skip to Main Content
در «اتاق‌های قرمز» چه در انتظار ملی‌پوشان بود؟
جامعه زیراسلایدر

فوتبال عراق در عصر صدام‌‏ها؛

در «اتاق‌های قرمز» چه در انتظار ملی‌پوشان بود؟

«اتاق های قرمز» معروف جایی است که بیشتر بازیکنان در انتظار سرنوشت خود به آنجا فرستاده می‌شدند. پیامِ رنگی که برای تزئین دیوارها انتخاب شده بود بر زندانیان بی‌تاثیر نبود، زیرا چشم‌انداز یک کشت و کشتار زنده و کامل بود. طبیعت سادیستی عدی هیچ حد و مرزی نداشت، زیرا ابزارهای شکنجه‌ای او حتی در سیاه‌چال‌های قرون وسطایی هم پیدا نمی‌شد.

روانشناسیِ پشت چیزی که به ما به عنوان انسان انگیزه می‌دهد، همانقدر که پیچیده است، متنوع نیز هست. شرایط و اتفاقات عموماً در مشخص کردن نیازها و خواسته‌های ما پیشگام است و مسیرهای ما را در زندگی به سمت تحقق نهایی آن امیال ارزشمند شکل می‌دهد.

فوتبالیست‌ها نیز استثناء نیستند؛ اغلب زمانی متوجه اولین دریبل‌های خود می‌شوند که اشتیاق و رویا تنها چیزی است که در اختیار دارند. هرچه سالهای بیشتری می‌گذرد، این آگاهی تلخ و نامهربانانه نسبت به مسئولیت‌ها و نیازهای زندگی است که نمایان‌تر می‌شود. چیزی که زمانی بیش از یک سرگرمی که از لذت خالص تغذیه می‌کرد، نبود، به آرامی تبدیل به یک شغل شد که در آن پول و شهرت خدایان آن هستند.البته که پیروزی و احترام از سوی همتایان خود عوامل موثری هستند، اما به سختی می‌توانید کسانی را پیدا کنید که فقط به خاطر دریافت پاداشی مانند حسن تعبیرها و جملات پر طمطراقی همچون “فقط بخاطر عشق( به بازی)” در مقابل فشار‌های جسمی و روحی تاب بیاورند.تفاوتی ندارد که انگیزه‌های شما درونی باشد یا بیرونی، زیرا عملکرد شما بدون توجه به آن مورد قضاوت قرار خواهد گرفت. یک شکست غیرمنتظره یا یک عملکرد ضعیف مطمئناً منجر به محاکمه‌ توسط انبوهی از مردم در شبکه‌های اجتماعی و همچنین نوشته‌های تند در روزنامه‌های محلی خواهد شد. اما اگر پیامدهای آن بسیار شوم‌تر باشند چه؟در حالی که بسیاری از بازیکنان در تاریخ این بازی زیبا با انتقادات مرسوم و متداول از سوی کارشناسان مواجه شده‌اند، برخی دیگر آن‌چنان خوش‌شانس نبودند. در قرن گذشته فوتبال شاهد این بوده است که دیکتاتورها به منظور منافع شخصی و تاثیرگذاری و نفوذ وارد این ورزش شده‌اند. چه آدولف هیتلر، چه بنیتو موسولینی یا فرانسیسکو فرانکو، همگی آنها به شیوه‌های مختلفی به موفقیت رسیده‌اند. برای یکی از قدرت‌های در حال رشد فوتبال عرب، رژیم جدید دامنه رویاهای آنها را به مکان‌هایی سوق می‌داد که زمانی غیر قابل باور بود، اما خیلی زود به کابوسی تبدیل شد که حتی تا به امروز حس می‌شود.در رابطه با آنچه در مستطیل سبز رخ می‌دهد، کشور عراق نسبتا دیر شروع به نوشتن تاریخ خود کرد. فدراسیون فوتبال عراق که در سال ۱۹۴۸ تاسیس شد، توسط عبید عبدالله المذیفی، رییس جمهور وقت، و سعدی جاسم به عنوان دبیر کل رهبری می‌شد. آنها دو سال بعد رسماً به فیفا ملحق شدند و راه را برای اولین بازی رسمی بین‌المللی عراق به عنوان بخشی از بازی‌های “پان عرب” در سال ۱۹۵۷ در بیروت که منجر به تساوی ۳ بر ۳ با مراکش شد، هموار کردند.یکی از بهترین بازیکنان آن تیم، یورا ایشایا، با تاریخ‌سازی بیگانه نبود. او اولین بازیکن عراقی بود که موفق شد در سال ۱۹۵۴ در خارج از عراق و در یک لیگ اروپایی و در باشگاه بریستول راورز بازی کند. در آخر اما ماجراجویی او در خارج از عراق تنها یک سال به طول انجامید و چندان نتیجه‌بخش نبود.

