مردم از کارتن خوابها شناخت ندارند
کارتنخوابی زنان چیست و چرا زنان کارتنخواب میشوند؟ راه حل کارتنخوابی زنان جمع کردن آنها از خیابانهاست یا توانمند کردن آنها؟ خیابان برای زنان کارتنخواب بهتر است یا کمپهای ترک اعتیاد؟ اینها سوالاتی است که حالا خیلی وقت است با افزایش تعداد زنان معتاد و کارتنخواب، درباره آنها میان مسئولان و کارشناسان اجتماعی بحث و نظر وجود دارد.
سمینار «کارتنخوابی و اعتیاد زنان» هم که روز پنجشنبه در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران برگزار شد، جایی بود برای همین بحث و نظرها و البته نمایش فیلم مستندی با نام «گزارشی درباره مینا» مستندی که ۱۴ روز عید زندگی زنی کارتنخواب در حوالی میدان شوش را نشان میدهد.
«حبیبالله مسعودی فرید»، معاون اجتماعی سازمان بهزیستی یکی از سخنرانان این سمینار بود. او از تناقضگویی درباره آمار زنان معتاد و کارتنخواب و شناخت کم ایرانیها از کارتنخوابها گفت: «یکی از موضوعاتی که نشان از شناخت پایین ما نسبت به کارتنخوابها میدهد، آمارهای متناقض است. کارتنخوابی مشکل بسیاری از کشورها است اما نحوه برخورد با آن مهم است. مثلا در آمریکا، استرالیا، لندن و … گزارشهایی در رابطه با تعداد بیخانمانها یا کارتنخوابها دارند اما متاسفانه چنین چیزی در ایران وجود ندارد. از طرف دیگر اختلالات روانی، کودکی بد و … از عوامل این موضوع در ایران است.»
«فروغ عزیزی»، جامعهشناس و دبیر گروه مطالعات زنان انجمن جامعهشناسی ایران و محقق فیلم «گزارشی درباره مینا» هم در ادامه این سمینار گفت که آمار شهرداری در رابطه با تعداد کارتنخوابها بهعلت مدل آمارگیری خودش پر از تکرار است و عدد بهزیستی هم به شکل دیگری برآورد شده است و هیچکدام دقیق نیست: «برای مثال بهزیستی میگوید در کل ایران ۱۵هزار کارتنخواب وجود دارد و شهرداری در آماری دیگر میگوید تعداد کارتنخوابهای تهران ۱۵هزار نفر است. شاید تنها چیزی که میان این آمارها مشترک است این باشد که بین ۵ تا ۱۰درصد این تعداد را زنان تشکیل میدهند.» او ادامه داد: «خانه برای زنها فراتر از سرپناه حتی فراتر از یک نظام مکانی اجتماعی است. خانه برای او مکانی است که کنترل عرصهای است که در آن قدرت دارد، بیخانمانی برای زنها از دست دادن خیلی از اینها است.» او همچنین طبق تجربیات خود گفت که تاکنون زنی را ندیده است که کارتنخواب باشد و قبل از کارتنخوابی یکبار تجربه خشونت جنسی را نداشته باشد.
اما «پیام روشنفکر»، جامعهشناس و دبیر گروه علمی – تخصصی فقر، رفاه و سیاست انجمن جامعهشناسی ایران که یکی دیگر از سخنرانان این سمینار بود، نظر متفاوتی در این مورد داشت: «در بعضی موارد داشتن آمار هیچ فایدهای ندارد. کم یا زیاد بودن کارتنخوابها حق آنها را کم یا زیاد نمیکند. ما باید به آنها حقشان را بدهیم.»
قسمت دیگری از این سمینار نمایش فیلم مستند «گزارشی درباره مینا» بود؛ مستندی که ۱۴ روز عید زندگی زنی کارتنخواب در حوالی میدان شوش را نشان میداد. این داستان زندگی این زن در این مستند است: «او نامش مینا بود، برای قرار گرفتن میان کارتنخوابها مانند مردها لباس میپوشید و معتاد هم بود، اما چیزی که درباره زندگی کارتنخوابها جالب بود نحوه ارتباط آنها بود. آنها برای هم مثل خانوادهای بودند که خودشان نداشتند. مینا سگهایی داشت که مثل فرزندانش بودند و دیگر کارتنخوابها هم مثل خانوادهاش بودند. اما چه بر سر او آمد تا چنین زندگی داشته باشد؟»
در بعضی موارد داشتن آمار هیچ فایدهای ندارد. کم یا زیاد بودن کارتنخوابها حق آنها را کم یا زیاد نمیکند. ما باید به آنها حقشان را بدهیماو در قسمتی از مستند از همسرش گفت، از اینکه با او به مدت ۲سال در سلطانآباد در خانهای بهسختی زندگی کردند و ۲ یا ۳ ماه بعد از بارداری، مینا همسرش را در تصادفی با موتورسیکلت از دست میدهد؛ اتفاقی که شنیدن خبرش منجر به سقط کودک مینا میشود و او بعد از مدتی به شرایط الان میرسد؛ شرایطی که بدونشک تاثیرش آن گذشته تلخ بوده است.
