ماند و دید که آیا دادگاهِ ناحیه شرقی به این اعتراض رسمی واکنشی نشان خواهد داد یا نه.
خطوط وندال رویِ مونتس موند
در روز چهارم جولای (تعطیلات ملی ایالات متحده) شخصی با ماشین به محوطه ممنوع سپرنت موند وارد شد. این محوطه که به عنوان یکی از مکانهای باستانی در ایالت اوهایو شناخته میشود، به نوعی از نمادهای ملی ایالات متحده است. شخص با لاستیک ماشین، رویِ چمن هایِ محوطه خطوطی شبیه خطوط حرکتی مار جا گذاشت.
مدیریت پارک میگوید: «به نظر میرسد فردی میخواسته تعطیلات شنبه شب خوبی داشته باشد! البته تعمیر این خسارات وارد آمده نیاز به تنها اندکی زمان دارد.»
این رخداد میتواند ناهنجارترین راه برای جشنگرفتن تعطیلات ملی آمریکا باشد. شخص با لاستیک ماشین در برنامهای از پیش تعیینشده، روی چمنهای قابل احترامِ مکانی محترم، و در روزی مبارک برای ایالات متحده خطوط تخریبیِ شکیلی به وجود آورده است. در پِیِ این ماجرا سیستم حفاظتی این پارک (و احتمالا دیگر پارک های ملی) وارد مرحلهای جدید خواهد شد. شاید حصارهای بیشتر، با دیوارهای بلندتر و در نهایت انگیزه وافر برایِ وندالیسم غلیظ تر… .
تکونش بده، تکونش بده، تکونش بده مثل یک مجسمه وسط جمع!
مجسمه ۲۷۳ کیلویی«جیمز هادلستون» از پایه کنده شده است. فردی از پایه مجسمه بالا رفته و انقدر آن را تکان داده و لرزانده که مجسمه از پایهاش کنده شده است. شخصی به نام «ترور بی ون» به عنوان مجرم شناسایی و دستگیر شده است.
قصه این مجسمه و تابوی آهنی مربوط به اسطورهای است که یونانیها را از دست مهاجمان جزیره کرت نجات داد. اما اول هفته، محافظ آهنی مردم یونان نتوانست خودش را از دست یک وندال جالب و جدی نجات بدهد. ترور بی ون بعد از دستگیری موقت آزاد شد. اعلام شده که مجسمه با همکاری خود آرتیست بازسازی خواهد شد.
هنرمندی که به خاطر مختلکردن الکتریسیته دستگیر شد
«رابین لی» (عکاس و هنرمند خیابانی) را به خاطر استفاده از کابلی نامتعارف که منجربه قطعشدن کل سیستم برقی قطار روی زمینی شهر لندن شد، دستگیر کردند. گویا رابین لی به وسیله این کابل میخواست گوشی آیفون خودش را شارژ بکند که همین کار موجب اخلال در سیستم برقی شده است. سرانجام وقتی که میخواست از قطار پیاده شود، افسر پلیس با دستبند به سراغش رفت. البته او در دفاع از این کار گفته است: «من فقط داشتم الکتریسیته را امتحان میکردم.»
این کنش رابین لی به فعالیتهایِ هکری و مسائلی نظیرِ آن شباهت دارد تا استیریت آرت. پس از این عمل، اتفاق آنچنانی رخ نداده و معنای (هرچند کوچک) مشخصی در پِی آن به وجود نیامده است. تعدادی از مردم وقتشان هدر رفت و در نهایت هم هیچ اتفاق خاصی نیفتاده است. به نظر میرسد رابین لی با نسبتدادن این عمل به «هنر» احتمالا خواسته با القای فلسفهای جدید و سطحی به قوانین استیریت آرت، فقط از محکومیت سنگین فرار بکند.