مسیری ایجاد شده بود و اگرچه این نقاط عطف ممکن است نشانه‌ی گام‌های کوچکی برای برخی از قدرت‌های سنتی جهانی باشد، اما عراقی‌ها در بازگشت به خانه سرشار از غرور بودند.

با افزایش شتاب و قدرت، چشمان جهانیان نیز بازتر شد. کورنل دراگوشین، مربی رومانیایی در سال ۱۹۶۲ به اولین مربی خارجی تیم ملی عراق بدل شد و تنها دو سال بعد شیر‌های بین‌النهرین توانستند مدال نقره‌ی جام ملت‌های عرب که میزبان آن بودند را کسب کنند. یکی دیگر از جام‌های عربی در سال ۱۹۶۶ به ویترین افتخارات آنها که با سرعت در حال پر شدن بود، اضافه شد. اما این موفقیت‌ها زودگذر بود. دوازده سال طولانی و مشقت بار و پر رنج و عذاب، تضمین آینده‌ای مملو از شکست در فینال‌ها و آشفتگی‌های سیاسی بود.

یک کودتای بدون خونریزی در سال ۱۹۶۸ حکومت حزب بعث را دوباره بر سر کار آورد. احمد حسن‌البکر به عنوان رئیس جمهور و نخست وزیر، پسر عموی خود صدام حسین را به عنوان معاون رئیس شورای فرماندهی انقلاب و معاون رئیس جمهور منصوب کرد. صدام کنترل کامل دستگاه‌های امنیتی کشور را به عهده گرفت تا از کودتاهای احتمالی در ساختار قدرت و همچنین شورش‌های جداگانه جلوگیری کند. در سال ۱۹۷۶ ، تسلط صدام بر دولت همچنان تقویت می‌شود، زیرا البکر که ضعیف و مسن شده بود قادر به انجام بسیاری از وظایف روزانه خود نبود.

سه سال بعد، حسن البکر ۶۵ ساله به دلیل مشکلات سلامتی رسما از ریاست جمهوری کنار رفت. صدام که مسئولیت‌های مهمی به او واگذار شده، جای صحبتی باقی نگذاشت. او گزینه‌ی اول برای بدست گرفتن قدرت بود. در عرض چند ماه صدها تن از اعضای ارشد حزب بعث را به اتهام جاسوسی دستگیر و سپس اعدام کرد. استفاده صدام از قتل چیز جدیدی نبود، اما این مقیاسِ کشتار بود که بعد از رییس جمهور شدن او به طور تصاعدی افزایش یافت.

همچنین بخوانید:  گرتا تونبرگ چه معادله‌ای را بهم می‌زند؟

این در واقع یکی از متقاعدکننده‌ترین ابزار سیاسی او بود، زیرا ترس شدیدی را القا می‌کرد و رقبای احتمالی تاج و تخت او را دلسرد. رگه‌هایی از رفتار پدر در پسران صدام هم دیده می‌شد، اما در پسر بزرگتر بیشتر؛ برای او تحمیل درد و بدبختی بیشتر از تجارت لذت داشت.

 

عدی، پسر بزرگ صدام، خیلی زود شریک جنایات پدر شد.