در ادامه این نشست، کارگردان این فیلم مستند که «کاوه مظاهری» است، درباره این مستند گفت که آن محله خانه سابق مادربزرگش بوده و این به بهتر شدن رابطه او با بیخانمانها کمک کرده است. مظاهری درباره اینکه چرا این فیلم را درباره مینا ساخت، گفت: «بار اولی که مینا را دیدم، او به من گفت بیا داخل، درواقع هیچ بیرون داخلی وجود نداشت ولی اینکه برای او در ذهنش چنینی چیزی وجود داشت باعث شد تا من این فیلم را درباره او بسازم.»
به گفته مظاهری، او برای ساختن این فیلم ۱۴ روزه ۸ ماه در کنار این گروه از کارتنخوابها بود، با آنها شام میخورد و … تا اعتماد آنها را جلب کند. او در پاسخ به سوالی درباره اینکه چرا در مستند تجاوزهای جنسی و خطرات نشان داده نشده است، گفت که این اتفاقات در میان کارتنخوابها وجود داشته است اما نشان دادن آن شرایط را برای آنها سختتر میکرده است.
«خاطره» که یک زن بهبودیافته از اعتیاد است، یکی دیگر از سخنرانان این سمینار بود. او از خاطراتش درباره حضورش در کمپ ترک اعتیاد لویزان گفت: «خاطره هستم، رهایافته به مدت ۲سال و ۱۱ ماه به سن دخترم، فیلم درباره مینا حتی ۵ ثانیه هم از زندگی یک کارتنخواب را نشان نداد. در لویزان مددکارها به جای یاری ما را تضعیف میکردند؛ شما آدم نمیشوید، شما به جایی نمیرسید و … .» او ادامه داد: «مامورها شناسنامهام را آتش زده و بچهام را به شیرخوارگاه برده بودند.» اما او خاطرات تلخ و عجیب زیادی هم دارد. خاطره که در دره فرحزاد کارتنخواب بود از کسی به اسم محمد دراز میگوید؛ کسی که از او بهعنوان شرور دره فرحزاد یاد میشود و چندی پیش بازداشت شد. محمد دراز از معتادها دفاع میکرد و حتی بهخاطر ما با برادرش دعوا میکرد ولی ماموران وقتی میآمدند باتوم بود که به سمت صورت ما میآمد.»
کارتنخوابی اختلال ثانویه است و آنچنان که عموم فکر میکنند جرم نیست ولی زمانی اجازه ورود داریم که از زندگی قبل او خبر داشته باشیم
او در ادامه گفت که معتاد از یک چیز میترسد، آن هم مامور است: «جمعآوری معتادها فایدهای ندارد چون آنها کسی را ندارند، باید بعد از ترک حمایت شوند.»
«حبیبالله مسعودی فرید»، معاون اجتماعی سازمان بهزیستی اما با شنیدن سخنان «خاطره» نظر دیگری در اینباره داشت. او گفت به تازگی از کمپ شفق بازدید کرده و وضع بهتر شده است. او میگفت که ممکن است کمپ شفق مشکلی داشته باشد ولی در کمپها حداقل غذا وجود دارد.
«داریوش محمدی»، کارشناس مسائل اجتماعی هم که یکی دیگر از سخنرانان این سمینار بود، گفت که حدود ۶۰درصد مردم میگویند کمپها خارج از شهر درست شود. طبق گفته داریوش محمدی که مقالهای به نام «بیخانمانها به ما چه میگویند، ما چقدر میشنویم، چقدر بلدیم» را خواند حدود ۳۰۰هزار خانه خالی در ایران وجود دارد. او گفت: «کارتنخوابها انتظاراتی از ما ندارند. ما بهخاطر سیاستزدگی مداخلههای بد و ناقصی در زندگی کارتنخوابها میکنیم.»
در این سمینار یک دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق کیفری و جرمشناسی در پاسخ به سوالی که خودش مطرح کرد که آیا کارتنخواب مجرم نیست، گفت: «کارتنخوابی اختلال ثانویه است و آنچنان که عموم فکر میکنند جرم نیست ولی زمانی اجازه ورود داریم که از زندگی قبل او خبر داشته باشیم.»
کمپها باید در قلب شهرها باشند. جامعه ما عادت کرده به خودش دروغ بگوید. معلولش را پنهان کند (به چشمانم چند خانواده دیدهام که کودک معلولشان را از چشم دیگران پنهان کرده و او را در خانه زندانی کردهاند)، کمبودهایش را پنهان کند. ولی نباید اینطور باشد. باید اینها جلوی چشمان ما باشد. باید همانطور که هستیم خودمان را بپذیریم. ایدههایی مثل بیرون بردن کمپ از شهر یا بیرون بردن زندان از شهر حماقت محض است.