کسبوکار کشاورزی جان میلیونها انسان را به خطر میاندازد
کشاورزی سرمایهداری با جایگزینی زیستبومهای طبیعیتر همان ابزاری را فراهم میکند که عوامل بیماریزا با استفاده از آن میتوانند به کُشندهترین و واگیردارترین رخنمودها (فنوتیپها) فرگشت یابند. نمیتوان نظامی از آن بهتر برای زایش بیمارهای کُشنده طراحی کرد.
در حالی که ویروس کرونا همچنان در همه جا سخت در تاخت وتاز است، دولتهای جهان عملکردهای متفاوتی در مبارزه با این ویروس داشتهاند. کشورهای چین، ژاپن، کرهی جنوبی، ویتنام، نیوزیلند و استرالیا عملکرد موفقی داشتهاند. این کشورها، با تفاوتهایی، توانستهاند با سیاستهایی چون بستن مرزها و حتی استانها، قرنطینهی شدید، رصد دیجیتالی تماسهای مردم، دسترسی به ماسک و استفادهی گستردهی مردم از آن، دارا بودن سامانههای گستردهی بهداشت و درمان، رایگان بودن آزمایش کرونا و جریمه و مجازات سرپیچی کنندگان از مقررات بهداشتی تاکنون کارنامهی موفقی در مبارزه با کرونا داشته باشند.(۱) البته سابقه تجربهی بیماری سارس نیز در این مبارزه به کمک برخی از آنان آمد.
اما در نگاهی کلیتر میتوان سه رویکرد متفاوت را از سوی دولتهای جهان مشاهده کرد. چین، کشوری که کرونا از آن آغاز شد، در ابتدا با پنهانکاری و تلاش برای جلوگیری از درز اطلاعات مربوط به گسترش بیماری، پس از آن با اقتدارگرایی، محاصره شهرهای آلوده برای پیشگیری از گسترش بیماری و کنترل متمرکز همراه با اقداماتی برای گندزدایی، بهداشت و درمان و دیگر کارهای یاد شده در بالا به مبارزه با بیماری و گسترش آن پرداخت. در کشورهای پیشرفتهی صنعتی غرب و دیگر کشورهای جهان دو رویکرد متفاوت دنبال شد. آمریکا و به دنبال آن انگلیس نخست سیاست ایمنی گلهای را در پیش گرفتند. ترامپ، مانند دیگر طرفداران فرمولهای آمادهی تئوریهای توطئه و برای دشمنتراشی، ویروس را ساخت چین خواند، وعدههای دروغین داد که واکسن به زودی ساخته میشود(۲)، زمان زیادی را برای تدارک مبارزهای گسترده با عامل بیماریزا از دست داد و حتی پس از بیماریِ خود از تبلیغ ضد نخستین ابزار ایمنی نسبی در برابر گسترش بیماری، یعنی ماسک، دست نکشید. نتیجهی این سیاست ابتلای ۱۳ میلیون نفر آمریکایی و کشته شدن ۲۶۳ هزار نفر تا زمان نوشتن این یادداشت بوده است.
رویکرد دیگر، رویکردی که کانادا، بیشتر کشورهای اروپایی و برخی کشورهای دیگر جهان به درجاتی متفاوت در پیش گرفتند، پذیرش خطرات سیاست ایمنی گلهای، تدارک نسبی برای مبارزه با بیماری، بهکار گیری امکانات رسانهای و دانشپژوهی برای آموزش مردم در مورد خطرات بیماری، لزوم و چگونگی گندزدایی و ارائهی خدمات بهداشت و درمان بود. این رویکردهای سهگانه اما، با همهی تفاوتها، دارای دو وجه مشترک بودند. هر سهی این دیدگاهها با وجود ضرورت تعطیلیهای موقت گسترده در شرایط پیشروی گستردهی بیماری، تا آنجا که بحران بسیار ژرف نشد، کم و بیش از تعطیلی خودداری کردند. منافع سرمایه و شرکتهای بزرگ از یک سو و هزینهی زیاد بیمهی بیکاری، تأمین اجتماعی و پشتیبانی مالی کسب و کار کوچک از سوی دیگر، سدی در این راه بود (اگرچه عملکرد کانادا و بیشتر کشورهای اروپا در این زمینه تا حدودی متفاوت است اما یادآوری این نکته ضروری است که به هنگام بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ آمریکای باراک اوباما و کشورهای اروپایی برای کمک به حل بحران بزرگ اقتصادی با گشاده دستی درهای خزانههای دولتی ـ ملی ـ را به روی همان بانکهای عامل ایجاد بحران و کارخانههای بزرگ گشودند و آن گشاده دستیها و افزایش هزینهها را به جان خریدند). همچنین هر سهی این رویکردها به ویروس کوید ۱۹ چون بلایی خود به خودی و جداگانه، بدون ارتباط با دیگر بیماریهای واگیردار معاصر، ساختارهای تولید و توزیع جهانی، ویرانگری زیستبومی ناشی از این ساختارها و فعال شدن ویروسهای میلیونها سال نهفته در ژرفای طبیعت به سبب این ویرانگریها پرداختند.
