زیستن در جوار جنگل مسموم
سراوان در زباله غرق شده و مهلت دو سالهای که مسئولان از مردم خواسته بودند تا این مشکل را حل کنند رو به پایان است. مردم روستا میگویند دیگر مهلتی در کار نیست؛ «ما روستایمان را میخواهیم. همین».
زن گالن سَم را در دستش خالی میکند و میخورد. «این آب است. سم نیست.» گالنهای ردیفشده کنار یکدیگر به جای سمی که بتواند شرّ مگسها را از روستای سراوان کم کند، پر از آب است و این را مشاهده تکتک مردان و زنانی میگوید که بیشتر از ۳۷ سال است جنگلهای دور و برشان معدن زباله شده. سمپاشی حدود دوسال قبل شروع شد تا شرّ مگسها از روستا کم شود. کم نشد چون سمی به روستا نمیرسید. حدیثه دژمپناه که کارشناس کشاورزی است و در سراوان گلفروشی دارد، میگوید همه چیز از ابتدا اشتباه بود و برای دفع مشکلات زبالهها به سم روی آوردند؛ سمی که برای محیط زیست و آب و هوا از زباله هم مخربتر است: «باید سم را با آب مخلوط کنند اما ماجرا این است که الان سمپاشی نمیکنند بلکه آبپاشی میکنند. مگسها امان اهالی را بریده و این درحالی است که میدانیم سم چه تاثیرات وحشتناکی بر سلامتی و محیط ما برجا میگذارد. اما مجبوریم سم را مطالبه کنیم که آن هم به روستا نمیرسد».
در هر مخزن یکهزار لیتری، باید هشت تا ۱۰ لیتر سم ریخته شود اما آنهایی که موقع سمپاشی و به شکل اتفاقی شاهد این کار بودند خلاف آن را دیدهاند؛ نمونهاش معصومه غلامی است. یکی دیگر از ساکنان سراوان: «نه سمی که استفاده میکنند مناسب است و نه همان هم به میزان مناسب استفاده میشود. حتی کسانی که سمپاشی میکنند هم لباس مناسب به تن نکردهاند و از ماسک و دستکش هم خیلی وقتها خبری نیست. چندبار اتفاقی به مخازن سم سر زدیم. سه مخزن یکهزار لیتری آماده سمپاشی گذاشته بودند که باید برای هر کدام هشت لیتر سم و در مجموع ۲۴ بطری سم استفاده میشد اما فقط دو لیتر سم استفاده شده بود و دو بطری سم وجود داشت».
او میگوید همین چند وقت پیش که صدای اعتراض اهالی بلند شد سم را به کوچه و خیابانها آوردند. حیاط خانهها را سمپاشی کردند و مادر فاطمه هم جزو افرادی بود که از حال رفت. بیهوش شد و همسایهها به دادش رسیدند: «روی مردم هم سم ریخته بودند. همسایه کناریمان هم بچه کوچک داشت که حالش بد شد.» آنها هم با سم نمیتوانند با زندگی در سراوان بسازند و هم بیسم. کلاف سردرگمی شده که سالهاست کسی در پی باز کردنش نیست. برای فاطمه و دیگر اهالی روستا زندگی تنها در حالتی ممکن خواهد شد که راه ورود زباله به جنگل بسته شود: «آب آشامیدنی هم نداریم. سالهاست که نداریم. آب لوله غیرقابل استفاده است و آب چاه هم پر از شیرابه زباله. آب را چند وقت قبل به آزمایشگاه بردیم. گفتند نه برای استفاده انسان مناسب است نه حیوان. اما هیچکس مدرکی به ما نمیدهد که دستمان پر باشد. نمیدانیم ماجرا چیست.»
او میگوید ماجرای سمها هم حالا برایشان جای سوال است. اینکه چه مقدار سم تهیه میشود، به چه کسی تحویل داده میشود، آیا سم قبل از رسیدن به محل فروخته میشود و چندین و چند سوال دیگر حالا برای اهالی سراوان مهم شده است. فاطمه میگوید میدانیم سم چه بلایی سرمان خواهد آورد. بدتر از زبالههاست اما تنها راه چاره برای فرار از بو و مگس همین است: «میدانیم بعد از استفاده از هر نوع سمی حشرات نسبت به آن مقاوم خواهند شد و باید سم را قویتر کرد. همه اینها را میدانیم».
