skip to Main Content
توانمندی‌سازی زنان یا گسترش نئولیبرالیسم؟
جامعه

مجموعه جنسیت و شهر | فصل سوم | شماره ۶

توانمندی‌سازی زنان یا گسترش نئولیبرالیسم؟

در پرو پس از فروپاشی اقتصادی دهه‌ی ۱۹۸۰، شمار آشپزخانه‌های باهمستانی افزايش يافت و زنان تلاش کردند که با کار کردن در کنار هم با يک راهبرد مشترک کار برای محله از بحران اقتصادی جان به در ببرند. اين الگو رونق يافت و مبارزه‌ی روزمره‌ی زنان برای تغذيه خانواده شان به شکل فرصتی عالی درآمد تا بتوان آن را برای توانمندسازی زنان از نو طراحی کرد.

در بیشتر کشورها، آشپزخانه جزیی از خانه و فضای خصوصی است، اما در برخی از کشورهای کم‌درآمد مخصوصا در آمریکای لاتین، آشپزخانه شکلی محلی و دسته‌جمعی دارد. مثلا در کشورهای پرو و بولیوی زنان آشپزخانه های محلی ارزان یا مجانی ‌(soup kitchens) برپا می‌کنند تا بتوانند با خرید عمده مواد اولیه خرج شان را کمتر کنند و با تقسیم کار از زمان کاری‌شان به شکل بهتری استفاده کنند.  این آشپزخانه ها به خاطر پایین آوردن مخارج زندگی نقش مهمی در بقای خانواده در شرایط بحرانی اقتصادی دارند.

در پرو پس از فروپاشی اقتصادی دهه‌ی ۱۹۸۰، شمار آشپزخانه‌های باهمستانی افزایش یافت و زنان تلاش کردند که با کار کردن در کنار هم با یک راهبرد مشترک کار برای محله از بحران اقتصادی جان به در ببرند. این الگو رونق یافت و مبارزه‌ی روزمره‌ی زنان برای تغذیه خانواده شان به شکل فرصتی عالی درآمد تا بتوان آن را برای توانمندسازی زنان از نو طراحی کرد. این آشپزخانه‌ها معمولا توسط زنان روستایی و بومی (indigenous) در مناطق محروم برپا می‌شود، اما در شرایط بحران زنان طبقات دیگر هم به این آشپزخانه‌ ها پیوسته‌اند. اما زنان گرداننده این ‌آشپزخانه‌ها از هر طبقه‌ای که باشند، همچون زنان خانه ‌دار، دستمزدی برای کارشان نمی‌گیرند. بهمین دلیل تشکل و سازو کار آشپزخانه های محلی نمونه‌ای پیچیده‌ و چندسو از وضعیت زنان در جامعه اند: از یک سو این آشپزخانه ها نمونه‌ای از توانایی‌ کار اشتراکی و کارآفرینی زنان به شمار می‌روند و از سوی دیگر می توانند باعث شوند دولت از مسؤولیت خود در قبال تهی‌دستان شانه‌ خالی کند و امر تغذیه را به دوش مردم یعنی زنان بیندازد. به این ترتیب این آشپزخانه‌ها هم قابلیت توانمندسازی زنان را دارند و هم می توانند زنان را زیر سلطه درآورند. تلاش این مقاله به دست دادن تحلیلی فمینیستی از وضعیت زنان همکار در این آشپزخانه‌هاست. این پژوهش مبتنی بر ۱۵ سال مشاهدات نویسنده از آشپزخانه‌های محلی و باهمستانی است.