اما دانشمندان و اندیشمندان رادیکال، از جمله راب والاس، که گفتگوی زیر را از او میخوانید رویکردی دیگر داشته و بیماریهای واگیردار معاصر را زنجیرهی پیوستهای در ارتباط با چگونگی رفتار انسان با زیستبوم خود میدانند. این گفتگو فصلی از آخرین کتاب راب والاس، واگیرشناسهای مرده، (۳) است. راب والاس، زیستشناس فرگشتباور و فیلوژئوگرافرِ(۴) بهداشت عمومی، در حال حاضر پژوهشگر مهمان موسسهی پژوهشهای جهانیِ دانشگاه مینِهسوتا است. او نویسندهی کتاب کشاورزی بزرگ آنفولانزای بزرگ میآفریند(۵)، و نویسندهی همکار در کتاب ایبولای نئولیبرال(۶): مدل سازی ِپیدایش بیماری از پول به جنگل و مزرعه، و کتاب مهار بیماری ناشی از پاکبُری درختان: جنگلزداییِ سرمایه، شرایط سخت بهداشت عمومی، بیماری عفونی ناشی از واگیری(۷) همراه با جمعی از دیگر دانشمندان است. همچنین، او مشاور سازمان غذا و کشاورزی سازمان ملل و مراکز مهار بیماری و پیشگیری بوده است. مترجم
…
در روزهای نخستینِ مارس ۲۰۲۰ یاک پابست از نشریه سوسیالیست آلمانی، مارکس ۲۱، نشست پرسش و پاسخی با من داشت. دو هفته پس از آن لوچا دی کرشنزو برای ترجمه ایتالیایی این گفتگو دو پرسش به آن افزود. پاسخ من به این دو پرسش، با توجه به شتابگیری واگیری در آمریکا، لحنی محکمتر به خود گرفت.
یاک پابست: ویروس کرونای نوین چقدر خطرناک است؟
راب والاس: بستگی به شرایط محلی دارد که هنگام گسترش کوید ۱۹ در آن هستید: در مرحلهی آغازین، در اوج گسترش، یا دیرهنگام؟ پاسخ بهداشت عمومی منطقه شما چگونه است؟ ویژگیهای جمعیتی شما چیست؟ چند سال سن دارید؟ آیا ایمنی بدن شما ضعیف است؟ شرایط تندرستی شما چگونه است؟ آیا ژنتیک ایمنی شما، بستر ژنتیکی پاسخ سیستم ایمنی شما، چون که قابل شناسایی نیست، با ویروس همخوانی دارد؟
یاک پابست: پس آیا این همه جنجال در مورد ویروس تنها تاکتیکهایی ترساننده است؟
راب والاس: نه، حتما نه. در آغاز گسترش بیماری در ووهان چین نسبت موارد مرگ ومیر به ابتلا در سطح جمعیت بین ۲ تا ۴ درصد بود. به نظر میرسد بیرون از ووهان نسبت مرگ ومیر به ابتلا به حدود یک درصد و حتی کمتر پایین آمده، اما در همان حال در جاهایی از ایتالیا و آمریکا بالا رفته است. به نظر نمیرسد که دامنهی تلفات آن با سارسِ یک، با نرخ ۱۰ درصد، آنفولانزای سال ۱۹۱۸ با نرخ بین ۵ تا ۲۰ درصد، آنفولانزای مرغی(۸)، با نرخ ۶۰ درصد، یا ایبولا، در بعضی جاها با نرخ ۹۰ درصد، مقایسهپذیر باشد. اما حتما از نرخ یک دهم درصدی آنفولانزای فصلی بالاتراست. با این همه، موضوع تنها نرخ مرگ ومیر نیست. ما باید با آنچه که نفوذپذیری یا نرخ حملهی آن به اجتماعات خوانده میشود دست به گریبان شویم: این گسترش در چه مقدار از جمعیت جهانی نفوذ کرده است.
یاک پابست: ممکن است مشخصتر بگویید؟
راب والاس: شبکهی جهانی سفر در پیوستگی بیسابقهای قرار دارد. در شرایط نبود واکسن یا ضد ویروس ویژهی ویروسهای کرونا، یا ایمنی گلهای در برابر آن، حتی گونهای با یک درصد مرگ ومیر میتواند خطری شایان توجه باشد. با توجه به دوران نهفتگی بیماری تا دو هفته و افزایش شواهدی بر انتقال ویروس پیش از بیماری ـ پیش از آن که نشانههای بیماری آشکار شوند ـ میتوان گفت کمتر جایی از آلودگی دور میماند. اگر نرخ مرگ ومیر، برای نمونه، در یک جمعیت ۴ میلیاردی یک درصد باشد، این بیماری ۴۰ میلیون نفر را خواهد کشت. درصد کوچکی از عددی بزرگ خود نیز عدد بزرگی است.
یاک پابست: این ارقام برای موردی غیر از مورد یک بیماریزای کُشنده ارقامی ترسناکند.
