ترس از انفجار و بیکاری
به گفته رییس اتحادیه کارگران افغانستان ۹۳ درصد از مردم کمتر از دو دلار درآمد دارند و زیر خط فقر زندگی میکنند. معصومه جعفری در گفتوگو با چند کارگر ساکن کابل، گزارشی از تاثیر شیوع کرونا و انفجارها و انتحارها بر جامعه کارگری افغانستان نوشته است.
«در خانه خرج نیست. زمستان است. از خانه میآیم سرچوک و شام دست خالی برمیگردم. همه چشم بهراهند که یک لقمه نان ببرم. اگر ده روپیه هم پیدا کنم پول یک نان خشک میشود. وضعیت از هر لحاظ خوب نیست اما از بیکاری بیشتر از انفجار و انتحار میترسم.»
بومان افشار، در هوای سرد زمستان همراه دیگر کارگران روزها سر چوک شهرک امید سبز بر روی کتاره سنگی کنار خیابان مینشیند. او از ابزار کارگری یک بیل به همراه دارد و در قطار کارگران منتظر صاحبکاران رهگذری است تا بیایند و از میان آنها یکی را انتخاب کنند. او با ناراحتی میگوید هر روز از اول صبح سرچوک میآید و غروب دست خالی به خانه برمیگردد. او که از سرمای زیاد زانوانش درد دارد و توان خرید دارو و درمان را ندارد میگوید به علت بیکاری که یک سال گریبانگیر مردم شده است روزهای بدی را میگذراند. او پدر شش فرزند است.
کارگران روزمزد که در بهترین حالت، روزانه ۳۰۰ افغانی بهدست میآورند، در این روزهای زمستان حاضرند حتا برای صد افغانی کار کنند تا نانی برای اهل و عیال ببرند. بومان که بیشتر فرزندانش کودکاند، و بعضی از آنها به گفتهی خودش به علت سرمای بیش از حد زمستان سینه و بغل شدهاند میگوید سوختی برای گرمکردن ندارند و هیچ کس هم به دادشان نمیرسد. او به اطلاعات روز میگوید: «در این زمستان پول زغال و چوب نداریم. پیسهاش نیست. پلاستیک و کاغذ و بوتل نوشابه را جمع میکنم و آتش میکنم و اشغال میسوزانم. از جایی به ما کمک نمیشود. یک سیر گندم خراب میآید که دولتهای خارج کمک میکنند، وکیل صاحبها میخورند.»
با این همه آرزوی او صلح و آرامی در کشور است و باور دارد که اگر انفجار و انتحار کم شود وضعیت زندگی مردم نیز خوب خواهد شد.
دست خالی؛ رُخ زرد
یحیا ۳۱ ساله و متولد میدان وردک است. او که سالهاست در کابل سکونت دارد و با زن و چهار فرزندش در یک خانهی کرایهای زندگی میکند میگوید در زمستان توانایی پرداخت کرایه خانه را ندارد و در بهار اگر کاری پیدا کند همه را یکجا با صاحبخانه تسویه میکند. او از ۱۲ سالگی کارگری کرده و هیچ پیشهی دیگری نداشته است. او در گفتگو با روزنامه اطلاعات روز میگوید یک بار تصمیم به تغییر شغل گرفته است و با خرید کراچی و ترازو و میوه تصمیم به فروش میوه گرفته بود اما بارها با ممانعت دکانداران و شهرداری روبهرو شده و از آن کار نیز منصرف شده و به سر گذر برگشته است.
او با شکایت از صاحبکارانی که کارگران را از سر چوک میبرند میگوید وضعیت بیکاری یک طرف اما برخی صاحبکاران با بیانصافی تمام وقتی میبینند که کارگران زیادی چشم به راه هستند تا حداقل برای ساعتی کار کنند به آنها پیشنهاد ۵۰ افغانی دستمزد را میکنند که واقعا ظالمانه است: «بسیار بیانصافاند. بیکاری است و صاحب کاران پیشنهاد ۵۰ افغانی دستمزد را میدهند. یک روز تا ساعت ۶ شام کار کردم ۲۰۰ افغانی دادند. میگویند اگر با این پول کار میکنی کار کن، نمیکنی کارگر زیاد است.»
