skip to Main Content
هیپ‌هاپ و جنبش حقوق مدنی امریکا
عمومی

هیپ‌هاپ و جنبش حقوق مدنی امریکا

تظاهرات مردم بالتیمور و اعتراضات اخیر سیاهان علیه تبعیض نژادی در آمریکا نگاه‌‌ها را به خوانندگان موسیقی هیپ‌هاپ متوجه کرد؛ همان کسانی که زمانی نقشی عمده در برانگیزی و حتی جهت‌دهی به شورش‌های این چنینی داشتند، ولی امروز بی‌تفاوت به آنچه در جامعه سیاهان می‌گذرد کنسرت می‌گذارند و آلبوم می‌فروشند. بهروز آقاخانیان با نظر به جایگاه جریان موسیقی هیپ‌هاپ در دوران جنبش مدنی به بررسی نقدهای وارد به جریان معاصر هیپ‌هاپ و موقعیت کنونی آن می‌پردازد.

تلویزیون در حال پخش صحنه‌هایی از تظاهرات مردم بالتیمور علیه خشونت پلیس است که چند روز پیش باعث مرگ یکی دیگر از جوانان سیاهپوست آمریکا به‌نام “فردی گری” شد. در اینترنت و شبکه‌ها‌ی اجتماعی فیلم‌ها و تصاویر زیادی در حال بازنشر است. بعضی افراد با در کنار هم قرار دادن تصویری از این روزهای بالتیمور در کنار عکس سیاه و سفید از جنبش حقوق مدنی سیاهپوستان سال ۱۹۶۸ همین شهر می‌گویند که تظاهرات امروز ادامه همان جنبش ضد نژادپرستی و تبعیض است. جنبش موفقی که باعث تغییرات حقوقی بسیاری در قانون اساسی ایالات متحده به نفع اقلیت محروم سیاهان شد. با کنجکاوی سراغ صفحه‌های خوانندگان رپ در توییتر و فیسبوک می‌روم تا ببینم چه عکس‌العملی نشان داده‌اند. بجز تعداد انگشت‌شماری  مانند Chuck D از (گروه پابلیک انمی) و Talib Kweli Greene که در رویدادهای مشابه نیز معمولا فعالند، اثری از واکنش ده‌ها رپر دیگری که مدام در حال تبلیغ آلبوم و برگزاری تورهای کنسرتشان هستند، وجود ندارد. سال گذشته هنگام تظاهرات در فرگوسن و نیویورک هم وضع به همین صورت بود. این سکوت تا حدی ادامه داشت که تعدادی از نشریه‌های آمریکا لب به انتقاد از جامعه هیپ‌هاپ گشودند. علت این بی‌تفاوتی چیست؟ چرا جامعه هیپ‌هاپ آمریکا که گفته می‌شود زبان اعتراضی جوانان سیاه‌پوست است در این زمان حساس سکوت کرده است؟ در این یادداشت نگاهی می‌اندازیم به مقاله‌ای  که دونی نیکول اسمیت (بلچر) فعال حقوق سیاهان در سال ۲۰۰۴ در انتقاد به جریان هیپ‌هاپ آمریکا و گسست آن از اهداف جنبش حقوق مدنی نوشته است.

 

بلچر در مقاله خود نخست به موفقیت جنبش حقوق مدنی آمریکا در برداشتن تبعیض موجود در قانون اساسی این کشور می‌پردازد. هنگامی که سیاه‌پوستان اجازه پیدا کردند در کنار سفیدپوستان اروپایی در یک مدرسه درس بخوانند و سوار یک اتوبوس بشوند. اما این به معنای پایان تبعیضی نبود که در طول قرن‌ها در جامعه آمریکا نهادینه شده بود. این تبعیض با وجود اصلاح در قوانین، همچنان به خاطر تفاوت‌های موجود در طبقه اجتماعی و سطح درآمد سیاهان ادامه پیدا کرد. سفید پوستان اروپایی از بعد تصویب قوانین ضد نژادپرستی عمدتا در کوچی که به نام کوچ سفید “White Flight” معروف شد، به مناطق حاشیه شهرها نقل مکان کردند تا کودکانشان کمتر مجبور به درس خواندن در کنار سیاهپوستان شوند.

