قلعهای عظیم که طلسم دروازهاش کلام کوچک دوستی است
فریبرز رئیسدانا؛ «فیلسوف زندگی تودهها» و از اعضای افتخاری انجمن جامعهشناسی ايران در ۲۶ اسفند ۱۳۹۸ درگذشت. اين يادداشت نگاهی است گذرا به زندگی و آثار علمی او.
زمینه و خاستگاه اجتماعی
فریبرز رئیسدانا در ۲۹ دیماه ۱۳۲۳ در تهران زاده شد. در دبستان مولوی در محلهی شاپور و بعدتر در دبیرستان حکیم نظامی در خانیآباد درس خواند. زادگاه خانوادهگیاش اما ابراهیم آباد، روستایی از توابع بخش رامند شهرستان بوئینزهرا در استان قزوین بود. جایی که به گفته خودش تابستانهای دوران کودکی را در آنجا سپری میکرد و پدرش یکی از خرده مالکاناش بود. جایی که بعدها زمینهای پدر را به کشاورزان بخشید و وصیت کرد که در آن به خاک سپرده شود. در همین روستا بود که اولین مشاهدات و سوالات او از نابرابری (شهر و روستا) شکل گرفت. موقعیت طبقاتی خانزادهای که در خانهی آجری اقامت داشت و حمام روستا برایش قرق میشد در مقایسه با وضعیت معیشتی روستاییان در خانههای کاهگلی تاثیری در همان دوران کودکی بر او گذاشت که بعدها دربارهاش می گوید: «از این اختلاف پتانسیل اجتماعی، ناخواسته نیرویی عظیم ذخیره میکردم تا نوبت به پاسخ فراخوانهای سیاسی زمانهام برسد» (۱).
زمانهاش دوران ملی شدن صنعت نفت و کودتای ۲۸ مرداد بود و پاسخاش به فراخوانهای سیاسی، پیوستن به سازمان جوانان جبهه ملی ایران. چند بازداشت زودهنگام تجارب آغازین جامعهپذیری سیاسی او را رقم زد و علاقهی او به مصدق را شکل داد که تا پایان عمر همچنان باقی ماند. بعدها در دفتر شعری که با عنوان «یادی از خیالی» در ۱۳۸۶ از او منتشر شد (۲)، در شعر اول که سرودهای مربوط به همان سالهاست (۱۳۴۵) و با نام «قطعهای آرام، از درون بیتاب» و به یاد محمد مصدق سروده شده، میخوانیم:
«به خامشیهای صداشکن/ پاسخ سرشت آدمی به خصم مردمی/ فرمان به جوخهها/ ناله، سکوت/ گلوله، خون، مسگرآباد/ سنگ خانههای سرد/ اریکهها گشوده به فرومایگان/ انتظار، ابتذال/ در پی، پیر پیامگوی تنها، خفته به کوتوالی/ ایستاده در نهان زمانها/ از سپیده قیام تا صبح آگاهی و تا ظهر آتش زن/ تا به عصر رخوت، تا شب خاموشی و زآن جا تا صبح صادق فردا/ قلعهای، دژ صباحی و پاسداران خاموش و درخشنی/ صداهای درنامده/ نگاههای زیرک مقاومت/ و ناگاه، باز آژنگ خروشانی/ هر فصل آن باز ستیز/ باز ستیز».
پس از دبیرستان او در رشتهی اقتصاد در دانشگاه ملی (شهید بهشتی کنونی) مشغول به تحصیل شد و سپس فوق لیسانساش (با گرایش اقتصادسنجی) را نیز از همان دانشگاه گرفت. پس از فارغالتحصیلی مدتی به عنوان مربی آموزشی به استخدام دانشگاه ملی درآمد و در چند جای دیگر هم به کار تدریس دانشگاهی مشغول شد.
به تدریج با تغییر رویکردهای جبههی ملی، ارتباطات جدیدی که او پیدا کرده بود و تحولات فکریاش، گرایش او از جبههی ملی به سمت جریانهای چپ تغییر کرد. ارتباط با افرادی چون احمد جلیل افشار، ابوالحسین ضیا ظریفی و بعدتر بیژن جزنی و فضای دانشگاهی که در ایران و بعدتر در خارج از ایران تجربه کرد نقش مهمی در تقویت این گرایش در او داشت.
فعالیتهای سیاسی او در آن دوران با برخورد ساواک مواجه شد. ساواک او را برای مدتی دستگیر و بعد به گفته خودش احتمالا برای ردگیری رفقایش آزاد کرد. در این رابطه می گوید: «بالاخره این «استاد جوان» را آزاد کردند تا تحتالحفظ افراد مورد نظر را دستگیر کنند. من پیش از آن تدارک و فرصت فکر داشتم. گریختم. پاسپورت جعلی داشتم به آلمان، ترکیه، بیروت و بلغارستان رفتم و در انتها به انگلستان استعماری!» (۳).