راب والاس: حتما همین است و ما تازه در آغاز گسترش آن هستیم. باید دانست که بسیاری از بیماریهای نوین در جریان واگیری دچار تغییر میشوند. شدت واگیری، بیماریزایی یا هر دو ممکن است کاهش یابند. از سوی دیگر بیماریها در جریان گسترشهای پسین خود شدت مییابند. نخستین موج آنفولانزا در بهار ۱۹۱۸ بیماری به نسبت ملایمی بود. موج دوم و سوم این بیماری در زمستان همان سال و در سال ۱۹۱۹ بود که میلیونها نفر را کشت.
یاک پابست: اما شکاکان همهگیری برهان میآورند که در مقایسه با آنفولانزای عادی بیماران ویروس کرونا بسیار کمتر دچار عفونت شده یا کشته میشوند. نظر شما در این مورد چیست؟
راب والاس: اگر این گسترش بیماری ناکارا باشد من نخستین کسی خواهم بود که جشن میگیرم. اما این کوششها در مطرح کردن دیگر بیماریهای کُشنده، به ویژه آنفولانزا، برای رد خطر احتمالی کوید ۱۹ ابزاری زبانبازانه است تا بگویند در مورد ویروس کرونا زیادهگویی شده است.
یات پابست: بنابراین پای مقایسهی آن با آنفولانزای فصلی میلنگد.
راب والاس: مقایسه دو عامل بیماریزا در بخشهای متفاوت منحنیهای همهگیری آنها بیمعنی است. البته آنفولانزای فصلی میلیونها نفر را در گسترهی جهان بیمار کرده و، بنا به برآورد سازمان بهداشت جهانی، سالانه تا ۶۵۰ هزار نفر را میکشد. اما کوید ۱۹ تازه در آغاز سفر واگیرانهی خود است. بر خلاف آنفولانزا ما نه واکسن آن را داریم و نه ایمنی گلهای برای پایین آمدن واگیری را داریم تا از آسیبپذیرترین جمعیتها در برابر آن پاسداری کنیم.
یاک پابست: حتی اگر این مقایسه گمراه کننده باشد هر دو بیماری ناشی از ویروس حتی از گروهی ویژه یعنی ویروسهای آر ان آ هستند. هر دو بیماریزایند. هر دو بر دهان و گلو و گاه بر ریه اثر میگذارند. هر دو بسیار سرایت کنندهاند.
راب والاس: اینها شباهتهایی سطحیاند که ما را در مقایسهی این دو عامل بیماریزا از موضوعی اساسی غافل میکنند. ما در مورد پویاییهای آنفولانزا بسیار میدانیم. اما در مورد پویاییهای کویدهای ۱۹ بسیار کم میدانیم. ناشناختههای آنها زیادند. راست آن که بسیاری از چیزها در مورد کوید ۱۹ حتی تا کامل شدن گسترش بیماری دانسته نمیشوند. در همان حال باید درک کنیم موضوع نه کوید ۱۹ در برابر آنفولانزا، بلکه موضوع هر دو، کوید ۱۹ و آنفولانزا، است. پیدایش بیماریهای چندگانه که میتوانند واگیردار شده و با هم به جمعیتهای انسان حمله کنند باید در مرکز و پیشاپیش نگرانی ما باشد.
یاک پابست: شما سالیانی چند در حال پژوهشِ واگیریها و عوارض آنها بودهاید. در کتاب خود، کشاورزی بزرگ آنفولانزای بزرگ میآفریند، کوشش میکنید بین کارکردهای کشاورزی صنعتی، کشاورزی اُرگانیک و واگیرشناسی ویروسی پیوندهایی برقرار کنید. درونبینیهای شما در این زمینه چگونه است؟
راب والاس: خطر راستین در هر گسترش تازهی بیماری ناکامی یا نپذیرفتن مصلحتجویانه این موضوع است که هر کوید ۱۹ تازهای یک رویداد جداگانه نیست. فزونی پیشآمدن بیماریهای ویروسی نورسیده پیوندی تنگاتنگ با تولید غذا و سودآوری شرکتهای چند ملیتی دارد. هر کسی که به دنبال درک چرایی خطرناکتر شدن ویروسها است باید به بررسی مدل صنعتی کشاورزی و به ویژه تولید دام بپردازد. هم اکنون شمار چندانی از کشورها و دانشمندان در پی چنین بررسیای نیستند و بیشتر سمتوسویی وارونه دارند.
هنگامی که گسترش بیماریهای تازه روی میدهد، دولتها، رسانهها و حتی بیشتر تشکیلات پزشکی چنان بر هر ناگهآیند جداگانه تمرکز میکنند که علتهای ساختاریای را که عوامل بیماریزای چندگانهی حاشیهنشین را، یکی پس از دیگری، ناگهان به شهرتی جهانی میرسانند به اندیشهی خویش راه نمیدهند.