بلچر با این مثال نشان می‌دهد که موفقیت جنبش مدنی در برداشتن قوانین تبعیض‌آمیز به معنای رسیدن به عدالت اجتماعی نبود. او ادامه این مسیر را وظیفه حرکت‌هایی مانند هیپ‌هاپ می‌داند. او معتقد است دو ضعف عمده هیپ‌هاپ را ناتوان از ادامه این راه کرده است. اول اینکه جامعه هیپ‌هاپ نسبت به مشکلات جامعه سیاهان ساکت و بی‌تفاوت است. او این بی‌تفاوتی را ناشی از رفتار و سبک زندگی‌ای می‌داند که عمده رپرها برای جذب بازار در ترانه‌ها و ویدئوهای خود تبلیغ می‌کنند. این رفتارها به نوعی باعث خودتخریبی نوجوانانی می‌شود که پیشاپیش به‌ خاطر نژاد و وضعیت اقتصادیشان از جامعه جدا افتاده‌اند. از نمونه‌های این خودتخریبی، تشویق به ترک تحصیل و رها کردن دانشگاه در آلبوم‌هایی مانند “ترک دانشگاه” از کانیه وست است که در آن ناآگاهی و بی‌سوادی به جای ادامه تحصیل و تلاش برای کسب آگاهی تبلیغ می‌شود. این درحالی‌ست که در دوران جنبش مدنی و پس از حکم تاریخی “بروان در برابر هیئت آموزش“[۱] که منجر به غیرقانونی شدن جداسازی نژادی در مدارس شد، جو حاکم کودکان و نوجوانان را به مدرسه رفتن و ادامه تحصیل تشویق می‌کرد.

همچنین بخوانید:  یک آمریکایی صد در صد

 

دومین ضعف هیپ‌هاپ توهم استقلال مالیست. رپرهای آمریکا معمولاً در صحبت‌های خود لاف می‌زنند که لبیل و شرکت تولید موسیقی خود را دارند، اما آنها هیچ‌وقت نمی‌گویند این شرکت‌های کوچک زیرمجموعه شرکت‌های بزرگ تولید و پخش موسیقی مانند سونی و یونیورسال هستند و در واقع آنهایند که در مورد تصویر یک رپر در رسانه، بازاریابی و نحوه پیشرفت او تصمیم می‌گیرند. این باعث شده است تا رپرهای سیاه‌پوست مالکیتی نسبت نحوه تولید و بازاریابی محصول هنری خود نداشته باشند و در نتیجه مدام نیازمند کمک شرکت‌های بزرگ باشند.

با قرار دادن این دو نقطه ضعف -یعنی سکوت در برابر مشکلات جامعه و عدم مالکیت و استقلال در تولید آثار هنری- در کنار هم، می‌توان با نگاهی کلی‌تر این نقاط ضعف را تحت مسئله «عدم وجود خط مشی سیاسی واحد» در نظر گرفت. این خط مشی در دوران جنبش حقوق مدنی کاملا به چشم می‌خورد و هنرمندان نیز در کنار جامعه سیاهان با اهداف و رویکردی مشخص پیگیر خواسته‌هایشان بودند. علاوه بر این نقطه جدایی، عاملی دیگری نیز هیپ‌هاپ را از جنبش حقوق مدنی متمایز می‌کند و آن عدم احترام به خود و به جامعه سیاهان است. رفتار خشن و بیرحمانه‌ای که سیاهان علیه همدیگر انجام می‌دهند، چه ناشی از واقعیت اجتماع  باشد و چه تخیل هنرمندان، واقعاً مایوس‌کننده است.