تعبیر فرهنگی از آشپزخانه‌های دسته‌جمعی

با وجود آنکه غذای رایگان یا ارزان در خیلی از جاهای دنیا توسط گروه‌های مختلف سرو می‌شود، اما دینامیک اجتماعی دوروبر آشپزخانه و معنای اجتماعی و فرهنگی ایستادن در صف آشپزخانه عمومی در جاهای مختلف تفاوت‌های جدی دارد. مثلا در آمریکای شمالی در خیلی از مواقع آشپزخانه‌های عمومی که به مستمندان غذا می‌دهد  دور از اماکن شلوغ و نگاه بالا به پایین جامعه به آنها واقع هستند. ولی در آمریکای لاتین، آشپزخانه‌ها از منظر مردم پنهان نیستند و حتی به عنوان یک فعالیت مدنی و جمعی مایه‌ی غرور هم به‌شمار می‌آیند. هر چند بعضی از این آشپزخانه‌ها را دولت اداره می‌کند، بسیاری از آشپزخانه‌ها تشکل‌هایی خودمختارند و با زنانی مدیریت می‌شوند که خودشان هم بعد از نوبت کار از همان غذا می‌خورند و خودشان را حقیقتا بخشی از آشپزخانه می‌دانند.

این آشپزخانه‌ها تبدیل به فضایی آموزشی برای زنان کارآفرین شده است. طی کار در این آشپزخانه های زنان مهارت‌های کار گروهی کسب می‌کنند و با شیوه فعالیت در باهمستان خود و امکانات محلی آشنا می‌شوند. از این بابت کار در آشپزخانه به عنوان دریچه‌ای به فعالیت‌های دیگر در باهمستان زن مفید محسوب می‌شود.  آشپزخانه‌های باهمستانی آمریکای لاتین مکان‌هایی برای وقت‌گذرانی نیستند و زنان در آن‌ها خسته و تنها هم نیستند. زنان فعال در این آشپزخانه‌ها به احتمال بسیار از رهبران باهمستان خود هستند و بیشترین درگیری را با کار دارند و با فعالیت‌های محلی مرتبطند. علاوه بر این، بر خلاف آمریکا، سیاست‌مداران خیلی اوقات برای جلب رای از این آشپزخانه‌ها دیدن می‌کنند. سیاست‌مداران قدرت و نفوذی را که این زنان در باهمستان دارند درک می‌کنند و سخنرانی‌های سیاسی خود را در راستای جلب قلوب آن‌ها تنظیم می‌کنند.

همچنین بخوانید:  جنس، مذهب و گفتمان

تحلیل طرفداران آشپزخانه

همانطور که اشاره شد در آمریکای لاتین چنین آشپزخانه‌های محلی و دسته جمعی خیلی اوقات محل توانمندسازی زنان محسوب می‌شوند. به عقیده متخصصان توسعه زنانی که در ساز و کار این آشپزخانه‌ها مشارکت می‌کنند، هم مهارت‌های سازمان‌دهی کسب می‌کنند و درباره‌ی تغذیه و سلامت آگاهی بیشتری به دست‌ می آورند و هم  خانواده‌های‌شان را با روشی ارزان‌تر پخت و پز در خانه تغدیه می کنند. نگاه مثبت به این پویش تا جایی است که یک سازمان کاتولیک به اسم “خواهران صلیب مقدس” این برنامه را یک گام به جلو برده و فروشگاه‌هایی ایجاد کرده است که آشپزخانه‌های باهمستانی می‌توانند در آنجا مواد لازم‌شان را خریداری کنند. این فروشگاه‌ها با ارائه کلاس‌های آموزشی به زنان کمک می‌کنند تا  مهارت‌های‌‌شان را در داد و ستد و خرید عمده گسترش دهند. سوای کار این سازمان‌ها، گروههای دیگری هم کتابچه‌های آموزشی مربوط به سازمان‌دهی آشپزخانه‌های باهمستانی تهیه کرده‌اند و در اختیار زنان گذاشته اند. این کتابچه‌ها بیشتر به چشم متونی دست اول درباره‌ی دموکراسی مشارکتی دیده می‌شوند تا صرفأ راهنمای آشپزی برای جمعیت زیاد و بار معنایی مثبتی در فضای مدنی و سیاسی دارند. علاوه بر گروههای محلی، سازمان‌های بین‌المللی همچون یونیسف هم حامی مالی آشپزخانه های محلی بوده‌اند. در نگاه بسیاری این آشپزخانه‌ها تنها مکانی است که می توان فعالیت روزمره «زنانه» را به مشارکت مدنی پیوند داد و دریچه‌ای باشد به توانمندسازی زنان در حوزه‌های دیگر.

