واقعیت اجتماعی و بازی در زمین دولت
روز ۳۰ شهریور خبرگزاری فارس به نقل از «یک منبع آگاه در دولت» خبر از دیدار جمعی از جامعهشناسان و محققین اجتماعی با رئیسجمهوری را داد. به گفته این منبع آگاه «قرار است این جامعهشناسان که برخی از آنان نام آشنا هستند و برخی نیز در این حوزه صاحب اقدامات مفیدی بودهاند با دولت ادامه همکاری دهند».
جلسه مذکور در نهایت سهشنبه یکم مهر با مدیریت «علی ربیعی» و با حضور رئیسجمهوری و جمعی از جامعهشناسان برگزار شد و هریک به ارائه دیدگاههای خود درباره وضعیت اجتماعی نابسامان این روزهای ایران پرداختند و شروع به نسخه پیچیدن برای دولت کردند تا بتواند بهگونهای بر این وضعیت نابسامان اجتماعی فائق آید. جامعهشناسی ایران که این روزها خود در باتلاق بیعملی و ناتوانی در فهم دقیق واقعیت اجتماعی به سر میبرد، حالا باید در مقام یک آموزگار همهچیزدان راه نجات دولت را از بنبست(هایی) که درونشگیر افتاده است نشان دهد.
در آغاز جلسه، رئیسجمهور چند سؤال از جامعهشناسان میپرسد که مهمترین و شاید سادهترین سوالی که مطرح میکند این است: «واقعیت اجتماعی چیست؟» یک دانشجوی علوم اجتماعی از ترم اول دانشگاه تا پایان تحصیلات تکمیلی به نحوی با این سوال درگیر است. برخی با فهم نظری خود که از کلاسهای درس و لابلای کتابها به دست آوردهاند به سراغ واقعیت اجتماعی میروند و برخی دیگر واقعیت اجتماعی را به فهم نظری خود گره میزنند؛ یعنی نظریه را در خدمت فهم واقعیت اجتماعی بکار میبرند. گروه اول واقعیتهای اجتماعی را به هر شکل ممکن قیچی میزنند تا در دستگاه نظری خود جا دهند اما گروه دوم در مقابل میکوشند واقعیتهای اجتماعی را در چهارچوب نظریه زندانی و اصطلاحاً قربانی نکنند، برای گروه اول نظریه چیزی جز چهارچوب ذهنی نیست و برای گروه دوم نظریه تنها یک چشمانداز است که فهم ما از واقعیت اجتماعی را سروسامان میبخشد.
علوم اجتماعی و به ویژه جامعهشناسی و حاملان این روزهای آن، بیشتر همان گروه اول هستند که واقعیتهای اجتماعی جامعه را قربانی نظریهزدگی خود میکنند، آنجا که نعمتالله فاضلی با صراحت میگوید مشکل جامعه ایران نه اقتصاد، که جامعه و فرهنگ است یا خانیکی دم از گفتوگوهای اجتماعی میزند یا محمد فاضلی که نه تنها فهم دقیقی از دولت مدرن ایران و نحوه عملکرد آن در وضعیت فعلی ندارد، از ویژگیهای دولتهای مدرن که در انبوه کتابهای دم دستی علوم اجتماعی آمده است، صحبت میکند. البته حاضران دیگری در مقام نمایندگان علوم اجتماعی ایران در جلسه حضور دارند که از فساد اقتصادی یا نابرابریهای اجتماعی و شکاف میان دولت-ملت و… صحبت میکنند، اما همه این صحبتها تنها مقدمهای هستند برای یک نتیجهگیری تقریباً واحد که از زبان حاملان علوم اجتماعی در این جلسه شنیده شد: «ما اصحاب علوم اجتماعی را برای سیاستگذاری اجتماعی دولت به خدمت بگیرید». تهیه لیست آسیبهای اجتماعی و شروع نسخهپیچی برای حل آنها، تمام کارکرد علوم اجتماعی ایران در چند دهه اخیر است. فارغ از اینکه حتی در این کار هم ناتوان است و مهر تائید آن وضعیت فعلی امروز ایران است، علوم اجتماعی و جامعهشناسی را تنها به ابزار فهم آسیبهای اجتماعی تقلیل میدهد که دولت باید برای ادامه بقای خود حل این آسیبهای اجتماعی را در دستور کار خود قرار دهد.
