قدرت افسارگسیخته مالی، هنرمندان بیشتری را بدهکار خواهد کرد
باربد گلشیری در نامهای به احسان رسولاف از او و عملکردش در گالری محسن و نهادهای غیرپاسخگو و غیرشفاف فعال در هنرهای تجسمی انتقاد کرد. احسان رسولاف فرزند مدیر بانک آینده است و با چند مرکز فرهنگی-هنری و نیز حرفه تهیهکنندگی نقش پررنگی در هنر پایتخت دارد.
گلشیری که پیش از این همکاریهای محدودی با گالری محسن داشته در این نامه ضمن اشاره به سابقه همکاری نوشته: «نمیدانم کارمندتان به عرضتان رسانده است یا نه اما در آخرین همکاریمان گفتم که پول شما شبههناک است و دستمزدی طلب نخواهم کرد… اما هفت سال پیش یعنی در سال ۱۳۹۰ بابت دو نشست از نشستهای گالری محسن مانند دیگر مهمانان دو پنجاه هزار تومان از شما دریافت کردم. با این نامه آن پول را با احتساب نرخ تورم رسمی بانک مرکزی به شما برمیگردانم که سرجمع میشود دویستوهفتادویکهزار تومان. لطفا رسید دریافت پول را به نشانی ایمیل من بفرستید.»
او در ادامه این نامه نوشته: « اگر از اموالتان و اقمارتان (دست کم آنها که روزنامهنگاران تلاش کردهاند تحقیق کنند و پیدا کنند) خبر داشتم هرگز نمایشگاهی برای گالری شما سرپرستی نمیکردم. از هنرمندی که به منش من اطمینان کرد و کارش را به من سپرد تا سرپرستی کنم رسماً پوزش طلب میکنم.»
گلشیری «رسما و علنا» از رسولاف خواسته دیگر هرگز جایی به عنوان کسی که با گالری محسن همکاری هرچند کوچکی کرده از او نام برده نشود و ادامه داده: «اگر کار فرهنگی میکنید دیگر باید نیک بدانید که پاسخ نوشته را با نوشته میدهند. میدانم قدرت کارهای بسیاری دارید، اما اگر پاسخی به نامهی من دارید بنویسید.»
او در ادامه نوشته: «باور کنید که به وقت نگاشتن تاریخ هنرِ زمانِ ما هزینهی هنگفتی که خرج نور گالری کردهاید نخواهد آمد و اگر بیاید، حتماً خواهند پرسید که از کجا آمده. و تردید نکنید که خواهند نوشت خبرنگاری یا خبرنگارانی پیگیر شما بودند و شما پاسخ ندادید. اسفناک است که کارمندتان میگوید این پولها برای مردم پولی نیست و فلان و بهمان گالری هم از همینها خریدهاند. من نمیدانم از کدام مردم حرف میزنید یا اصلاً کدام مردمید، اما دست کم در خفا برای هنرمندانی که در گالری شما کار میکنند این مردم را معنی کنید تا بدانند که هنر سیاسی-اجتماعیشان از میان کدام مردم برآمده و قرار است در میان کدام مردم به نمایش دربیاید و به خانهی کدام مردم برود تا مگر به یاد بیاورند که هنر سیاسی-اجتماعی را دوچندان به بستر سیاسی و اجتماعیاش باز بستهاند و سنجهی این هنر فقط مضامینش نیست؛ خاستگاه اقتصادی و سیاسی آن نیز هست و نیز تأثیرش در همان بستر. هدف شما فرهنگی نیست، زیرا همهمان به عینه میبینیم چندسالیست نه وبسایتتان و نه خبرنامههاتان به فارسی نیست، انگار نه انگار که زبان مشترکمان فارسیست.»
گلشیری در این نامه پیشبینی کرده «قدرت افسارگسیختهی مالی» رسولاف «هنرمندان بیشتری را بدهکار و وابسته» او خواهد کرد و ادامه داده: «متأسفانه ظن میبرم که نشریات شما روزی نه چندان دور حتی به تعطیلی آن نشریات هنریای بینجامد که دست کم نیمی از جانشان به فروش بسته است. بدیهیست که برخلاف تمام نشریات مستقل نگران فروش نشریهتان نیستید، زیرا نشریات قطور شما مجانیاند و بهرایگان هم توزیع میشوند.»
او در نهایت نوشته: «تجربهی کار کردن با شما و کمی مشورت و هوشیاری نشانم داد که اغلب میشود با اندکی جستجو پی برد که کسان یا نهادها چه ریشهای دارند. یاد گرفتم که اگر فقط در قدرت و ثروت ریشه دوانده باشند همکاری با ایشان را نپذیرم.»