عملا هم کارکرد آشپزخانه از پخت و پز فراتر است. خیلی اوقات بعد از ساعت‌های کار آشپزخانه، همان محل به  باشگاه‌های مادران یا دیگر گروه‌های مردمی بدل می‌شود که زنان را دور هم جمع می‌کنند تا درباره مشکلات جمعی و دغدغه‌‌هایشان صحبت کنند. موضوع این جلسات و دورهمی‌ها بر حسب نیاز مشارکت کنندگان در آن است. اما زنان شرکت کننده خیلی اوقات درباره‌ی مسایل جانبی نیز صحبت می‌کنند. مثلأ ممکن است در کنار بحث  یک طرح آبرسانی که موضوع اصلی جلسه است، زنی درباره‌ی وجود خشونت خانگی در منزل اش هم صحبت کند و از زنان دیگر چاره جویی کند. وقتی فضای صحبت فراهم شود، دایره بحث همواره با نیاز و مشکلات مشارکت کنندگان گسترش می یابد. بنابراین این جمع‌ها که در فضای آشپزخانه مشترک و شبکه مشارکت‌کنندگان در آن محقق یافته است، فضایی برای زنان فراهم می‌کنند تا به طور غیر رسمی شبکه بسازند، اطلاعات‌شان را در اختیار یکدیگر قرار داده و از هم پشتیبانی کنند.

تحلیل منتقدان آشپزخانه‌ها

گسترش آشپزخانه‌های باهمستانی عوارضی منفی جانبی نیز داشت. برخی از محققان فمینیست معتقدند که آشپزخانه‌های باهمستانی مبتنی بر کار بدون دستمزد زنانی است که در کنار آن کارها و وظایف خانوادگی دارند و عملا شغل دوم بدون دستمزد زنان محروم است. بیشتر زنان بین سه تا هشت ساعت در روز را صرف کار در آشپزخانه‌ها می‌کنند. این آشپزخانه وظایف معمول زنان را گسترش می‌دهند و این امر را مفروض می‌گیرند که گویی زنان فقیر وقت و توان بی‌پایانی دارند.علاوه بر کار بی‌دستمزد زنان در آشپزخانه، شواهد چندانی وجود ندارد که نشان دهد کسب مهارت‌ها و تجربه در آشپزخانه‌ها منجر به تولید درآمد برای این زنان از راه‌های دیگر شده است.

