سینمای انقلابی فلسطین به روایت نادیا یعقوب
نادیا یعقوب، پژوهشگر فرهنگ اعراب، در سال ۲۰۱۸ کتابی با عنوان «سینمای فلسطین در روزهای انقلاب» منتشر کرده، این کتاب به بررسی صنعت فیلم فلسطین و عوامل تأثیرگذار بر این پدیده همچون جنبش آزادیبخش ملی (انقلاب فلسطین) میپردازد. مصاحبه پیشرو گفتوگویی با نادیا یعقوب در رابطه با موضوع کتاب اوست.
از درگیریهای هفتادسالهی فلسطین و اسرائیل میتوان بهعنوانِ خونبارترین منازعه چند دهه اخیر یاد کرد. کشمکشهایی که بهواسطهی اختلافات قومی/ مذهبی، ایدئولوژیهای سیاسی و ادعاهای ارضی در چند سال گذشته به اوج خود رسیدهاند. در این میان چشمانداز فرهنگیِ هر دو سرزمین بهویژه فلسطین همواره در حالِ تغییر و تحول بوده، چشماندازی که با خاطرات جمعیِ مردمِ سرزمین و ارزشهای سمبلیکِ قالب، باورهای آنها را به سمت جنگ، نا عدالتی و تغییر مرزها سوق داده است. بازمیگردیم به ۱۹۴۸، سالی که توسط صهیونیستها جشن گرفته شد اما اعراب فلسطینی آن را «فاجعه» نامیدند. صهیونیستها به دنبال وقایعِ جنگ جهانی دوم حکومت جدیدی را در اقلیمی که تا دو هزار سال قبل تحتِ فرمانرواییشان بود تشکیل دادند؛ همان دوران بود که حدود ۷۵۰ هزار نفر از بومیان فلسطینی اخراج اجباری را از سرزمین مادریشان تجربه کردند.
تا به امروز که واقعهی سال ۱۹۴۸ و اتفاقاتِ پسازآن بهطور سیستماتیک توسط نیروهای سلطهگر لاپوشانی شدهاند، مسئلهی نزاع این دو کشور با اختلافنظرهای فراوانی روبهرو بوده است. اما چیزی که هیچگاه تغییر نکرد جایگاه مقاومت در این ۷۰ سال بود؛ همانطور که ادوارد سید دراینباره میگوید: «شاید مهمترین مبارزهای که مردم فلسطین در طول این سالها برای پایداری در برابر سلطهی اسرائیل انجام دادهاند به یادآوردن زمان حال و بهواسطهی آن واقعیات تاریخی بوده است. حداقل از زمانی که تجاوزِ صهیونیستها به این سرزمین آغاز شد».
نادیا یعقوب، پژوهشگرِ فرهنگِ اعراب، اخیرا کتابی منتشر کرده تحت عنوان «سینمای فلسطین در روزهای انقلاب» (۱). کتاب پیشِ رو به بررسیِ صنعت فیلم فلسطین و عوامل تأثیرگذار بر این پدیده چون جنبش آزادیبخشِ ملی (انقلاب فلسطین) میپردازد. میانسالهای ۱۹۶۸ تا ۱۹۸۲ یک گروه کوچک از فیلمسازانِ جوان فلسطینی دست به تولید آثار متعددی زدند، آثاری که عمدتاً تحت نظر سازمان آزادیبخشِ فلسطین –بهاختصار ساف- (۲) و در قالب مستند یا فیلم کوتاه شکل گرفتند. یعقوب در رابطه با این موضوع میگوید: «این عناوین عمدتاً نسبت جامعهی فلسطین با خشونت را مورد واکاوی قرار میدهند. خشونتی که غالباً واکنش ستیزهجویان را در پی داشته است». فیلمهای بسیار مهم اما ناشناختهای در این دوران ساخته شدند. آثاری که علیرغم منابع محدود و شرایط دشوار حاکم در جشنوارههای معتبر سینمایی حضور پیدا کردند و پرچم سینمای جهانسومی فلسطین را در عرصهی بینالمللی بالا بردند.
