گلهایی برای تاریخ
بهمن جلالی نامی جاودان در عرصه عکاسی خبری ایران است. او در اکثر معرکههای دورانش حاضر بود. با سالها عکاسی کردن از انسانها و مناظر فراموششده و زندگی روزمرهی مردمان سرزمینش، به عکاسان نسل بعد خود نشان داد که لازم نیست عکاس مستند تنها در پی رخدادهای «مهم» باشد. مطلب پیش رو نگاهی به آثار او در سالهای فعالیتش است.
طی بیش از چهل سال عمر عکاسیاش برخی از بهیادماندنیترین تصاویر تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران را آفرید. بهمن جلالی (۱۳۲۳ – ۱۳۸۸) نه تنها عکاسی پرتلاش و هنرمندی تأثیرگذار بود که با راهاندازی نهادهای عکاسی و بیش از دو دهه تدریس عکاسی در دانشگاه و مراکز آموزشی، در ارتقاء جایگاه عکاسی در ایران و تربیت نسل جدیدی از عکاسان و معلمان نقشی کلیدی داشت. بهبهانهی فرا رسیدن زادروز او در هفتم بهمن ماه، در این نوشته میراث او در عکاسی را مرور میکنیم.
بهمن جلالی. انقلاب ۱۳۵۷، تهران، از مجموعه «روزهای خون، روزهای آتش»
بهمن جلالی در سال ۱۳۲۳ در تهران به دنیا آمد. پس از فارغالتحصیلی از دانشکده اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه ملی، از اواسط دهه ۱۳۴۰ عکاسی را آغاز کرد. او در سال ۱۳۵۳ و در حالی که رشته عکاسی در دانشگاههای ایران هنوز شکل نگرفته بود، به انگلستان رفت تا در استودیو عکاسی جان ویکرز به کارآموزی مشغول شود. جلالی در سال ۱۳۵۵ به ایران بازگشت و باقی عمرش در ایران را به عکاسی، تحقیق و تدریس در حوزهی عکاسی پرداخت.
روزهای انقلاب
اگر چه شروع فعالیت عکاسی بهمن جلالی به سالهای قبل از انقلاب باز میگردد (از جمله، کار برای مجله «تماشا»، برپایی چند نمایشگاه و انتشار کتاب «هنر آفریقای سیاه» (۱۳۵۶))، اما او نیز همچون بسیاری از عکاسان همنسلش با عکاسی از رخدادهای انقلاب ۱۳۵۷ مورد توجه قرار گرفت. اولین کار شاخص بهمن جلالی، مجموعه عکسهایی است که طی «۶۴ روز» از روزهای منتهی به انقلاب—از شروع به کار دولت غلامرضا ازهاری تا پایان دولت شاپور بختیار—در تهران گرفت. تعدادی از این عکسها به همراه عکسهایی از سایر عکاسان در کتاب «روزهای خون، روزهای آتش: گزارش مصوری از پیروزی انقلاب اسلامی» (۱۳۵۸) منتشر شدند.
بهمن جلالی. انقلاب ۱۳۵۷، تهران
جلالی جنبههای مختلفی از انقلاب را به تصویر کشیده، از دیوارنوشتهها، درگیریهای خیابانی، ماشینهای آتشگرفته و مراکز تسخیرشده گرفته تا شکلهای مختلف شادی مردم در خیابان و مسیرهای مملو از جمعیت. در یکی از عکسهای برجستهی او از این دوران، مردی را میبینیم که شادمان بالای تابلو بزرگ راهنمایی رانندگی ایستاده و عکس آیتالله خمینی را به نشان پیروزی بالای سرش گرفته. نوشتهی روی تابلو راهنمایی بهنوعی نشانگر مسیر پیشروی انقلابیون است: «قبل از رسیدن به پل مسیر خود را انتخاب فرمایید.» و این در حالی است که فلشهای راهنمای مسیر با رنگ مخدوش شدهاند.