همچنین بخوانید:  چگونه مغزپژوهی به کمک مبارزات اجتماعی زنان می‌آید؟

اثرات درازمدت مشارکت هم‌ زیر سؤال است. درست است که این آشپزخانه‌ها به روی همه باز است ولی مساوات در آن‌ها رعایت نمی‌شود؛ زنانی که ارتباط‌های اجتماعی بهتری دارند، همسران‌شان از آن‌ها بیشتر حمایت می‌کنند و دیگر اعضای خانواده‌شان  در کار آشپزخانه مشارکت دارند، بیشتر احتمال دارد که در آشپزخانه‌ها نقش‌ رهبری به دست بیاورند. آشپزخانه‌ها را گروه نسبتأ اندک‌شماری از زنان قدرتمند اداره می‌کنند و زنانی که در حاشیه‌ی جامعه هستند ممکن است احساس راحتی نکنند که وارد گود تصمیم‌گیری شوند یا حتی ممکن است شوهران‌شان به آن‌ها اجازه همکاری بیشتر از کار روزانه را ندهند. این نکته نیز محل سؤال است که آیا این آشپزخانه‌ها به نیازهای تغذیه‌ی فقیرترین بخش های مردم جبال آند در بولیوی پاسخ می‌دهند یا نه. در حالیکه این آشپزخانه‌‌ها غذای گروهی از مردم را به خوبی تامین کرده‌اند، مدل آشپزخانه جوابگوی نیاز همه مناطق محروم نیست و حضور آشپزخانه ها در برخی موارد دودستگی و اختلاف بوجود آورده است. محلاتی که صاحب آشپزخانه‌ دسته‌جمعی هستند طرح‌های توسعه را بیشتر جذب می‌کنند چون کارکنان طرح‌های توسعه این آشپزخانه‌ها را به مثابه‌ی شاهدی می‌گیرند که مردم باهمستان می‌توانند با هم کار کنند و تعهدات خود را در این طرح ادا کنند. نویسنده پس از ۱۲ سال از آخرین پژوهش‌هایی که در یکی از آشپزخانه‌های جمعی بولیوی انجام شده بود، وقتی به این منطقه برگشت دریافت که این منطقه طرح‌های توسعه‌ی متعددی را از سر گذرانده که از طرف سازمان‌های بین‌المللی تأمین مالی شده است. این‌ها آمده‌اند و رفته‌اند و کلینیک‌های پزشکی‌ای که جزو این طرح‌ها بوده، ایجاد شده و از میان رفته است. این آشپزخانه‌ها هم دیگر کار نمی‌کنند ولی همان زنانی که نقش رهبری را در آن‌ آشپزخانه‌ها داشتند حالا تبدیل به بازیگران اصلی در هر یک از طرح‌های توسعه شده‌اند. هر چند خیلی از این طرح‌های توسعه اثراتی دیرپا نداشته‌اند، آشپزخانه در توانمندسازی گروهی برگزیده از زنان برای درگیر شدن در باهمستان‌های‌شان و همکاری با سازمان‌های بین‌المللی موفق بوده است. با این همه، اثرات آشپزخانه بر سایر زنانی که موقعیت‌های رهبری نداشتند، هنوز نامشخص است.

آشپزخانه‌های محلی به مثابه ابزاری در دست نئولیبرالیسم

آشپزخانه‌های محلی ابزار خوبی در دست اقتصاد نئولیبرالیسم هستند. فرض اقتصادی از کارکرد این آشپزخانه‌ این است که زنان بومی در آن مهارت‌های اقتصادی می‌آموزند که مفید هستند؛ مثل مهارت‌های کارآفرینی و ثبت اسناد و امور حسابداری. زنانی که برای تغذیه‌ی خانواده‌های‌شان مشکل دارند نیز از مزایای افزوده‌ی یاد گرفتن حسابداری ابتدایی و مهارت‌های مدیریت وقت بهره‌مند می‌شوند. اما حاصل این توانمندی این است که دولت از بار مسوولیت تغذیه همه اقشار شانه خالی می‌کند و مسوولیت را بر گردن زنان می اندازد، زنانی که نشان داده‌اند حتی در بحرانی ترین شرایط اقتصادی می‌توانند غذایی روی سفره خانواده بگذارند. این تعبیر می‌تواند باعث شود دولت از پشتیبانی‌ فقرا بکاهد.

آشپزخانه‌های باهمستانی توجه بسیاری از محققان را به خود جلب کرده‌اند و مشخصه‌ی مشترک طرح‌های توسعه‌ به شمار می‌روند. هر چند مزایای فراوان برای گروه خاصی از زنان را می‌توان در مشارکت آنها در آشپزخانه‌های باهمستانی ردگیری کرد، مزایای درازمدت آنها برای بیشتر زنان محل سؤال است. این آشپزخانه‌ها می‌توانند هم فضایی برای خوداختیاری و استقلال زنان باشند و هم فضایی برای ظلم به زنان.

یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