یاک پابست: چه کسی را باید مقصر شناخت؟
راب والاس: گفتم کشاورزی صنعتی، اما قضیهی ابعادی بزرگتر دارد. سرمایه در حال پیشروی به سوی گرفتن زمینهای بیشتر تا آخرین جنگلهای دست اول و زمینهای کشاورزی کوچک در سطح جهان است. این سرمایهگذاریها سبب جنگلزدایی و توسعهای می شوند که به پیدایش بیماری میانجامد. به این ترتیب که در گوناگونی و پیچیدگی کارکردیِ نهفته در دل این گسترههای بسیار بزرگ زمین بستری مناسب ایجاد میشود تا عوامل بیماریزای پیش از آن نهفته در دل خاک بر آن بستر به اجتماعات دامی و انسانی محلی راه یابند. کوتاه آن که مراکز سرمایه، جاهایی مانند لندن، نیویورک و هنگ کنگ را بایستی کانونهای آغازین بیماری دانست.
یاک پابست: این موضوع در مورد کدام بیماری است؟
راب والاس: در زمان کنونی هیچ عامل بیماریزای بیارتباط با سرمایه وجود ندارد. حتی دورافتادهترین موارد بیماریزایی شاید تاثیری دوراز آن گرفتهاند. ایبولا، زیکا، گونههای ویروس کرونا، تب زردِ بازآمده، طیفی از آنفولانزاهای مرغی و تب خوکی آفریقا از جمله بسیاری از عوامل بیماریزا هستند که راه خود را از میان دورترین پسکرانهها به درون مدارهای پیرامون شهری، پایتختهای منطقهای و سرانجام شبکهی جهانی سفر باز کردهاند. این بیماریزاها در مدت چند هفته از خفاشهای میوهخوار کنگو به کسانی که در سواحل میامی حمام آفتاب میگیرند رسیده و آنها را میکشند.
یاک پابست: نقش شرکتهای چند ملیتی در این فرآیند چیست؟
راب والاس: در زمان کنونی کرهی زمین به گستردگی، چه از نظر زیستتوده(۹) و چه از نظر خودِ زمین، کرهی زمینهای کشاورزی است. آماج کسبوکار کشاورزی در اختیار داشتن بازار مواد غذایی است. نزدیک به کل پروژهی نولیبرال پیرامون پشتیبانی از تلاشهای شرکتهای کشورهای بیشتر پیشرفتهی صنعتی برای دزدیدن زمین و منابع کشورهای کمتوانتر سازمان یافته است. در نتیجه بسیاری از عوامل بیماریزایی، که تا پیش از آن در مهار زیستبومهای جنگلهای فرگشت یافته در دراز مدت نهفته بودند، یک به یک در حال آزاد شدن و تهدید همهی جهان هستند.
یاک پابست: شیوههای تولید به کار رفته از سوی کسبوکار کشاورزی چگونه بر آزاد شدن این عوامل بیماریزا اثر میگذارند؟
راب والاس: کشاورزی سرمایهداری با جایگزینی زیستبومهای طبیعیتر همان ابزاری را فراهم میکند که عوامل بیماریزا با استفاده از آن میتوانند به کُشندهترین و واگیردارترین رخنمودها (فنوتیپها)(۱۰) فرگشت یابند. نمیتوان نظامی از آن بهتر برای زایش بیمارهای کُشنده طراحی کرد.
یاک پابست: چگونه؟
راب والاس: پرورش حیواناتی با ژنهای تکگونه دیوارهای نظام ایمنی آنها را برای کاستن از شتاب گذار بیماری به دیگری کمتوان میکند. اندازههای بزرگتر و فشردگیهای بیشتر جمعیت نرخ گذار را بالاتر میبرد. چنین انبوهیِ جمعیتی پاسخگوییِ نظام ایمنی را فرومیکاهد. درونداد بالای مواد اولیه، بخشی از هر گونه تولید صنعتی، فراهم کنندهی عرضهی تازهی عوامل آسیبپذیری است، عاملی که خود سوخت رسان فرگشت کُشندگی است. به سخن دیگر کسبوکار کشاورزی چنان بر سود متمرکز است که این سودآوری به خطر این گزینه که ویروسی ممکن است یک میلیارد نفر را بکشد میارزد.
یاک پابست: چه گفتید!؟
راب والاس: این شرکتها به خوبی میتوانند هزینههای عملیاتی با ایجاد خطر بروز واگیری را برونافکنی و به عهدهی دیگران بگذارند. از خود حیوانات گرفته تا مصرف کنندگان، کارگران کشاورزی، زیست محیطهای محلی و قلمروهای دولتی در گسترهی کارکرد خود در برابر این خطر قرار میگیرند. خسارتها چنان انبوه است که اگر قرار باشد آن هزینهها را به تراز پرداختهای آن شرکتها بازگردانیم، عمر کسبوکار کشاورزی که بدین شیوه کار میکند برای همیشه به پایان میرسد. هیچ شرکتی بار تحمل هزینهی خسارتهایی را که به جامعه تحمیل میکند ندارد.
یاک پابست: در بسیاری از رسانهها ادعا میشود که نقطهی آغاز ویروس کرونا یک «بازار غذاهای نامعمول»(۱۱) در ووهان چین بوده است. آیا چنین توصیفی درست است؟
راب والاس: بله و خیر. سرنخهایی به نفع این ایده وجود دارد. ردگیری تماسها در ارتباط با واگیری به بازار عمده فروشی هونان رسید. بازار غذاهای دریایی که در ووهان است، جایی که حیوانات وحشی به فروش گذاشته میشود. به نظر میرسد نمونهگیریهای محیط زیستی انگشت اتهام را به سوی غرب بازار، جایی که حیوانات وحشی نگهداری میشوند، نشانه میرود.
