skip to Main Content
کار داوطلبانه شهری؛ پایین برای بالا
اسلایدر جامعه

کار داوطلبانه شهری؛ پایین برای بالا

یکی از رویکردهای چند سال اخیر نهادهای رسمی مشارکت دادن نمادین گروه‌های فعال شهری به صورت «داوطلبانه» است. یادداشت حاضر در تلاش است تا با نگاهی انتقادی این رابطه را تشریح کند.

یکی از رویکردهای چند سال اخیر کلیه نهادهای رسمی مشارکت دادن نمادین گروه‌ها و افراد فعال در حوزه‌های شهری به صورت «داوطلبانه» است. این افراد و گروه‌ها نیز به امید تاثیرگذاری در مسائل شهری همکاری‌های داوطلبانه با نهادهای رسمی را پذیرا می‌شوند و با آن‌ها همکاری می‌کنند. یادداشت کوتاه حاضر در تلاش است تا با نگاهی انتقادی این رابطه را تشریح کند تا شاید باب بحث و گفتگو در این خصوص باز شود. به این منظور در این یادداشت به ریشه‌های این تمایل به مشارکت پرداخته می‌شود، اشکال مختلف این مشارکت توضیح داده می‌شود و دستاوردهای آن را برای دو طرف این رابطه (یعنی نهادهای رسمی از یک طرف و گروه‌ها و افراد دغدغه‌مند از طرف دیگر) برمی‌شمارد.

پیش از تشریح موضوع می‌بایست سه نکته را شفاف کنم:

اول اینکه، بدون شک در حوزه کنشگری شهری گروه‌های بسیاری دست‌پرورده نهادهای رسمی هستند و بخش مهمی از میدان کنشگری توسط گروه‌های نوپای وابسته به قدرت تسخیر شده است که هم برای شکلی از کنش فضای امن دارند و هم بخشی از منابع مادی و غیرمادی عمومی به این گروه‌ها اختصاص داده می‌شود. این وضعیت موضوع بسیار بااهمیتی‌ست که یادداشتی دیگر را می‌طلبد. در یادداشت حاضر عامدانه به این موضوع پرداخته نشده است چرا که این یادداشت قصد تحلیل وضعیت کنشگری در ایران را ندارد بلکه می‌خواهد سکانسی از این وضعیت را تشریح کند. سکانسی که «افراد و گروه‌های دغدغه‌مند مستقل» -به نظر من- در ورطه آن افتاده‌اند. تشریح این وضعیت به معنای نادیده گرفتن سایر لایه‌های تو در توی وضعیت کنشگری در ایران نیست.

نکته دوم اینکه در اینجا نه هر تیپی از همکاری با نهادهای رسمی بلکه تیپی از همکاری را مدنظر قرار داده‌ام که به‌صورت داوطلبانه یا با حق‌الزحمه‌ای بسیار کمتر از معمول انجام می‌گیرد. به عبارت دیگر این سوگیری کلاسیک که هرگونه تعریف کاری با نهادهای در قدرت می‌بایست کنار گذاشته شود سوگیری بیشتر اخلاقی‌ست تا سیاسی. در این یادداشت و شاید یادداشت بعدی تلاش خواهم داشت که این موضوع را باز کنم که (به زبانی ساده) چرا نباید برای نهادهای رسمی در وضعیت کنونی رایگان کار کرد.

نکته سوم اینکه با این تشریح وضعیت قصد ارزش‌گذاری بر کار داوطلبانه در معنای عام را ندارم. بلکه تلاش دارم که از طریق تشریح وضعیت کنونی ما (صرفاً ما نه دولت در معنای عام و نه کار داوطلبانه در معنای عام و نه بحثی نظری در خصوص رابطه نیروهای مردمی با ساختارهای قدرت در معنای عام آن) این موضوع را تشریح کنم که در این وضعیت تاریخی، سیاسی و اجتماعی انجام کار داوطلبانه برای نهادهای رسمی همانند ساختن خانه‌ای بر روی آب است.

