skip to Main Content
روز معمار روز تخریب‌گری ا‌ست
سیاست یادداشت روز

نقدی بر «روز معمار»

روز معمار روز تخریب‌گری ا‌ست

دیروز روز معمار بود. گویی زادروز شیخ بهایی را روز معمار معرفی کرده‌اند. جامعه معماران سیل تبریک‌های با جملات قصار را ارسال/دریافت کردند؛ از نظام مهندسی ساختمان بگیرید تا دوستان و فامیل و هم‌رکابان معمار. اما در این روزهای کرونایی، که زیر هیبت توهم‌گونه عقلانیت [ابزاری] بشر لق شده است (و این لق‌بودگی، به‌دلیل اطمینان کاذب، همه را چنان مضطرب کرده است که گویی در تاریخ نیچه، فروید، لکان، فوکو، آرنت، تورن، رانسیری نبوده که لق بودن عقلانیت [ابزاری] بشر را گوشزد کنند)، بیایید به جای باد کردن پوست میان‌تهی «معمارِ فاخر»، به این روز [یعنی روز معمار] کمی انتقادی بنگریم.

به‌راستی روز معمار چه روزی‌ست؟ روز کسانی‌ست که در رشته‌های حوزه معماری تحصیل کرده‌‌اند؟ پس تکلیف استاد بناهایی که تجربی معمار شده‌اند چه؟ آن‌ها که در حاشیه شهرها یک‌شبه خانه‌ای علم می‌کنند تا سرپناهای برای زندگی داشته باشند چه؟ آیا این‌ها معمار نیستند؟ شاید بگویید من و امثال من معماری را تاحدی تنزل می‌دهیم که نتیجه آن همین شهر نازیبایی‌ست که می‌بینیم، هر کسی از راه رسیده آپارتمان یا برجی علم کرده است. اما تا جایی که اطلاع دارم زیر نقشه تمامی این ساختمان‌های بدقواره‌ای که علم شده است را معماران امضا کرده‌اند. شاید دوباره بگویید که آن‌ها معمارنما هستند و معماران واقعی از عرصه حرفه کنار رفته‌اند. پس تکلیف چیست؟ روز معمار، «روز معماران فاخر» است؟ روز تمام «استارکیتکت [Starchitect]»هایی که تا نامشان بر تابلوی یک ساختمان می‌خورد قیمت خانه‌های آن سر به فلک می‌کشد؟ آیا «معماری» در عالم مُثُل یک درون‌مایه‌ای اصیل دارد که ما باید به آن نزدیک شویم؟ چه نگاه تخیلی ایده‌آلیستی اگر بگوییم چیزی که ما داریم معماری نیست و معماری ایران همان معماری عصر صفوی، قاجار، پهلوی اول و حتی پهلوی دوم است. این یعنی جماعت معماران نمی‌خواهد وضعیت اکنون خود را گردن بگیرد و دایماً آن را چیزی بیرون از خود تعریف می‌کند [که هر کسی آمده ساختمان‌ساز شده]. جماعت معمار نمی‌خواهد خرابه‌ای را که روی آن ایستاده قبول کند و در شرایط اکنون «تاریخ خود را بسازد». «فاخر بودن» همه چیز امکان مختل کردن نظم موجود و آغازی جدید را از ما گرفته است. بنابراین بی‌دلیل نیست که زادروز شیخ‌بهایی روز معمار تعریف می‌شود چرا که گویی اتوپیای ما در گذشته وجود داشت [عجبا از این حد نگاه سانتیمانتال] و شیخ اتوپیای ما را عملی کرده بود. با ارجاع روز معمار به زادروز شیخ‌بهایی‌ست که گویی می‌توان «معمار» را از گرداب کثیف اقتصاد سیاسی بسازبفروشی نجات داد. اما این خیالی باطل است حتی این ارجاع سمبولیک هم نمی‌تواند واقعیت معماری را نجات دهد و آن را از گرداب به باتلاق می‌اندازد اگر غور کنیم که شیخ‌بهایی که بود.

اما شیخ بهایی که بود؟ برای پاسخ به این پرسش، شیخ بهایی را نه به‌عنوان فردِ مجرد بلکه وی را در بستر تاریخی-جغرافیایی می‌بایست ببینیم. شیخ بهایی همه‌چیزدان عصر صفوی بود. خاندان او از خاندان‌های معروف جبل عامل (مهم‌ترین منطقه شیعه‌نشین شام در جنوب لبنان کنونی) بود. پدر او که عالم تشیع بود، به دعوت شاه‌طهماسب به قزوین آمد و پس از آن به سمت شیخ‌الاسلامی (یکی از مهم‌ترین مناصب سیاسی-مذهبی دربار صفوی) در اصفهان منصوب شد. خود شیخ در سن ۴۳ سالگی در دربار شاه عباس به این سمت (یعنی شیخ‌الاسلامی) منصوب شد. وجه معمار بودن شیخ به این دلیل بوده است که وی سازنده حمام گلخن (شیخ‌بهایی امروز) و قنات زرین‌کمر اصفهان است، همچنین طراح و سازنده شاخص ظهر شرعی مسجد شاه (امام) اصفهان بوده، طراحی منارجنبان و چندین طرح دیگر نیز به وی نسبت داده شده است.