 

عُدَی حسین تقریباً از بدو تولد کنجکاوی و علاقه‌ی نزدیک و مبهمی به خشونت داشت. به عنوان یک کودک، به جای بازی کردن با ماشین‌های اسباب بازی با نارنجک‌های غیرفعال بازی می‌کرد. حتی تا قبل از ۱۰ سالگی، پدرش را در شکنجه‌گاه قصرالنهایه- ملقب به قصر پایان- همراهی کرده بود؛ بسیاری از دشمنان سیاسی در همین‌جا کشته شده بودند از جمله ملک فیصل دوم، تا ببیند صدام چگونه با مخالفان خود برخورد می‌کند. در دوران دبیرستان، او به خودش می‌بالید که چگونه معلمش را کشته بود چون در مقابل دوست‌دخترش به او بی‌احترامی کرده بود.

با ورود به دهه ۱۹۸۰، جنگ تاریخی و تراژیک با ایران سراسر کشوررا در بر می‌گرفت. تا سال ۱۹۸۴ هزاران هزار جوان عراقی به خط مقدم جبهه فرستاده شدند که منجر به کشته شدن تعدادی زیادی از آنان و مایوس شدن باقی آنان شد. صدام به این امید که پسرش بتواند به بازسازی روحیه‌ی کشور کمک کند و در عین حال خود را جانشینی شایسته نشان دهد، زمام کمیته المپیک کشور و فدراسیون فوتبال آن را به عدی سپرد. صدام بر این باور بود که ناسیونالیسم پرشور و پر تب و تاب از طریق ورزش بازخواهد گشت و از زمین‌های فوتبال آفتاب‌زده تا خاکریزهای صحرا نفوذ خواهد کرد.

انتصاب عدی ۲۰ ساله در ابتدا نتایجی تاریخی به همراه داشت. عراق در اولین سال ریاستش جام خلیج را برد و تنها یک سال بعد جام عرب را  نیز به دست آورد، اما هیچ چیز نمی توانست آنها را آماده و مهیای آنچه در حال اتفاق افتادن بود کند. عراق با یک پیروزی دراماتیک مقابل سوریه در آخرین دیدار خود در مسابقات مقدماتی، مجوز حضور در جام جهانی ۱۹۸۶ مکزیک را به دست آورد که تا به امروز اولین و تنها حضور آنها در این مسابقات پرآوازه بوده است.

در مسابقات تدارکاتی، به او پیشنهاد شد تا با برزیل و انگلیس مسابقه‌ی دوستانه برگزار کند، اما او نپذیرفت. او هردو پیشنهاد را رد کرد چون می‌ترسید شکست باعث لکه‌دار شدن تصویر رژیم خانوادگی آنان شود. این تصمیم عجیب و غریب تنها یکی از هزاران تصمیم مردی است که وظیفه‌ی کمک به تیم را داشت نه نابودی آن.

علی‌رغم موفقیت در دور مقدماتی، عدی سرمربی یعنی  ژرژ ویرا را با دستیارش ادو کوئیمبرا که برادر زیکوی افسانه‌ای بود، تعویض کرد. جدای از مسائل داخل زمین حتی دنیای مُد نیز از دست عدی در آسایش نبود چرا که او پیراهن‌های نمادین و مقدس سبز و سفید تیم ملی را لباس هایی با ترکیبی گیج کننده‌ از زرد و آبی آسمانی عوض کرد. خودخواهی و بی‌پروایی عدی بدون هزینه نبود و تیم ملی عراق با آمادگی نامناسب و وضعیت ذهنی به هم ریخته وارد سواحل مکزیک شد.

یک قرعه‌ی سخت متشکل از مکزیک، پاراگوئه و بلژیک انتظار می‌رفت چالش برانگیز باشد اما با این وجود بسیاری از عراقی‌ها اعتقاد داشتند نسل طلایی‌شان بار دیگر حماسه‌سازی خواهد کرد. شیر‌های بین‌النهرین دلاورانه در هر سه مسابقه که با یک تک گل شکست خوردند، می‌جنگیدند. حذف زودهنگام آنها اما، روحیه شکست ناپذیری عدی را خدشه دار کرد. متعاقباً رعد حمودی بازیکن سرسخت تیم یک سال بعد بازنشسته شد اما بقیه اعضای تیم در سال ۱۹۸۸ آخرین شادمانی را به شکل قهرمانی در جام خلیج فارس تجربه کردند.

