خانههای زیر آب، روایتی از خشم رودخانه کابل
همزمان که شهرهای ایران در یک ماه گذشته درگیر سیل و تبعات آن بودهاند، در افغانستان نیز سیل جاری شده بود. این گزارش، روایتی از سیل در کابل، پایتخت افغانستان است.
همزمان با صدای موجهای بلند رودخانه، صدای آهنین بیلها نیز از کنارههای آن بلند میشود. هیاهویی بلند گرفته است و هر کسی، در گوشهای مصروف کندن قسمتی از کنارههای رودخانه است. آب از این مسیر میآید، کمکم خودش را نزدیک به دیوار میکند، رودخانه موج میزند و آب سرعت میگیرد، بیلی همزمان با چند «بوجی» گِل، تلاش میکند آب را ایستاد کند و آب پیش میرود.
سردارمحمد، مردی که بیش از ۵۰ سال دارد. از آخرینباری که پا بر خانهاش در قلعهی واحد و حوزهی پنج کابل و سر بر بالش راحتش گذاشت، سه روز میگذرد. در یک صبح بارانی، هنگامی که صدای موجها در تمام محله پیچیده است، خانوادهاش را صدا میکند و میگوید: «بخیزید برویم. خانه را آب میبرَد.» به خانهی یکی از آشنایان میروند و خود را از بلای سیل، نجات میدهند. سردارمحمد، به محض اینکه مطمین میشود خانوادهاش در جای امن است، برمیگردد به خانه. نه، کدام خانهای؟ خانه در محاصرهی آب و آغوش رودخانه است.
موج یکم
صدای امواج بلند است، باران تندی نیز میبارد. آنقدر که کسی صدایی را در دورترها نمیشنود. صداها بلند میشوند و موج میبلعدشان. سردارمحمد، چند متر دورتر از خانهاش به تماشا نشسته است. خانه از آدمیزاد خالی است، اما پر از مشتی خاطرات، لبخندها، گریهها، عکسهای یادگاری و رنگآمیزیهای زیبا. رودخانه خشمگین است و چنان دیوانهای لخت در خیابان، از بسترش بیرون زده است. به سنگهای تهداب میکوبد، به دیوارهای آبی خانهی سردارمحمد. آستینهایش را بلند میزند و تلاش میکند که خانهاش را نگه دارد. چند بوجی گل، از اینسو و آنسو دستوپا میکند. در همین هنگام، صدایی سهمگین، از سمت خانه به گوشهایش میرسد. سرش را بلند میکند، دیوار آبیرنگی که در کنار آن نهالی کوچک نیز قد برافراشته است، در یک ثانیه فرو میریزد. نمای خانه، از کنار رودخانه و سمت کوچه نمایان میشود، چنان زنی که به یکباره چادر صورتش برافتد. دروازهی اتاقها نمایان میشوند و پردههایی که باد بیرون میزندشان.
موج دوم
سردارمحمد، اکنون خانهاش را به درستی میتواند ببیند. صُفهای را در که آن مینشست. پنجرههایی را که رنگآمیزی شدهاند و گلدانهایی در کنارشان گذاشته شده است. اکنون تنها او نه، جمعیتی که همه بیلی در دست دارند و در کنار رودخانه اینسو و آنسو میروند، میتوانند تمام خانه را برانداز کنند. اما چشمهای هر کس به در و دیواری است، به در و دیواری که از آن صدای آدمیزاد بیرون نمیشود، اما خانهای هست و خاطرهای.
سردارمحمد، از دورها به خانهاش چشم و گوش دوخته است، همانطور برای نجات، تلاش و تقلا میکند. با موج دیگر، صدا سهمگینتر بلند میشود، نگاه میکند و میبیند که سقف نخستین اتاق، چگونه بر کف آن مینشیند. پردهها زیر گل میشوند، الماری و ظرف، قابهای عکس و قالین گلدار.
موج سوم
با بوجی گل و بیل در دستش، نشسته است که ببینید رودخانه با خانهاش دیگر چهکار خواهد کرد. دیگر میداند که کمکم، صدای دیگری خواهد شنید و آهنگادرهای اتاق سوم، سر به هوا خواهند شد. در همان لحظه، اتاقی که زیباتر از دیگر اتاقها است، در پیشگاه موجهای رودخانه سر به تعظیم میگذارد. سردارمحمد نگاه میکند.