یک- به نظر من سه دلیل عمده تمایل به این مشارکت‌ها را زیاد کرده است. مهم‌ترین دلیل فضای بسته اجتماعی-سیاسی در هر تیپی از کنشگری‌ست که عملاً یا گروه‌های کنشگری را دچار انفعال کرده است یا برای افراد هزینه‌های سنگینی از قبیل مجرمانه قلمداد شدن هرگونه کار داوطلبانه محلی به همراه داشته است. این وضعیت باعث ایجاد سرخوردگی در میدان‌های مردمی‌تر کارهای داوطلبانه شده است. بنابراین این گروه‌ها گمان می‌کنند که خزیدن در دامان نهادهای رسمی به‌نوعی امکان بقای فضای کنشگری را برایشان مهیا خواهد کرد. دلیل دوم رویکردهای نهادگرایانه خصوصاً در سازمان‌های مردم‌نهاد و بعضاً گروه‌های کنشگری‌ست.  اصطلاحاتی نظیر حمایت‌گری (Advocacy) اخیراً ورد دهان بسیاری از گروه‌های کنشگری شده است. در حقیقت این گروه‌ها نقش خود را حامیان جامعه محلی از طریق چانه‌زنی با نهادهای رسمی برای منافع عمومی تعریف می‌کنند. بنابراین بدیهی‌ست که فعالیت هم‌پیوند با نهادهای رسمی بیشترین امکان را برای چانه‌زنی برای آن‌ها فراهم می‌آورد چرا که از این طریق حداقل می‌توانند با نهادهای رسمی پای یک میز به مذاکره بنشینند. اما این استدلال تخیلی‌ست و میدان کنشگری میدان منازعه و سپس گفتگوست. در حقیقت پشت میز مذاکره به صورت پیشینی روابط قدرتی وجود دارد که اساساً افراد مذاکره‌کننده را در موقعیتی نابرابر قرار می‌دهد. دلیل سوم کاملاً سیاسی‌ست. اینکه مسیر قدرت‌یابی در فضای سیاسی-اجتماعی کشور لزوماً از مسیر ائتلاف با گروه‌های سیاسی رسمی که امروز متصدی مدیریت شهری هستند و با آن‌ها بر سر مسائلی اتفاق‌نظر وجود دارد، می‌گذرد. اما اگر تاریخ یک دهه اخیر را بررسی کنیم وضعیتی را خواهیم یافت که این گروه‌های سیاسی رسمی خودشان در لبه پرتگاه هستند. همچنین ائتلاف زمانی معنا می‌دهد که رابطه‌ها شفاف باشد و قدرت چانه‌زنی برای موازنه نسبت‌ها در ائتلاف وجود داشته باشد.

همچنین بخوانید:  از تخريب جمعي تا انهدام نقطه به نقطه

دو- مشارکت‌های نمادین را می‌توان به اشکال مختلف مشاهده و تجربه کرد:

الف- مسایل شهری که قبلاً پروژه تعریف می‌شد و برایش بودجه‌ای تخصیص داده می‌شد امروزه با بودجه‌ای اندک یا به‌عنوان کار داوطلبانه تعریف می‌شود و از سازمان‌های مردم‌نهاد دعوت می‌شود که این کار را به‌عهده بگیرند.

ب- از «صاحبنظران» در نهادهایی مانند شورای شهر و اخیراً شهرداری دعوت می‌شود تا در خصوص موضوع و نحوه برگزاری نشست‌ها یا همایش‌ها به صورت داوطلبانه همفکری کنند. این دعوت اصولاً از افراد و گروه‌هایی‌ست که اتفاقاً تندترین انتقادات را به این نهادهای رسمی وارد کرده‌اند.

پ- از «صاحبنظران» دعوت می‌شود تا درخصوص موضوعات داغ میدان‌های فکری و کنشگری نظیر حق بر شهر یا مسکن اجتماعی و امثالهم در جلسات هم‌اندیشی شرکت کنند که بعضاً یکی از افراد رده‌بالای نهادهای رسمی برگزار کرده است و جلسه به ریاست آن مسئول رده‌بالا برگزار می‌شود.

ت- از «صاحبنظران» دعوت می‌شود تا با رویکردی انتقادی حتی نسبت به خود آن نهاد دعوت‌کننده در مورد موضوعات روز سخنرانی داشته باشد.

سه- این رویکرد دو دستاورد مهم برای نهادهای رسمی در حوزه شهری دارد:

اول؛ این شناخت داوطلبانه و بی‌هزینه در اختیار نهادهای رسمی قرار می‌گیرد حال آن که پیش از این کسب این شناخت هزینه‌های بیشتری برایشان داشت. اگرچه مسئولان در ابتدا بسیار خود را آماده هر کاری نشان می‌دهند ولی پس از انجام بخشی از پروژه، زمانی که دیگر نیازی به این گروه‌ها احساس نکردند یا آن‌ها را مخالف با اهداف سیاسی خود دیدند، آن‌ها را خلع ید می‌کنند و مابقی پروژه را آن‌طور که خود می‌خواهند پیش می‌برند. نمونه آن را می‌توان در مسائلی مانند کودکان کار، دستفروشان و امثالهم پی گرفت.

دوم؛ این نهادها سرمایه‌های اجتماعی افراد و گروه‌های دغدغه‌مند را، که به دلیل وضعیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی توان و شرایط محدودی برای تبدیل شدن به نیرویی تأثیرگذار را دارند و بنابراین در میدان سیاسی به‌نوعی سرمایه‌های اجتماعی سرگردان ولی بالقوه هستند، به نفع خود یا حزب خود مصادره می‌کنند. بنابراین از منتقدترین افراد دعوت می‌کنند تا انتقادی‌ترین سخنان را در نشستی بزنند که خود این نهادها برگزار کرده‌اند تا در نهایت با قدرت رسانه، سرمایه اجتماعی فرد منتقد، به نفع آن نهاد یا حزب یا فرد در نهاد رسمی مصادره شود.