 

عدی موفقیت‌های تیم ملی عراق در دهه ۱۹۸۰ را حاصل تلاش‌های خود می‌دانست.
علیرغم تمام موفقیت‌های باورنکردنی آنها در دهه ۱۹۸۰ ، بسیاری از اتفاقاتی که پشت درهای بسته برای فوتبالیست‌های عراق می‌افتاد یک راز باقی ماند. پس از تصمیم صدام برای حمله به کویت، ناامیدی و دلسردی مردم کاملاً علنی شد. تحریم های اعمال شده بر فوتبال عراق شامل تعلیق‌های متعدد از مسابقات و همچنین عدم حضور حریفان برای بازی با عراق از ترس طرد شدن در مجامع بین‌المللی بود.تظاهرات هواداران در سراسر کشور شروع به اوج گرفتن کرد، اما هیچ یک به اندازه بصره شنیع نبود که سه تن از هواداران حزب محلی المناء پس از سردادن شعارهای هماهنگ علیه رژیم توسط نیروهای عراقی کشته و ۲۵ تن دیگر مجروح شدند.با این وجود، هیچ کس مانند عمو بابای افسانه ای از اقتدار عدی سرپیچی نکرد. بابا که بیش از سه دهه به عنوان مربی تیم ملی خدمت کرده بود، با تهدیداتی که بازیکنانش با آن مواجه می‌شدند، آشنایی داشت. او و عدی اغلب در مورد انتخاب بازیکنان تیم و اینکه چه کسی دانش فوتبالی بیشتری دارد با هم جر و بحث داشتند.رک بودن و صراحت بابا در مقابل عدی ستایش و وفاداری فرقه‌گونه‌ی بسیاری از عراقی ها را در پی داشت؛ همین امر عملاً او را از کشته شدن نجات می‌داد زیرا کشتن او باعث ایجاد شورش و ناآرامی و کشیده شدن آن به خیایان ها می‌شد. با این حال، موقعیت والای او همیشه نمی توانست از او محافظت کند، زیرا عدی یک بار شخصاً او را در مقابل ۵۰۰۰۰ تماشاگر در ورزشگاه بین‌المللی الشعب کتک زد. بابا در مورد آن روز می‌گوید:” او مزخرف می گفت. به او گفتم برو به جهنم. گفتم او از فوتبال چیزی نمی‌داند. چگونه زنده ماندم؟ چون مردم مرا دوست داشتند.”

همچنین بخوانید:  هوش مصنوعی و فوتبال
عمو بابا به دلیل برخورداری از حمایت مردمی، تنها کسی بود که می‌توانست مقابل خواسته‌های عدی ایستادگی کند.

 

زیر ابری از شن‌های در حال چرخش و دید ناکافی، خورشید صحرا مانند نورافکن‌های برادوی بر بغداد می‌تابید. در نزدیکی بزرگراه کانال در ضلع شرقی شهر، مقر کمیته المپیک عراق که زمانی می‌درخشید و به عنوان مرکز اصلی ورزش این کشور بود، قرار داشت. پس از تهاجم نیروهای آمریکایی در مارس ۲۰۰۳، ۲۱ روز عملیات نظامی بزرگ پایتخت کشور را در بر گرفت و در نهایت منجر به بمباران شبانه ساختمان توسط هواپیماهای جنگی ایالات متحده شد.

سازه‌ای که زمانی پر زرق و برق بود، به پوسته‌ای سوخته تبدیل شده بود که با فولاد خرد شده و مبلمان جزغاله شده تزئین شده بود. در نزدیکی ورودی، مجسمه طلایی صدام حسین، پس از اینکه سرش با تبر بریده شد و به مکان نامعلومی رفته بود، اکنون سست و ناتوان روی زمین افتاده است. در زیر همه هرج و مرجی که با چشم غیرمسلح قابل مشاهده بود، یک زیرزمین بدنام باقی ماند؛ پر از آب شده و غیرقابل تشخیص.