واقعیت پوشیده و مستور انقلاب در عکسی دیگر نیز خود را نمایانده. در این عکس کودکی با چشمان بسته را میبینیم که در میان جمعیت حاضر در خیابان و هیاهوی انقلاب روی رکاب پشتی آمبولانسی ایستاده. روی بدنهی آمبولانس، شعارهای گوناگونی نوشته شده که چون افکاری مشوش دورتادور کودک را احاطه کردهاند: «تنها ره رهایی جنگ مسلحانه همگانی است»، «مرگ بر بختیار»، «درود بر حزب کارگر».
بهمن جلالی. خیابان امیرآباد، تهران، دی ۱۳۵۷
سالهای جنگ
کمتر از دو سال بعد از انقلاب ۱۳۵۷، عراق به رهبری صدام حسین به ایران حمله کرد. بهمن جلالی از اولین سالهای جنگ ایران و عراق، که به طولانیترین جنگ کلاسیک قرن بیستم تبدیل شد، به نقاط مورد هجوم دشمن، شهرهایی مثل آبادان و خرمشهر، سفر کرد و حاصل کارهایش در مجموعههایی مثل «آبادان، که میجنگد: یک عکس-گزارش از بهمن جلالی» (۱۳۶۰) و «خرمشهر: ۴ خرداد ۱۳۶۱» (۱۳۶۱) منتشر شدند.
جلالی در کتاب «آبادان، که میجنگد» که ۶۰ عکس او از مناطق غیرنظامی تحت هجوم دشمن در سالهای اولیهی جنگ را در بر میگیرد، اوضاع آبادان در ماههای اولیهی نبرد و واقعیت تلخ آن دوران را چنین توصیف کرده:
«تا امروز، شنبه ۲۳ اسفندماه ۱۳۵۹ که این چند سطر را بهعنوان یک توضیح کوتاه برای مجموعه عکسهای کتاب مینویسم، ۱۷۴ روز از حمله دشمن به میهن ما و به شهر آبادان میگذرد. ۱۷۴ روز و ۱۷۴ شب که بیشتر از ۴۱۰۰ ساعت میشود و در هر ساعت آن صدها گلوله دشمن بر سر شهر باریده است:
بر پالایشگاه و اسکله بارگیری و خانههای مردم و بر بیمارستان و مسجد و مدرسه به یکسان.
دشمن از دو قدمی، از فاصلهی ۳۰۰ متری آنسوی رود شلیک میکند و شهر، که یک شهر معمولی است و برای کار و کوشش و استراحت و بازی زیر آفتاب و مهتاب و باران ساخته شده، البته از این هجوم وحشیانه آسیب میبیند.»
بهمن جلالی. از مجموعه جنگ ایران و عراق (۱۳۵۹ – ۱۳۶۷)
بهمن جلالی در بخش قابل توجهی از عکسهایش از جنگ ایران و عراق، پیامدها و ویرانیهای حاصل از جنگ را به تصویر کشیده. در یکی از عکسهای او بیمارستان متروکی را میبینیم که سوراخ بزرگی در سقفش ایجاد شده. در عکسی دیگر، فضای داخلی کلاس درس مخروبهای را میبینیم که بر تختهسیاهش نوشته شده: «بنویسید: الموت الصدام».
همچنین، جلالی عکسهای تأثیرگذاری از رزمندگان در جبهههای نبرد تهیه کرده. در یکی از این عکسها، رزمندهای در کنار اجساد همرزمانش روی زمین خاکی زانو زده و به عزا نشسته. در عکسی دیگر، رزمندگانی را میبینیم که درون خاکریز در وقت آزاد خود در حال نوشتن نامه هستند. تمامی آنها نوجواناند، بخش قابل توجهی از نیروهای رزمندهی ایران در طول جنگ.
اگر چه غالب عکسهای تهیهشده در سالهای جنگ، در میان شور انقلابی و عطش ایثار و شهادت، در خدمت تبلیغات جنگ قرار میگرفتند و بسیاری عکاسان تحت تأثیر این جو عکاسی میکردند، اما اکنون با بازنگری عکسهای بهمن جلالی از این دوران، میتوان گفت که بخش قابل توجهی از عکسهای او از جنگ بیشتر گزارشی تلخ از یک رخداد مهم هستند تا تصویری از قهرمانان نبرد.
