skip to Main Content
برای بهبود وضعیت معیشت معلمان چه می‌توان کرد؟
اسلایدر پیشنهاد میدان

گفت‌وگو با جعفر ابراهیمی، فعال صنفی معلمان

برای بهبود وضعیت معیشت معلمان چه می‌توان کرد؟

«گرانی و تورم، پایین آمدن قدرت خرید معلمان، کیفیت‌زدایی از آموزش، ادامه بازداشت فعالان صنفی و...»: این خلاصه‌ای از مسائل معلمان است که هم‌صدا با دیگر مزدبگیران جامعه نسبت به آن اعتراض دارند و خواستار تغییر وضعیت هستند. هرچند این دغدغه‌ها تاریخی چندساله پشت سر دارد اما در ماه‌های اخیر به دلیل افزایش ناگهانی نرخ ارز و به دنبال آن اعمال فشارهای تورمی بر معیشت مردم، صدای این اعتراضات بلندتر و رساتر شده است. جعفر ابراهیمی، فعال صنفی معلمان معتقد است، رابطه مستقیمی بین سرکوب تشکل‌یابی و سرکوب دستمزد وجود دارد، یعنی جایی که سرکوب تشکل‌یابی قوی‌تر عمل می‌کند، گشایش‌های دستمزدی نیز بسیار اندک است. او از تجربه دهه ۶۰ شاهد مثال می‌آورد که تشکل‌های صنفی فرهنگیان در بحبوحه اختلافات سیاسی و حذف جریان‌های مختلف چگونه از میان رفتند و این منطق همچنان با سرکوب نرم ادامه دارد.

ویدئوی کامل این گفتگو را در یوتیوب ببینید.

 

 

یکی از معضلات معلمان در سال‌های اخیر پایین بودن میزان دستمزد بوده است، که اعتراض زیادی هم در این‌باره شکل گرفته است، که این مسئله هم معلمان حق‌التدریسی را شامل می‌شود و هم معلمان استخدامی را. امسال چه اتفاقی سر تعیین دستمزد برای معلمان افتاد که این اعتراض‌ها شدت بیشتری پیدا کرد؟

دستمزد معلمان برخلاف مکانیسم سه‌جانبه‌گرایی (دولت، کارفرمایان، کارگران) که برای تعیین دستمزد کارگران وجود دارد، در دولت و سپس مجلس تعیین می‌شود. اما جالب است که به ظاهر مکانیسم‌ها متفاوت هستند اما در واقع شبیه یکدیگر عمل می‌کنند. اگر مجموع دستمزد و مزایای معلمان استخدامی را با حداقل دستمزد کارگران مقایسه کنیم، تقریبا یکسان هستند. این وضعیت درمورد حق‌التدریسی‌ها یا مدارس خصوصی به شدت بغرنج است، مثلا سال پیش در برخی از مدارس، معلم با ۳۶ساعت کار حقوق ماهیانه حدود ۵۰۰هزارتومان دریافت می‌کرد اما بنابر مصوبه مجلس می‌بایستی حقوق معلمان ۱۲ تا ۲۰درصد به صورت پلکانی افزایش پیدا می‌کرد ولی متاسفانه بین ۶ تا ۸درصد افزایش پیدا کرد. ما به طور مکرر اعتراض کردیم (نمونه‌ای از این اعتراضات را در اردیبهشت ماه و مردادماه شاهد بودیم) ولی پاسخی که وزیر آموزش و پرورش در جلسه‌ای به ما داد، جالب بود. به گفته وزیر میانگین دریافت معلمان دو میلیون و ۷۰۰هزارتومان است و ما تعجب کردیم که این معلمانی که وزیر می‌گوید چه کسانی هستند. دیدگاه ما با آقای وزیر یک میلیون اختلاف دارد، چطور حساب کردید؟ بگویید تا شاید مطالبه ما هم شکل متفاوتی پیدا کند. امروز به شدت با سرکوب دستمزدی معلمان روبه‌رو هستیم، وضعیت معلمان حق‌التدریسی‌ و معلمان خرید و فروش طرح خدماتی که به واسطه پیمانکار حقوق می‌گیرند، بسیار وحشتناک است. بیمه نمی‌شوند و حقوق کم و با تاخیر دریافت می‌کنند. این سرکوب دستمزد در تمامی دولت‌ها وجود داشته و زمانی که حسن روحانی با کلیدش آمد، معلمان فکر می‌کردند، قرار است گشایشی انجام شود اما این سرکوب دستمزد تا جایی پیش رفته که ما شاهد بودیم در اعتراضات دی ماه و بعد از آن معلمان هم، هم صدای دیگر مزدبگیران علیه فشار معیشتی اعتراض کردند. در دوره حسن روحانی با توجه به سیاست‌های دست راستی به ویژه سیاستگذاری‌های از سوی تیم محمد نهاوندیان و محمدباقر نوبخت با اعمال سیاست‌های تعدیل نیرو و خصوصی‌سازی این سرکوب دستمزد شدت گرفته است. گفتند اگر خدمات آموزشی را برون سپاری کنیم، هزینه دولت کاهش پیدا می‌کند. خب این چطور اتفاق می‌افتد؟ پیمانکاران نیروی ارزان استخدام می‌کنند و با بی‌ثبات‌کاری معلمان حق‌التدریسی و پرداخت حقوق اندک و بدون بیمه سود موردنظر را رقم می‌زنند. مجموع این فرایند وضعیتی را پدید آورده که امروز اصلی‌ترین چالش آموزش و پرورش در ارتباط با نیروی کار، بحران معیشت و مساله رفاهی معلمان است.

