آزادی آکادمیک؛ از حرف تا عمل
این که آزادی آکادمیک چیست و حدش تا کجاست، همواره محل مناقشه در دانشگاه و بیرون از دانشگاه بوده است. این مقاله برگرفته از آرای جان سرل فیلسوف بازنشسته و محروم از آزادی آکادمیک درباره این مفهوم است.
این سه موقعیت را در نظر بگیرید: ۱) دانشجویانی که با شرکت در آزمون سراسری موفق به کسب رتبههای بالا برای پذیرش در دانشگاه دلخواه خود شدهاند، اما به هنگام انتخاب رشته و دانشگاه، ستارههایی را در مقابل نام خود میبینند. این ستارهها به معنای سلب حق ورود این دانشجویان به دانشگاه و یا ورود تحت شرایطی خاص مانند دادن تعهد مبنی بر عدم هرگونه فعالیت سیاسی و اجتماعی است. ۲) گروهی از اعضای یک تشکل افراطی دانشگاه که برنامهی عمومی تشکلی دیگر را در روز دانشجو به هم میزند، به این دلیل که مهمان آن برنامه همسو با عقاید آنان نیست و به زعم آنان، صحبتهایی مناقشهبرانگیز و برخلاف مصلحت دانشجویان به زبان میآورد. ۳) یک استاد دانشگاه در عین فعالیت دانشگاهی، عضو یک حزب سیاسی است و به نفع آن فعالیت میکند، فرض کنید اعضای هیئت علمی مسئول در آن دانشکده همه دل در گرو حزب رقیب آن استاد دارند و به این دلیل مانع ارتقا او میشوند و سعی در اخراج او به بهانههای دیگر دارند.
این مثالها و نمونههای بیشمار دیگر، همه جزء نمونههایی هستند که نگارنده در سالهای فعالیت دانشجویی خود از نزدیک با آنها برخورد داشته است و به طور قطع برای هر فعال دانشجویی دیگر، موقعیتهایی دردآور، اما آشنا هستند. در هر سه موقعیت، حقی از افراد مورد اشاره سلب میشود که در ادبیات موضوعی تحت عنوان «آزادی آکادمیک» از آن یاد میشود.
آزادی آکادمیک
آزادی آکادمیک همانند آزادی بیان جزء آن دسته مفاهیمی است که عموما مورد پذیرش افراد با عقاید مختلف سیاسی است، اما برخلاف آزادی بیان کمتر مورد بحث قرار گرفته است. شاید همین عدم ایضاح مفهومی است که موجب اختلاف نظر شده و در مثالهای مختلف رسیدن به دیدگاه واحد دربارهی اینکه این حق از فرد یا گروهی سلب شده یا نه را دشوار میسازد. هرچند لازم است به تمایز این حق با حقوق عمومی بشر همانند حق آزادی بیان آگاه باشیم، چرا که آزادی آکادمیک برساخته از نهادی معین به نام دانشگاه است و از این رو برای دانشگاهیان، آگاهی از آن اهمیتی مضاعف دارد. ضمنا اگرچه شاید برای بسیاری از دانشگاهیان ارائهی تعریفی از حق آزادی آکادمیک مشکل باشد، اما با مشاهدهی موارد نقض آن، همانند سه مثال ذکرشده، تشخیص آن ممکن است.
ارائهی تعریفی دقیق برای آزادی آکادمیک دشوار است، اما این مفهوم معمولا به عنوان آزادی دانشگاهیان در: آموزش و تدریس، انجام پژوهش و انتشار و آگاهکردن سایرین از نتایج آن، ابراز آزادانهی عقاید دربارهی دانشگاه و یا موسسهای که در آن کار میکنند، شرکت در مجامع علمی و تخصصی و ممانعت از سانسور، شناخته میشود. این تعریفی است که در سال ۱۹۹۷ به اتفاق آرا در یونسکو، سازمان فرهنگی، علمی و آموزشی ملل متحد، با آن موافقت شده است [۱]. امروزه توجه به این موضوع تا بدانجاست که برای آن مرکز بینالمللی پژوهشگران در معرض خطر [۲] تاسیس شده است و در بیش از سیونه کشور جهان از جمله ایران به فعالیت میپردازد.