بهمن جلالی. از مجموعه جنگ ایران و عراق (۱۳۵۹ – ۱۳۶۷)
سالهای زندگی
پس از پایان جنگ در سال ۱۳۶۷ و با آغاز دهه ۱۳۷۰، دوران جدیدی برای بهمن جلالی آغاز شد. او در این دوران در راهاندازی نهادهای تخصصی عکاسی، از جمله موزه عکسخانه شهر (۱۳۷۴) اولین موزه تخصصی تاریخ عکاسی در ایران و خاورمیانه، و مجله «عکسنامه» (۱۳۷۷) نقش اساسی داشت و به یکی از شخصیتهای کلیدی اولین نسل از مدرسان عکاسی در دانشگاههای ایران تبدیل شد.
بخش عمدهای از فعالیت عکاسی جلالی در این دوران دربارهی به تصویر کشیدن مکانها و موضوعاتی است که برخلاف دو رویداد بزرگ پیشین به آنها توجه چندانی نمیشد. این کار که بهنوعی با تکعکسهای قبل انقلاب او شروع شده و با کتاب «پنج نگاه به خاک» (۱۳۶۱) قوام یافته بود، در دهههای ۷۰ و ۸۰ توسعه پیدا کرد.
در مقدمهی کتاب «پنج نگاه به خاک» بهقلم یحیی دهقانپور، که یکی از پنج عکاس این کتاب نیز بوده، میخوانیم:
«آنچه در این مجموعه مورد توجه بوده عکسهایی است از زندگی و محیط و اجتماع و افراد کشورمان در نقاط مختلف. […] عکسهای این مجموعه در رابطه با زندگی است با همه خصوصیاتش: خوبی و بدی، غم و شادی، زشتی و زیبایی و … یعنی رابطه انسان با انسان و انسان با محیطش، انسانهایی که هر روز هزاران نفرشان را میبینیم، از کنار ما میگذرند، و با آن زندگی میکنیم. و اگر هنر را به یک تعبیر تولد جلوههای زندگی در یک قالب بیانی خاص بدانیم، این مجموعه لحظاتی است از همین زندگی.»
بهمن جلالی. از مجموعه «مناظر شهری» (۱۳۸۶)
در واقع، این جملات میتواند توصیفگر بخش عمدهای از رویکرد عکاسی بهمن جلالی در سالهای بعد از جنگ باشد. جلالی در مجموعههایی مثل «ایران سرزمین نور و رنگ» (۱۳۷۰)، «ماهیگیران شمال و جنوب» (۱۳۴۹ – ۱۳۷۵) و عکسهای معماریاش (۱۳۴۸ – ۱۳۸۵)، از مرگ و خانههای ویران جنگ به زندگی و میراث سرزمینش بازگشت، میراثی که آن را در معرض نابودی میدید. او در مقدمه کتاب «مجموعهعکس: بوشهر ۱۳۵۳ – ۱۳۸۵» (۱۳۹۵) نوشته است:
«وقتی برای اولین بار به بوشهر رفتم بهشدت تحت تأثیر سبک معماری آن واقع شدم. کوچههای باریک که هم معبری برای هدایت نسیم خنک دریا بودند، هم با ایجاد سایه از گرمای طاقتفرسای بوشهر جلوگیری میکردند. پس از اولین سفرم به بوشهر، به دفعات به این شهر رفته و از آن عکس گرفتهام. هر بار هم شاهد ویرانی بیشتر بافت قدیمی، تاریخی و زیبای این شهر بودهام.»
