در سال ۲۰۱۸، ثروت ۲۶ نفر برابر با مجموع داراییهای نصف فقیرتر جمعیت دنیا بود
در سال ۲۰۱۸، ثروت ۲۶ نفر برابر با مجموع داراییهای نصف فقیرتر جمعیت دنیا (معادل ۳.۸ میلیارد نفر) بود. جف بیزوس، بیل گیتس، وارِن بافِت، برنار آرنو، مارک زوکربرگ، آمانسیو اورتگا، کارلوس اسلیم، چارلز کوک، دیوید کوک، لُری الیسون، مایکل بلومبرگ، لَری پیج، سرگی برینَ، جیم والتون، اس.رابسون والتون، آلیس والتون، ما هواتنگ، فرانسواز بتانکور میرز، موکش آمبانی، جک ما، شلدون ادلسون، استیو بالمر، لی کا-شینگ، شو جیاین، لی شا-کی، وانگ جیانلین = نصف جمعیت دنیا.
دو روز مانده به بازگشایی مجمع جهانی اقتصاد در داووس، آکسفام گزارش سالانه خود را در مورد وضعیت نابرابریها منتشر کرد، گزارشی که با تشریح وضعیت، انگشت اتهام را به سمت سیستم مالیاتی نامتوازن و ناعادلانه نشانه میگیرد.
آکسفام در گزارشی با عنوان «خدمات عمومی یا ثروتهای خصوصی؟» به سیستم مالیاتی ناعادلانهای که از چند دهه قبل با سنگینکردن سهم خانوارها و بهطور موازی، با کاهش سهم شرکتها و ثروتمندترینها، از انجام تکلیفش مبنی بر بازتوزیع سر باز میزند، اشاره کرده و مسئولیتهای دولتها و سایر گردانندگان شرکتهای چندملیتی را به آنها گوشزد میکند.
گزارش پُر است از اعدادی که یکی از یکی حیرتآورتر هستند. هرکدام از آنها یادآوری میکند که نابرابریها در همهی مقیاسها خود را نشان میدهند. در وهلهی اول میان دولتها. درآمد سرانه در کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعۀ اقتصادی پنجاه و دو برابر کشورهای با درآمد ضعیف است. در وهلهی دوم میان اشخاص، که معمولا با نابرابریهای دیگری همپوشانی دارد. در آمریکا، یک مرد سفیدپوست بهطور متوسط صاحب میراثی صد برابر با ارزشتر از یک زن اسپانیاییتبار است. بعضی از این عدم توازنها آنچنان چشمگیر هستند که بهنظر نمیرسد دیگر هیچ مقیاسی بتواند آنها را اندازه بگیرد. برای مثال تنها یک درصد ثروت جف بیزوس، مدیرعامل آمازون و ثروتمندترین مرد جهان، نزدیک به بودجهی سلامت کشور اتیوپی و صد و پنج میلیون نفر جمعیت آن است.
مرگ و میر زودهنگام
هرچقدر هم که این نابرابریها انتزاعی یا سرگیجهآور بهنظر برسند، باز هم چیزی به جز اعداد و ارقام نیستند. این نابرابریها بر روی زندگی میلیونها نفر سنگینی میکند. گاهی حتی میکُشند. در نپال، به دلیل کمبود خدمات عمومی واقعی در حوزهی بهداشت، احتمال مرگ قبل از پنج سالگی کودک یک خانوادهی فقیر نسبت به کودک یک خانوادهی مرفه، سه برابر بیشتر است. آیا این مشکل یک کشور در حال توسعه است؟ گزارش اینگونه پاسخ میدهد: «در آمریکا، احتمال مرگ یک کودک سیاهپوست قبل از یک سالگیاش دو برابر بیشتر از یک کودک سفیدپوست است. کودکان سیاهپوست در آمریکا بیشتر در خطر مرگ قبل از اولین سالگرد تولدشان قرار دارند تا کودکان لیبیایی.»
نابرابریها در همهی مقیاسها خود را نشان میدهند. در وهلهی اول میان دولتها. درآمد سرانه در کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعۀ اقتصادی پنجاه و دو برابر کشورهای با درآمد ضعیف است. در وهلهی دوم میان اشخاص، که معمولا با نابرابریهای دیگری همپوشانی دارد.
تمرکز ثروت در دستان عدهای معدود که از سال ۲۰۰۹ شروع به افزایش کرد، پارسال نیز روند رو به رشد خود را ادامه داد. اکنون بیست و شش نفر مالک میزان ثروتی هستند که برابر است با کلِ داراییِ نصف فقیرترین بخش جمعیت دنیا، یعنی سه میلیارد و هشتصد میلیون نفر. آن عدۀ معدود در سال ۲۰۱۷ چهل و سه نفر بودند. ثروت میلیاردرها در سال ۲۰۱۸ نهصد میلیارد دلار افزایش یافته است، معادل دو و نیم میلیارد دلار در روز. اغنایی که هزینهاش را فقیرترینها دادهاند. سرعت کاهش فقر از سال ۲۰۱۳ کاهش یافته، و فقر مطلق در آفریقای زیرصحرایی (مناطق جنوب صحرای بزرگ آفریقا) حتی تشدید هم شده است.