اما بررسی ما تا کجا باید به عوامل پیشینی بازگردد و تا چه اندازه گسترده باشد؟ به درستی چه زمانی فوریت مشکل آغاز شد؟ تمرکز بر بازار غذای ووهان ریشههای کشاورزی در زمینهای دست نخوردهی پسکرانهها و سرمایهگذاری فزاینده بر آن را نادیده میگیرد. در چین و در سطح جهان غذای حیوانات وحشی دارد بیشتر به شکل یک بخش اقتصادی رسمیت مییابد. اما رابطهی آن با کشاورزی صنعتی فراتر از دارا بودن تنها کیسهی پول مشترک است. همراه با گسترش تولید صنعتی ـ خوک، ماکیان و مانند آنها ـ به جنگلهای دست نخورده، کسانی که در این جنگلها به تهیهی غذا از حیوانات وحشی میپردازند زیر فشار قرار میگیرند تا برای دستیابی به منابع غذایی به ژرفای جنگلها بروند. این کار سبب رویارویی فزاینده با عوامل بیماریزای تازه و سرازیر شدن این عوامل، از جمله کوید ۱۹، به محیط بیرونی میشود.
یاک پابست: کوید ۱۹ نخستین ویروسی نیست که در چین گسترش یافته و دولت چین کوشیده است آن را پنهان کند.
راب والاس: البته، اما در این مورد چین استثناء نیست. آمریکا و اروپا هم جایگاههای نخستین آنفولانزاهایی نو، به تازگی H5N2 و H5Nx، بوده و نمایندگان چند ملیتی و استعمارگر نوی آنها سبب پیدایش ایبولا در آفریقای غربی و زیکا در برزیل بودهاند. مقامات رسمی بهداشت آمریکا در جریان همهگیریهای H1N1 (2009) و H5N2 به پوشاندن نقش کسبوکار کشاورزی برآمدند.
یاک پابست: اکنون سازمان بهداشت جهانی «فوریت بهداشتی در سطح جهان» اعلام کرده است. آیا این گامی درست است؟
راب والاس: بله. خطر چنین عامل بیماریزایی این است که مقامات بهداشتی هیچ اطلاعی از چگونگی خطر آماری توزیع آن ندارند. ما هیچ نمیدانیم این عامل چگونه ممکن است عمل کند. در مدت چند هفته از گسترش آن در یک بازار به پراکندگی آن در سطح جهان رسیدیم. ممکن است این بیماریزا خودبهخود از بین برود. چنین حالتی عالی خواهد بود، اما نمیدانیم. آماده بودن بهتر از رویارویی با خطر فرار عامل بیماریزا از مهار است.
همچنین، اعلامیهی سازمان بهداشت جهانی بخشی از چیزی است که آن را نمایشنامهی واگیری میخوانم. سازمانهای بینالمللی در رویارویی با این بیماری سخت به جان آمدهاند. یادآور جامعهی ملل است. گروه سازمانهای وابسته به سازمان ملل همواره نگران درخور بودن، قدرت و حمایت مالی از خود هستند. اما چنین کنشگرایی میتواند تدارک عملی و پیشگیری مورد نیاز جهان را برای ایجاد اختلال در زنجیرهی سرایت گونههای کوید ۱۹ همگرا کند.
یاک پابست: دگرگونی نولیبرالی نظام بهداشتی هم پژوهش و هم مراقبت عمومی از بیماران را، برای نمونه در بیمارستانها ، بدتر کرده است. یک نظام درمانی بهتر تأمین مالی شده چه تفاوتهایی در مبارزه با ویروس ایجاد خواهد کرد؟
راب والاس: ما حکایت کارمند یک شرکت تجهیزات پزشکی را داریم که در بازگشت از چین با توجه به دارا بودن نشانههای آنفولانزا به وسیلهی دوستان و هممحلیهای خود درستترین کار را انجام داده و از یک بیمارستان محلی خواست او را برای بیماری کوید ۱۹ آزمایش کنند. او نگران بود که شاید بیمهی حداقلی طرح اوباما هزینههای آزمایشها را تأمین نکند. البته درست فکر میکرد زیرا ناگهان با یک صورتحساب ۳۲۷۰ دلاری روبرو شد. یک مطالبهی آمریکاییها میتواند تصویب فرمانی فوری باشد که دولت را ناگزیر کند در جریان گسترش یک همهگیری همهی هزینههای درمانیِ مربوط به آزمایش و درمان افرادی را که نتیجهی آزمایش آنها مثبت است بپردازد. گذشته از هر چیز، ما میخواهیم خواستار تشویق مردم به درخواست کمک به جای پنهان کردن بیماری ـ و بیمار کردن دیگران ـ به علت ناتوانی در پرداخت هزینهی درمان باشیم. راه حل آشکار خدمات بهداشتی ملی است ـ خدماتی با کارکنان و تجهیزات کامل برای اداره و مهار چنین فوریتهای سراسری ـ تا هرگز شاهد چنین یاوهی مشکل دلسردی اجتماع از همکاری نباشیم.