همچنین بخوانید:  «حافظه/خاطره» در معماری و ادبیات قرن بیستم

همین شرح حال کافی‌ست تا متوجه شویم که شیخ بهایی معمار راستین شاه عباس [۱] بوده است (حداقل در زمانی‌که نقش معمار را در دربار بازی می‌کرد و پیش از آنکه به سفرهای طولانی برود) که به‌واسطه نزدیکی با نظام سلطه و، بدون شک، هوش و تخصص مهندسی، و دوباره بدون شک، در اختیار داشتن منابع مادی ناشی از سلب مالکیت از مردم (به دست حکومت) این امکان را داشته که در جهت تثبیت و تحکیم دولت اقتدارگرای صفوی نه‌تنها دستگاه نظری حکومت بلکه بناهایی را طراحی کند که سلطه و اقتدار شاه عباس صفوی را به رخ توده مردم و نمایندگان سایر کشورها بکشد. امروزه کم نیستند معمارانی حکومتی در سراسر دنیا که نه ماموریتی رهایی‌بخش بلکه یک ماموریت را برای خود قائل هستند: بازتولید سلطه به‌واسطه تولید فضا (به دلیل جاه‌طلبی یا هر ویژگی فردی یا غیرفردی دیگر)، اگرچه منطق حکومتی بودن در دولت مدرن امروز بسیار متفاوت از دولت‌های پیشامدرن است اما ساخت فضای سلطه‌گرانه در دولت‌های پیشامدرن نیز وجود داشته است اما با منطقی متفاوت. بنابراین تعریف حکومتی «روز معمار» در زادروز شیخ بهایی کاملاً معنادار است و برای جامعه معمارانی که معماری را نه صرفاً یک تخصص بلکه یک عرصه سیاست‌ورزی قلمداد می‌کنند، روز نامبارکی باید باشد.

شاید بگویید که در دوران پیشامدرن سیاست و روابط دربار تفاوت بسیاری با دولت-ملت دوران مدرن داشته است و نمی‌توان با همان عینکی که به دولت مدرن نگاه می‌کنیم به حکومت‌های پیشامدرن نگریست. اما این یک پیش‌فرض نادرست دارد و آن این است که سیاست در دوره مدرن با پیشامدرن ذاتاً دو چیز متفاوت هستند. در حقیقت سیاستی که فلاسفه متأخر سیاسی از آن یاد می‌کنند اساساً در دوران پیشامدرن وجود نداشت که بخواهیم با آن امثال شیخ‌بهایی را به صلابه بکشیم. این پیش‌فرض اشتباه است. سیاست (نه در معنای دم‌ودستگاه دولتی) اگر نگوییم در پیش از تمدن اما حداقل می‌توانیم بگوییم که از ابتدای تمدن وجود داشته و فلاسفه سیاسی آن را به انتزاع کشیده‌اند نه بالعکس. سیاست از نظریه بیرون نیامده بلکه سیاست همواره زیست شده است همین‌طور روابط سلطه. بنابراین روابط امثال شیخ‌بهایی با دربار و همکاری‌های وی همانقدر معنادار است که روابط و نهادهای دولت مدرن.

اما به‌راستی چه اهمیتی دارد که چه روزی به‌عنوان «روز معمار» نام‌گذاری شود؟ مناسبت‌سازی روزها شاید فی‌نفسه امری سیاسی نباشد اما زمانی‌که این مناسبت‌سازی به موضوعی برای منازعه تبدیل شود امری سیاسی قلمداد می‌شود و می‌تواند امکان‌ها و آغازهای جدیدی را برای سوژه‌های آزادی‌خواه و برابرطلب فراهم آورد. در حقیقت نظام سلطه به شیوه‌های متنوعی خود را بازتولید و حضور خود را در آینده ممکن می‌کند؛ مناسبت‌سازی روزها یکی از آن‌هاست که می‌تواند به‌واسطه آن وحدت خود را بازنمایی، همبستگی را تقویت یا افراد را در نظم خود هویت‌مند و معنادار کند. زادروز شیخ‌بهایی به‌عنوان روز معمار در واقع این حس را در معماران القا می‌کند که یک روز از سال دیده می‌شوند، نه به‌عنوان بسازبفروش‌هایی که شهر را از چنگ مردم ربوده‌اند بلکه به‌مثابه قشری فرهنگی که سردمدار آن شیخ بهایی‌ست. «پس این روز میمون را پاس بداریم و تبریک بگوییم!»؛ چقدر این واکنش منفعلانه، غیرسیاسی و غیرانتقادی‌ست. آیا اینکه جامعه معماران در نظم موجود دیده شوند رسالتی تحول‌خواه برای آن‌هاست؟ بدتر آن‌که آن روز به مناسبت زادروز معمار حکومتی مثل شیخ‌بهایی باشد.