یکی از آثار کلاسیک در باب آزادی آکادمیک مربوط به جان سرل [۳] فیلسوف بازنشستهی آمریکایی است، در ادامه سعی میشود خلاصهای از آن طرح شود [۴]. سرل در این مقاله بین دو نظریهی خاص و عام آزادی کلاسیک تمایز قائل است. در نظریهی خاص یا سنتی که برگرفته از مفهوم اساسا آلمانی Lehrfreiheit است، تلاش میشود تا آزادیهای معینی در قلمرو دانشگاه توجیه شوند، مستقل از اینکه این آزادیها در جامعه بزرگتر نیز مطلوب هستند یا خیر. اما در نظریهی عام آزادی آکادمیک این آزادیها در مقیاس بزرگتر مطلوب هستند و بنابراین پرسش اصلی این نظریه آن است که چگونه میتوان این آزادیها را در دانشگاه محقق کرد و به آنها شکل داد. نظریهی خاص به دلیل محدود شدن به دانشگاه، قادر نیست تا تبیینگر همهی نمونههایی باشد که امروز آنها را آزادی آکادمیک مینامیم، برای مثال حق شرکت استاد و دانشجو در فعالیتهای سیاسی به رسمیت شناخته نمیشود، اما با توسعهی مفهوم آزادی آکادمیک از آلمان به آمریکا، توبیخ دانشجو به دلیل شرکت در فعالیت سیاسی به منزلهی نقض آزادی آکادمیک خواهد بود، مگر آنکه این توبیخ به خاطر اهمال دانشجو در انجام وظایف دانشجوییاش باشد و نه فعالیت سیاسی.
بیطرفی دانشگاه
یکی از موضوعات مهم و مرتبط با آزادی آکادمیک، بحث بیطرفی نهاد دانشگاه است. ایدهای کلیشهای که معتقد است دانشگاه باید در برابر مطالبات سیاسی و اجتماعی بیطرف بماند. اگرچه استادان و دانشجویان ممکن است فعالیت سیاسی داشته باشند و دربارهی موضوعات اجتماعی و سیاسی موضعگیری کنند، اما دانشگاه در مقام یک نهاد باید بیطرف بماند. در باور افراطیونی که آزادی آکادمیک را نمیپذیرند، دانشگاه در واقع ابزاری است در اختیار نهادهای حکومتی، نظامی و صنعتی که باید به ابزاری در خدمت جنبشهای افراطی تبدیل شود. در این نگاه، دانشگاه اساسا بیطرف نیست و حتی اگر بخواهد هم نمیتواند بیطرف بماند، چرا که با انعقاد قراردادهای کاری با نهادهای بیرون دانشگاه و دریافت بودجه از دولت و به طرق مختلف دیگر، دانشگاه در واقع بیطرفی خود را نقض میکند. حتی خودداری از موضعگیری دربارهی یک رویداد سیاسی و اجتماعی نیز خود یک موضعگیری سیاسی تلقی میشود که میتوان آن را در حکم رد و یا تأیید پنهانی سیاستی خاص در نظر گرفت.
واضح است که اگر مفهوم بیطرفی، فقدان تأثیر سیاسی و اجتماعی هرگونه اقدام یا عدم اقدام در دانشگاه باشد، آنگاه هیچ دانشگاهی بی طرف نبوده است و نیست و نخواهد بود. چنانکه فرآیند آموزش به خودی خود تاثیرات شگرفی بر جامعه دارد، زیرا با پدیدآوردن طبقهی اجتماعی خاصی باعث میشود آنها به گونهای رفتار کنند که اگر فاقد تحصیلات بودند آنگونه رفتار نمیکردند. دیدگاه معقول نسبت به بیطرفی این نیست که دانشگاه از اعمال هرگونه تأثیر اجتماعی پرهیز کند، بلکه این است که دانشگاه نسبت به بیان همهی دیدگاهها گشاده باشد و دربارهی مسائل چالشبرانگیز در مقام یک نهاد موضع نگیرد (مگر آنکه مأموریت آموزشی دانشگاه آن را وادار به اتخاذ چنین موضعی کند.)