وقتی از فروریختن سومین اتاق میگوید، همزمان از کارش میگوید و اینکه به خشتخشت این خانه را چقدر به سختی گذاشته است. در یکی از مؤسسات شخصی کار میکند و حقوق ماهانهاش، به دشواری میتواند بام خانوادهاش را شام کند.
موج چهارم: انگار در کنارهی ساحل نشسته است
یک روز پس از سیلهای شدید است. در کنار رودخانه، تنها و تنها تبعات باقیمانده از سیل دیده میشود. خانههای خالی و ویران، پنجرههای شکسته و درهایی که کارآیی ندارند. از میان «گِلولای» و خسوخاشاک میگذرم و تصویری توجهم را جلب میکند: گویی که در کنارهی ساحل نشسته است. مردی که حدود ۵۰ سال دارد، ریش کمپشت و موهای کوتاه. از زانو بالاتر، دو پایش نیست. در وسط حویلیای نشسته است، در کنار بخشی از آن که به نظر میرسد پیش از سیل، سبزهزاری کوچک بوده است. اگر شاخههای درختان تاک و بادام جلو چشم را نگیرد، از هر سو معلوم میشود. خانهی او، در همسایهگی با رودخانه است. دیوار سمت رودخانه و سمت راستی، بر زمین نشسته است. نذیر، «کریدتکارت» میفروشد و مصارف خانوادهاش را از این رهگذر فراهم میسازد. وی میگوید، وقتی که آب بیشتر شد، همهی خانوادهاش را از خانه کشید و به خانهی یکی از دوستان رساند. نذیر میافزاید که میخواست اموالشان را نیز انتقال بدهد، اما هیچ موتری حاضر به آمدن تا کنارههای رودخانه نشد.
از میان خشتهای آوار شده، مرد دیگری را میبینم که در خانهاش که در کنار رودخانه موقعیت دارد، با چند کارگر کار میکند. بیش از ۴۰ سال و شغل کارگری دارد. میگوید که پنج اتاق خانهاش، اثر سیلابهای در روز دوشنبهی این هفته ویران شده است. فدامحمد، ویرانیهای خانهاش را نشانم میدهد و میگوید که کمازکم، باید ۶۰۰ هزار افغانی مصرف کند تا خانه را از سر آباد بسازد.
در قلعهی واحد، چندین خانه، از اثر سیلابهای اخیر ویران و تخریب شده است. مردم خانوادههایشان را به خانههای دیگر انتقال دادهاند و شماری از خانهها، زیر آب و خس و خاشاک شده است. در کنار این، بسیاری راههای ورود به این خانهها بسته شده و صاحبان آن، به دشواری میتوانند به خانههایشان وارد شوند. باشندهگان این محل میگویند که در سه شب گذشته، تا نزدیکهای صبح نخوابیدهاند و در هراس ویرانشدن خانههایشان به سر بردهاند.
بیش از ۱۲۰ خانه در کابل تخریب شده است
سیلهای چند روز اخیر در کابل، تلفات جانی و مالی در پی داشت. مسوولان وزارت دولت در امور رسیدهگی به حوادث طبیعی میگویند که در چند روز اخیر، حدود ۱۲۰ خانه در کابل تخریب شده و یک تن نیز جان باخته است. حشمتخان بهادری، معاون سخنگوی وزارت دولت در امور رسیدهگی به حوادث طبیعی، میگوید که از این میان، ۵۷ خانه به صورت کلی ویران شده است. این خانهها در حوزههای پنج، هفت، ۱۳ و ۱۶ موقعیت دارد.
بر اساس معلومات وزارت دولت در امور رسیدهگی به حوادث، در چند روز گذشته در ۱۵ ولایت سیلاب سرازیر شده است. مسوولان این وزارت گفتهاند که بارشهای شدید، احتمالاً تا اواخر ماه جاری میلادی ادامه خواهد داشت.
با این حال، ارگ ریاست جمهوری نیز، ناوقت روز سهشنبه بیستوهفتم حمل، با نشر خبرنامهای اعلام کرد که رییس جمهور، در راستای کمک به آسیبدیدهگان از سیلابهای اخیر، «هدایات لازم» داده است. رییس جمهور غنی، گفته است که یک پلان عاجل برای مدیریت آبهای کابل ضرورت است و همهی ادارات مربوطه در همآهنگی روی این پلان کار کنند تا در شش ماه، تغییر محسوس در دریای کابل بهوجود آید.