خیابان سی تیر در خدمت چه کسانی است؟
پروژه سی تیر در کنار چند پروژه عمرانی در منطقه تاریخی شهر تهران، قرار بود شمال را به جنوب نزدیکتر کند و به ظاهر فقرزدایی؛ اما در عمل تنها به اشغال فضا توسط طبقه متوسط منجر شد.
تبدیل کردن خیابان خلوت و تاریک سی تیر به خیابانی پر از نور و صدا و غذا و آدم، از معدود افتخارات غیر ترافیکی شهرداری تهران در سالهای اخیر است. گل سرسبدی که بعد از اجرای آن، تبدیل به نمونهای از توسعه برای فضاهای مشابهش شد. شهرداری تهران در دو دهه اخیر، بیش از هر موضوع دیگری برای ساخت بزرگراه، پل، زیرگذر، تونل و هرچیزی که به حرکت راحتتر خودرو منجر شود سرمایهگذاری کرده. شمالشهرنشینان نیز با اجرای پروژههایی نظیر پل صدر و تونل نیایش عایدی بیشتری از این هزینهکرد، داشتهاند. در چنین دورانی کُند کردن حرکت خودرو در مرکز شهر و نصب دکههای عرضه غذا در آن و نصب چند نیمکت و چراغ روشنایی، از معدود اقداماتی است که نه به نفع ماشیندارها، که به هدف خدمترسانی به گروههای عامتری از مردم اجرا شده است. اما، پرسشی که حالا، بعد از چند سال از اجرای پروژه سی تیر مطرح میشود صحت همین گزاره است؛ «سی تیر در خدمت چه کسی است؟».
پروژهای برای همه؟
در دو سه سال اخیر، از ساعت ۶ عصر به بعد در خیابان سی تیر، تقاطع امام خمینی اتفاق تازهای میافتد. خیابانی که تا چند ساعت قبلش در اشغال گروه دیگری از آدمها و ماشینها بوده، کمکم رنگ و بوی دیگری میگیرد و میزبان آدمهای دیگری است که ماشینها و لباسهایشان فرق دارد. صبحها، کمافیالسابق این فضا عمدتا در اشغال کارمندان وزارت خارجه و ادارات دولتی، مغازهداران و مشتریان تجهیزات صنعتی است. فضایی که از یک ساعتی به بعد رفته رفته از آنها خالی میشود.
تا پیش از اجرای پروژه خیابان سی تیر توسط شهرداری، این خیابان و محلههای اطرافش شبها میزبان گروه دیگری از آدمها بوده. کسانی که شب را در آن محدوده میگذراندند، عمدتا گروهی جز کاسبان و کارمندان و مشتریان روزها بودند. طبقه عمدتا فقیرتری که بهواسطه قیمت کم اجارهخانه در آن ساکن بودند و خیابانخوابهایی که در آن اطراف شبشان را روز میکردند، صاحبان سابق شبهای سی تیر بودهاند.
اما حالا شبها، اتفاق تازهای در محله میافتد. در شهری که زیست شبانه رسمی ندارد، سی تیر جزو معدود فضاهایی است که تا حوالی ساعت یکِ شب، آدمهایی ساندویچ به دست، در آن پرسه میزنند و نگهبانانی سیاهپوش، ضامن امنیتشان هستند.
تنوع زیاد محصولات غذایی، سیلقههای مختلف را در بر میگیرد. مثل یک فود کورت که در بستر خیابان کشیده شده. شما گیاهخوار باشید، سرماخورده باشید و دلتان سوپ بخواهد، هوس غذای ترکی یا هندی کرده باشید و یا هاتداگهای عجیب و غریب بخواهید، در سی تیر پیدا میکنید. به جز غذا، دکههایی هم هستند که نوشیدنی یا عرقیجات گیاهی سِرو میکنند و شما میتواند خیالتان از بابت نوشیدنی بعد از غذا هم راحت باشد.
بهواسطه همین تنوع زیاد غذایی، گروههای متنوعی از آدمها به این فضا میآیند. سی تیر شبیه به هیچکدام از مراکز غذایی دیگر نیست. میهمانانش از شرق و غرب به آنجا آمدهاند. به جز ساکنان تهران، گردشگرانی از شهرها و حتی کشورهای دیگر هم در جمعیت دیده میشوند. این تنوع آدمها در پوشش، سن و حتی زبانهایی هم که در فضا جریان دارد، قابل تشخیص است.