به تعبیر سرل، اهمیت بیطرفی دانشگاه در این بوده است که فضایی باز برای اظهارنظر از سوی همهی دیدگاههای متفاوت فراهم کرده است. در نقد افراطگرایان که دانشگاه را متهم به نقض بیطرفی میکنند، طنزی نهفته است؛ زیرا از منظر عمومی یکی از بزرگترین اشتباهات دانشگاه اگر بخواهد پیرو سیاست بیطرفی باشد تحملکردن تندروها بوده است. دانشگاه برای عقاید و جنبشهایی که در جاهای دیگر به سادگی تحمل نمیشوند، محیط ایدهآلی است. صرف وجود تندروها در قلمرو دانشگاه بزرگترین تأثیر جانبدارانهی قابلمشاهدهای است که از سیاست بیطرفی دانشگاه حاصل شده است. تندروها بزرگترین منتفعان سیاستی هستند که خود با بیخبری به آن حمله میکنند.
اما چه عاملی سبب میشود تا از دانشگاه انتظار نداشته باشیم مستقیما در فعالیتهای سیاسی درگیر شود و سیاست را جزء اهداف خود بداند؟ پاسخ روشن این است که در این صورت دیگر دانشگاه قادر نخواهد بود تا جایگاه خود را به عنوان نهاد آموزشی و پژوهشی در جامعه حفظ کند و با تبدیلشدن به عامل سیاسی همانند هر عامل سیاسی دیگری، توسط قویترین عامل سیاسی جامعه تسخیر خواهد شد. بدین ترتیب دانشگاه در موضع کنشگر سیاسی حق مصونیت خود را در برابر فشارهای سیاسی از دست خواهد داد.
با شرح مقالهی سرل روشن میشود، هر عامل دیگری که موجب شود تا نهاد دانشگاه به دست یک قوهی سیاسی و امنیتی تسخیر گردد، در واقع خطر نقض بیطرفی دانشگاه را در پی دارد. این عامل میتواند منشأهای گوناگونی نظیر وابستگی اقتصادی، عدم استقلال ساختاری و یا مرعوب نهادهای سیاسی و امنیتی بودن، داشته باشد. اتفاق ناگواری که در این صورت وقوع آن ناگزیر است این است که به تعبیر یک استاد دانشگاه «آزادی آکادمیک در ایران مضطربانه خواهد بود و امکان طرح و یا پژوهش در بسیاری از مسائل اجتماعی به دلیل فشارهای ناشناخته و قواعد نانوشتهای از بین خواهد رفت.» و یا «برخی رفتارهای سلیقهای موجب خواهد شد جریانهای دانشجویی به سمت انفعال بروند و حتی حقوق شهروندی آنها نیز نادیده گرفته شود.» به طور قطع بدون برطرفشدن این موانع، آزادی آکادمیک در دانشگاههای ما تنها به همان انتشار حقوق شهروندی و در سطح حرف باقی خواهد ماند و تا واقعیشدن راه درازی در پیش خواهد داشت. به امید واقعیشدن هرچه سریعتر این خیال شیرین… .
پانوشتها
۱- UNESCO, 1997 UNESCO Recommendation Concerning the Status of Higher Education Teaching Personnel, para. 27
۲- Scholars at Risk: مرکزی بینالمللی با هدف حمایت از آزادی آکادمیک و دفاع از حقوق بشر برای پژوهشگران و دانشگاهیان.
۳- طنز قضیه این است که سرل اخیرا به جرم آزار جنسی در دانشگاه، حق آزادی آکادمیک که دربارهی آن بحث کرده را از دست داده است.
۴- سرل، جان. ترجمه امید کریمزاده. آزادی آکادمیک در مجموعه «ایده دانشگاه» گزینش و ویرایش میثم سفیدخوش، نشر حکمت، تهران، ۱۳۹۵.