در انگلیس او دورهی دکتری اقتصاد را در مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی دانشگاه لندن (L.S.E) آغاز کرد. دانشگاهی که به عنوان یکی از معتبرترین دانشگاههای اقتصادی جهان شناخته میشود و نامهای پرآوازهای چون برنارد شاو، برتراند راسل و فون هایک از دانشآموختگان آن بودند و در آن دوران پایگاه دانشجویان چپگرا شده بود. یکی از اساتید او در این دانشگاه «آمارتیاسن» از نظریهپردازان تاثیرگذار عدالتاجتماعی در دوران معاصر بود. یادم هست که یکبار که در حال انجام مدلسازی اقتصادی مسکن با او بودیم و متوجه شوق من به ریاضیات به دلیل زمینهی تحصیلیام در رشته کارشناسی فیزیک شد، خاطرهای از خودش با آمارتیاسن که به قوت در ریاضیات شهرت داشت را تعریف کرد که پس از بحثی در رابطه با یکی از مدلهای محاسباتی پیچیده به او گفته بود: «تو استعداد ریاضی خوبی داری ولی اگر اقتصاد را خوب درک کنی نهایتا یک فیلسوف خواهی شد». او بعدها در رابطه با جریان اصلی اقتصاد گفت:
«اقتصاد بورژوایی به طور کلی در چارچوب وضع طبقاتی موجود انواع روشهای بررسی، ریاضی و آماری را برای درمان بحرانها جستجو میکند بیآنکه به ریشههای مسائل اساسی مثل ناموزونی، فقر، بحران و قربانیشدن کرامت و آزادی انسان بیندیشد یا اساساً خواهان تحول اساسی در این نظام باشد» (۴).
او رسالهی دکتریاش را در زمینهی مهاجرت کارگران از روستا به شهر در کشورهای توسعه نیافته نوشت و بعد برای مدتی در همان دانشگاه به عنوان استادیار ریاضیات اقتصادی مشغول به کار شد. چند دورهی تکمیلی از جمله دورهای را در زمینهی اقتصاد تکنولوژی گذراند و مدتی هم به تحصیل در رشتهی جمعیتشناسی اقتصادی (جامعهی کارگری و کشاورزی) در دانشگاه سیتی مشغول شد اما آن را نیمهکاره رها کرد. در همان دوران همکاریاش را با کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی-اتحادیه ملی (۵) و سپس یکی از سازمانهای چپگرا را نیز آغاز کرد.
پس از انقلاب، به ایران بازگشت و فعالیتهای خود را ادامه داد و در فراز و نشیبهای چهار دههی گذشته یکی از ستونهای استوار و یکی از برجستهترین متفکرین، تحلیلگران و فعالین چپگرای درون ایران بود که زندگیاش فصلی از تاریخ مبارزات سیاسی و اجتماعی در ایران معاصر است. بازخوانی زندگی چنین شخصیتی خارج از توان، تجربه و دانش یک فرد است. کاری است سترگ و نیازمند تلاشی جمعی. این یادداشت صرفا برشی از زندگی او از دریچهای کوچک است.
برشی از دریچه ی یک پژوهشگر
فریبرز رئیسدانا انسانی چندبعدی و کمنظیر بود که معرفی گزینشیاش با چند عبارت توصیفی، بیتردید تقیلگرایانه خواهد بود. با این حال برای پیشبرد این یادداشت دشوار که در این احوال روحی از طرف همکارانم در هیات مدیرهی انجمن جامعهشناسی ایران برعهدهام گذاشته شده، میتوانم بگویم که او بر اساس زندگی و آثارش یک فیلسوف، اقتصاددان، جامعهشناس، ادبیاتپژوه، شاعر، مترجم، روزنامهنگار، فعال حقوقبشر، مدافع حقوقکارگران و سوسیالیستی دمکرات و عدالتخواه بود. او از معدود بازماندههای نسلی از آرمانگرایان فرهیخته، شجاع، صریح، امیدوار و باورمند بود با احساسی پرشور در دفاع از حقوق محرومان و فرودستان و خروشان در مقابل ظلم، تبعیض و نابرابری. او سخنوری با ظاهر و کلام آراسته و دلنشین و جذاب و به دور از تزویر و خودنمایی با جامعیتی تحسینبرانگیز از دانش و منش بود که در کمتر ظرفی از وضع موجود میگنجید؛ و بنابراین حاشیهنشین هرگونه ساختار مستقر اندیشهای، برنامهای و سیاسی. از معدود نهادهایی که او به طور مستمر در آن فعالیت داشت کانون نویسندگان ایران بود. او که از نسل مبارزان شاعری چون خسرو گلسرخی و همدم شاعران متعهدی چون احمد شاملو بود به عنوان یکی از اعضای اصلی کانون نویسندگان ایران در دهههای گذشته (بهویژه در دهه شصت و هفتاد) نقش برجستهای در مبارزه برای آزادی قلم و اندیشه در کنار یارانش داشت که روایتی شنیدنی از زبان آنان خواهد بود.
او برای ممکن ساختن غیرممکنها تلاش میکرد و خود در مورد هدف زندگیاش میگفت:
«من فایدهگرا نیستم که به خاطر نتیجهای که میخواهم به دست بیاورم مبارزه کنم، من به آن راه اعتقاد دارم، من فقط برای این ساخته شدهام که آگاهی برسانم، برای یک جامعه بهتر امید ببخشم و به تودهها بگویم سر تسلیم فرود نیاورند. من برای آن ساخته نشدهام که برای کسب قدرت پوشالی گذرای احمقانه تلاش بکنم، بعد با این حزب و آن حزب بسازم، با این شخصیت و آن شخصیت، بعد پستی بگیرم یا پول بگیرم. کاراکتر من آرمانگراست و من کاراکترهای آرمانگرا را ضروریترین کاراکترها، ضروریترین شخصیتها برای تاریخ بشر میدانم، آنها مردم را منحرف نمیکنند، اتفاقا تسلیم گرایانند که مردم را منحرف میکنند و میگویند باید به همانی که هست بسازید» (۶).
فعالیتهای دانشگاهی، علمی و پژوهشی
واقعیت این است که همچون تعداد دیگری از متفکران آلترناتیو، نهاد دانشگاه و نظام برنامهریزی به اندازهی کافی از ظرفیت افرادی چون دکتر رئیسدانا بهره نبرد. در بخشی از فعالیتهای دانشگاهی و پژوهشی مدتی در دانشگاههای تهران، شهید بهشتی، علامه طباطبایی و … برای تدریس دروس مرتبط با اقتصاد دعوت شد و راهنمایی و مشاورهی پایان نامههایی را پذیرفت (۷). ولی هیچگاه جریان غالب و ساختار رسمی حضور وی را تاب نمیآورد. طولانیترین همکاری آکادمیک او با دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران بود. در سال ۱۳۷۸ مسئولیت شورای علمی سمیناری با عنوان «فقر در ایران» را به همراه پرویز پیران و ژاله شادیطلب و سایر اساتید آنجا پذیرفت و سال بعد انتشارات دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی مجموعه مقالات این سمینار را در کتابی با عنوان «فقر در ایران» منتشر کرد (۸).
سال بعد و از بدو تاسیس «گروه پژوهشی رفاه اجتماعی» دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران در سال ۱۳۷۹، دعوت به عضویت در این گروه را پذیرفت و همزمان با انجام پژوهشهایی در آن مرکز (۹) در «گروه آموزشی رفاه اجتماعی» نیز به تدریس اقتصاد و اقتصاد رفاه و مشاوره و راهنمایی چند پایان نامه (۱۰) پرداخت.
در سالهای ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۵ عضو شورای پژوهشی «موسسه داریوش» بود و پژوهشهای ارزشمندی در زمینهی اقتصاد مواد مخدر و جنبههای دیگر آن با رویکرد انتقادی انجام داد (۱۱). ایشان همچنین از ابتدای کار «فصلنامهی رفاه اجتماعی» و تا پایان عمر از اعضای اصلی تحریریهی آن مجله بود و همچنین مقالات ارزشمندی را در حوزههای فقر، رفاه (۱۲) و آسیبهای اجتماعی (۱۳) نیز در این نشریه تقریر کرد که برای دانشجویان آن دوره گنجینهای محسوب میشد.
این سالها مصادف بود با ایجاد اولین دورهی کارشناسی ارشد برنامهریزی رفاه اجتماعی (۱۳۸۰) در ایران و ورود ما به این رشتهی نوپا و اولین دیدار با فریبرز رئیسدانا که به اتفاق دو نفر از هم دورهایها در سال ۱۳۸۱ اتفاق افتاد. ما به عنوان اولین دانشجویان ورودی این رشته جدید در دانشکدهی علوم اجتماعی علامه دربهدر دنبال منابعی برای درک مفاهیم و نظریهها بهویژه در بستر ایران بودیم و بنابراین رسیدن سرنخها به دکتر رئیسدانا و مهمان شدن در خانهاش در پلاک ۵۲ کوچهی یکی مانده به انتهای خیابان گیشا اتفاق عجیبی نبود.
سال قبلتر از اولین دیدار ما، نشر چشمه مجموعهی ۳ جلدی «بررسیهای کاربردی توسعه و اقتصاد ایران» که گزیدهای از پژوهشها و تاملات او تا آن دوره بود را منتشر کرده بود. خوب یادم هست که هنگام معرفی کتاب به ما که با حسرت و تحسین به این مجموعهی عظیم خیره بودیم گفت: «یادتان باشد من در هنگام تالیف مقالات این کتاب از کوچکترین لحظات و لذتهای زندگی غافل نشدم». در واقع با همهی فاصلهای که جهان با آنچه او میخواست داشت، هنرش این بود که میدانست چگونه زندگی را پاس بدارد و زندگی کند. این درس اول در مورد بیگانگی پژوهشگران و دانشجویان با کاربرد نظری و عملی دانش را بعدا بیشتر درک کردم و هر از گاهی که به جای لذت بردن از کارهای پژوهشی به عذاب و استیصال میرسم، بهیادش میآورم و هنوز راز تحقق آن را آنگونه که او میگفت و میزیست، درنیافتهام.