سی تیر بر خلاف بسیاری از پروژههای دیگرِ این سالهای شهرداری تهران، کمتر در تیررس نقد پژوهشگران شهری قرار گرفته. پروژهای که معلولان، زنان، عابران پیاده، کودکان و سالمندان که از جمله گروههای به حاشیهرانده شده سایر طرحهای شهری است، در آن نادیده گرفته نشدهاند و میتوانند در کنار دیگران از منافع این طرح بهرهمند شوند. سی تیر جزو معدود پروژههایی است که با شعار این روزهای شهرداری: «تهران، شهری برای همه» همراه است؛ دست کم در نگاه اول.
پروژهای برای همه، به جز:
تصویر بالا را احتمالا هر کسی که در دو سه سال اخیر گذرش به سی تیر افتاده کمابیش دیده است. خیابانی که شبهایش پر از رنگ و صدا و نور و بوی غذاست. اما آن چیزی که به چشم نمیآید، حذفشدگان خیاباناند. ساکنان سابق شبهای خیابان، دیگر در سی تیر جایی ندارند و عقب رانده شدهاند.
در برداشت اول، احتمالا این فرضیه در ذهن شکل بگیرد که این گروه، نه مشتریان این خیابان که فروشندگان محصولات آن هستند. گروه فقیرتری که تا پیش از انجام این پروژه ساکنان شبهای خیابان و خانههای اطرافش بودهاند، حالا خودشان یا فرزندانشان شبها پشت دخل میایستند و به مشتریانی که از شرق و غرب خودشان را به آنجا رساندهاند لبخند میزنند و غذا تحویل میدهند. به همین خاطر هم روز به روز وضعیتشان بهتر شده و دیگر لباسهای سابقشان را به تن ندارند و رنگ بویی از فقر درشان نیست.
هرچند این فرضیه درباره سایر پروژههای مشابه ممکن است صادق باشد، اما در سی تیر این چنین نیست. برای مثال، در لشکرآبادِ اهواز که پیشتر به محلهای ناامن و فقیرنشین شناخته میشد یکی از اهالی جلوی خانهاش فلافل فروشی میزند و بازارش گرم میشود. سایر اهالی محله هم همین راه ادامه میدهند و لشکرآباد از محلهای ناامن با صدای گلوله در بسیاری از شبها، به محلهای برای عرضه فلافل و سمبوسه و صدای فروشندگان و مشتریانِ غذا، تغییر میکند. منفعت مالیاش به اهالی لشکرآباد میرسد و منفعت غذاییاش به همه محلههای اهواز و حتی مسافران سایر شهرها. از بین رفتن ناامنی و درگیریهای خونینِ سابق نیز، همه را از جمله نهادهای متولی امنیت شهر، منتفع میکند (۱).
اما چرا در سی تیر این اتفاق تکرار نشده؟ دلیل اصلیاش این است که ایده جایی برای عرضه خیابانی غذا، نه از دل جامعه محلی، بلکه از خارج از آن وارد شده. همین هم باعث میشود که در بدو امر این پروژه بر اساس تواناییها و نیروهای بالقوه محلی شکل نگیرد. یعنی ممکن است توانایی اصلی ساکنان محله نه عرضه غذا، که عرضه صنایع دستی و یا موسیقی و یا سایر محصولات خانگی باشد. از طرف دیگر در ادامه نیز پروژه با مشارکت اهالی پیش نرفته و هزینه بالای اجرای پروژه، قیمت اجاره غرفهها را بالا برده. قیمت اجاره دکههایی که در سی تیر غذا عرضه میکنند، در نیمه اول سال ۹۸، ماهانه از ۹ میلیون تومان شروع میشود و بسته به متراژ و موقعیت جغرافیایی آن تا ۱۶ میلیون تومان نیز میرسد. حتی اجاره فضای خالیِ خیابان برای کسانی که قصد دارند با خودرو، غذا و سایر محصولاتشان را عرضه کنند، در سی تیر ماهانه ۶ میلیون تومان است. در صورتی که اگر ایده و اجرای پروژه از ابتدا با مشارکت اهالی پیش میرفت و آنها در مقابل، این اجازه را پیدا میکردند که با هزینه بسیار کمی فضا را برای ارائه محصولاتشان در اختیار بگیرند احتمالا آنها هم در سود پروژه شریک میشدند. در این حالت پروژه به جای فقیرزدایی و پس زدن طبقه فرودست از آنجا، به فقرزدایی منتج میشد و افزایش درآمد و کیفیت زندگی گروهی از دهکهای پایینی. در بسیاری از پروژههای دیگرِ توانمندسازیِ طبقاتِ کمتر برخوردار در سالهای اخیر نیز، به جای حل مسئله فقر در آن محدوده، افراد فقیر از محله پس زده شدند و افرادی از طبقه متوسط جایشان را گرفتهاند.