سم نیست، گازوییل است
سالهای نخست که راه زباله به جنگل باز شد کسی به فکر نبود. محلیها نمیدانستند بعد از ۳۰سال زباله تنه به تنه جنگل میزند و بعد هم آفتش زندگی روستا و شهرهای دیگر را میگیرد. محلیهای به ستوه آمده چند سالی است از دفتر فرماندار و شهردار گرفته تا مسئولان تهرانی را گز کردهاند. دوسال قبل هم همین رفتوآمدها باعث شد مصوبهای میان شورای تأمین استان و مردم سراوان تصویب شود و فرماندار طی ۱۱ بند به روستاییان قول دهد کارهایی طی دو سال برای روستا انجام دهد. حالا کمتر از یک ماه به پایان موعد دوساله باقی است. تابلویی بهعنوان روزشمار نصب کردهاند که انتهای آبان زمان پایانی آن است اما تقریبا هیچکدام از بندهای مصوبه یا اجرا نشده یا با مشکلات فراوان قدمی برایش برداشته شده است. نمونهاش همین سمپاشیهاست که مشکلی روی مشکلات دیگر است.
مرتضی رجبپور یکی از اهالی سراوان است که در سالهای اخیر همراه با گروهی دیگر از مردان و زنان پیگیر مشکلات و مطالبات سراوان شدهاند و به نمایندگی از مردم روستا تا تهران آمده و حالا به ما میگوید در مخازن سمپاشی به جای سم، گازوییل میریزند: «سمپاشی از سال ۹۶ شروع شد. همان زمان سمی که استفاده میکردند هیچ اثری بر مگسها نداشت. روی مگس سم میریختی و میدیدی بلند میشود میرود. یکی از دوستان متخصص ما سم را دید و گفت این برای کشتن حشرات نیست و آفتکش است. گفتند سم را عوض میکنند و بعد هم چیزی آوردند که درونش گازوییل بود. سیاهی و بوی گازوییل روستا را پر کرد».
او میگوید برای سمپاشی فضای بزرگی چون سراوان که بزرگترین روستای ایران است و ۱۱ هزار و ۶۰۰ نفر جمعیت دارد باید از سمپاش موتوری استفاده میشد اما چیزی جز چند سمپاش دستی به روستا نیامد: «نمیخواهیم روستایمان را از دست بدهیم. به ما قول دادند فکری اساسی برای زبالهها میکنند و برای مردم روستا هم امکاناتی را اضافه میکنند؛ از پارک و فضای سبز و آب آشامیدنی سالم تا ساخت غرفههای اشتغال روستایی تا به این وسیله کسانی که به خاطر زبالهها زمین کشاورزی و باغهایشان را از دست دادهاند کاری شروع کنند، اما هیچکدام نشد. ما روستایمان را میخواهیم. همین».
رجبپور میگوید در این سالها بارها و بارها تهدید شده و حالا که بحران گریبان رشت، تالاب انزلی و درنهایت دریا را گرفته مسئولان کمی دربارهاش صحبت میکنند. «حالا که زمان کمی تا پایان مهلت مردم سراوان مانده، شهردار جدید اعلام کرده اگر تمام شرایط برای او فراهم باشد، حداقل سه سال زمان میخواهد، اما مردم دیگر نمیپذیرند. ما براساس وعده عمل خواهیم کرد و در موعد مقرر که انتهای آبان ماه است، مقابل ورود خودروهای زباله به جنگل را خواهیم گرفت».
روستای سراوان از شرق با روستای قاضیان، از شمال با روستای دهبنه، از غرب با روستای جکلبندان و از جنوب با امامزاده هاشم هممرز است. روستای گلسرک و کچا هم از دیگر روستاهای کوچک منطقه است که همگی درگیر مشکلاند؛ شالیزارهایشان خشکیده و درختانشان هم در این سالها با شیرابه آب خورده شده و از بین رفتهاند: «بیش از ۶ هکتار زمین به صورت کامل از بین رفته است».
نه فقط زمینها که مردم بسیاری هم درگیر بیماریهای پوستی و گوارشیاند، برای همین در آن مصوبه ۱۱ بندی قرار بوده از سوی مرکز بهداشت و متخصصانی از رشت به صورت هفتهای به روستاها بیایند و افرادی را که با مشکل روبهرو هستند، شناسایی و درمان کنند: «دوسال گذشته و هیچکس نیامده است. هیچ سرشماری از تعداد بیماران نداریم. خودمان در روستا گشتیم و دهانبهدهان از مردم درگیر شنیدیم حدود ۴۰نفر با بیماریهای عمیق پوستی و گوارشی مواجهاند».