یاک پابست: به محض کشف ویروس در یک کشور دولتها در همه جا با اقدامات مستبدانه و تنبیهی، مانند قرنطینهی اجباریِ تمامی مناطق و شهرها واکنش نشان میدهند. آیا چنین اقدامات شدیدی توجیهپذیر است؟
راب والاس: استفاده از گسترش یک بیماری، برای آزمایش(۱۲) روزآمدترین کنترلهای مستبدانه در پی بیماری، ویژگی سرمایهداری فاجعهی بیمهار است. من برای محکمکاری به اعتماد و همدلی تکیه میکنم که متغیرهای مهمی در همهگیری هستند. بدون آنها قلمروهای کشوری حمایت مردمشان را از دست خواهند داد. احساسی از همبستگی و احترام مشترک قسمتی حیاتی از فراخوان همکاریِ مورد نیاز برای بقای مشترک در برابر چنین تهدیدهایی است. قرنطینهی شخصی همراه با حمایت مناسب ـ سرکشی از سوی تیپهای آموزش دیدهی محله، عرضهی مواد غذایی خانه به خانه، مرخص شدن از کار و بیمهی بیکاری ـ میتواند آن گونه همکاری را مبنی بر اشتراک همگانی در کنش فراخواند.
یاک پابست: همانگونه که ممکن است بدانید در آلمان با حزب آلترناتیوی برای آلمان ما به شکل غیر رسمی دارای یک حزب نازی هستیم که ۹۴ کرسی در مجلس دارد. سیاستمداران راست افراطی نازی و گروههای همراه آنان از بحران کرونا برای آشوبانگیزی استفاده میکنند. آنان گزارشهای (ساختگی) در مورد ویروس پخش میکنند و خواهان اقدامات مستبدانهتر از سوی حکومت میشوند: محدودیت پروازها و جلوگیری از ورود مهاجران، بستن مرزها و تحمیل قرنطینه . . .
راب والاس: ممنوعیت سفر و بستن مرزها درخواستهایی هستند که راست رادیکال میخواهد با استفاده از آنها به آنچه که اکنون بیماریهای جهانی هستند جنبهی نژادی بدهد. البته این درخواستها یاوهگوییاند. هماکنون، با توجه به این که ویروس کرونا در راه گسترش در همه جاست، اقدام معنیدار آن است که بر ایجاد گونهای بهداشت عمومی نرمشپذیر کار کنیم که در آن، جدای از این که چه کسی برای درمان بیماری میآید، امکانات درمان و بهبودی بیماران را داشته باشیم. البته اگر در درجهی نخست دزدیدن زمینهای مردمان دیگر و کوچاندنهای جمعی آنها را پایان دهیم، همچنین در درجهی نخست میتوانیم از پیدایش عوامل بیماریزا پیشگیری کنیم.
یاک پابست: تغییرات پاینده چه تغییراتی هستند؟
راب والاس: برای کاستن از گسترش بیماریهای ویروسی تازه، تولید موادغذایی باید به شکل رادیکالی تغییر یابد. خودمختاری کشاورزان و یک بخش عمومی توانمند میتوانند بر چرخههای محیط زیستی و بیماریهای لگام گسیخته مهار زنند. گونههایی از نژادهای اصیل حیوانات و گیاهان غذایی ـ همراه با بازساماندهی طبیعی زیستبوم(۱۳) ـ در سطح مزرعه و منطقهای عرضه کنید. بگذارید حیوانات پرورشی در همان جای خود زاد و ولد کنند تا ایمنیهای آزمایش شده را منتقل کنند. تولید مناسب را در ارتباط با چرخش مناسب قرار دهید. برای قیمتها و برای برنامههای خرید مصرف کنندگانی که پشتیبان تولید کشتبومشناسانه(۱۴) هستند یارانه بگذارید. از این کارهای تجربی در برابر فشارهایی که اقتصاد نولیبرالی بر افراد و اجتماعات وارد میکند، همچنین در برابر سرکوب دولتی ناشی از سرمایه دفاع کنید.
یاک پابست: سوسیالیستها در برابر پویاییهای فزاینده گسترش بیماریها باید خواستار چه چیزی شوند؟
راب والاس: اگر بهداشت عمومی را میخواهیم، کسبوکار کشاورزی چون یک شیوهی بازتولید اجتماعی باید برای همیشه پایان یابد. تولیدات غذایی بسیار سرمایهبر به کارکردهایی وابستهاند که با کمک به رها کردن یک بیماری واگیردار کُشنده تمامی جامعه انسانی را به خطر میاندازند. باید درخواست کنیم که نظامهای تولید غذا به شکلی اجتماعی شوند که خود پیشاپیش از پیدایش عوامل بیماریزایی چنین خطرناکی جلوگیری کنند. این کار در درجهی نخست نیازمند بازساماندهی تولید مواد غذایی در سازگاری با نیازهای جوامع کشاورزی است. این خود نیازمند تولید کشتبومشناسانهای خواهد بود که از محیط زیست و کشاورزانی که مواد غذایی مورد نیاز ما را تولید میکنند پشتیبانی کند. در تصویر بزرگتر، ما باید گسستهایی را که زیستبومهای ما را از اقتصادمان جدا میکنند بازسازی کنیم. کوتاه آن که باید کرهی زمین خود را بازیابیم.