 

نویسنده در ادامه نوک پیکان انتقاد را به سمت خود جنبش مدنی نیز می‌گیرد و بخشی از مشکل را حاصل کوتاهی آن می‌دادند. او اعتقاد دارد که جنبش نتوانسته تجربه‌ها و آموخته‌های خود را به درستی به نسل‌های بعد منتقل کند. بچلر در واقع اعتقاد دارد که فعالین مدنی پس از جنبش، در اتاقهایشان را بر روی نسل جدید بستند. می‌توان گفت که جنبش بیشتر از اینکه در داخل آمریکا مردم را از دستاوردهای خود و چگونگی رسیدن به آنها آگاه کرده باشد، در خارج از ایالات‌متحده الهام‌بخش جنبش‌های دیگر شد. بچلر در پایان می‌گوید که جامعه هیپ‌هاپ باید دید خود را فراتر از تجارت میلیون دلاری ببرد و به مسائل سیاهان و دیگر اقلیت‌های نژادی بپردازد. هیپ‌هاپ اگر می‌خواهد سال‌ها بعد صرفا به دلیل تاثیر در دنیای مد به عنوان مهمترین دستاوردش ماندگار نشود، بهتر است به‌ جای تمرکز بر موفقیت‌های فردی و انباشت سرمایه برای تعداد کمی از افراد، توان خود را به سمتی سوق دهد که به ازایش تفکری جمعی در میان هنرمندان و مخاطبانش حاکم شود. تفکری که دغدغه آن رفع مشکلات اجتماعی و اقتصادی مردمی باشد که خود هنرمندان هیپ‌هاپ در میان آنها بزرگ شده‌اند. آنها توان آن را دارند تا با استفاده از فناوری‌های امروز و قدرت مالی خود وضعیت مدارس دولتی را بهبود دهند، هوشمندانه در برابر خشونت پلیس و برخوردهای نژادپرستانه بایستند و صدایی باشند برای کسانی که صدایی ندارند.

همچنین بخوانید:  حمایت آمریکا از اسرائیل؛ لابی یا منفعت؟

دنی بلچر دراین مقاله انتقاد را بیشتر متوجه جامعه هیپ‌هاپ کرده است. اما متفکران دیگری مانند تریشا رز، پروفسور مطالعات سیاهپوستان، معتقدند هنرمندان این موسیقی بیشتر قربانی هستند. آنها انتقاد اصلی خود را در درجه اول متوجه روابط نظام سرمایه‌داری حاکم بر بازار موسیقی هیپ‌هاپ می‌کنند. بازاری که مشتری آن عمداً جوانان طبقه متوسط سفیدپوست امریکا است که تصویری کلیشه‌ای از موسیقی رپ و هنرمندان آن طلب می‌کنند. کلیشه‌ای برساخته از مرد رپری خشن و مردسالار با اندام عضلانی سیاه که تعدادی دختر سکسی در کنارش در حال عشوه‌گری و مصرف مواد مخدر هستند. کلیشه‌ای بسیار پرفروش که قدرت و خلاقیت را از هنرمندانی که می‌خواهند حرف متفاوتی بزنند گرفته است. با این وجود چه آنانی که مانند دنی اسمیت مسئولیت جامعه هیپ‌هاپ را پررنگ‌تر می‌بینند و چه کسانی مانند رز که سیاست بازار موسیقی را عامل اصلی وضعیت کنونی می‌دا‌‌نند به این عقیده هستند که هیپ‌هاپ هنوز پتانسیل آن را دارد تا تغییری مثبت در جامعه سیاهان و باقی اقلیت‌های نژادی ایجاد کند.

 

پانویس‌

 

  1. http://www.civilrights.org/education/brown/
یک نظر
  1. هیپ هاپ باید درصدد حفظ اصالت خودیش باشد . هسته اصلی هیپ هاپ رشد کردن است و چه آفاتی که به این هسته ارزشمند هجوم برده اند . خوشبختانه هیپ‌هاپ فارسی اهتمام برای حفظ اصالت و هسته خویش را هنوز در صدر کارهای خود دارد . ممنون از شما که برای همراهی با این اهتمام قلم میزنید.

پاسخ دادن به جنون لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