تمامی آن وحشت و دردهای وارد شده در این دیوارهای دیکتاتوری، با وضعیت ویران شده‌ی کنونی آن فاصله‌ی بسیاری داشت. با وجود این، بسیاری از فوتبالیست های عراق همچنان می لرزیدند. روشنی پایان رژیم صدام،آزادی مدفون شده‌ی بسیاری از کسانی که تحت حکومت او رنج برده بودند، را آزاد کرد، اما زخم های عاطفی شکنجه مانند خالکوبی بر پیکر قربانیانش ماندگار شد.

“اتاق های قرمز” معروف جایی است که بیشتر بازیکنان در انتظار سرنوشت خود به آنجا فرستاده می‌شدند. پیامِ رنگی که برای تزئین دیوارها انتخاب شده بود بر زندانیان بی‌تاثیر نبود، زیرا چشم‌انداز یک کشت و کشتار زنده و کامل بود. طبیعت سادیستی عدی هیچ حد و مرزی نداشت، زیرا ابزارهای شکنجه‌ای او حتی در سیاه‌چال‌های قرون وسطایی هم پیدا نمی‌شد. این ابزار ها شامل یک تابوت فولادی بودند، با میخ‌های بلندی که از هر جهت، به سمت داخل می‌رفتند، بنابراین قربانیان سوراخ سوراخ و خفه می‌شدند. ابزار فلزی دیگر شامل زیرپایی‌ها در پایین و حلقه‌هایی در شانه‌ها بود که برای آویزان کردن قربانیان و رگبار شوک‌های الکتریکی و شلاق استفاده می‌شد.

گرچه مجازات‌هایی مانند این ممکن است بعضی از شدیدترین مجازات‌ها را نشان دهد، برخی دیگر از مجازات‌ها اما خیلی برای عدی لذت‌بخش نبودند. پیش پا افتاده‌ترین روش عدی با فراخوانی به رختکن قبل از مسابقات یا بدتر از آن در بین دو نیمه شروع می شد. یک گوینده با صدای ترسناک تهدید می‌کند که پاهای بازیکن را جلوی سگ‌های درنده می‌اندازد یا باید در فاضلاب خالص حمام کنند.

اگر این اثر نداشت، پاس‌ها یا شوت‌های نادرست با دقت شمارش می‌شدند و در صورت رسیدن به تعدادی مشخص، بازیکنان تحت جلسات تمرینی ۱۲ ساعته قرار می‌‌گرفتند که شامل ضربه زدن به توپ‌های سیمانی با دمای ۱۳۰ درجه می‌شد؛ در حالی که لباس‌های سنگین نظامی و پوتین به تن داشتند.

عدی از هیچ رفتار وحشیانه‌ای برای ارعاب بازیکنان تیم ملی عراق دریغ نمی‌کرد.

با گذشت زمان، سوء رفتارها و تاکتیک‌های ارعاب به کارگردانی عدی راه خود را به مکان های متعددی باز کرد. زندان بدنام الرضوانیه تا حدودی به خانه دوم بسیاری از فوتبالیست های عراق تبدیل  شده بود. برای آنها عادی بود که در اتوبوس تیم با خود بالش ببرند تا در صورتی که عدی آنها را بعد از مسابقات به زندان محکوم کند، چیزی برای خوابیدن داشته باشند. سایر مجازات‌ها عبارت بودند از تراشیدن سر و ابرو- که در فرهنگ عراق نشانه تحقیر است- یا سیلی زدن و مشت زدن به بازیکن در مقابل هم‌تیمی‌هایش.

ایجاد یک فضای پر اضطراب و مملو از وحشت توسط عدی عمداً برای ایجاد انگیزه در بازیکنان برای پیروزی طراحی شده بود. هدف این بود که تهدیدهای بی‌پایان، کتک خوردن یا فرستاده شدن به سلول انفرادی در ضمیر ناخودآگاه بازیکنان نقش ببندد تا آنها را از خستگی یا هر گونه کمبود استعداد عبور دهد. در عوض، روش‌های مورد استفاده کاملاً برعکس بود، زیرا فشار روانی ناخواسته فوتبالیست‌های عراق را فلج می‌کرد.