انتخابهای سیاسی
آکسفام اتمام حجت میکند که «این نابرابریها نه حاکی از سرنوشت بلکه حاصل انتخابهای سیاسی هستند.» یک سیستم تصاعدی مالیاتی برای تامین مالی خدمات عمومی جهانی و رایگان کاملا قادر خواهد بود شکاف میان داراییها (ثروتها) و اثرات آن را کاهش دهد. گزارش یادآور میشود که «در دههی اول قرن بیست و یکم، به لطف دولتهایی که مالیات ثروتمندترینها را افزایش دادند، حداقل حقوق را بالا بردند و در حوزههای سلامت و آموزش سرمایهگذاری کردند، نابرابری درآمدها در آمریکای لاتین عقبگردی شگفتانگیز داشت.» سسیل دوفلو، مدیر بخش فرانسهی آکسفام توضیح میدهد:«دانمارک کشوری است که با مخارج اجتماعی، سیستم تصاعدی مالیات و قانون کاری محافظتکننده، بیشتر از سایر کشورها در جهت کاهش نابرابریها گام برداشته است.» با این حال، خدمات همگانی و باکیفیت منحصر به کشورهای ثروتمند نیست. از سال ۲۰۰۲، تایلند یک سیستم سلامت عمومی را بکار گرفته است که نه تنها همه را منتفع میکند بلکه بهطور ویژه به کمک فقیرترینها میآید و دسترسی به مراقبتها را برای آنها فراهم آورده و از نابرابریها میکاهد.
گزارش یادآور میشود که «در دههی اول قرن بیست و یکم، به لطف دولتهایی که مالیات ثروتمندترینها را افزایش دادند، حداقل حقوق را بالا بردند و در حوزههای سلامت و آموزش سرمایهگذاری کردند، نابرابری درآمدها در آمریکای لاتین عقبگردی شگفتانگیز داشت.»
سسیل دوفلو ادامه میدهد «آموزش عمومی ضروری است. اولین گام است، اجازه میدهد یک جامعهی مدنی بهوجود بیاید که در گام بعدی خواستار حقوق دیگری میشود، مثل حق سلامت.» هزینههایی که خرج آموزش و سلامت عمومی میشوند، اثربخشترین هزینهها برای کاهش نابرابریها و فقر هستند. دوفلو تاکید میکند «وجود مدارس یا بیمارستانهای دولتی کافی نیست، باید آنها را در دسترس نیز قرار داد.» به همین منوال، دسترسی به آب از طریق اتصال به شبکهی تامین آب همه را منتفع خواهد کرد، اما بهطور ویژه به سود زنان خواهد بود، کسانی که بار بیگاریهای مربوط به انتقال آب بر دوش آنهاست. با خلاص شدن از این ساعات کار بدون دستمزد، دخترها وقت رفتن به مدرسه را پیدا میکنند و مادرانشان فرصت پرداختن به کارهای دیگری که میتواند برایشان درآمدی به همراه داشته باشد.
بعد از طرح مسئله اثربخشی خدمات عمومی در کاهش نابرابریها، مسئله تامین مالی آنها مطرح میشود. گزارش یادآوری میکند که «حداقل نرخهای مالیات بر درآمد، ارث و شرکتها در بسیاری از کشورهای ثروتمند کم شده است. اگر این روند معکوس بود، بیشتر دولتها منابع کافی برای تامین خدمات همگانی را در اختیار میداشتند.» برای مثال در آمریکا، حداقل نرخ مالیات بر درآمد افراد خاص در سال ۱۹۸۰، هفتاد درصد بود، در حالیکه امروز تنها سی و هفت درصد است.
مالیات بر سرمایه و مالیات بر مصرف
ثروتمندترینها از این کاهش تعمیم یافتۀ مالیات بهرمند شدهاند. طبق گزارش، «بهطور متوسط تنها چهار سنت از هر دلار درآمد مالیاتی از مالیات بر سرمایه تامین میشود.» سسیل دوفلو میگوید «استدلالی که همیشه در مخالفت با افزایش مالیات ثروتمندترینها بیان میشود خطر زیاد شدن فرار مالیاتی است. این فریبی بیش نیست. درآمدهای حاصل از مالیات بر سرمایه از زمان ابداعش مدام رو به افزایش بوده است. مالیاتهای بالا قطعا منجر به فرار مالیاتی میشوند اما مهمتر از آن، افزایش درآمدهای مالیاتی را در پی خواهند داشت. آنهایی که بهخاطر فرار از مالیات کشورشان را ترک میکنند تنها دو دهم درصد از مشمولین مالیات بر سرمایه هستند.»
مالیاتهای بالا قطعا منجر به فرار مالیاتی میشوند اما مهمتر از آن، افزایش درآمدهای مالیاتی را در پی خواهند داشت. آنهایی که بهخاطر فرار از مالیات کشورشان را ترک میکنند تنها دو دهم درصد از مشمولین مالیات بر سرمایه هستند.
نحوهی امروزی توزیع مالیاتها فقط ثروتمندان را معاف نمیکند. بلکه فقرا را نیز جریمه میکند. طبق گزارش آکسفام «از زمان بحران ۲۰۰۸، وزن سیستم مالیاتی از شرکتها به خانوارها منتقل شده، افزایش خالص درآمد مالیاتی به مالیات بر حقوق و مالیات بر مصرف مثل مالیات بر ارزش افزوده برمیگردد.» این مالیاتهای بر مصرف که برای همه یکسان است، نابرابریها را تشدید میکند؛ چرا که بار آن بر روی بودجهی آنها که کمتر ثروتمند هستند، بیشتر سنگینی میکند. اگر مالیاتهای مختلف را با هم ترکیب کنیم، در بعضی از کشورها مثل انگلستان به عدمتوازنهایی مانند این میرسیم که ده درصد از فقیرترینها بهطور متناسب بیشتر از ده درصد از ثروتمندترینها مالیات میپردازند. سومین ثروتمند دنیا، میلیاردر آمریکایی وارِن بافِت، خودش اذعان کرده که نرخ مالیات او از منشیاش کمتر است. این واقعیتی است که عرصه را برای مانور در اختیار دولتهایی قرار میدهد که مصمم باشند علیه نابرابری اقدام کنند.
منبع: