تنوع زبانی و عدالت اجتماعی
کتاب تنوع زبانی و عدالت اجتماعی به بررسی ابعاد زبانشناسانه نابرابری اقتصادی، فرهنگی و سیاسی میپردازد.
تنوع زبانی یکی از حقایق بنیادین هر زبان است: هیچوقت دو شخص متفاوت، به یک زبان یکسان صحبت نمیکنند. بهترین راه برای درک تنوع زبانی، بررسی لهجهها و گویشهای مختلف یک زبان است. به عنوان مثال زبان فارسی که در ایران استفاده میشود با فارسی افغانستان متفاوت است؛ اما راه دیگر برای فهم تنوع زبانی، بررسی زبانهای مختلف در دنیا است. زبانهای انگلیسی، چینی و سواحیلی آنچنان تفاوتهایی با هم دارند که هرگز برای گویشوران بومی یکدیگر قابل فهم نیستند. انسانها نمونۀ واقعی از گونههای جاندار چندزبانه هستند.
زبان جنبه مهمی از جایگاه اجتماعی ما است و نحوۀ استفاده ما از آن، خواه سخنگفتن، نوشتن و خواه شیوههای جدید تعامل، میتواند درهایی را به روی ما باز یا بسته کند. در حقیقت، این مسئله در زبانشناسی اجتماعی موضوع جدیدی نیست. بر کسی پوشیده نیست که گویشوران گونههای زبانی غیراستاندارد غالباً از فرصتهای برابر در جامعه محروم میشوند. با این حال، استنباط ما از ارتباط بین زبان و نابرابری در جوامعی که دارای تنوع زبانی بیبشتری هستند، از اوایل قرن ۲۱، چندان نظاممند نبوده است. لذا یکی از اهداف این کتاب پرکردن این خلاء است. همچنین تلاش شده شرح مختصری از پژوهشهای معاصر پیرامون تنوع زبانی و عدالت اجتماعی در این کتاب ارائه شود.
دومین هدف این کتاب بررسی مسئله تنوع زبانی در مباحث متأخر و معاصر در زمینۀ عدالت اجتماعی است. تعهد در عدالت اجتماعی عمدتاً بر ضعف و تبعیض جنسیتی، نژادی، قومیتی، گرایشهای جنسی، مذهبی و سن متمرکز است. زبان به ندرت مبنای تبعیض و تفکیک اشخاص، جوامع و یا ملتها قرار میگیرد. با این حال، اکر نحوۀ ارتباط بین تنوع زبانی و عدالت اجتماعی واقف نباشیم، یا حتی اگر نتوانیم تبیعضهای ناشی از زبان را بشناسیم، نمیتوانیم در مسیر ایجاد یک تغییر مثبت گام برداریم.
عدالت اجتماعی از دیرباز یک فضیلت شمرده شده و بقیه موضوعات را تحت تأثیر خود قرار داده است. افلاطون در کتاب «جمهوری» خود عدالت را مبنایی برای دیگر فضیلتها مطرح میکند؛ با این استدلال که با غلبه بر بیعدالتیهای نهادینه شده، میتوان در دیگر فضیلتهای اجتماعی و فردی پیشرفت کرد. تعریف عدالت اجتماعی که در این کتاب به کار گرفته شده است، براساس آراء نانسی فریزر، فیلسوف معاصر آمریکایی است که عدالت اجتماعی را در سه بعد مطرح میکند: ۱) باز توزیع منابع؛ ۲) بهرسمیت شناختن فرهنگ؛ ۳) بازنمایی سیاسی. لذا این کتاب سه پرسش اصلی را دنبال میکند: نخست، بررسی ارتباط بین تنوع زبانی و نابرابری اقتصادی؛ دوم، بررسی ارتباط بین تنوع زبانی و سلطه فرهنگی؛ سوم، بررسی ارتباط بین تنوع زبانی و نابرابری و تبعیض در مشارکت سیاسی.
کاوش پیرامون ضعف زبانی باید در دستور کار عدالت اجتماعی عصر حاضر باشد. همانگونه که پیشتر اشاره شد، نویسنده این موضوع را با تمرکز بر ابعاد زبانی و رابطه آن با نابرابری اقتصادی، سلطه فرهنگی و نبود مساوات در مشارکت سیاسی بررسی کرده است بدین منظور، نمونههای حقیقی از مطالعات موردی را که در حوزه بیعدالتی اجتماعی در تحقیق حاضر و یا رسانهها گزارش شدهاند، جهت بحث در این کتاب به کار بسته شده است.