سینماگران نهضت آزادیبخش به اهمیت آرشیوی آثارشان واقف بودند. آنها با ثبت وقایع سیاسی و مبارزهجویانه سلطهگران سعی بر این داشتند تا جنبشِ پیش رو به تاریخ معاصر محدود نشود، به شکلی که یعقوب مینویسد: «سینمای فلسطین به این دلیل آغاز شد تا با ضبط بصریِ تاریخ درک مقاومت در آینده آسانتر شود». اما به هر صورت، طولی نکشید تا این آیندهی پیشبینیشده مبدل به تنها چند سطر خاطره شود: تهاجم نیروهای اسرائیلی به بیروت در سال ۱۹۸۲ (۳) منجر به خروجِ جنبش آزادیبخش فلسطین از لبنان و پایان فاز اول انقلاب شد. در این میان آرشیوِ سازمان نیز از بین رفت. یعقوب با توجه به تحقیقاتِ پیوسته و ارتباطات شخصیش کتاب خود را بهعنوانِ یکی از تلاشهای مداوم در جهت «حفظ، انتشار و تفسیر» این بخش از سینمای فلسطین معرفی میکند؛ سینمایی که آغازگرانش –فیلمسازان دههی هفتاد- هنوز زنده هستند.
کتاب مذکور جز واکاویِ سینمای فلسطین، موضع مقاومت ملی در این روزهای پرتلاطم را نیز به بوته نقد میکشد؛ روزهایی که دورنمای سیاسیِ این سرزمین و ارتباطِ آن با جنبشهای انقلابی در ابهام فرورفته است. یعقوب میگوید: «جایگاه سیاست در فلسطین بهمانندِ سال ۱۹۴۸ بین مردم آن تقسیم شده است». این گفتوگو در آستانهی هفتادمین سالگرد تشکیل اسرائیل صورت گرفت، روزی که سفارت ایالاتمتحده به اورشلیم منتقل شد و مرگ ۶۰ فلسطینی (و ۲۷۰۰ نفر زخمی دیگر) را در پی داشت. این دست از وقایع یادآور روایتهای شجاعانهای هستند که در این هفتادسال زمینه مقاومتِ فلسطین را شکل دادند.
نیکولاس بایر: مقدمه کتاب شما با این جمله آغاز میشود: «آرشیو سینمای فلسطین دائماً در حال از بین رفتن بوده، و ایستادگی در برابر این پدیده بهعنوان یکی از مؤلفههای اصلی مقاومت مطرح است». تحقیقاتِ شخصی شما عمدتاً به ارائه آثار ناپدیدشدهی جنبشِ آزادیبخش در سال ۱۹۸۲ میپردازد. چه منابعی در گرد هم آوردن این بخش از تاریخ سینما مفیدتر واقع شدند؟
نادیا یعقوب: پروسه تألیف کتاب عمیقاً به تحقیقات، نشریات مختلف و همراهیِ دیگران وابسته بود. بهخصوص فعالیتهای گسترده بنیاد فیلم فلسطین در سال ۲۰۱۴ که تحت عنوان پروژهی «جهان با ماست» شناخته میشود. بهواسطهی نمایشها و گالریهای بنیاد من قادر به بررسی بیش از ۳۰ مورد فیلم از دورههای تاریخی مختلف بودم. برخی از این آثار بعدتر در یوتیوب منتشر شدند، برخی دیگر نیز از توزیعکنندگان رسمی سینمای فلسطین قابل خریداری هستند. ضمن اینکه کتابِ پیش رو شامل عناوین متعدد دیگری نیز میشود که در فعالیتهای بنیاد حضور نداشتند (برای مثال آثار کایس الزبایدی در اواخر دهه ۷۰)، اما درنهایت نمیتوان منکر اهمیت برنامه «جهان با ماست» در شکلگیریِ این کتاب شد. همچنین کتابخانه موسسه مطالعاتِ فلسطین در دانشگاه بیروت هم به پیشرویِ پروژه کمک شایانی کرد.
اینکه از دست رفتن آرشیو سازمان در خلالِ حمله اسرائیل به لبنان (۱۹۸۲) منجر به تحقیقات گستردهتر من شده کاملاً درست است. کتابخانهها و آرشیوهایی که در طول نگارش پروژه بررسی کردم، و همچنین نام افرادی که سخاوتمندانه دست به اشتراکگذاری اطلاعات، تصاویر، فیلمها، اسناد و نشریات مختلف زدند، داخل کتاب ذکر شده است، بنابراین اطلاعات فوق را در اینجا تکرار نمیکنم. بنا بر تجربهی من، افرادی که در جنبشِ فیلمسازی دهه ۱۹۷۰ دخیل بودند، عالمان، هنرمندان و پژوهشگرهایی که در این مدیوم کار میکنند همگی مشتاق به ارائه دانستههای خود هستند. آنها میخواهند انقلاب فلسطین و فیلمهای آن به شکل گستردهتری شناخته شوند.