لوچا دی کرشنزو: میخواهم نظر شما را در مورد پیشنهاد تازهی مقامات بریتانیا برای خودداری از اقدامات شدید مهار ویروس و به جای آن حساب کردن روی ایمنی گلهای بپرسم. نوشتهاید: «این شکستی است که راهحل قلمداد میشود.» ممکن است در این مورد توضیح دهید؟
راب والاس: محافظهکاران میگویند پیوستن به آمریکا در عمل برای نفی بهداشت همگانی بهترین درمان جدی است. دولت تأخیر خود در پاسخ به کوید ۱۹ را مورد استفاده قرار داده و میخواهد برای رسیدن به ایمنی گلهای و ادعای این که این رویکرد برای حمایت از آسیبپذیران است این ویروس به میان مردم برود.
این به کلی برخلاف سوگند پزشکان مبنی بر «آسیب نرساندن» است. این سیاست به معنای آن است که بگذار بیشترین آسیب وارد شود.
ایمنی گلهای در حلقههای همهگیریشناسی در بهترین حالت چون یک پیآیند چرکین گسترش بیماری در نظر گرفته میشود. برابر با این سیاست شماری بسنده از مردم دارای پادتنهای ناشی از همهگیریهای پیشین بوده و این خود جمعیت پذیرای بیماری را پایین نگهمیدارد، هیچ بیماری تازهای گسترش نیافته و به این ترتیب کسانی هم که پیشتر فراروی ویروس نبودهاند ایمن میمانند. با این همه، اگر عامل بیماریزای مورد نظر درون جمعیت فرگشت یابد، بیشتر اوقات با چیزی جز انتقال عمومی آن روبرو نخواهیم بود.
ما با کارزار برای تولید واکسن در ایجاد ایمنی موفق خواهیم بود. برای موثر بودن این رویکرد باید بیشتر مردم واکسینه شوند و گذشته از ناتوانیهای بازار در تولید واکسن به طور عادی مشکلی مانند مردن کسی پیش نمیآید.
با توجه به پیامدهای مرگآفرین یک همهگیری، هیچ نظام بهداشتی به دنبال چنین پدیدهی پیآمدی چون ابزاری برای آماج خود نخواهد بود. هیچ دولتی، هر قدر هم برای خود دست بزند، اگر مسئول زندگی مردم خود باشد اجازه نخواهد داد چنین عامل بیماریزایی بدون مهار گسترش یابد. گویی دولتی که تا کنون در پاسخ به بیماری یک گام پس افتاده خواهد توانست چنین کنترل معجزهآسایی بکند. کارزاری برای چشمپوشی عمدی سبب مرگ صدها هزار از همان مردم آسیبپذیری خواهد شد که محافظهکاران ادعای پاسداری از آنان را دارند.
اما ویران کردن دهکده برای نجات آن وعدهی مرکزی دولتی با کُشندهترین سرشت طبقاتی است. این نشان از امپراتوری خستهای دارد که، ناتوان از پیروی از چین و دیگر کشورها در برخورد با این بیماری، همانگونه که نوشتم شکستهایش راه حل آن است.
لوچا دی کرشنزو: در ایتالیا، با وجود قرنطینه و جدای از عدهی کمی که در حال کار در خانه هستند، هنوز روزانه کارگران بسیاری سر کار میروند. بسیاری از فروشگاهها بسته است اما بیشتر کارخانهها کار میکنند، حتی کارخانههایی که کالاهای ضروری تولید نمیکنند. به تازگی اتحادیههای کارگری و فدراسیون کارفرمایان دولتی در مورد اقداماتی برای بیخطری و امنیت محیط کار به توافق رسیدهاند. این توافقنامه به شرکتها در مورد فاصله، تمیزی و استفاده از ماسک «توصیههایی» بدون جزییات می کند. دلایلی قوی وجود دارد که این توصیهها در عمل به کار گرفته نشود. برداشت شما چیست؟ آیا قدرت کارگران در یک واگیرداری متغیری به حساب میآید؟
راب والاس: با کارکنان چون گوشت دَم توپ رفتار میشود. نه تنها در میدان جنگ، که در کشور خود هم. شما با ویروسی روبرو هستید که، با نرخی شتابندهتر از گسترش آن در چین، ایتالیا را درمینوردد و با این همه سرمایه وانمود میکند که این کسبوکارِ همیشگی ـ کسبوکار آنها ـ است. مذاکرهای برای آشتی که اجازه میدهد کار بدون دوراندیشیهایی در سطح آزمایشگاههای زیستشناسانه ادامه یابد برای جایگاه کارگران ـ دارند علامت میدهند از هر کاسهی کثافتی که جلوی آنان بگذارند میخورند ـ و برای سلامت همهی ملت ویرانگر است.