البته این زاویه دید ممکن است یک جانبه به نظر برسد. احتمالا گفتمان غالبی که اشتغالزایی را پدیدهای ارزشمندتر از چگونگی توزیع سود حاصل از آن میداند، به انبوه مشاغلی اشاره خواهد کرد که به واسطه این پروژه ایجاد شده. واقعیت این است که در متن خیابان سی تیر، هرچند طبقه فرودست جایی ندارد اما آنهایی که همواره در حاشیه بودهاند، در حاشیه سی تیر نیز دیده میشوند. تعدادی از آنها کارگران ساختمانی پیمانکاران شهرداری بودهاند که وظیفه اجرای سنگفرشها برعهدهشان بوده و تعدادی از آنها رفتهگران پیمانکاران شهرداری که حالا وظیفه پاکسازی خیابان بر دوششان است. گروهی از آنها لباس سیاه به تنشان است و با اتیکت SECURITY محافظان خیاباناند؛ در ورودی سی تیر قدم میزنند و یکلاقباهایی را که از همطبقههای خودشان به حساب میآیند، پس میزنند. عدهای از آنها در بالای سی تیر و خیابانهای اطراف، از خودروهای مشتریان حفاظت میکنند و انعام میگیرند. بعضی از آنها هم که زبالهگردی میکنند، سروکلهشان دیرتر پیدا میشود و بعد از این که لباسهای رنگی و ماشینهای رنگیتر از خیابان رفتند، از لابهلای نانهای نیمخورده و سوسیسهای پلاسیده سطلهای زباله، کاغذها و زرورقهایشان را جدا میکنند و همراه گونیهایی که بر پشتشان حمل میکنند، میبرند.
سی تیر از جمله پروژههایی است که در دوره دوازده ساله شهرداری قالیباف شروع شد. شعار محوری شهرداری در آن دوره نزدیک کردن شمال شهر به جنوب شهر بود؛ یا بالعکس. این پروژه در کنار چند پروژه عمرانی در منطقه تاریخی شهر تهران که عمده ساکنانش از دهکهای پایین اقتصادی بهحساب میآیند، قرار بود شمال را به جنوب نزدیکتر کند و به ظاهر فقرزدایی. اما در عمل تنها به اشغال فضا توسط طبقه متوسط منجر شد.
درست مثل اتفاقی که در «منطقه آزاد اقتصادی» در مقیاس بزرگتر و برای یک شهر میافتد. منطقهای به بهانه محرومیت ساکنان آن منطقه آزاد اقتصادی شناخته میشود تا تولید در آن رونق بگیرد، اما تنها به نفع تجار و فروشندگان کالا و مشتریان آنهاست و نهایتا هیچ تغییر ملموسی در زندگی عموم مردم آنجا رخ نمیدهد.
پانویسها:
(۱) نقل به مضمون: «راهکاری ساده برای دردسری بزرگ»، پوریا پیرسلامی، شماره ششم مجله دانشجویی شَهرَت
عالی بود جناب دانشور دقیقا نورانداختی آنجا که باید تاریک باشد و دیده نشود
من خودم چندبار اونجا رفتم، قیمتا بالا و کیفیتا نامناسب. حتی واسه قشر متوسط هم دیگه اونجا مناسب نیست. زیست شبانه هم فقط خوردن نیست، خیلی اتفاقای فرهنگی ام میتونست اونجا شکل بگیره
نگهبان های سیاه پوشی که پشتشون نوشته security یک لا قبا هستند!!
اگر یک لاقبا نبود که از سر اجبار تن به چنین شغلی نمیداد