بسته شدن دریچهای نیمه باز
در فضای امنیتی بعد از اعتراضها به انتخابات سال ۱۳۸۸ در ایران، در دورهی دولت «عدالتخواه» (۱۴) و در پاییز سال ۱۳۸۹ در پی گفتگویی پیرامون طرح هدفمندی یارانهها و «نئولیبرالی» خواندن این سیاست، دکتر فریبرز رئیسدانا در منزل شخصی بازداشت و در خردادماه سال ۱۳۹۰ به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم شد. او در اول خرداد ۱۳۹۱ جهت اجرای حکم یک سال زندان، بازداشت، به زندان اوین منتقل و در نهایت در فروردین ۱۳۹۲ آزاد شد. اما از آن زمان، تدریس و فعالیتهای دانشگاهیاش محدود شد. خود او میگوید: «سابقهی ۳۵ سال کار دانشگاهی دارم اما فقط ۶ – ۷ سال کلاس رفتهام».
بخش مهمی از فعالیتهای فکری و پژوهشی فریبرز رئیسدانا را پژوهشهای مستقل و متعهد شکل میداد که طبعا سفارشدهنده و کارفرمایی جز خودش نداشت و از دغدغههای او برای پاسخ به مسائل جامعه ریشه میگرفت (۱۵). این فعالیتها در زمینهای از حمایت مالی همسر اول و بخشی از میراث خانوادگی- که گشادهدستی در بخشش و حمایت از فعالان سیاسی اجتماعی، مصرف آن را تسریع میکرد- و کارهای مزدی خودش میسر بود که عمدتا شامل خدمات مشاورهای و پژوهشی در زمینهی مسایل اقتصادی به ویژه اقتصاد شهری، جمعیتشناسی و جامعهشناسی شهری بود. همچنین او مدت کوتاهی نیز مدیریت گروه پژوهشهای اقتصادی موسسه عالی پژوهش تامین اجتماعی را بر عهده داشت و آنجا هم کارهای ارزشمندی به یادگار گذاشت که منجر به غنای متون حوزهی رفاه و تامین اجتماعی شد (۱۶).
بختیار بودم که درآمیختن نگاه انتقادی با برنامهریزی اجتماعی و شهری و همچنین کاربردیشدن آنها بهویژه در فهم و حل مشکلات اجتماعی-اقتصادی مناطق نابرخوردار را در تجاربی که در چند طرح شهری با او داشتم از نزدیک شاهد بودم (۱۷). در ۱۶ سال گذشته رابطه با چنین انسان آرمانگرایی برای من هم مثل هر کس دیگری یکی از فرصتهای بینظیر برای دیگرگونه دیدن زندگی بود. در سال ۹۲ که برای مشورت در مورد تز دکتری و طرح ایدهام برای تاثیر نابرابری در پیامدهای سلامتی حوادث ترافیکی به دیدنش رفتم و درخواستم برای مشاوره در پایاننامه را پذیرفت، خوب یادم هست که پس از گفتگویی شورانگیز با لبخندی گفت: «بعید میدانم دیگر باز کردن جایی برای من در دانشگاه میسر باشد» و چنین هم شد. هرچند او همچنان پیگیر بود، راهنمایی میکرد و مقالاتش در ماهنامهی «صنعت حمل و نقل» را برایم میفرستاد.
آخرین هدیهی بیدریغ او مقدمهای انتقادی بود که بر کتاب «وضعیت اجتماعی کودکان در ایران» نوشت (۱۸). هرچند که امروز بیش از هر زمان دیگری افسوس و حسرت میخورم که این فرصت را از خودم دریغ کردم که حضوری از او تشکر و در مورد نقدهایش با او گفتگو کنم.
تحلیل ریشهای مسایل اجتماعی
همچون تحلیلهای رادیکال که در زمینههای اقتصاد سیاسی (دمکراسی در برابر عدالت؛ ۱۳۸۱) (۱۹)، فهم مسائل اقتصادی (رویکرد و روش در اقتصاد؛ ۱۳۸۳) (۲۰)، توسعه (اقتصاد سیاسی توسعه؛ ۱۳۸۱) (۲۱)، رفاه اجتماعی (فقر در ایران؛ ۱۳۷۹) (۲۲) و اقتصاد شهری (۲۳) در آثارش از خود برجای گذاشت؛ غالب نوشتههای او در خصوص مسائل و آسیبهای اجتماعی را نیز میتوان در زمرهی تحلیلهای طبقاتی رادیکال (۲۴) و از منظر علتالعلل بودن فقر و نابرابریهای اجتماعی برای مسائلی چون تنفروشی (۲۵)، مواد مخدر (۲۶)، خودکشی (۲۷)، کار کودک و خشونت (۲۸) دانست که برخی از آنها در کتاب بررسیهایی در آسیبشناسی اجتماعی ایران (چاپ اول ۱۳۷۹ و دوم، ۱۳۸۰) گردآمده است.
اولین بار که ۱۴ سال پیش تحلیل طبقاتی یک بیماری واگیر (ایدز) را از ایشان شنیدم (۲۹) هنوز نه وارد حوزهی سلامت شده بودم و نه ادبیات نابرابری سلامت همچون امروز در دنیا توسعه پیدا کرده بود. در آن زمان بازگو کردن چنین تحلیلهایی در جامعهی پزشکی ساده نبود و به احتمال زیاد هنوز هم عدهای به آن برچسپ تحلیلهای مارکسیستی ارتودوکس بزنند- هرچند او از این برچسپ ابایی نداشت- ولی در واقع بهکار بردن خلاقانه و غیرشعاری نظام تحلیلی-نظری مارکسیستی در فهم پدیدههای اجتماعی بود، که خیلی هم کار آسان و قریب به ذهنی نیست.