ماجرای زبالههای سراوان درحالی وضع حادی را از سر میگذراند که دیگر شهرهای گیلان هم اوضاع بهتری ندارند و اگر حالا فکری به حالشان نشود، وضع چند سال بعدشان بهتر از سراوان نخواهد بود. نمونهاش شهرستان رودسر است که کارخانه کمپوست آن به تعطیلی رسیده و آنطور که مرور مینویسد تا زمانی که کارخانه کمپوست باز بود، زباله به آنجا تحویل داده میشد، ولی حالا تمام زبالهها در گوشه و کنار شهر خودنمایی میکند و فشارها باعث شده فقط کمی از جادههای اصلی دور شود: «رحیمآباد برای زبالههایش جای بهتری جز پشت پارک بهارنارنج پیدا نکرده است. شهر زیبای کلاچای ساحل نوده را انتخاب کرده و چابکسر زبالهها را به پشت پمپبنزینی در کنار شالیزارهای برنج میبرد».
زورمان به پیگیری تخلفات سراوان نرسید
طرحهای شکستخورده سابق هنوز روی میز است. بهراد ذاکری، رئیس کمیسیون بهداشت شورای شهر رشت یک ماه مانده به مهلت تعیینشده برای جنگل سراوان به «شهروند» میگوید از کسانی که وعده دادهاند، بپرسید چه کردند: « اما واقعیت این است که شورای شهر جدید و خصوصا کمیسیون بهداشت اصلا موافق سیاستهای قبلی در حوزه زباله نیست. از ابتدا عدمجانمایی مشکلمان بود و سراوان محل زباله رشت به تنهایی نیست. از شهرهای اطراف هم به این مکان زباله آورده میشود».
او میگوید در سنوات گذشته مشکل سراوان و به صورت کلی پسماند در گیلان بارها مطرح و البته طرحهایی پذیرش شدهاند که بعضا توجیهی هم نداشتهاند و حالا هم کسی زورش به پیگیری آنها نمیرسد: «در دولت گذشته آقایی به نام کشتیآرای پروژهای را بدون طی تشریفات قانونی عملیاتی کرد و ادعا داشت اختراعی را در آمریکا ثبت کرده که شیرابه را تسویه میکند. نکته جالب این است که مدرکی در آمریکا برای ثبت اختراع هم پیدا نکردیم. اینکه پول چطور تامین شد هم نمیدانیم، اما پول انجام پروژه را پرداخت کردند. بعد دستگاهی آزمایشی پس از چندسال ساخته شد، اما آماری که از شیرابهها و تسویه میآید، بسیار عجیب است که از نظر علمی اصلا نمیدانم توجیه آن چیست و هیچ توضیحی هم ندادهاند».
ذاکری میگوید حواشی این قرارداد زیاد بوده و برای خودش پروندهای درخور توجه است که البته در کنار بحث ماشینهای زبالهسوز یکی از مشکلات اصلی موجود است: «بحث دیگری که باز هم زورمان به حلش نرسید، بحث زبالهسوزهاست که برای سوزاندن زباله خشک باید از آنها استفاده شود. ما درحال حاضر ۲۰ درصد زباله خشک و ۸۰ درصد زباله تر داریم. در این میان زبالهسوزهایی در منطقه استفاده میشود که از فیلترهای چینی در آنها استفاده شده و فیلترهای اروپایی که خیلی خوب و قوی است، در آنها استفاده نشده، این فیلترها خیلی مهم است. فیلترهای فعلی نیاز به تعویض دارد و آنچه درحال حاضر داریم، یعنی سرطان و گاز سمی به صورت مستقیم به هوا وارد میشود و نظارت فنی بر این روند انجام نمیگیرد.»
او در پاسخ به انتقادات موجود از عدمسمپاشی درست هم معتقد است سمپاشی به صورت کلی برای منطقه بد است و هنوز شرایط آنقدر بحرانی نیست که نیاز به سم مداوم باشد، البته این خلاف گفتههای مردم محلی است؛ شرایط برای آنها بحرانی است، نفسشان تنگ شده و جانشان آسیب دیده است: «تا جایی که اطلاع دارم سمپاشی درست انجام میشود و از تخلف خاصی اطلاع ندارم، اما حتما پیگیر خواهم شد و نتیجه را اطلاع میدهم».
به گفته او تنها کاری که میتوان برای سراوان انجام داد این است که تجهیزات فعلی را بهسازی، کارخانههای کمپوست موجود را تجهیز، نوسازی و عملیاتی کنیم، باید برای شیرابهها جداره ایجاد کرده و مقابل حاشیهها و پشتپردهها هم بایستیم. «برخلاف ادعای شهردار در ۶ ماه گذشته هیچ کمپوستی تولید نشده و این شرایط نمیتواند به این شکل ادامه یابد، باید با شفافیت عمل کرد تا بتوان به نتیجه رسید».
اما گوش مردم سراوان، دهبنه و قاضیان از این حرفها پر است. آنها به تنهایشان نگاه میکنند که هر روز رنجورتر میشود و به زمینهایی چشم دوختهاند که هر روز لاغرتر و کمرمقتر شدهاند و به کوهی که هر لحظه بر قدش افزوده میشود.