بهمن جلالی. از مجموعه «معماری کویر»
تصویر خیال
بهمن جلالی در طول دهه ۱۳۸۰ در حالی که جایگاه خود را بهعنوان یک «عکاس مستند» (شکلی از عکاسی که تا پایان عمر طرفدارش بود) تثبیت کرده بود، به وادی کاملاً جدیدی پا گذاشت. او که چند سالی را به تحقیق، گردآوری و مرمت نگاتیوهای شیشهای کاخ گلستان پرداخته بود، همچون «روانکاوها» به واکاوی این تصاویر پرداخت و بهسبک هنرمندان «نسل تصاویر»، از تصاویرِ ازپیشموجود برای بازنگری تاریخ و فرهنگ و بازسازی دنیایی جدید بهره برد. حاصل این کار مجموعه تصاویری هستند که به هیچ یک از کارهای پیشین جلالی شباهت ندارند، مجموعهای که او آن را «تصویر خیال» نامید.
جلالی در این مجموعه با تلفیق نگاتیوهای دوران قاجار و ترکیب آنها با عناصر دیگر، خاطره جمعی از تاریخ ایرانیان و جایگاه عکس در شکلگیری تاریخ را مورد بازنگری قرار داده است. در برخی از عکسهای این مجموعه، تصاویر قدیمی از مردان نیمهبرهنه در زورخانه روی تصویر زنان پوشیده افتادهاند. در تصویری دیگر، عکس زنی نیمهبرهنه را میبینیم که بالی بر پشت خود دارد—عکسی که جلالی در کارهای متعددی از آن استفاده کرده. این عکس با عکس دستهجمعی مردانی از سنین مختلف (از کودک تا میانسال) ادغام شده. آنها، که احتمالاً از یک خانواده هستند، در لباس پلوخوریشان بهصف رو به دوربین ایستادهاند. نگاه پراعتنای برخی از آنها به دوربین (یا، به زن) دوخته شده و برخی دیگر انگار نگاهشان را از دوربین (یا، زن) دزدیدهاند، در حالی که زن بیاعتنا به جایی نامعلوم در بالا چشم دوخته، گویی که با بالهایش آمادهی پریدن است.
در مجموعهی «تصویر خیال: قرمز» (۱۳۸۱ – ۱۳۸۲) کار بهمن جلالی را میتوان واکنشی هنری به یک رخداد فرهنگی تلقی کرد. در پی انقلاب ۵۷، عکاسخانه چهرهنما در اصفهان که یکی از مهمترین مراکز عکاسی در ایران بود، مورد تعرض معترضان قرار گرفت و تابلو آن، احتمالاً بهنشان اعتراض به عکسهای زنان بیحجابی که در آن استودیو تهیه شده بودند، با نوشتن عبارت «مرگ بر شاه» با رنگ قرمز مخدوش شد.
جلالی در واکنش به این رخداد، نگاتیوهایی از این عکاسخانهی قدیمی را با تکهای از آن واقعه (برشی از آن رنگ قرمز مخدوشگر و عبارت «عکاسخانه چهرهنما» به خط نستعلیق) تلفیق کرد. حاصل کار، ملغمهای انتزاعی و خیالانگیز از تعصب و شاعرانگی است که بیانگر پیوند تاریخی میان خطآرایی و تصویرگری، و نحوهی برخورد با تصویر زنان در دورههای مختلف تاریخ فرهنگی ایران است.
بهمن جلالی. از مجموعه «گلها»
بهمن جلالی همچنین در اوایل دهه ۱۳۷۰ تجاربی را با گلها آزمود. او در مجموعهی «گلها»، انواع مختلفی از گلها را همچون ترنسپرنت روی میز نور قرار داد و تصاویری نمای نزدیک با پسزمینهی یکدست سفید از گلها تهیه کرد. کارهای او تا حدی یادآور عکسهای دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ ایروینگ پن از گلها هستند، با این حال، جلالی با نورپردازی متفاوتش که ظرافت گلبرگها را نمایانده و کارهایی که با گلها کرده (مثلاً پرپر کردنشان) جلوهی بصری تختتر و حالت شرقیتری به تصاویرش بخشیده.