سعد قیس، ملی‌پوش سابق عراق، می‌گوید:” فوتبال در دوران عدی دوران ترسناک و وحشتناکی بود که فشار روانی منفی بر همه بازیکنان و ورزشکاران در آن طبیعی بود. ما در صورت شکست با مجازات‌های تحقیرآمیز مواجه می‌شدیم که به شدت بر عملکردمان در اکثر تورنمنت‌هایی که شرکت می‌کردیم، تأثیر می‌گذاشت.”

شرایط دلهره‌آور و ناراحت‌کننده‌ای که عدی ایجاد کرد، سرانجام در المپیک ۲۰۰۰ سیدنی به اوج خود رسید. زمانی این کشور آسیایی ۴۶ ورزشکار را به بازی‌های المپیک تابستانی ۱۹۸۰ فرستاده بود، اما حالا تنها چهار شرکت کننده در استرالیا داشت. این رسما برای دوستداران ورزش یک پایان بود که توسط یک دیوانه با استفاده از ابتدایی‌ترین و تنها ابزاری که داشت، رخ داده بود.

غافل از اینکه در آن زمان شن‌های ساعت شنی رژیم صدام حسین به سرعت در حال پر شدن بود. هرچند قرار بود برای ورزش عراق آسایشی حاصل شود اما دوام چندانی نداشت، زیرا جنگ دیگری در راه بود که دامنه آن از جایگاه‌های زمین‌های فوتبال فراتر می‌رفت.

هنگامی که مجسمه ۱۲ متری صدام در آوریل ۲۰۰۳ در میدان فردوس در مقابل جهان فرو ریخت، تصویری رنگی از آزادی و رفاه در ذهن بسیاری شکل گرفت. در واقع، بیشتر ۱۴سال گذشته عراق تنها وارث ارتش‌های اشغالگر خارجی و تروریست‌ها بوده است. کشوری که زمانی در دنیا بسیار شناخته شده بود اکنون ترکیبی غیرقابل تشخیص از آوار و نا امنی است.

تیم ملی عراق در سال ۲۰۰۷، در حالی که این کشور یکی از بدترین سال‌هایش بعد از سقوط صدام را سپری می‌کرد، قهرمان جام ملت‌های آسیا شد.

 

گرچه آوار و ویرانی سرازیر شده از جهات مختلف می‌توانست به راحتی شخصیت مردم عراق را خدشه دار کند، اما ایمان آنها همچنان قوی باقی ماند، که قهرمانی غیرمنتظره  آنها در جام ملت های آسیا ۲۰۰۷ ضنشانی از آن بود. تیمی متشکل از سنی‌ها، شیعیان و کُردها گرد هم آمدند و تمام اختلافات ریشه‌ای‌شان را کنار گذاشتند. حداقل برای یک شب، صدای تیراندازی که در آسمان بغداد طنین‌انداز می‌شد، بد یا مرگبار نبود؛ بلکه به دلیل جشن و پایکوبی بود.

به عنوان یکی از بهترین ابزارهای ارتباطی جهان، فوتبال به تفاوت‌های فرقه‌ای و مذهبی یا نژاد یا جنسیت شما اهمیتی نمی دهد. آنجا جایی است برای متحد کردن، الهام بخشیدن و برانگیختن تخیل. اینکه آیا این ورزش در نهایت می‌تواند کشور را از بیماری‌های متعددش درمان کند یا نه، باید به انتظار نشست، اما یک چیز هنوز هم صادق است: فوتبال با حداقل‌ها پیشرفت کرده و بیش از هر چیز دوام آورده است. تا زمانی که مهد تمدن زندگی را دوباره بیاموزد، همیشه در کنار آنها خواهد بود.

 

عنوان اصلی مقاله: Tortured to success: a life of football under Saddam an
0 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