بیتردید همچون دیگر اسلاف چپگرایاش که در پیدایش و توسعهی علوم اجتماعی در ایران نقش داشتند، بسط و کاربرد این دیدگاه در حوزهی پژوهشهای علوم اجتماعی در ایران وامدار گفتهها و نوشتههای فریبرز رئیسدانا در حوزههایی چون جامعهشناسی شهری (۳۰)، جامعهشناسی هنر و ادبیات (۳۱)، کالاییشدن ورزش (۳۲) جامعهشناسی گردشگری، مهاجرت و جمعیت (۳۳) و نگاه طبقاتی به جرم (۳۴)و انحرافات (۳۵) است. او نوعی نگاه انتقادی را ترویج میکرد که گاه از مرزهای تفکر انتقادی مرسوم هم فراتر میرفت. همچون نقدی که به مفاهیمی نظیر سرمایهی اجتماعی (۳۶) و جامعهی مدنی (۳۷) داشت که همواره خواننده را دعوت به تامل بیشتر و پیروی نکردن از جریان غالب و مدهای فکری میکرد.
طنین صدایی شورانگیز در انجمن جامعهشناسی
دکتر فریبرز رئیسدانا از اعضای افتخاری انجمن جامعهشناسی ایران بود و همکاری نزدیکی با گروه آسیبهای اجتماعی و جامعهشناسی شهری داشت (۳۸). گزارش برخی از نشستهایی که او در آن حضور داشت در وبسایت انجمن قابل دسترس است، از جمله: جامعه، جرم، مجازات دربارهی پروندهی کبری رحمانپور (اردیبهشت ماه سال ۸۵ با گروه مسایل و آسیبهای اجتماعی)؛ آسیبهای اجتماعی ناشی از بدآمدهای طبیعی: مورد زلزله بم (چهارم دی ماه سال ۸۵)؛ ساختارهای سیاسی و اقتصادی جرمزا، پیشگیری از طریق تقویت نظارت اجتماعی؛ فقر و تبعیض، عامل اصلی به بار آمدن فجایع ناشی از بدآمدهای جمعی؛ مخاطرات زمینلرزه و مقاومت شهر (پانزدهم دی ماه سال ۱۳۸۶ گروه شهر) و سمینار بررسی اقتصادی – اجتماعی جنبش وال استریت (آذر ۱۳۹۰ گروه جامعهشناسی تاریخی، مطالعات توسعه، فرهنگ و جامعه).
اندیشهی او ادامهی جریان فکری جهانی و قدرتمند چپ در علوم اجتماعی است. او همان راهی را دنبال کرد که معلمانش از جمله کارل مارکس (۸۳-۱۸۱۸) ایجاد کردند. زندگی مارکس صرف درک تاریخی و نظاممند زیست اجتماعی بشر و تلاش او برای غلبه بر طبیعت و اجتماع پیرامونش و تضادهای نهفته در آن از جمله تضادهای طبقاتی شد و آنها را مرکز تلاشهای متفکران علوم اجتماعی برای فهم جامعه قرار داد. مارکس پراکسیس یا عمل را به بخش اساسی معرفت بشری ارتقا میدهد. وی بر خلاف ایدهآلیستها، معرفت را تنها محصول آگاهی بشر ارزیابی نمیکند، بلکه معرفت بشری را در پیوند با طبیعت و جهان واقعی میداند. رئیسدانا در مورد بدیلی که به آن میاندیشد در یکی از سخنرانیهایش در انجمن جامعهشناسی ایران میگوید: «بدیل را باید خود مردم بسازند… من به پراکسیس میاندیشم به تز هشتم فوئرباخاش: تمام رمز و رازی که فلسفه را به عرفان و عرفان را به بیهودگی کشاند، دوری آن از عمل است» (۳۹). این همان تاثیر کارل مارکس در افکار اوست. در واقع نقشی که مارکس دارد فراتر از ماندن در فهم جهان اجتماعی و مادی و برانگیزاننده برای تغییر دادن آن است. لذا در مواجهه با او یا باید گفت جاهایی حرفش فراتر از علم! رفته و یا باید علم را فراتر از مرزهای پیش از او برد.
کاشتن بذر امید
رئیسدانا با اینکه در سالهای اخر عمر از سرطان رنج میبرد ولی همواره بذر امید میکاشت و خود نیز امیدوار بود. او در همان سخنرانیاش در انجمن جامعه شناسی درباره هدف زندگی و بدیلی که در ذهن دارد گفت:
«مهم نیست دیگر که در این سن و سالام به چه هدف قابل دستیابی و قابل لمس بورژوایی دست پیدا کنم. مهم این است که آیا راهی که من میروم درست است یا غلط. راهی که من میروم نقد وضع موجود است و اگاهی رساندن نسبت به این وضع و تلاش کردن برای این که همگان با هم بیاندیشیم. ولی به هیچ وجه بدیل من بدیل دیکتهکردنی در نظم اجتماعی نیست… حالا که من دیگر صدایم دارد یواش یواش ضعیف و خاموش میشود، صداهای جوانتر و نیرومندتر این مجموعه را میگیرند و میبرند جلو، من به سوسیالیسم اعتقاد دارم».
عید امسال نه او در خانه است که پذیرای ما باشد و نه ما را از ماندن در خانه گریزی…
و همچنان
دوره می کنیم
شب را و روز را
هنوز را… (۴۰)
یادش گرامی و راهش پررهرو
پانوشت:
۱- عیدانه: درسی از قصه بوق حمام، نویسندگان: فریبرز رئیس دانا، منبع: گزارش اسفند ۱۳۷۷ و فروردین ۱۳۷۸ شماره ۹۷ و ۹۸
۲- یادی از خیالی (دفتر شعر)، تهران: نگاه، ۱۳۸۶.
۳- گفتگوی ندای ایرانیان با فریبرز رئیس دانا؛ چرا چپ شدم؟ (۱۳:۴۰) ۹۳/۱۰/۰۲ ندای ایرانیان
۴- گفتگوی ندای ایرانیان با فریبرز رئیس دانا؛ چرا چپ شدم؟ ندای ایرانیان، ۹۳/۱۰/۰۲
۵- کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی–اتحادیه ملی (معروف به: کنفدراسیون)، سازمانی بود متشکل از دانشجویان ایرانی مقیم خارج (عمدتاً اروپای غربی و ایالات متحده) که گرچه ابتدا به این هدف بنیان نگذاشته بود، اما در یکی دو دههی قبل از انقلاب ۱۳۵۷ به یکی از سازمانهای مخالف رژیم سلطنتی ایران بدل شد و جمع کثیری از دانشجویان ایرانی را علیه حکومت بسیج کرد. مهمترین سالهای فعالیت این کنفدراسیون دهههای ۶۰ و ۷۰ میلادی بود که در این سالها مهمترین بلندگوی اعتراض نیروهای مخالف رژیم ایران به حساب میآمد. این سازمان در ضمن در جنبش اعتراضی دانشجویی جهانی نیز فعال بود و از مبارزات «ضدامپریالیستی» مختلفی در سراسر جهان حمایت میکرد. منجمله مبارزات مردم ویتنام با آمریکا، جنبش رهاییبخش فلسطین، مبارزات کوبا و آمریکای لاتین. (نگ به ویکیپدیا)
۶- فایل تصویری از دیداری با دوستان قابل بازیابی در آدرس:
۷- به عنوان نمونه:
- اثر افزایش نرخ ارز در بازار آزاد بر تورم [پایان نامه]: (مورد روش b$ MQFE)/نگارش کامبیز سیلان؛ استاد راهنما مهدی تقوی؛ اساتید مشاور فریبرز رئیسدانا، علی معنویراد؛ استاد داور محمود ختائی. (کارشناسی ارشد): توسعه وبرنامه ریزی وتوسعه اقتصادی. دانشگاه علامه طباطبایی،دانشکده اقتصاد.
- بررسی تجربه بیماری هلندی در بخش کشاورزی اقتصاد ایران[پایاننامه]/پژوهشگر شاهین گلستانی؛ استاد راهنما فریبرز رئیسدانا؛ استاد مشاور منصوره علیقلی. (کارشناسی ارشد): علوم اقتصادی. دانشگاه آزاد اسلامی (تهران مرکزی)
- مقایسه اقتصادی نیروگاه سیکل ترکیبی با نیروگاه بخاری[پایاننامه]/پژوهشگر اعظم هدایتی؛ استاد راهنما فریبرز رئیسدانا؛ استاد مشاور محمدعلی خطیب. ( کارشناسی ارشد ) : اقتصاد انرژی و بازاریابی. دانشگاه آزاد اسلامی. واحد تهران مرکزی
۸- فقر در ایران فریبرز رئیس دانا؛ ژاله شادی طلب و پرویز پیران، انتشارات دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی ۱۳۷۹
۹- بررسی پویش فقر در ایران (با تحلیل و پیشنهاد اصلاح طرح هزینه -درآمد خانوار) [طرح]/مدیر تحقیق فریبرز رئیسدانا؛ دستیار تحقیق سعید مدنیقهفرخی. دانشگاه علوم بهزیستی و تتوانبخشی تهران ۱۳۸۳
۱۰- بررسی عوامل مرتبط بر محرومیت اجتماعی جوانان شهر تهران (نمونه شمال، جنوب) در سال ۱۳۸۶/پژوهشگر احمد زارعیاسفندآبادی؛ استاد راهنما فریبرز رییسدانا؛ استاد مشاور ملیحه شیانی.
۱۱- Raisdana, F., & Nakhjavani, A. G. (2002). The drug market in Iran. The ANNALS of the American Academy of Political and Social Science, 582(1), 149-166.
