ماجرای تلخ حامد از ایلام تا افغانستان
حامد آس از معلولان اهل ملکشاهی ایلام ماجرای تلخی را از سر گذرانده است؛ دستگیر شد، حکم اشتباه تبعه افغان گرفت و به افغانستان منتقل شد. در نهایت ۱۵ آذرماه با پیدا شدن حامد و بازگشتش به کشور خاتمه یافت.
اگرچه این داستان غمانگیز اما واقعی پایان یافته و حامد بار دیگر در ماجرایی طولانی، پر ماجرا و عجیب به خانه اش بازگشته است اما استرس و ترسی که در این اتفاق برایش بجا مانده هنوز او را رها نکرده است.
طرف دیگر ماجرا خانواده حامد بویژه پدر و مادرش هستند که با وجود بازگشت فرزندشان اما درد دلها و رنجهای غربت پسر معلولشان را که بازگو میکنند دل هر انسانی را به درد میآورد.
در دیداری که مدیرکل و جمعی از مسوؤلان بهزیستی با خانواده حامد و دلجویی از او داشتند پدر حامد با درد دلها و ناگفتههای غربت فرزندش خاطر میهمانان را متاثر و اندوهناک میکند.
همه اشتباه این ماجرا را به گردن همدیگر میاندازند
او از غربت حامد میگوید، از کتکهایی که فرزند معلولش بخاطر عدم توانایی در صحبت کردن خورده تا فروش وی در شهر هرات و انتقالش به شهر نیمروز افغانستان، از گرسنگی و دربدری حامد در کشوی غریب و مهمتر از همه اینکه اکنون همه اشتباه این ماجرا را به گردن هم میاندازند.
پدر حامد میگوید: جرم فرزند من معلولیتش بود، او نه میشنود و نه توانایی صحبت کردن دارد، بلایی که سر فرزند من آمد شاید سر یک قاتل، دزد، آدمربا یا قاچاقچی هم نیاید.
او ادامه میدهد: فرزند من ۲۱ آبان در شهر خرمآباد دستگیر و دو روز بعد به عنوان تبعه افغان و با نام باباخان به اردوگاه ابراهیمآباد اراک و سپس قم، مشهد و در نهایت ۲۸ آبان ماه به افغانستان منتقل میشود.
او میگوید: حامد عشق زیارت امام رضا(ع) داشت، او حتی سواد ندارد که تابلوها را بخواند، چند بار از من پرسید جاده مشهد کجاست و من مسیری را به او نشان میدادم، حامد روزی که خانه را ترک کرد از جاده سرابله حرکت ولی از دو راهی حمیل و کوهدشت به اشتباه مسیر کوهدشت لرستان را میرود که در نهایت عصر به خرمآباد می رسد که شهر برایش غریب است و گم میشود.
او ادامه داد: حامد با اشاره برای ما توضیح داد که وقتی او را دستگیر میکنند با توجه به اینکه توانایی حرف زدن ندارد به او مضنون شده و او را کتک میزنند که حرف بزند.
پدرش به تصویری که از حرم امام رضا(ع) روی دیوار است، اشاره میکند و میگوید: حامد عشق زیارت امام رضا(ع) را داشت و به گفته مسوؤلان هنگ مرزی تایباد وقتی پرچم دو کشور ایران و افغانستان را به او نشان میدهند چون عکس گنبد روی پرچم افغانستان است به آن اشاره میکند و ماموران هم به اطمینان افغان بودن او رسیده و به افغانستان منتقلش میکنند.
وی با گلایه از کوتاهی مسوؤلان استان لرستان گفت: مفقودی حامد را ما ۲۰ آبان اطلاع دادیم در حالیکه موتور حامد را وقتی در کلانتری ۱۲ توقیف کردهاند بجای اینکه همان روز آنرا اعلام تا از طریق ایلام به ما اطلاع دهند سوم آذرماه اعلام کرده و آنروز ما از پیدا شدن موتور حامد مطع شدیم.
