منطق هدی
اگرچه هدی صابر شخصیت واحد و منحصربهفردی داشت که هر کس در همان برخورد اول با مختصات آن آشنا میشد اما درعینحال اگر کسی در حوزههای متفاوت سیاسی یا اجتماعی، پژوهشی یا ژورنالیستی، تشکیلاتی یا محفلی ، دوستانه یا خصمانه با او برخورد میکرد متوجه تفاوتهای مهمی در منطق حاکم بر رفتار هدی میشد. به عبارت دیگر هدی در هر فعالیت سیاسی یا اجتماعی که داشت به زمینه و بستر فعالیت توجه ویژه داشت. اگرچه این توجه مانع از آن نمیشد تا صداقت، شفافیت، صراحت، یا جدیت و نظم در رفتار هدی موج نزند اما در همان حال تفاوت رفتار او در محیطها و روابط متفاوت نیز انکارناپذیر بود. یکی از مصادیق این منطق چندگانه رفتاری در تلاش و فعالیت او در دو حوزه سیاسی و اجتماعی نمود داشت و تصادفا این دوگانه در دو جغرافیای متفاوت تهران و زاهدان تظاهر داشت. در تهران تا وقتی درگیر مسائل سیاسی و فعالیتها در این حوزه بود انعطاف حداقلی، مرزها شفاف و صریح ، ضوابط و اصول غیرقابل بحث و روابط طبقهبندیشده بود. اما در زاهدان و در حوزه فعالیت اجتماعی انعطاف حداکثری، مرزها نسبی، ضوابط قابلبحث و روابط باز و بسیار دوستانه بودند.
در دوران بازداشت و زندان هم این تفاوت منطق رفتاری را بهخوبی میشد تشخیص داد. در برابر بازجو و قاضی و دادگاه صریح و غیرقابل منعطف بود. گفتوگوها حدومرز داشت و روابط به قول خودش کاملا آنکادره. به یاد دارم پس از یکی از دوران حبس وقتی از زندانی سلول کناریاش که هر دو میشناختیم صحبت به میان آمد از بگوبخندهای او با بازجویان گله داشت. اما درهمان حال در برخورد با زندانیان و همبندان تا حد زیادی منعطف بود. به درد دلها گوش میداد، درگیر فعالیتها و سرگرمیهای جمعی میشد و تلاش میکرد تا مرزها را تا آنجا که ممکن بود برای زیست مشترک کمرنگ کند. اما به گفته بسیاری در گفتوگوهای سیاسی داخل زندان یا در برگزاری کلاسها زبانی صریح و شفاف و جدی داشت.
تمایل و گرایش هدی به رویکردهای دمکراتیک و مشارکتطلبانه بخشی از مختصات فکریاش را تشکیل میداد. برای مثال در ارزیابی عملکرد دولت ملی دکتر محمد مصدق این حساسیت را بهخوبی نشان میداد و برنامههای آن دولت در جلب مشارکت عمومی برای حل مسائل و مشکلات را برجسته میکرد. اما به نظرم تجربه نظری و عملی هدی از روشهای مشارکتطلبانه و بهویژه جماعت گرایی در جریان اجرای پروژه «توانمندسازی شغلی ساکنان مناطق اسکان غیررسمی زاهدان» غنی شد. این طرح در سال ۱۳۸۲ با تصویب «سند ملی توانمندسازی و ساماندهی سکونتگاههای غیررسمی» توسط دولت، با رویکردی جدید به مسئله سکونتگاههای غیررسمی پرداخت و در آن رویارویی با پدیده حاشیهنشینی، بهسازی سکونتگاههای غیررسمی بر پایه مشارکتهای مردمی و توانمندسازی ساکنان این مناطق در مسیر پذیرش تغییرات جدید و نقشآفرینی آنها شکل گرفت.
دیدگاه «توسعه انسانمحور در ساماندهی سکونتگاههای غیررسمی» با رویکردی مشارکتجویانه -هم بهعنوان یک فلسفه سیاسی و هم بهعنوان یک مدل برنامهریزی- راهی نو محسوب میشود. دیدگاه توسعه انسانمحور، حقمحور است و بر اساس آن فقرا و فرودستان باید قدرتمند شوند تا در نتیجه، تضمین کافی وجود داشته باشد که بتوانند حق خود را مطالبه کنند. بر این اساس سیاستهای رفاهی و فعالیتهای توانمندسازی بر توسعه سیاسی در دل توسعه انسانمحور قرار گرفته است. در توسعه انسانمحور، زمینههای اقتصادی و سیاسی مکمل یکدیگر بوده و بر مشارکت مردم محلی استوار است. هدی مسئولیت اجرای این طرح را در شهر زاهدان، با دارا بودن ۳۰ درصد جمعیت حاشیهنشین، عهدهدار شد. هدف اصلی این طرح، توانمندسازی جوامع هشتگانه سکونتگاههای غیررسمی شهر زاهدان (شیرآباد، کریمآباد، کارخانه نمک، بابائیان، مرادقلی، چلیآباد، پشت گاراژ و پشت فرودگاه) بود. از مهمترین دستاوردهای این طرح ظرفیتسازی و توانمندسازی ۹۰۰ نفر از ساکنان مناطق حاشیهنشین شهر زاهدان از طریق آموزش مهارتهای فنی- حرفهای در ۲۲ رشته، بود.
برگردیم به نکته آغازین این یادداشت و آن اینکه فعالیت هدی در زاهدان مطلقا از منطق رفتاری کار اجتماعی پیروی میکرد و تمایزات بسیار دقیقی با فعالیتهای سیاسی او داشت . به همین دلیل همه مردم و همکاران محلی هدی در زاهدان تنها پس از شهادت او دریافتند که او فعال سیاسی بوده است.
این دقت و اصرار بر تفکیک منطق کار اجتماعی و سیاسی آنچنان دشوار و پارادوکسیکال است که از عهده افراد محدودی ساخته است و لذا باید از ویژگیهای برجسته هدی محسوب شود که تا پایان عمر نیز به آن وفادار بود.