۱۲- به عنوان نمونه: نقد و بررسی چند الگوی نظری در اقتصاد رفاه؛ فریبرز رئیس دانا ، دوره ۱، شماره ۳- ( ۱-۱۳۸۱ )- میزگرد: دولت رفاه و چالشهای پیش رو؛ مهدی تقوی، یداله دادگر، محمد مالجو، فریبرز رئیس دانا، دوره ۱، شماره ۲- ( ۱۰-۱۳۸۰ )- مثلث رشد اقتصادی، اعتلای فرهنگی و عدالت اجتماعی، فریبرز رئیس دانا، دوره ۲، شماره ۵ – (۷-۱۳۸۱ )
۱۳- بررسیهایی در آسیبشناسی اجتماعی ایران/مولف فریبرز رئیسدانا. تهران: سازمان بهزیستی کشور، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، ۱۳۷۹.
۱۴- «در طول تاریخ کسانی که بیشتر از همه از عدالت، عدالتطلبی و حمایت از طبقات فرودست جامعه دم زدند، اتفاقا بیشترین ضربه را به همان طبقات وارد آوردند. هم در ایران و هم در خارج از ایران میتوان نمونههای فراوانی را مثال زد.» [از گفتگوی چالشی ندای ایرانیان با فریبرز رئیس دانا؛ چرا چپ شدم؟ ۱۳۹۳، ندای ایرانیان]
۱۵- به عنوان نمونه:
- ناموزونیها: چهارده مقاله در گسترده ایران و جهان، تهران: سمر، ۱۳۷۱.
- آزادی و سوسیالیسم: چند بحث و نظر، تهران: دیگر، ۱۳۸۵.
- گفتآمدهایی در شعر معاصر ایران: زمینههای اجتماعی و سیاسی، تهران: دیگر، ۱۳۸۵.
- گفتآمدهایی در ادبیات، تهران: نگاه، ۱۳۸۶.
- چند کاوش در سیاست و جامعه، تهران: گلآذین، ۱۳۹۴.
- منش روشنفکری، تهران: گلآذین، ۱۳۹۶.
۱۶- الگوی ارزیابی برابری – کارآمدی در اقتصاد بهداشت/رییسدانا، فریبرز. فصلنامه تامین اجتماعی، سال ۱، ش ۱ ، (تابستان ۱۳۷۸): ص ۱۹۱ – ۲۰۶.
۱۷- چه هنگامی که به عنوان مجری طرح جامع مسکن استان کردستان و توسعهی گردشگری و مکانیابی هتلهای استان از او به عنوان مشاور بهره بردیم و چه زمانی که یکسال در طرح ساماندهی سکونتگاههای فقیرنشین ورامین با هم همکار نزدیکی داشتیم.
۱۸- وضعیت اجتماعی کودکان در ایران (۱۳۸۵- ۱۳۹۵)/ [گردآورنده] و ویراستار علمی پیام روشنفکر؛ تهران : نشر آگاه، ۱۳۹۷.
۱۹- دموکراسی در برابر بیعدالتی، تهران: علم، ۱۳۸۱.
۲۰- رویکرد و روش در اقتصاد، تهران: آگاه، ۱۳۸۳.
۲۱- اقتصاد سیاسی توسعه، تهران: نگاه، ۱۳۸۱.
۲۲- کم توسعگی اجتماعی-اقتصادی، تهران: نشر قطره، ۱۳۷۱.
۲۳- اقتصاد سیاسی شهری و منطقهای/ماتیو ادل؛ ترجمه فریبرز رئیسدانا. تهران: نشر قطره، ۱۳۸۰.
۲۴- نگ به آسیبشناسی اجتماعی ایران با دیدگاه رادیکال/مدنی، سعید؛ کتاب ماه علوم اجتماعی، ش ۷۱، ۷۲، (شهریور و مهر ۱۳۸۲): ص ۲۸ ـ ۳۱.
۲۵- بازار تنفروشی خیابانی زنان در کلانشهر تهران، نویسندگان: سعید مدنی قهفرخی، فریبرز رئیس دانا و پیام روشن فکر، منبع: مطالعات اجتماعی ایران سال ششم بهار ۱۳۹۱ شماره ۱ (پیاپی ۱۷).
۲۶- به عنوان نمونه نگ به:
- ترانزیت، قاچاق مواد مخدر و اعتیاد : گفتگو با دکتر فریبرز رئیسدانا. چشمانداز ایران ،ش ۲۸ ، آبان و آذر ۱۳۸۳: : ص ۱۶ – ۲۸
- حمل و نقل موادمخدر: ۱۳۸۱ – ۱۳۷۵/رییسدانا، فریبرز. ، صنعت حمل و نقل، ش ۲۲۱ ، (دی ۱۳۸۱): ص ۶۴ – ۶۶.
- اعتیاد، عامل یا نتیجه دیگر بزهکاریها؟چشمانداز ایران ،ش ۳۸ ، تیر و مرداد ۱۳۸۵ : ص ۱۱۴ – ۱۲۰
۲۷- خودکشی/ رییسدانا، فریبرز. ، فرهنگ توسعه، سال ۵، ش ۲۳، (خرداد، تیر ۱۳۷۵): ص ۱۶ ـ ۲۳.
۲۸- بربریت واقعا موجود [کتاب]= Violence today : actually-existing barbarism/ ویراسته لئو پانیچ، کالین لیز؛ ترجمه فریبرز رئیسدانا. تهران: نگاه، ۱۳۹۵.