در این وضعیت جامعهشناس به جای درگیری با واقعیتهای اجتماعی، بررسی تغییر و تحولات تاریخی و فهم دقیق سازوکارهای موجود آن که چهطور در همنشینی با یکدیگر به وضعیت امروز دامن زدهاند، به روشنفکر ارگانیک دولت تبدیل میشود که باید کشتی دولت را از سیل نابسامانیهای اجتماعی نجات دهد. در این جلسه «مردم» نه برای «مردم» و تاکید بر کنشگری و عاملیت هریک از آنها، بلکه مردم تنها ابژه سیاستگذاری دولت در نظر گرفته میشوند که باید «خردمندانه» کنترل شوند. بیخود نیست که یوسف اباذری نیز چند وقت پیش دولت را نهیب میزد که چرا خردمندانه «حکومت» نمیکند؛ یعنی به زبان ساده چرا خردمندانه دست به عمل نمیزند، دولت باید در مواجهه با مردم «ملت» خردمندانه عمل کند. تاکید بر خردمندانه عمل کردن دولت بیهیچ شکی با سیاستگذاریهای اجتماعی از بالا برای اداره و مدیریت مردم «در پایین» نسبتی دارد و حالا جامعهشناس به جای درگیری با واقعیت اجتماعی به دنبال اثرگذاری در تدوین سیاستگذاریهای اجتماعی دولت است تا دولت را به سمت خردمندانه عمل کردن بیشتر هدایت کند.
تلاش این حاملان علوم اجتماعی که سالهاست صندلیهای دانشکدههای علوم اجتماعی را به ملک مایملک خود تبدیل کردهاند برای همراهی با دولت با «جامعه جامعه» گفتن آنها در تضاد آشکار قرار دارد، جامعهشناسی که به دنبال بازی در زمین حاکمیت است و تلاش میکند به دولت «برنامه» دهد تا نظم اجتماعی را به هر شکل ممکن برقرار سازد، نمیتواند از جامعه و بهبود اوضاع معیشت مردم دم بزند و خود را نماینده جامعه معرفی کند. جامعه نه یک کل انتزاعی که همان وضعیت نابسامان اقتصادی است که گروههای فرودست در آن نه هر روز که هر ساعت نسبت به قبل فقیرتر و درماندهتر میشود، جامعه همان وضعیت نابسامان سیاسی است که در آن هرگونه اعتراض سیاسی و اجتماعی سرکوب میشود و معترض به «اغتشاشگر» تبدیل میشود که اکنون جامعهشناس باید از طریق فهم به اصطلاح علمی خود راهکارهای مناسب برای رامکردن «اغتشاشگران» را به دولت دهد.
جلسه جمعی از جامعهشناسان با رئیسجمهوری و تلاش آنها برای همراهی با دولت، به خوبی وضعیت نظام علوم اجتماعی و حاملان آن را نشان میدهد. علوم اجتماعی ایران نه تنها نسبتی با «اجتماع» ندارد بلکه در بازیگری خود در زمین حاکمیت سیاسی میکوشد با نادیده گرفتن مطالبات اجتماعی/سیاسی که این روزها بیشتر از همیشه از متن جامعه شنیده میشود، به سنگری برای دفاع از دولت تبدیل شود. ترم «انتقاد منصفانه» و ضرورت توجه به آن، که محمد فاضلی در جلسه با رئیسجمهوری به زبان آورد، همان سنگر دفاع بیچون و چرا از سیاستهای دولت و بازیگری به نفع آن به قیمت خط بطلان کشیدن بر واقعیتهای اجتماعی این روزهای ایران است. اگرچه در فضای علوم اجتماعی ایران همچنان گروه اندکی یا همان گروه دوم که پیش از این ذکر آن رفت در حاشیه حضور دارند و میکوشند علوم اجتماعی را نه به ابزاری صرف در خدمت دولت، بلکه ابزاری برای فهم واقعیتهای اجتماعی موجود در جامعه به خدمت بگیرند؛ واقعیتهای اجتماعی که نمیتوان به خواست دولت و «انتقاد منصفانه» به حاشیه برد و چیزی از آنها نگفت، اما با این حال سکان علوم اجتماعی همچنان در دستان همان گروه اولی است که نه فقط در دانشکدههای علوم اجتماعی بلکه در جلسه با رئیسجمهوری نیز حضور دارند و درباره خدمترسانی هرچه بهتر علوم اجتماعی به دولت سخنرانی میکنند.