اگربه خاطر مشروعیت اتحادیهی خود آن کارخانهها را نمیبندید، دست کم برای زندگی خود و زندگی آسیبپذیرترین همکاران و اعضای اجتماع خود این کا را بکنید. افزایش موارد بیماری در ایتالیا چنان سرسامآور است که قرنطینهی اختیاری و شرایط کاری مذاکره شده برای سرکوب همهگیری کافی نیست. کوید ۱۹ بسیار واگیردار و در چنان گرهگاه پزشکی قرار دارد که اقدامات نیمهکاره برای رویارویی با آن بسیار مرگآفرین است. ویروسی به ایتالیا حمله کرده که به شدت این کشور را زیر ضربات خود گرفته است و مبارزهای خانه به خانه با آن جریان دارد.
منظورم این است که ایتالیا باید تا به حال این شرایط را پشت سر گذاشته باشد.
کارگران به طور معمول در روزهای سخت و تیره، از جمله در جریان گسترش یک بیماری کُشنده سنگر کار را نگهمیدارند. اما اگر در جریان قرنطینهای عمومی کار کارخانه وابسته به عملیات روزمره نیست آن را ببندید. دولت ایتالیا نیز، مانند برخی کشورهای دیگر جهان، باید مسئول پوشش حقوق کارگرانی باشد که برای خدمت به سلامت عمومی ملت از کار دست کشیدهاند.
البته من در جایگاه تصمیمگیری برای ایتالیا نیستم و کشورخودم در پاسخ به این همهگیری بسیار بد عمل کرده است. اما اگر سرمایه در برابر کوشش برای پاسداری از جان میلیونها انسان مقاومت کند، آنگاه کارگران ایتالیایی، همچنانکه کارگران هر کشور دیگر، باید به تاریخ غرورآمیز مبارز بودن نیروی کار تکیه کرده، در جستجوی ابزارهایی باشند تا از آن راه فرماندهی عملیاتی را از آزمندان و بیکفایتان بگیرند. اگر کارخانههایی که کالای اساسی تولید نمیکنند هنوز مشغول به کارند، این کار به معنای آن است که مدیریت و کیسهاندوزان پشت صحنه شما را به هیچ حساب نمی کنند. حتی در شرایط کنونی آن مدیر کل مالی که بالا نشسته است نشان میدهد، اگر بتواند قسر در برود، بسیار خوشحال خواهد شد تا هزینههای کفن و دفن کارگران مرده را در هزینههای تولید منظور کند.
این نخستین باری نخواهد بود که جمعیت یک منطقه در جریان گسترش یک بیماری آنان را عقب میرانند. شلدن واتس، مورخ، در مورد یک وارونگی پیشبینیناپذیر در آغاز سرمایهداری فاجعه مینویسد:
مجریان قانون شهر فلورانس در شتاب برای نجات خود (از طاعون) نگران بودند که عامهی مردمِ بجا مانده کنترل شهر را در دست گیرند؛ گویا این ترس نابجا نبود. در تابستان سال ۱۳۷۸، هنگامی که اختلافات جناحی مجریان قانون نخبگان فلورانس را فلج کرد، کارگران شورشی پشمریسی کنترل دولت را در دست گرفتند و به مدت چندین ماه در قدرت باقی ماندند.
امروزه، چندین ماه ممکن است جان هزاران نفر را نجات دهد. با توجه به این که کشورهای بسیاری ۱۰ روز دیرتر در همان تنگنای ایتالیا قرار گرفتند، کارگران ایتالیایی میتوانند نمونهای برای بقیه جهان ارائه کنند تا دریابند جانهای مردم بیشتر از سود افراد دیگر ارزش دارند.
نشریهی مارکس ۲۱، ۱۱ مارس ۲۰۲۰
تارنمای زمین ناهموار، ۱۶ مارس ۲۰۲۰
پی نوشت:
۱. https://bit.ly/3mmEGnr
۲. البته شیوهی کار کشورهای سرمایهداری برای ساخت واکسن بدین گونه است که از بودجهی دولتی اعتبار کافی در اختیار شرکتهای بزرگ داروسازی میگذارند تا این شرکتها پس از ساخت واکسن از فروش آن کیسهای بزرگتر بیاندوزند. به پیوند زیر نگاه کنید:
۳. DEAD EPIDEMIOLOGISTS, on the origins of COVID-19, Monthly Review press, 2020
۴. پژوهشگر تاریخِ فرآیندهایی که میتوانند سبب پراکندگی جغرافیایی کنونی افراد از نظر ژنتیک باشند.
۵. BIG FARMS MAKE BIG FLU
۶. NEOLIBERAL EBOLA: Modeling Disease Emergence from Finance to Forest and Farm
۷. CLEAR COTTING DISEASE CONTROL: Capital-Led Deforestation, Public Health Austerity and Vectore-Borne Infection
۸. H1N1
۹. Biomass
۱۰. Phenotype
۱۱. Exotic foods
۱۲. Beta Test
۱۳. Rewilding
۱۴. Agroecological