۲۹- کارگاه رویکرد جامعه شناختی به ایدز (تهران؛۱۳۸۵)؛ کارگاه موسسه مطالعات بین رشتهای انگاره پژوه فردا با مشارکت صندوق جمعیت سازمان ملل متحد UNFPA
۳۰- برخی عوامل اجتماعی و اقتصادی موثر در معماری معاصر/دوستی، راضیه. ، معماری و فرهنگ، ش ۱۵، ۱۶، (پاییز و زمستان ۱۳۸۲): ص ۱۹ – ۲۱.
نو مدرنها کجایند؟: مجموعه مقالههای معماری و شهرسازی/نوشته و ترجمه از محمدرضا جودت و همکاران، همراه با دو مقاله از فریبرز رئیسدانا؛ ویرایش حمید خادمی. تهران: گنج هنر، ۱۳۸۴.
۳۱- فرایند شکلگیری شکل/رییسدانا، فریبرز. معماری و فرهنگ، سال ۱، ش ۱، (تابستان ۱۳۷۸): ص ۵۰ – ۶۱. – بازخوانی «جامعهشناسی هنر» آریانپور/ رییسدانا، فریبرز، کلک، ش ۱۲۷، (مهر، آبان ۱۳۸۰): ص ۱۴ – ۱۶.
۳۲- ورزش پهلوانی، ورزش نمایشی – کالایی!، نویسندگان: فریبرز رئیس دانا، منبع: گزارش مهر ۱۳۷۵ شماره ۶۸/تحلیل ریشهای مسایل اجتماعی
۳۳- پیشنهاد یک الگوی سازوارهیی برای رفتار مهاجرت روستا-شهر/ رییسدانا، فریبرز، فصلنامه جمعیت، سال ۶، ش ۱۹، ۲۰، (بهار، تابستان ۱۳۷۶): ص ۱۱ – ۱۶. – جمعیت پذیری و توزیع رتبهیی چهل شهر اصلی ایران: ۱۳۷۰ ـ ۱۳۳۵/رییسدانا، فریبرز. ، فصلنامه جمعیت، سال ۴، ش ۱۱، ۱۲ ، (بهار، تابستان ۱۳۷۴): ص ۴۵ – ۷۴.
۳۴- ساختارهای سیاسی و اقتصادی جرمزا، پیشگیری از طریق تقویت نظارت اجتماعی. سخنرانی در انجمن جامعه شناسی ایران به دعوت علمی – تخصصی مسایل و آسیبهای اجتماعی
۳۵- جنایتکارانی که در «زوم» قرار ندارند!، نویسندگان: فریبرز رئیس دانا، منبع: تازه های علوم شناختی سال پانزدهم بهار ۱۳۹۲ شماره ۵۷
۳۶- نقد مفهومی سرمایه اجتماعی، فریبرز رئیس دانا، فصبنامه ی رفاه اجتماعی دوره ۱۴، شماره ۵۵ – ( ۱۰-۱۳۹۳ )
۳۷- میزگردی درباره جامعه مدنی در ایران، نویسندگان: هوشنگ ماهرویان داریوش آشوری علی رشیدی فریبرز رئیس دانا، منبع: فرهنگ توسعه بهمن ۱۳۷۶ شماره ۳۱
۳۸- از جمله ی آنها چند نمونه از گزارش سخنرانی های زیر است که در وبسایت انجمن قابل دسترس است:
- آسیبهای اجتماعی ناشی از بدآمدهای طبیعی: مورد زلزله بم (چهارم دی ماه سال ۸۵)
- جامعه، جرم، مجازات دربارهی پرونده کبری رحمانپور (اردیبهشت ماه سال ۸۵)
- ساختارهای سیاسی و اقتصادی جرمزا، پیشگیری از طریق تقویت نظارت اجتماعی
- گزارشی کوتاه از جلسه نقد و بررسی کتاب سه جلد کتاب آسیبهای اجتماعی
- فقر و تبعیض، عامل اصلی به بار آمدن فجایع ناشی از بدآمدهای جمعی
- مخاطرات زمینلرزه و مقاومت شهر (پانزدهم دی ماه سال ۱۳۸۶ گروه شهر)
۳۹- سمینار بررسی اقتصادی–اجتماعی جنبش وال استریت، گروههای علمی-تخصصی جامعهشناسی تاریخی، مطالعات توسعه، فرهنگ و جامعه انجمن جامعهشناسی ایران با همکاری «انسانشناسی و فرهنگ» دوشنبه هفتم آذر ۱۳۹۰
۴۰- مرثیه: مرثیههای خاک؛ شعر احمد شاملو (مرثیه ای برای فروغ فرخ زاد- ۲۹بهمنِ ۱۳۴۵)
تو ارباب حلقهها وقتی گاندولف و یاران حلقه میخوان وارد سرزمین موریا بشن باید از دروازهای رد بشن که اسم رمز داره و اون رمز کلمهی دوستیه
اینجا هم جناب شاملو میگه قلعهای عظیم که طلسم دروازهاش کلام کوچک دوستیست
میتونه رابطهای باشه؟