این کتاب در فصل دوم با اشاره به حقایق زبانی در زندگی روزمره و با تأکید بر جهانشمول بودن موضوع تنوع زبانی آغاز میشود. با این حال، تنوع زبانی امری خنثی و معصومانه نیست بلکه غالباً با طبقهبندی زبانی توأم است. فصل این موضوع را میکاورد که تنوع زبانی چگونه تا این اندازه با مسائل اجتماعی عجین شده است و نیز فرآیند تابع شدن یک زبان خاص را واکاوی میکند. لذا فصلهای اول تا سوم مبانی فکری و شالودههای نظری ارتباط بین تنوع زبانی و عدالت اجتماعی را پیریزی میکنند. فصلهای بعدی کتاب ارتباط بین تنوع زبانی با نابرابری اجتماعی در زمینههای مختلف همچون محل کار و تحصیل و … بررسی میکند.
طبق اسناد سازمان ملل متحد، حوزههای اصلی که بیعدالتی اجتماعی در آنها باید جدیتر بررسی شده و بهبود یابد عبارتاند از حوزۀ کار و استخدام، تحصیلات، خدمات سلامت، امنیت اجتماعی و امنیت محیطی و مشارکت سیاسی و مدنی. فصلهای چهار تا شش هر کدام به طور جداگانه نقش تنوع زبانی در یکی از این حوزهها یعنی محل کار (فصل چهار)، تحصیلات (فصل پنجم) و مشارکت امنیت انسانی (فصل شش) را بررسی میکنند.
عدالت اجتماعی عموماً در چارچوب نظریه دولت ـ ملت مدرن درک شده است. در واقع، دولت ـ ملتها وظیقه صیانت از حقوق فردی و اجتماعی شهرمندان خود را دارند. در نتیجه، فصل چهار تا شش بر رابطه بین تنوع زبانی و عدالت اجتماعی در دولت ـ ملت مترکز شده است. عمده بحثها پیرامون دولت ـ ملتهایی است که تحت عنوان لیبرال ـ دموکراسی شکل گرفتهاند، زیرا شناخت تنوع و همراهی با آن، که محور اصلی ارتباط بین تنوع زبانی و عدالت اجتماعی است، جوهرۀ جوامعی است که بر مبنای لیبرال ـ دموکراسی شکل گرفتهاند.
هر چند امروزه عدالت اجتماعی در چارچوب دولت ـ ملت سازماندهی شده است اما «مسئلۀ عدالت اجتماعی یک بعد جهانشمول دارد که در آن انسانیت عامل مشترک محسوب میشود». محرومترین انسانها اغلب شهروندان دولت ـ ملتهایی هستند که کفایت لازم برای جبران بیعدالتی را ندارند. نابرابریها نهتنها در میان افراد و گروههای یک کشور بلکه در میان کشورها نیز وجود دارد. نابرابری در میان ملتهای ثرومتند واقع در نیمۀ شمالی جهان (کشورهای پیشرفته) و ملتهای فقر واقع در نیمه جنوبی جهان (کشورهای جهان سون و در حالتوسعه) یک بیعدالتی بنیادین است. مضاف بر این، نابرابری بین افراد و گروههای متعلق به یک کشور واحد نیز چالشهایی به همراه دارد؛ بنابریان، فصل هفتم به بررسی عدالت در بین کشورهای میپردازد و نقش تنوع زبانی در بیعدالتی جهانی را بررسی میکند. در حالی که بسیاری از تحلیلهای این کتاب ناظر بر نقش زبان در محرومیت، تبعیض و طردشدن افراد است. فصل پایانی کتاب به مزایا و محاست عدالت زبانی میپردازد.
برای مطالعه بخشی از کتاب فایل پیدیاف را ببینید.
مشخصات کتاب:
پدیدآور: اینگرید پیلر ناشر: نویسه پارسی تاریخ چاپ: ۱۳۹۸مترجم: سعید رضائی مکان چاپ: تهران تیراژ: ۳۰۰ نسخه تعداد صفحات: ۳۷۷
فهرست مطالب: یادداشت مترجم، یادداشت نویسنده بر ترجمه فارسی، فصل ۱: مقدمه، فصل ۲: تنوعزبانی و طبقهبندی زبانها، فصل ۳: تابعیت تنوع زبانی، فصل ۴: تنوع زبانی در محیط کار، فصل ۵: تنوع زبانی در محیط تحصیل، فصل ۶: تنوع زبانی و میزان مشارکت اجتماعی، فصل ۷: تنوع زبانی و عدالت جهانی، فصل ۸: عدالت زبانی