یحیا که برای یافتن کار بارها تصمیم به مهاجرت گرفته اما مشکلات و هزینههای آن مانع شده است، میگوید رنجی که مردم از بیکاری و ناامنی میبرند با هم برابر است اما بهنظر او بیکاری تأثیر بدتری بر روان قشر کارگر میگذارد: «در خانه همه چیز نیاز است. روزی که پیسه نداشته باشم شب اگر دست خالی به خانه بروم، آدم خجالت است. روی اعصابم تأثیر میکند، شب تا صبح بیدار میمانم. حالا هفتهای یک بار هم کار نمیشود اما روزی که با پیسه بروم، رویسرخ میروم.»
او که با سختی، زمستان هر سال را میگذراند از ابتدای سال کیسههای خالی را از سر کار جمع کرده و آنها را بهعنوان سوخت در گوشهای از خانه نگه میدارد « در زمستان دو بوجی زغال گرفتهام و از ابتدای سال بوجیهای خالی را از سر کار جمع میکنم و آمادگی میگیرم. خانه گرم نمیشود اما بچهها را بازی میدهم که بخاری داغ است.»
رنج مضاعف
فقر، بیکاری، ناامنی و مشکلات زندگی افغانهای زیادی را به ستوه آورده است. چه بسا اگر کارگر باشند چرا که آنها با وضعیت جوی و با رخصتیهای فصلی چندین برابر دیگران متحمل رنج میشوند. علیداد از ساکنان ولایت غور که بنا به بیماری همسرش دو سال است در کابل مسکن گزیده است؛ علاوه بر همهی این موضوعات به دلیل تومور مغزی همسرش بدهکار شده و در این فصل سرد سال که کاری وجود ندارد، همردیف کارگران روزمزد منتظر نشسته است تا بلکه از طریق انجام کاری هرچند اندک پولی بدست آورد.
او که توانایی خرید سوخت ندارد، برای گرم کردن خانهاش از پوست بادام استفاده میکند. « از صبح تا شام بیکار هستیم، پول نداریم سوخت بخریم. پوست بادام میسوزانیم، پوستش از ما هست و مغزش از آنها، از سرای میآوریم میشکنیم.»
علیداد که از وضعیت زندگیاش در کابل ناراضی است میگوید اگر در ولایتش زمین کشاورزی میداشت هرگز زادگاهش را ترک نمیکرد. او که گاهی با کراچی دستیاش کار میکند میگوید روزهایی که دست خالی خانه میرود همسر و فرزندانش جگرخون میشوند و این برایش رنج بزرگی است. علی داد با اشاره به سوء استفاده از کار برخی صاحبکاران میگوید در گذشته نیز کارگران وضعیت خوبی نداشتند اما بحران کرونا سبب شد تا آنها وضعیت بدتری را تجربه کنند؛ دراین میان صاحبکاران پول کمتری به کارگران میدهند و حتی در برخی موارد پس از اتمام کار دستمزدشان را پرداخت نمیکنند.
علیداد میگوید: « صاحبکاران بیرحم شدهاند اگر کار باشد بعضیها ۳۰۰ افغانی میدهند اما برخی پول هم نمیدهند. در لیسهی حبیبیه از صبح تا ساعت ۵ کا ر کردم و صاحب کار پول نداد. هیچ کس دوست ندارد صبح تا شام سر چوک بنشیند و دست خالی برود خانه.»