در شش ماه گذشته و با توجه به افزایش قیمت ارز و تورم روزافزون، برای جبران معضلات معیشتی معلمان که حالا بیشتر شده است چه پیشنهاد عملی‌ای می‌توان از سمت معلمان ارائه کرد؟

باتوجه به منابع و حجم اختلاس‌هایی که در این مملکت انجام می‌شود، پول زیاد است اما در دست دزدان. پیشنهادهای ما مشخص است. ما از سال ۹۵ کمپین‌هایی راه انداختیم، یکی کمپین بودجه عادلانه برای آموزش که دو هدف داشت: بالابردن کیفیت آموزش در مدارس و افزایش حقوق معلمان. ما خواهان این بودیم سهم آموزش را در بودجه عمومی افزایش دهند، در بودجه۹۶ و ۹۷ این خواسته را نادیده گرفتند. راهکار این است که هزینه‌های غیرضرور را حذف کنند و بودجه آموزش را افزایش دهند و بودجه هدف‌دار تدوین شود. در تمامی بیانیه‌ها و اعتراضاتمان بر این خواسته تاکید داشتیم و از آن عقب‌نشینی نکرده‌ایم. ما معتقدیم هر کسی که در این مرز جغرافیایی زندگی می‌کند، باید از حداقل‌های معیشتی بالاتر از خط فقر برخوردار باشد. هم آمارهای رسمی و هم محاسباتی که پژوهشگران مستقل انجام می‌دهند، توانایی سنجش خط فقر را به ما می‌دهد. اما طی تمام این‌سال‌ها شاهد بوده‌ایم که دستمزد معلمان زیر خط فقر است. بنابراین یک راهکار تغییر سازوکار تعیین دستمزد و همخوان کردن آن با خط فقر است (معلمان استخدامی اکنون یک‌سوم زیر خط فقر حقوق دریافت می‌کنند). راهکار فوری‌تری هم وجود دارد: سال‌هاست قانون مدیریت خدمات کشوری به تصویب رسیده اما اجرا نمی‌شود. اگر این قانون به اجرا دربیاید، شاهد همسان‌سازی حقوق خواهیم بود. برخلاف تصوری که وجود دارد، ما خواهان این نیستیم که کارمندان وزارتخانه‌هایی مانند نفت که درآمد بالایی دارند (البته به ظاهر این وزارتخانه‌ها درآمدزا هستند اما در واقع عمده این درآمد به جیب جریان رانتیر کشور می‌رود) حقوقشان کاهش پیدا کند، ما خواهان این هستیم که سایر کارمندان بخش دولتی هم دستمزدی متناسب با هزینه‌های زندگی دریافت کنند. حدود ۳سال پیش مرحله اول رتبه‌بندی معلمان صورت گرفت اما درست اجرا نشد، هرسال اجرای آن را به تعویق می‌اندازند، هرچند این رتبه‌بندی هم نمی‌تواند مشکلات معیشتی معلمان را حل کند. در ابتدای امر باید دستمزد معلمان به خط فقر برسد و بعد از آن معلمان برحسب میزان تحصیلات و سابقه رتبه‌بندی شوند. البته تمامی موارد ذکرشده مربوط به ایران قبل از دی‌ماه و افزایش قیمت ارز و تورم حاصل از آن بود، امروز تمام سختی شرایط معیشتی برای معلمان به مانند دیگر مزدبگیران دوچندان شده و با توان اعتراضی که شکل گرفته دیگر نمی‌توان وضعیت دشوار را در سکوت تحمل کرد.