بایر: جز فرآیند دسترسی به فیلمهای نهضت آزادیبخش و زیرساختهای اطلاعاتی سینمای فلسطین، در طول نگارش کتاب با چه دشواریهایی روبهرو بودید؟ جریان شکلگیری مطالعه به چه صورت بود و چگونه در مورد هدف کتاب، ساختار کلی و تقسیم فصول آن تصمیم گرفتید؟
یعقوب: عمدهترین نگرانیِ من مربوط میشد به افق تاریخیِ سینمای فلسطین. اینکه پدیده یادشده چگونه در اواخر دهه ۶۰ میلادی متولد شد و تا پایان دهه ۷۰ به بلوغ خود رسید. روایتهای مختلفی از پیدایشِ یگانِ فیلم فلسطین -بنیاد سینمایی فلسطین- وجود دارد، که اصلیترینِ آنها توسط اعضاء فرهنگی مقاومت در دهه هفتاد -هانی جوهریه، مصطفی ابوعلی و خدیجه هبشنه- نقل شدهاند.
تاریخ مکاتب فیلمسازیِ دیگر فلسطین (مثل جبههی مردمی و جبههی دموکراتیک) در میانهی سالهای دههی ۷۰ و هشتاد نیز، آنطور که باید بازگو نشده است. تنها اطلاعاتی که از این دوران بهطور مکتوب در دسترس قرار داشت، لیست اسامی سینماگران بود. درواقع هیچگونه اطلاعاتی از روابط و روند شکلگیری این جنبشهای سینمایی وجود نداشت. اطلاعاتی از قبیل اینکه افراد مذکور چه دیدگاهی در باب سینما داشتند؟ یا چه رخدادهایی را پشت سر گذاشته بودند؟ پاسخ به پرسشهایی ازایندست، مستلزم دسترسی به مدارک محرمانهی بسیاری بود (آنهایی البته که در گیرودارهای این سالها جان سالم به دربردهاند). از سویی دیگر سعی کردم با بازماندگانِ آن نسل صحبت کنم و خاطراتشان را شفاهاً بازنویسی کنم. مورد دوم البته، محدودیتهای بسیاری را برای من به همراه داشت. این گفتوگوها در حالتِ کلی برای دسترسی به یک چشمانداز شفاف از واقعیت آنچنانکه باید جوابگو نبودند، دلیلش هم روایتهای گوناگونی است که در تمام طول این سالها دیدگاه مصاحبهشوندگان را نسبت به گذشته دگرگون کردهاند.
من در طولِ کتاب هیچگونه اشارهای به روابطِ سینمای فلسطین و اروپا نکردهام، درواقع به دلایلی هیچ نامی از فیلمهای فلسطینیای که توسط فیلمسازان کشورهای اروپای شرقی ساخته شدهاند نبردهام. مواجههی من با سینمای فلسطین، جایگاه تاریخی آثار نیست. درحالیکه زمینهی تاریخی عناوین مورد بحث بهنسبتِ بررسیهایی که انجام میدهم تأثیرگذار هستند، تمام سعی من واکاوی موردی آثار مذکور، نسبتشان با سینمای آن دوران و جایگاهشان در سینمای امروز بوده است.
ساختار کتاب همراه با تحقیق و در پی آن سؤالاتی که در طی این فرآیند پیش میآمدند گسترش پیدا کرد و تکمیلتر شد. ابتدا مطالعهی سینمای دهه ۷۰ قرار بود در یک فصل و با عنوانِ «تعامل فلسطین با ایماژِ خشونت و قربانی شدن» شکل بگیرد، اما در این میان متوجه شدم نیاز به درکِ طیف گستردهتری از موضوعات دارم که نهایتاً به سازمانِ ساختار کتاب منجر شد. قبل از اینکه بتوانم توضیح دهم انقلاب چه تأثیری در ایماژهای فلسطینیان داشته، باید میفهمیدم چه ایماژهایی منجر به انقلاب شدند.