او که به دلایلی چون بیکاری و هزینههای زندگی از دکانداران محل نیز بدهکار شده میگوید برای درمان همسرش از دو تن از اقاربش، نزدیک به ۷۰ هزار افغانی پول قرض گرفته و هر از گاهی از سوی آنها تهدید میشود «زنگ میزنند از منطقه، از یکی ۳۰ هزار و از یکی ۴۰ هزار بدهکارم. حتی مرا تهدید کرد که تو را به زندان میاندازم. من گفتم بیا زندانی کن وقتی کار و بار نباشد من از کجا کنم؟ چه کار کنم؟»
امیرداد، ۶۰ ساله از جوانی تاکنون کار شاقه کرده است اما به گفتهی خودش حالا پیر شده و توانایی کار ندارد و صاحبکارها نیز او را برای کارگری نمیبرند. میگوید شب گذشته هوا بسیار سرد بود و او و خانواده هشتنفرهاش چیزی برای گرمکردن خانه نداشتند: «سوخت نداریم، چپلک کهنه میبریم میسوزانیم. روز خود را با همین چیزها میگذرانیم. دیشب هوا بسیار سرد بود، پلاستیک و بوت سوزاندیم. لحاف کهنه روی خود میاندازیم خود را گرم کنیم. »
تنها امیرداد نیست که از پلاستیک و سرپایی و چرخ موتر بهعنوان سوخت استفاده میکنند؛ فیضمحمد و محرابعلی نیز همین مشکل را دارند. فیض محمد نیز که سالمند است و یک خانواده ده نفره دارد میگوید تمامی فرزندانش مکتب میروند و او با هر فقر و ناداری که دامنگیرشان شده جلوی تحصیل آنها را نگرفته است. او میگویدزندگی سخت میگذرد و از تمامی دکاندارهای محلهشان بدهکار است. او گفت « از دکانداران تا الان ۶۰ هزار افغانی قرض گرفتهام، از ۲۰ تا ۳۰ هزار از دکانداران خرید کردهام آنها میدانند که من آدم درستی هستم و پولشان را میدهم. پسرم ۱۷ ساله است و در ایران کار میکند و گاهی برایم پول ناچیزی روان میکند.»
محراب علی نیز صاحب چهار فرزند است و سپیدی محاسنش بیانگر سن و سالش میباشد. او میگوید در کل سال فقط یک ماه کار کرده است و حالا در این روزهای سرد زمستان از کاغذ، پلاستیک و کارتن برای آتش کردن استفاده میکند. اگرچه در یک خانه چوکیدار است و از پرداخت کرایه معاف است اما از پس هزینههای برق و آب بر نمیآید. او با شِکوه از روزگار سخت میگوید: « بل برق ۲۷۷۰ روپیه آمده است و بل آب هم آمده ۲۲۶۰ روپیه، تا حالا تحویل ندادهام. یک روپیه خدا ندارم از کجا کنم؟»
کارگران فصلی و بیتوجهی مسئولان
محمدمعروف قادری، رییس اتحادیهی کارگران در گفتوگوی با روزنامه اطلاعات روز میگوید شمار زیادی از مردم زیر خطر فقر زندگی میکنند اما کارگران موسمی وضعیت بدتری دارند؛ در فصلی از سال کار میکنند و در فصلی دیگر بیکار هستند.
آقای قادری میگوید در سایر کشورهای دنیا بیمههای بیکاری وجود دارد و دولت بهعنوان مسئول معاش مستمر به آنها پرداخت میکند اما در افغانستان چنین چیزی وجود ندارد. آقای قادری میافزاید جنگهای طولانی و شدت جنگها در برخی مناطق موجب فرار سرمایه از کشور شده است. علاوه بر این شیوع کرونا نیز بر میزان بیکاری افزوده است. آقای قادری میگوید براساس آمار ملل متحد ۹۳ درصد از مردم کمتر از دو دالر درآمد دارند و زیر خط فقر زندگی میکنند.
رییس اتحادیهی کارگران میگوید شمار متقاضیان کار بسیار زیاد است، بنابراین سوءاستفاده از نیروی کار نیز بیشتر میشود. او برای برونرفت از این وضعیت پیشنهاد میکند دولت باید با سکتورهای خصوصی هماهنگ شده و شغل ایجاد کند. همچنین برای جلوگیری از سوءاستفادهی کارفرمایان حداقل معاش تعیین شود و دولت رقمی را برای کارگران بنا به مهارتشان مشخص کند تا در حق آنها اجحاف نشود و در صورت تخلف کارفرمایان چه از بخشهای دولتی و چه خصوصی به مراجع قضایی معرفی شوند تا از مجبوریت این قشر از جامعه سوءاستفاده نشود.