همچنین بخوانید:  بیانیه کانون وکلای گیلان در اعتراض به قرار نظارت قضائی فرزانه زیلابی

امروز همگان دیدند که به‌واسطه کرونا جلال و جبروتی که شیخ‌بهایی‌ها و امثالهم آن را طراحی کرده‌اند، تبدیل به دروازه فوتبال توده مردم شده است؛ چقدر این «ساختمان فاخر» پیش از آنکه دروازه فوتبال شود، اثری بیرون از زیست مردم کوچه و خیابان بوده است، مضاف بر این‌که خیر کارکرد گردشگری آن (فارغ از کارکرد حکومتی آن) نیز تنها به عده قلیلی از جامعه رسیده است. امروز معماران باید نقش سیاسی خود را، که سال‌ها روی دوش بقیه گذاشته بودند، بپذیرند تا بیشتر از این بی‌آبرو نشوند. سیاست نه به‌معنای نهادها و ساختارهای رسمی حاکمیت بلکه به‌معنای برهم‌زدن تمامی حوزه‌هایی‌ست که منطق موجود را بازتولید می‌کنند و فراهم کردن امکان برای آغازی جدید و فرصتی برابر. شاید تعریف روزی دیگر به‌عنوان «روز معمار» می‌تواند تمرین خوبی برای سیاست‌ورز کردن معماری باشد. روزی که می‌تواند زادروز هزاران معماران بی‌نامی باشد که خانه‌های معمولی ولی ارزان برای افرادی تهیدست می‌ساختند به‌گونه‌ای که نیازهای آن‌ها از چیزی به نام «خانه» تأمین می‌شد. روزی که می‌تواند زادروز معمارانی باشد که جان خود را در راه آزادی‌خواهی از دست داده‌اند. روزی که می‌تواند زادروز معمارانی باشد که «خانه» می‌ساختند نه «مسکن» یا «بنای فاخر». در این روز، در کنار تبریک، بهتر است مروری انتقادی داشته باشیم به آن اعمالی که جامعه معمار تا به امروز داشته است و تلاش برای امکان‌های جدیدی که مسیر تولید فضای زیست را به سمت وضعیتی برابرتر و عادلانه‌تر سوق دهد. بله روز معمار روز تمام افرادی‌ست که در تحقق «حق سرپناه» در عرصه مسکن و «عمومی کردن فضاهای شهر» در عرصه شهری عمل می‌کنند. خواه تحصیل‌کرده معماری باشد خواه خیر؛ از مردم عادی که در حاشیه شهرها یک‌شبه خانه‌ای برای خانواده خود علم می‌کنند تا متخصصانی که در راه تولید فضایی عادلانه و برابرتر زیست خود را به مخاطره می‌اندازند. پس بگردیم برای آن‌ها روز مناسبتی درخور پیدا کنیم.

 

مجید ابراهیم‌پور عضو تحریریه میدان است. او معمولا درباره شهر، توسعه، فرآیندهای تولید فضای شهری و نسبت آن‌ها با سیاست می‌نویسد.

عکس: عطیه جویره – ایرنا

3 نظر
  1. یک پرسش جالب در این نوشته هست و آن این است که معماران دقیقا چه چیزی را در روز معمار به هم تبریک می‌گویند. کدام دستاورد را؟ نویسنده این پرسش مهم را چنان در پرسش‌های نامرتبط مثل مناسبت این روز و شیخ بهایی غرق کرده و با شعارهای نچسبیده به متن از جمله حق سرپناه و تبدیل بنای فاخر به دروازه فوتبال و غیره آمیخته که موضوع لوث شده است. اگر قرار نیست نویسنده تاملی تازه در پرسش‌های موجود بکند و حاصل این تاملات را روی کاغذ بیاورد، چرا باید نوشته منتشر شود؟ انتشار یک نوشته سردستی دست کم گرفتن خواننده نیست؟

  2. دقیقا نفهمیدم منظور نویسنده چی بود
    می خواست رشته معماری رو زیر سوال ببره
    بساز بفروشها رو
    چی بود فازش

  3. در مقام یه معمار، شخصا موافق با چنین روزی در تقویم نیستم. در مورد معمار بودن شیخ بهایی هم چندان مطمئن نیستم و فکر میکنم اگر قرار بود یک روز در تقویم به نام معمار ثبت بشه، مناسبت‌های دیگه‌ای به جز روز بزرگ‌داشت شیخ بهایی میتونست بهانه‌اش باشه.
    اما با محتوای این مقاله هم چندان ارتباط برقرار نکردم. متوجه نشدم قراره نویسنده چی بگه. عصبانی بودن از یه وضع پیش‌نیاز خوبیه برای نوشتن یه مقالهٔ انتقادی، ولی کافی نیست.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