وی افزود: من به همراه برادر و برادرزادهام شهر به شهر در جستجوی حامد ابتدا به خرمآباد، سپس اراک، قم و مشهد رفتیم به خیال اینکه حامد را پیدا میکنیم اما حامد ۲۸ آبان از کشور خارج و به افغانستان منتقل شده بود.
وی از روزهای بیقراری خودش، مادر و خانوادهاش میگوید، از لحظاتی که سایه اندوه بر آنها حاکم شده بود، از بیقراری های مادر، از جستجوی در کوه و کمر و حتی زمانی به خیال اینکه حامد ممکن است در دریاچه سد ایلام غرق شده باشد در جستجوی غواص برای رفتن داخل آب و پیدا کردن جسدش بودهاند.
در مدتی که پدر و عموی حامد مشغول صحبت کردن و تعریف ماجرا هستند حامد تنها خاموش ما را نگاه میکند و مشغول بازی کردن با گوشی تلفن همراه است.
ماجرای فروش حامد در افغانستان
اینبار عموی حامد میگوید: وقتی به مرز تایباد در مشهد رسیدیم و در هنگ مرزی تایباد عکس حامد را که هنگام خروج از او گرفتهاند به ما نشان دادند و از رفتنش به افغانستان مطمئن شدیم من و برادر زادهام که گذرنامه داشتیم برای گرفتن ویزا اقدام کردیم.
وی گفت: با وجود اینکه نیروهای هنگ مرزی تایباد به ما اعلام کردند که برای پیدا شدن حامد تلاش میکنیم ولی تحمل نیاوردیم و بعد از دو روز معطلی برای گرفتن ویزا به همراه یک نفر که هنگ مرزی به ما معرفی کرد همراه او راهی شهر هرات شدیم.
وی گفت: بعد از جستجو سرنخهایی گرفتیم که حامد به کابل منتقل شده است، بلیت هواپیما را با هزینه سنگین تهیه کرده و به کابل رفتیم و با کمک همراهمان شروع به جستجو در مکانهایی که افراد بیخانمان بیشتر تجمع میکنند کردیم و سراغ چند رستوران و قهوهخانه هم رفتیم.
وی ادامه داد: در نهایت بعد از مراجعه به یک قهوهخانه و نشان دادن عکس حامد صاحبش به ما گفت که او دو روز اینجا کار کرده و بعد این مکان را ترک کرده است.
وی گفت: به محض اینکه این خبر را شنیدیم به او اصرار کردیم که ما را کمک کند تا پیش حامد برویم غافل از اینکه ما از نقشهاش که فروش حامد به یک نفر در شهر نیمروز بوده، بیاطلاع بودیم.
وی افزود: پس از حضور در کابل از سوی سفارت ایران در افغانستان با ما تماس گرفته شد که آنها را ملاقات کنیم و به منظور حمایت و در اختیار گذاشتن محلی برای سکونتمان راهی سفارت شدیم.
عموی حامد گفت: در سفارت از ما در مورد علت آمدن به افغانستان سوالاتی پرسیدند و ما ماجرا را برایشان توضیح دادیم، بخاطر هزینههای سنگینی که متحمل شده بودیم از آنها برای محل اسکان درخواست کمک کردیم که ما را به همراه یک نفر به مکانی فرستادند و اعلام کردند در این مکان با قیمت مناسب میتوانید مکانی اجاره کنید.
وی اضافه کرد: در نهایت به مسافرخانهای رفتیم و سه شب را در آنجا منتظر خبری از حامد از همان صاحب قهوهخانه بودیم ولی خبری نبود تا اینکه از طریق یکی از دوستان شخصی که ما را همراهی میکرد در شهر نیمروز در نهایت توانستیم با سختی و مشکلات زیاد حامد را روز پنجشنبه ۱۵ آذرماه پیدا کنیم.