ماجراهای مربوط به جنبشِ آزادیبخش فلسطین و سینمای دولتیِ آن دوران تحقیقاتِ من را به سینمای اولیه سوریه و فیلمهایی که در آن روزها –اوایل دهه هفتاد- ساخته شدند هدایت کرد. باید میفهمیدم این فیلمها کجا و چهطور پخش شدند تا سازوکار تأثیرگذاریشان را درک کنم. نتیجه آن تحقیق فصلی با عنوانِ «مدار توزیع و نهادینهسازیِ فیلمها» بود. وقتی متوجه شدم تحقیقاتِ من بهقدر کافی برای تبدیلشدن به یک کتاب بزرگ شدهاند، لازم بود در مورد نسبتِ فیلمسازی و فلسطینیانِ امروز فکر میکردم. این تحقیقات نهایتاً منجر به شکلگیری دو فصل نهاییِ کتاب شدند، یکی کشتار تلزعتر (۴) و تمرکز بر کارکرد معاصرِ تصاویر از دیدگاه اجتماعات مردمی، و دیگری توصیف تأثیرات انقلاب بر فیلمسازی امروز.
بایر: شما اولین کتاب پژوهشیِ انگلیسیزبان در باب سینمای دهه هفتاد فلسطین را تألیف کردهاید. رسالهی خود را در میان پژوهشهای انجامشدهای چون کتاب حمید دباشی، «رویای یک ملت» (۲۰۰۶) و کتاب نوریث گرتز، «سینمای فلسطین: سرزمین، تروما و حافظه» (۲۰۰۸) در چه جایگاهی میبینید؟ و آیا میتوانید تفکراتِ گستردهتر خود را در مطالعات فعلیِ سینمای فلسطین به اشتراک بگذارید؟
یعقوب: پژوهشِ من اولین کتاب انگلیسیزبان در مورد سینمای دهه هفتاد فلسطین است، اما من بسیار بر مطالعات پژوهشگرانِ دیگر زبانها نیز تکیه کردم؛ ازجملهی آنها میشود به کتابِ «فلسطین و سینما» (گی هنبل و خمیاس خیاطی) اشاره کرد که اولین بار بهسال ۱۹۷۷ در فرانسه منتشر شد. و آثار متعدد دیگری به زبان عربی از فیلمسازان و روزنامهنگاران مختلفی چون حسن ابو غنیما، ادنان مادانت، والید شامیت، قاسم هاوال و کیس الزوبیدی. دو کتابی که شما بهشان اشاره کردید شامل بخشهای بسیار مهمی از سینمای دهه هفتاد فلسطین میشوند، اگرچه هیچیک تخصصاً بر روی این دوره زمانی تمرکز نکردهاند. فصل جوزیف مسعد در کتاب دباشی (۵)، بهروشنی شکلگیری و گسترش سینمای فلسطین در اواخر دهه ۱۹۶۰ و اوایل دهه ۱۹۷۰ را ترسیم میکند اما بسیار مختصر است. گرتز از سویی دیگر مواجههی کاملتری نسبت به این موضوع داشته است که تا حدود زیادی تحت تأثیر دسترسی به آرشیوهای متعدد بوده. بههرصورت، من با تحلیلهای هردوی آنها در رابطه با فیلمهای جنبش آزادیبخش بهمثابه بازسازیهای آسیبزای روز فاجعه –در ابتدای مقاله بهاش اشاره شد- مخالفم. خوانشهای اینچنینی، ماهیت متداوم روز فاجعه و تجربههای بسیار واقعی برخورد با خشونت که در هر یک از فیلمها به نمایش گذاشته میشوند را نادیده میگیرند.
در حالت کلی، میزان و تنوع آثار سینمای فلسطین بسیار فراتر از تحقیقات و پژوهشهاییست که تاکنون بر روی آن انجام شده. هر دو کتابی که شما گفتید، تا امروز بیشتر از ۱۰ سال از عمرشان میگذرد (کتاب گرتز برای اولین بار در سال ۲۰۰۵ در هربیو به انتشار درآمد) و مطالعه تحولات چشمگیری که پسازآن در سینمای فلسطین شکل گرفتند –سینمای مستند، روایی و تجربی- کاملاً ناقص بوده است. در طی این سالها تعداد بسیاری مقاله و متون دیگری در قالب فصلهای کتابهای مختلف در مورد تعداد انگشتشماری از فیلمسازان نوشته شده –که ازجملهی آنها میشود به هانی ابو اسد، کمال الجعفری، الیا سلیمان، میشاییل خلیفی و… اشاره کرد- اما موارد بسیار دیگری نیز در فلسطین وجود دارند که باید بهشکلِ قاعدهمندتری مورد مطالعه قرار بگیرند. در میان آنها تعداد فوقالعاده فیلمهایی که در طول این سالیان ساخته شدهاند (بسیاریشان فیلمهای دانشجویی هستند)، جشنوارههای در حال گسترش فلسطین، کارکردهای اجتماعی و روانشناختیِ فیلمها، و تحولاتی که در اشکالِ مختلف سینما –ویدئو آرت، فیلمجستار و فیلم مستند- در طی این دوران شکل گرفته نیز وجود دارند.