گلها همچنین برای جلالی به عنصر مهم دیگری برای توسعهی مجموعهی «تصویر خیال» تبدیل شدند. جلالی در این کارها، این بار روی عکسهای تاریخی از زنان سرزمینش گل گذاشته، همچون سوگواران بر مزار از دست رفتگانشان.
میراث عکاسی بهمن جلالی
کارنامه عکاسی بهمن جلالی در نگاه اول شاید واجد نوعی دوگانگی به نظر برسد، دوگانهی «عکاسی مستند و گرفتن عکسهای «بیطرفانه»» از یک سو و «دستکاری و «مالخودسازی» تصاویر ازپیشموجود» از سوی دیگر، یا احتمالاً دوگانهی واقعیت و خیال. شاید همان طور که رعنا جوادی همسر و همکار او خاطر نشان کرده، «این دوگانگی در کار، ترکیب کردن شوخی تلخ حقیقت با خیالپردازی، پادزهری بود که مرهم دردهای درونش کرده بود.»
بهمن جلالی یک معلم مهم برای عکاسی معاصر ایران است. او در عکاسی، خود را محدود به چارچوبهای سبکی نکرد. بهعنوان یک عکاس غیر-فتوژورنالیست در مهمترین معرکههای دورانش حاضر بود. و با سالها عکاسی کردن از انسانها و مناظر فراموششده و زندگی روزمرهی مردمان سرزمینش، به عکاسان نسل بعد خود نشان داد که لازم نیست عکاس مستند تنها در پی رخدادهای «مهم» باشد. او با کار کردن روی عکسهای یافتشده در قالب کنش هنری، در تثببیت جایگاه هنرهای عکسبنیان در میان عکاسان ایرانی نقش بسزایی داشت و پیام عکاسی معاصر را به گوش نسل جدید عکاسان ایران رساند: بازنگری تاریخ و فرهنگ، واسازی حال و گذشته، و خلق جهانی نو.
فهرست کتابهای بهمن جلالی
- «هنر آفریقای سیاه»، انتشارات سروش، ۱۳۵۶
- «روزهای خون، روزهای آتش»، انتشارات زمینه، ۱۳۵۷
- «آبادان که میجنگد»، انتشارات زمینه، ۱۳۶۰
- «عکاسی سیاه و سفید»، با همکاری کرم امامی و گلی امامی، انتشارات زمینه، ۱۳۶۰
- «خرمشهر»، انتشارات سروش، ۱۳۶۱
- «پنج نگاه به خاک» (مجموعهعکس) همراه با عکسهای مهدی خوانساری، یحیی دهقانپور، مهشید فرهمند و کریم امامی، انتشارات زمینه، ۱۳۶۱
- «عکاسان و عکاسی»، با همکاری وازریک درساهاکیان، انتشارات سروش، ۱۳۶۴
- «باغ مصور عکاسی»، با همکاری رعنا جوادی، انتشارات سروش، ۱۳۶۴
- «ایران سرزمین نور و رنگ»، به زبان انگلیسی، دفتر پژوهشهای فرهنگی، ۱۳۷۰
- «گنج پیدا، مجموعهای از عکسهای آلبوم خانه کاخ گلستان به کوشش بهمن جلالی»، دفتر پژوهشهای فرهنگی ،۱۳۷۷
- «بهمن جلالی، (مجموعه آثار)» به زبان انگلیسی و اسپانیایی، بنیاد آنتونی تاپیس، اسپانیا، ۱۳۸۶
- «بهمن جلالی، (مجموعه آثار)» به زبان انگلیسی و آلمانی، موزه اشپرینگل، هانوور آلمان،۱۳۹۰
- «بوشهر، ۱۳۸۵ – ۱۳۵۳»، نشر چشمه، ۱۳۹۶
- «بیگانه آشنا»، با کوشش رعنا جوادی و یادداشت رضا شیخ، نشر نظر، ۱۳۹۸ (این کتاب را هماکنون میتوانید از فروشگاه آنلاین کتاب عکاسی تهیه کنید.)
با تشکر از خانم رعنا جوادی برای در اختیار گذاشتن عکسها و راهنماییهایشان