وی بیان کرد: بعد از پیدا شدن حامد متوجه این ماجرا شدیم که صاحب قهوهخانه در کابل وقتی حامد را پیدا میکند او را در قبال وجه به فردی در شهر نیمروز افغانستان میفروشد و در واقع بعد از دیدن ما که در جستجوی حامد هستیم قصد معطلی و اخاذی از ما را داشته است.
حامد پس از بازگشت از افعانستان مدام در هراس و وحشت است
پدر حامد ادامه میدهد: من از عشایر منطقه ملکشاهی هستم با سه فرزند پسر که همگی معلول هستند، در مدت یک هفتهای که اقوامم در کشور افغانستان در جستجوی حامد بودهاند با قرض گرفتن از بستگان ۵۰ میلیون تومان هزینه کردهام.
او می گوید: فرزندم را کتک زدهاند، چند روز پیش تصویری از یک مرد دست بسته با دهانی خونی در تلویزیون پخش شد و حامد به محض دیدنش دچار وحشت شد و با اشاره به ما گفت که این بلا به سر او هم آمده است.
وی افزود: با وجود اینکه شکایت کردهام ولی هنوز هیچ نتیجهای نگرفتهام و انتظار دارم مسوؤلان از من و خانوادهام حمایت لازم را داشته باشند.
وی گفت: تنها پاسخی که گرفتهام این است که نیروی انتظامی خرمآباد اعلام میکند ما بر اساس حکم قاضی اقدام کردهایم و قاضی میگوید من بر اساس اظهارات ماموران انتظامی حکم صادر کردهام.
پدر حامد افزود: ماجرای حامد زندگی کل خانواده و بستگانم را تحت تاثیر قرار داده، بیشتر از همه خود حامد است که روحیهاش به شدت خراب شده و دایم در هراس و وحشت است، شاید فرزندم هنوز نمیداند او با اسم باباخان و به عنوان تبعه افغان به افغانستان منتقل شده ولی این ماجرا کل زندگیمان را تحت تاثیر قرار داده است.
حامد آس، پسر ۱۸ ساله معلول اهل ملکشاهی استان ایلام بعد از ۳۰ روز دوری از خانواده که به قصد زیارت امام رضا(ع) منزلشان را ترک میکند ولی بجای زیارت به کشور افغانستان منتقل میشود که انتشار این ماجرا احساسات بسیاری از مردم را جریحه دار کرد.
پس از کسب اطلاع آستان قدس رضوی از ماجرای عشق حامد برای زیارت امام رضا(ع) حامد پس از بازگشت به کشور میهمان ویژه حرم امام رضا(ع) شد.
اکنون مردمی که ماجرای حامد را پیگیری میکنند در انتظار پاسخ هستند.
این معلول عزیز باید همیشه یک یا چند کارت شناسایی همراهش داشته باشه که همچین مشکلاتی پیش نیاد، و اینکه خانواده و جامعه وی نیز مقصر هستند چرا یک فرد ناشنوا و نا متکلم نباید سواد خواندن و نوشتن داشته باشه،چرا نباید آموزش دیده باسه که در همچین مواقعی که سو تفاهم پیش میاد بتونه توضیح بده و مشکل رفع بشه و کار به جاهای باریک نکشه.
برای افراد ایرانی که ظاهر و چهره ای شبیه دوستان افغان داشتن همچین مشکلاتی پیش اومده و چون اون دوستان قوه تکلم داشتن و میتونستن با کارت شناسایی ایرانی بودنش رو ثابت کنن کار به اونجا نکشیده.
مشکل سومم از مسئولان نیروی انتظامیه،وقتی به شخصی ظنین میشن باید بهش توضیح بدن،اجازه دفاع بدن،برای طرف چه معلول،چه توانمند،چه ایرانی و چه افغان حرمت قائل باشن و بعد از اطمینان حکم صاد کنن،حالا من نمیدونم از اون فرد معلول چطور میشد پرسید خونتون کجاست و تابعه کدوم کشوری! ولی متاسفانه اینجا معضل آموزش ندیدن فرد معلول و مسئولان محرزه.