چهار- اما این کار داوطلبانه چه دستاوردی برای گروه‌ها و افراد فعال شهری خواهد داشت؟ به نظر من این همکاری داوطلبانه ریسک بسیار بالایی دارد. به عبارت بازاری مآبانه این همکاری داوطلبانه دستاوردهایش به هزینه‌هایش نمی‌چربد. به دو دلیل:

همچنین بخوانید:  «اما و اگر»های شورای جدید برای تحقیق و تفحص از شهرداری

اول؛ گروه‌های قابل همکاری در نهادهای رسمی غالباً خودشان امکان چانه‌زنی بسیار محدودی برای تغییر را دارند و خودشان هم به این موضوع آگاه هستند. بنابراین بیشتر از اینکه گروه‌های داوطلب بدانند چه دستاوردی به‌دست خواهند آورد یا بتوانند میوه‌ای از این همکاری بچینند این نهادها می‌دانند از دعوت به کار داوطلبانه چه هدفی را دنبال می‌کنند و از آن‌جا که به منابع متمرکز در قدرت دسترسی دارند میوه این همکاری را می‌چینند و در بزنگاهی حیاتی که این همکاری شاید بتواند کمکی به گروه‌های داوطلب بکند این درخت همکاری را از ریشه درمی‌آورند.

دوم؛ مشروعیت نهادهای دموکراتیک در مدیریت شهری جای بحث دارد. اگرچه در این نهادها افرادی هستند که به‌صورت فردی می‌توان همکاری‌هایی با آن‌ها داشت اما زمانی‌که با افراد فارغ از جایگاه نهادی آن‌ها همکاری صورت می‌گیرد دستاوردهای این همکاری بسیار متزلزل است و با یک جابه‌جایی در قدرت کلیه این دستاوردها فرومی‌پاشد و دوباره نقطه سر خط. چرا که در حقیقت به‌ظاهر دموکراتیک‌ترین نهادهای رسمی شهری ناتوان در برابر سازوکارهای عمیق در قدرت هستند.

پنج- پرسش اینجاست که وقتی در لایه‌های بیرون از نهادهای رسمی کار داوطلبانه آزادانه‌تر است و امکان خلق بدیل‌های همساز با زیست واقعی شهر را ورای محدودیت‌های نهادهای رسمی می‌دهد، چرا باید برای این نهادها (حتی نهادی به‌ظاهر دموکراتیک) کار داوطلبانه انجام داد؟

به‌طور کلی پیش‌بردن یک مسأله شهری توسط نهادهای رسمی با محدودیت‌های بسیاری همراه است چرا که این نهادهای رسمی هر کدام در گیرودار نیروهای متنوعی از قدرت هستند. اما کنش‌های مردمی‌تر از آن‌جا که کمتر در گیرودار نظام‌های قدرت هستند و منافع محلی ورای منافع حزبی یا سیاسی دنبال می‌شود (حداقل) امکان پرداختن به ایده‌های بدیل را دارد. همچنین این نهادهای رسمی خصوصاً در مسائل حساسی مانند کودکان کار یا دستفروشی که اساساً بازنمود تناقضات نظم برقرار شده دولتی‌ست یا در موضوعاتی مانند حق بر شهر و امثالهم نه توان تغییرات شگرف را دارند و نه منافع حزبی و سیاسی‌شان هم‌راستا با وضعیتی‌ست که بتوان این مسائل حساس را تعیین تکلیف کرد یا «حق بر شهر» را تحقق بخشید (که نمی‌دانم چگونه یک نهاد رسمی می‌تواند داعیه‌دار حق بر شهر باشد). بنابراین حداقل در ابتدای مسیر زمانی که از نهادی رسمی ادعای پیگیری مسأله‌ای در رسانه‌ها مطرح می‌شود می‌توان به آن مشکوک بود و از خود پرسید که آیا این همکاری می‌تواند وضعیت برابرتری را در تصمیم‌گیری یا تصمیم‌سازی کلان شهر به همراه آورد و بعد تصمیم گرفت.

به نظر من پرسش کانونی کار داوطلبانه در قالب کنشگری یا سمن‌ها می‌بایست این باشد که چگونه می‌توان نظام قطبی‌شده و انحصاری تولید فضای شهری را برابرتر کرد و امکانی به وجود آورد که بتوان آن را از حالت انحصاری خارج کرد. پاسخ به این پرسش، در عمل و در نظر، بعید می‌دانم از کار داوطلبانه با نهادهای رسمی بگذرد. این به معنای نفی یا نادیده‌انگاشتن نهادهای رسمی یا بهتر جلوه دادن هرگونه کار داوطلبانه خارج از نهادهای رسمی نیست بلکه به معنای لزوم تعیین نسبت با نهادهای رسمی در جهت برابرتر شدن فضای سیاست‌ورزی‌ست که نیازمند کار داوطلبانه پایین به بالاست نه کار داوطلبانه «پایین برای بالا».

 

 

This Post Has 0 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