بایر: مواجهه شما با سینما در کتابتان بهعنوان یک مدیوم ثبتکنندهی تاریخی/ سیاسی بوده است، بهعنوانمثال در جایی از کتاب گفته میشود، «چیزی که در سینمای سوم (آمریکای جنوبی) (۶) آنچنانکه باید مورد مطالعه قرار نگرفته، میزان تأثیرپذیریِ آن از تعلقات انقلابی بوده است». میتوانید در مورد این موضوع که سینمای فلسطین چهطور نور تازهای بر پیکره فیلمسازی سیاسی افکنده بیشتر توضیح دهید؟
یعقوب: هدفِ من از این کتاب گسترش درک ما از سینمای سیاسی بهواسطهی مطالعه نزدیک فیلمها و جزئیات زمینهای دیگر که برخی از پیچیدگیهای این جنبشهای خلاقه را روشن میکنند –بهطور مثال سینمای سوم- است. اینکه محدودیتها، احتمالات و موقعیتها چهطور همگی با هم این مکتب فیلم را شکل دادند و آثاری که در این میان ظهور کردند چهطور درک ما را از چگونگی کارکرد تولیدات فرهنگی در دنیای واقعی بسط دادند. چون فیلمسازی پیچیده، گران و مبتنی بر همکاری است، پایه و اساس آن را سازش گروهی تشکیل میدهد. این امر بهویژه در فیلمسازی سیاسی مصداق معنایی پیدا میکند. پژوهشگرانِ سینمایی همچنین بر روی فیلمسازانی نیز متمرکز میشوند که تعهدِ اصلیشان در برابر هنرشان است. با پرداختن به فیلمسازانی که درعینحال به هر دو عامل هنر و سیاست توجه داشتهاند، من سعی کردم درک متفاوتی را از سازش بهعنوانِ یکی از عناصر فیلمسازی ارائه دهم. سازش و مصالحه قطعاً در بیان، محدودیت ایجاد میکند؛ از طرفی اما یک نیروی بسیار ضروری است که در طول فرآیندِ کار زمینههای خاصی را تولید میکند که شایسته مطالعه و فهم جدی در شرایط متفاوت هستند.
من در طول کتاب اغلب فیلمها را در جایگاهِ یک وکیل مورد بررسی قرار دادم. در تحلیلاتم حقایق را پنهان نکردم، اما از طرفی سعی کردهام تا حد امکان جنبههای دیگر این آثار را نیز روشن کنم. جنبههایی چون نیرویی که در بیانِ مفاهیم داشتهاند؛ اینکه چگونه میتوانند با دو عاملِ سرگذشت جوامع فلسطینی و گرایشهای جهانی در تعامل باشند. متون و پژوهشهای بسیاری در رابطه با سویه سیاسی/ نظامی انقلاب فلسطین نوشته شده است. اهمیت سیاست اما در این میان، میتواند بسیار اغواکننده باشد و محقق را از مسیر پژوهشش خارج کند. تا جایی که موارد و جنبههای بسیار مهمِ دیگری نادیده گرفته خواهند شد. نثر دقیقی که شما در توصیفاتتان به کار میبرید، نتیجهی حجم بزرگی از ویرایش و بازنویسی است. من بهخوبی میدانم که خوانندگان کتاب نیازمند یکسری از اطلاعات زمینهای برای درک فیلمهایی که مورد تحلیل قرار میگیرند هستند، اما توجه صحیح به آثارِ اینچنینی مستلزم خودداری من از ورود به یکسری از بحثهای مرتبط به ایدئولوژیهای سیاسی خاص، ساختارها و اتفاقات است. نتیجه این مورد تمرکز کتاب بر روی صرف فیلمها و کارکرد آنها بهعنوان یک اثر سینمایی بود. اتخاذ یک لحنِ خویشتندار هنگام بازگویی برخی از وقایع تاریخی دردناک و بحثبرانگیز، روشی بود که من آگاهانه برای حفظ این تمرکز در طول کتاب به کار گرفتم.