همچنین بخوانید:  پدیده‌ای به نام کارهای سرکاری

در صحبت‌هایتان به کاهش بودجه آموزش اشاره کردید. کنار آن ما سیاست‌های خصوصی‌سازی آموزش را هم داشته‌ایم که هر ساله با شدت بیشتری اجرا شده و بحث درآمدزایی مدارس هم در جریان است. این سیاست‌ها چه تغییری در کیفیت آموزش و وضعیت معلمان ایجاد کرده است؟

در همان قانون اساسی که حق ما است که هر زمان خواستیم تغییرش دهیم و این حق اکنون از ما گرفته شده، اصل ۳۰ آموزش رایگان را حق همگان دانسته که دولت مکلف به تامین آن است. تمام دولت‌های پس از جنگ زورشان نرسیده، این قانون را بردارند اما اراده آنها بر این بوده که به هرطریقی شده این قانون را دور بزنند و از این مسئولیت اجتماعی خود شانه خالی کنند. در وزارتخانه غیرانتفاعی تحت مشارکت مردمی تعریف می‌شود گویی مکانیسمی از پایین است. دولت‌ها بدون استثنا هرزمانی که در بخش خصوصی هدف‌گذاری کرده‌اند، موفق شده‌اند. زمانی که فانی وزیر آموزش و پرورش شد، ۸درصد مدارس خصوصی بود اما زمان تحویل به۱۲درصد رسید که از هدف ۱۰درصدی خودشان فراتر رفته بود. دولت روحانی تلاش کرد به‌واسطه تجاری‌سازی آموزش درآمد کسب کند؛ از هزینه نکردن برای مدارس محروم و کانکسی کردن و کپرهای مدارس گرفته تا مدرسه‌فروشی و اجاره دادن مدارس. همه اینها رویکرد دولت به خصوصی‌سازی آموزش را نشان می‌دهد. شعارشان این است که وقتی کسانی می‌توانند هزینه بدهند، چرا خودشان پرداخت نکنند و ما در عوض برای طبقه ضعیف هزینه کنیم. این دروغ بزرگی است. مدارس خصوصی به جز چند مدرسه متعلق به مقامات است، از لحاظ آموزشی از کیفیت خوبی برخوردار نیستند، ضمن اینکه بودجه آموزش کاهش پیدا کرده، سرعت خصوصی‌سازی زیاد شده است. سیاست‌های نئولیبرالی به صورت بدی کپی‌برداری می‌شود و باعث رانده شدن تعداد زیادی از دانش‌آموزان از مدارس می‌گردد. تا چند سال پیش هنوز بدنه معلمان متوجه نشده بودند که خصوصی‌سازی چطور به معلمان صدمه می‌زند، شاید علاقه داشتند شعار «خصوصی‌سازی را متوقف کنید» در تجمع‌ها سر دهند اما این مساله با زندگی معلمان گره خورده، آنها خارج از مدرسه خودشان پدر و مادر هستند، باید هزینه کنند و همچنین بی‌ثبات‌کاری معلمان حاصل از خصوصی‌سازی امنیت شغلی آنها را به خطر انداخته، بنابراین ما شاهد هستیم که آنها امروز دیگر نسبت به سیاست‌های خصوصی‌سازی موضع می‌گیرند. یکی از اقشاری که امروز پیشرو هستند، معلمان‌اند. آنها نسبت به این مساله آگاه هستند که اگر می‌خواهند مسائلشان حل شود، بدون توجه به دیگر اقشار اجتماعی مانند کارگران، پرستاران و دانشجویان و دیگر نیروهای اجتماعی نمی‌توانند تغییری ایجاد کنند. چراکه نیروهای امنیتی همین صدای عدالت‌خواهانه را خفه می‌کنند. معلمانی مانند بهشتی، عبدی و حبیبی زندانی هستند، آنها مطالبه‌ای جز اجرای اصل ۳۰ قانون اساسی نداشتند، اگر به خواست معلمان بود که پیشنهادهای مترقی‌تری داشتیم، اما ما می‌گوییم شما حکمرانان، همان قانون اساسی خودتان را اجرا کنید، نه اینکه کسانی را که مسالمت‌آمیز اعتراض می‌کنند به زندان بیندازید.