بایر: همانطور که میدانید فیلمهای جنبش آزادیبخش غالبا به ترسیم ارتباط میان آرمانهای فلسطینی و دیگر کشمکشها و جنایات تاریخی میپردازند. بنا بر تجربه من در تدریس فیلم «آنها وجود ندارند» (به کارگردانی مصطفی ابوعلی) برخی از آنها حتی از نسلکشیِ نازیها به ستوه میآمدند. بهعنوانمثال در فیلم آنها وجود ندارند بهطور معناداری درست قبل از نمایش صحنههای بمبباران کمپهای پناهندگی فلسطینیان توسط اسرائیل، صحنههایی از هولوکاست و متهمسازی آن توسط فلسطینیان نشان داده میشود. من بسیار کنجکاوم که بدانم نظر شما در مورد سیاستها و مشکلات احتمالیای که اینگونه از مقایسات به همراه دارند چیست؟
یعقوب: دیدگاه مقایسهای ابوعلی را مشکلآفرین نمیبینم. جنبشهای آزادیبخش آن زمان –در تمام دنیا- علیالخصوص فلسطین، ناگهان تبلورِ مبارزات خود را در عرصه جهانی دیدند. این مورد یکی از اصلهای بنیادین جهان سوم و ابتکارات فراملی آنها بهحساب میآید (ازجملهی آنها میتوان به کمیتهی سینمای جهان سوم و نظم نوین اطلاعات و ارتباطات که توسط یونسکو بنا نهاده شد اشاره کرد).
من با مشاهده فیلم آنها وجود ندارند و کنار هم قرار گرفتن نسلکشیِ نازیها و بمببارانِ سال ۱۹۴۷ اسرائیل معذب نشدم. گرچه تفاوتهای بسیاری در سطح و مقیاس این دو واقعه وجود دارد. بااینحال، حملاتِ مکرر و نامتناسبِ اسرائیل به فلسطینیها و سایر غیرنظامیان عرب ریشه در یک جهانبینی دارد که بسیار با آنچه که مسبب نسلکشی یهودیان اروپا شده مشابه است. در هر دو مورد خشونت با غیرانسانی سازی دیگری و کم شماردن ارزش زندگیِ طرف مقابل ممکن میشود. همین حالا که ما داریم صحبت میکنیم هم (مه سال ۲۰۱۸) سربازان اسرائیلی در حال کشتار یا مجروح کردن هزاران نفر از معترضینی هستند که در گردهمایی مارش بزرگ بازگشت در غزه شرکت کردهاند.
یادآوری اینکه سیاستهای سازمان آزادیبخش فلسطین از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۴ (در آن دوران سازمان در چارچوب سازش دوطرفه میان دو کشور فلسطین و اسرائیل فعالیت میکرد) رسماً در راستای ایجاد یک دولت سکولار دموکراتیک بودند بسیار مهم است. این مطلوب عملی نشد، و اقدامات برخی سازمانهای دیگر زیر چترِ سازمان آزادیبخش نیز در تقابل با آن بودند، اما شاهد حضور مشترک این چارچوب ایدئولوژیک در آثار مهم آن دورانِ سازمان آزادیبخش چون «آنها وجود ندارند» بودیم. در این چارچوب مقایسه هولوکاست و بمبباران اسرائیل بهمعنای بیاهمیت جلوه دادن اولی نیست، بلکه منظور آن است که چه عاملی در جهانبینی که منجر به برخاستن خشونت میشود وجود دارد و در پی این آغاز یک گفتمان برای رویکردهای نو، که شامل سیاست هم میشود.
بایر: دغدغه جنسیت یکی از مسائلی است که مداوماً در کتاب شما حضور دارد، چنانکه شکستهای فلسطینیان بعضاً بهعنوان فرمی از شکنندگی یا ناتوانیهای جنسی و اجتماعی خوانش میشوند. آیا میتوانید در باب جنسیت بهعنوان یک مقوله تحلیلی تاریخی در انقلاب فلسطین بیشتر بگویید؟
یعقوب: تاریخ کهنی از حضور و فعالیت اجتماعیِ زنان فلسطینی از زمان امپراتوری عثمانی تا به امروز وجود دارد. در طول انقلاب فلسطین برابری جنسیتی بهعنوان نگرانی برخی از تشکیلاتِ شکلدهنده سازمان آزادیبخش فلسطین مطرح بود.
زنان در طول انقلاب فلسطین بسیار کنشگر و در فعالیتهای اجتماعی و سازمانی گستردهای دخیل بودهاند. بااینحال شاهد غیبت گسترده آنان از رهبریِ سازمانها و قدرت سیاسی بودهایم. رهبرانِ جنبش آزادیبخش هیچ علاقهای به مستندسازی و توجه به فعالیتهای مهم اتحادیه زنان فلسطین به نمایندگی نیمی از جوامع پناهنده فلسطینی نداشتند. بهعنوانمثال سازمان هیچ نشریهای در رابطه با این موضوع نداشت. علاوه بر این، توجه بسیاری از تشکیلات به برابری جنسیتی تنها به این مورد محدود میشد که زنان در نقشهایی نشان داده شوند که بهطور سنتی برای مردان خوانش میشدند (بهعنوانمثال مبارزات مسلحانه). به دلایلی در طول این دوران شاهد پرداخت منسجم به ساختارهای اجتماعی آسیبزایی که زنان و دختران را مورد هدف قرار میدادند نبودیم.
این موضوع که آزادیِ ملی باید به مشکلات ثانویهای چون آزادی زنان مقدمه داشته باشد، بهطور گسترده پذیرفته شده بود. این مورد البته منحصراً به جهان عرب یا فلسطین محدود نمیشد، بلکه ما با یک موقعیت مشترک در جنبشهای آزادیبخش در سطح جهان مواجه بودیم. فلسطینیها و باقی جنبشها در سطح جهان از دهه هفتاد مولد مطالعات گسترده و تأثیرگذاری اجتماعی در باب زنان و جنسیت بودهاند. دایانا الن، فرانسیس هاسو، جیهان هلو، جولی پتیت و رزماری سایی تنها بخش کوچکی از پژوهشگرانی هستند که در باب تجارب زنانِ پناهنده فلسطینیِ در تبعید پژوهش کردهاند.
بایر: شما در کتابتان آوردهاید: «سازمان آزادیبخش پس از امضاء پیمان اسلو (۸)، بهطور گستردهای هرگونه ادعا در باب بازگشت پناهجویانِ فلسطینی به خانه و سرزمین مادریشان را رها کرد. فضای کمی برای فلسطینیان جهت تصور هرگونه راه حل سیاسیای وجود دارد، گرچه بسیاری برای تحقق این هدف کوشش کردهاند. در این زمینه، مشخصههای تعلقات جمعی و کنشهای انقلابی با آنچه عملاً در گذار است بسیار فاصله دارند. چه عاملی شما را در بازنگری فیلمهای امروزیِ انقلاب فلسطین در پس تحولاتِ اخیر خاورمیانه تحت تأثیر قرار داده است؟
یعقوب: قطعاً مهمترین عامل این موضوع خوشبینیای است که در آثار چند وقت اخیر جریان داشتهاند. درحالیکه امروز هیچ جنبش و پروژهی سیاسی سازمانیافتهای چون دهه ۷۰ در فلسطین وجود ندارد، هنوز هم در رابطه با کنشهای مردمِ این سرزمین ابراز امیدواری میشود (بهعنوانمثال اعتقاد به پیروزی خیر بر شر). اشخاص و گروههای بسیاری برای تحققِ حقوق فلسطین فعالیت میکنند، اما هیچ چشماندازِ واحدی برای چگونگی رسیدن به این مطلوب یا آنچه که باید در آینده شکل بگیرد، وجود ندارد؛ اینکه هدف اصلی نهایتاً بهبود اوضاع اجتماعی، پایان دادن به اشغال، آزادسازی یک یا چند ایالت و موارد اینچنینی دیگر است بهطور واضح و فراگیر مشخص نیست. در دهه هفتاد میلادی دولتها و حکومتهای عربی از آرمانهای فلسطینیان جهت دستیابی به اهداف سیاسی خود استفاده میکردند، آرمانهایی که در عمق ارتباط چندانی با مردم فلسطین و اهدافِ آنها نداشتند. امروز فلسطینیها میبایست با ابزارسازی و بدبینیهایی که ۵ دهه گذشته برایشان در پی داشته مبارزه کنند. آرمانهای مردم فلسطین همچنین بهواسطهی جنبشهای سیاسی/ اسلامی دهههای اخیر به طرق پیچیدهای تحت تأثیر قرار گرفتهاند.
کنشهای امروزی فلسطینیان تحت تأثیرِ نئولیبرالیسم و تاثیراتش بر مفاهیمِ خودخواهی و رابطه فرد با جامعه شکلگرفتهاند. همه اینها به طرق مختلف در فیلمهای فلسطینیای که امروزه ساخته میشوند منعکس شدهاند، علیالخصوص درصورتیکه به مفاهیمِ انقلابی ورود کنند؛ مفاهیمی چون نوستالژی، خشم و شرمساری. بههرصورت کتابِ من نباید بهعنوانِ فرمی از مرثیه خوانش شود. بهلحاظ سیاسی/ اقتصادی در دوران سیاهی زندگی میکنیم، آنهم نهفقط برای فلسطین که کل جهان عرب، و تصور اینکه بهبود شرایط منطقه در آینده چگونه ممکن میشود دشوار است. بااینحال، حجم عظیمی از پویایی فرهنگی و سیاسی برای جهان عرب در حال گذار است. افراد در مقیاس محلی خود بسیار فعالتر شدهاند، و شاهد ظهورِ انبوهی از هنرهای ابتکاری، فیلم، آثار ادبی و موسیقی خلاق هستیم. ما نباید از تعهدی که در این کارها حضور دارند، چشمپوشی کنیم.
این مقاله ترجمهای است از گفتوگو با نادیا یعقوب، نیکولاس بایر، فصلنامهی «فیلم کوارترلی»، جلد ۷۲، پاییز ۲۰۱۸
پینوشتها:
- Palestinian Cinema in the Days of Revolution
- سازمان آزادیبخش فلسطین بهعنوان کنفدراسیونی از احزاب فلسطین در سال ۱۹۶۴ تأسیس شد و از آن زمان تا حالا بهعنوان نماینده مردم و پناهندههای فلسطینی در اکثر نقاط جهان فعالیت میکند. سازمان آزادیبخش از سال ۱۹۷۴ رسماً به عضویت سازمان ملل درآمد. ساف (نام اختصاری سازمان) و دولت اسرائیل بهسال ۱۹۹۳ متقابلاً یکدیگر را به رسمیت شناختند.
- جنگ ۱۹۸۲ لبنان که با نام جنگ اول لبنان نیز شناخته میشود با حملات شدید هوایی اسرائیل آغاز شد. صهیونیستها با پیشروی سریع نظامی در مدت کوتاهی قسمتهایی از بیروت را اشغال کردند.
- در تاریخ ۱۲ اوت ۱۹۷۶ گروهی از مسیحیان فالانژ دست به کشتار ۱۵۰۰ تا ۳۰۰۰ نفر از پناهندگان فلسطینی در اردوگاه تلزعتر لبنان زدند.
- جوزیف مسعد پژوهشگر سرشناس جهان عرب است که در کتاب حمید دباشی فصلی تحت عنوان «نامههایی از باقی جهان» نوشته است.
- سینمای سوم جنبشی در سینمای آمریکای لاتین است که از دهه ۶۰ میلادی بهرهبری فرناندو سولاناس و اکتاویو گتینو در آرژانتین آغاز شد. سینماگرانِ این جنبش فارغ از سرمایهداریِ قالب بر هالیوود و سینمای غیرسیاسی اروپا، سینما را بهعنوان یک ابزار سیاسی/ ضداستعماری خوانش میکردند. سینمای مستند فرم اصلی آثار فیلمسازان این جنبش بود.
- فیلم آنها وجود ندارند به کارگردانی مصطفی ابوعلی. ابوعلی در چند پروژه داخل و خارج از فلسطین بهعنوان دستیار با فیلمساز بزرگ فرانسوی ژان لوک گدار همکاری داشته است. تماشای فیلم «آنها وجود ندارند» در یوتیوب: https://www.youtube.com/watch?v=gNDE3lcbd1o
- پیمان اسلو نخستین توافقنامه رسمی دولت اسرائیل و ساف بود که در سال ۱۹۹۳ به امضاء دوطرف رسید. در پی این توافقنامه ساف و دولت اسرائیل یکدیگر را بهرسمیت شناختند.