همچنین بخوانید:  معیشت معلمان آمریکا با نگاهی جزيی‌تر از روی‌ جلد به درون

 

تشکل‌های صنفی طی این سال‌ها چه نقشی در سازماندهی اعتراضات معلمان و تبدیل مطالبات به یک خواست جمعی داشته است؟

اجازه دهید، در ابتدا من میان تشکل‌های صنفی و دیگر تشکل‌هایی که منتسب به معلمان است، تفکیک قائل شوم. انجمن اسلامی معلمان قدیمی‌ترین تشکل است که جزو نیروهای خط امام در دهه ۶۰بوده که در پاک‌سازی‌های آن دوره نقش داشته و همواره جزو مهره‌های تصمیم‌گیرنده برای سیاست‌های نظام آموزشی بوده‌اند. اینها در بدنه معلمان پایگاهی ندارند و بیشتر مدیران و مدیران کل را شامل می‌شوند. جریان دیگری که بعد از اصلاحات شکل گرفت، مجمع فرهنگیان اسلامی است که جریانی سیاسی است و می‌خواهد همان نقش جریان انجمن اسلامی را بازی کند. مجمع فرهنگیان اسلامی در اصل موثرترین جریان سیاسی است که روی تصمیم‌گیری‌های وزارت آموزش و پرورش اثر دارد. هیچکدام از این جریان‌ها به مطالبات معلمان پاسخ نمی‌دهند و در عوض با بدنه قدرت همراهی می‌کنند. سازمان معلمان ایرانیان هم که تولدش تقریبا همزمان با کانون صنفی معلمان بوده، خودش را صنفی-مدیریتی تعریف کرده و در سطوح مدیریتی تقریبا تاثیرگذار است اما اجتماعی نیست و در بدنه معلمان پایگاهی ندارد. این جریان‌ها در واقع همواره محافظ جریانی بوده‌اند که قدرت را در دست داشته‌ است، در بافت قدرت تاثیرگذار هستند اما پاسخگوی مطالبات معلمان نیستند. در ابتدای دهه ۸۰ کانون صنفی معلمان متولد شد و سازماندهی تجمع‌ها و اعتراضات معلمان را در دست گرفت. افرادی که وارد این کانون شدند، معلمانی مستقل با دغدغه صنفی بودند. رفته رفته این تشکل مرزبندی خود را با بدنه قدرت روشن کرد و امروز ما شاهد هستیم که با وجود این استقلال توانسته در میان معلمان، بدنه گسترده‌ای را به خود جذب کند. در حال حاضر ۲۲ تشکل در شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی عضو هستند. در مجموع باید گفت، طی ۱۷سال گذشته نقش جدی داشته‌اند و هرچند نقدهایی به این عملکرد وارد است اما معلمان به کانون صنفی معلمان اعتماد دارند تا به تشکل‌های دیگر. اگر جنبش معلمان را کمی عام درنظر بگیریم می‌توان گفت بخش متشکل این جنبش، تشکل‌های صنفی است. اینجا نکته‌ای را نیز باید متذکر شوم، تجربه چندین ساله به ما نشان می‌دهد رابطه مستقیمی بین سرکوب تشکل‌یابی و سرکوب دستمزد وجود دارد، یعنی جایی که سرکوب تشکل‌یابی قوی‌تر عمل می‌کند، گشایش‌های دستمزدی نیز بسیار اندک است. این واقعیت را ما در مسائل کارگری هم شاهد هستیم و البته مختص به اینجا هم نیست، قانون‌مندی دارد. در دهه ۶۰ شاهد بودیم که در بحبوحه اختلافات سیاسی و حذف جریان‌های مختلف،  تشکل‌های صنفی فرهنگیان هم از میان رفتند، احزاب چپ و راست به جز آنها که در قدرت ماندند، حذف شدند و شاخه معلمان هم به موازات آن سرکوب شد. تا به امروز هم همین منطق در حال به‌کارگیری است.

یک نظر
  1. معلم پرورش دهنده نسل بعد است.در هر دوره ای باید به لحاظ مالی به معلمان برسند.البته معلمان هم یه سری وظایف دارند که باید درست انجام بدن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