رویدادها و تعابیر
جان دیویی ( John Dewey) برای اهالی آموزش و پرورش نامی آشناست. این یادداشت نقدی است از فضای عمومی دهه سی میلادی؛ نقدی که از گذر دههها، هنوز غبار روزگار نگرفته است.
عنوان این یادداشت (رویدادها و تعابیر) یادآور قرنها جدال فلسفی است. این موضوع پیش از آنکه فلاسفه آن را به انحصار واژگان خویش درآورند، از دغدغههای مهم انسانی بوده و بدون فلاسفه نیز یکی از دغدغه های مهم انسانی باقی خواهد ماند.
رویدادها همواره در اطراف ما رخ میدهند. گاهی آنها را تعبیر میکنیم. تعبیر از گفتگو زاده میشود، گفتگویی که ما برای آن خلق شدهایم. حتی زمانی که نیازی به گفتگو جهت تامین ضروریات زندگی نداریم، ندایی درونمان ما را به گفتگو میخواند. رویدادها خود به ندرت موضوع گفتگو هستند. آنچه ما را به گفتگو تشویق میکند، تعبیر آنهاست. گفتگو هرگز در خلا رخ نمیدهد. گفتگو همواره بین دو نفر است، که هر یک برای دیگری خود یک رویداد است، چرا که می توان گفتار دیگری را تعبیر کرد. از این رو، هر گفتگو خود دعوتی است برای تعبیر. اگر ما از پذیرش چنین دعوتی عاجز باشیم، چه انتظاری در مواجهه با سیل رویدادهای جهان با چنین گستردگی زمانی و مکانی میتوان داشت.
شاید گمان کنیم آنچه ما با جدیت در موردش به گفتگو مینشینیم، تنها پس از رویدادها رخ میدهد، لذا چنین گفتگویی هرگز توان تغییر در جهانی سپری شده را نخواهد داشت. شاید تازهترین گفتگوهای ما هم در واقع همین حالا کهنه شدهاند. چرا که در همان حالی که سرگرم گفتگو حول آنها هستیم، رویدادهای جدیدتر ما را با خود خواهند برد. بگذارید صریحتر بگویم، من هم به ناتوانی تعابیر در دگرگونی جهان اذعان دارم، اما در هر تغییر می توان ردپایی از تعبیر یافت؛ و توانایی تعبیر، تنها توانی ست که میتواند ناجی ما از سیل رویدادها و خردشدن زیر چرخ اضطراب و پریشانی ناشی از آن باشد.
ما زمانی که هیچ حرفی با هم نداریم، یا متفرق میشویم یا متوسل به کاری، هر کاری. آنقدر ادامه میدهیم تا غرق سیلاب حوادث شویم، یا در خلوت خویش فرو میرویم. که خروجی اینها جز مهملات خودستایانه چیزی نیست.
ما بسیار انجام میدهیم و چه اندک به گفتگو مینشینیم. آنچه از آن صحبت میکنیم، همواره حول جزئیات انجام کارهاست نه گفتگو پیرامون آن. آنچه امروزه سخت بدان نیازمندیم تشویق به گفتگوست و تن ندادن به کارهای بیشتر، کارهایی که تنها به انبوه سرسام آور رویدادها خواهند افزود، سرسامی که نتیجهای جز سرکوب ما و ندای درون ما، نداشته و نخواهد داشت. سراسیمه در پی انجام کارها هستیم، دوندگی بی توجه به اینکه به کجا میدویم، تنها صحبت از شتاب بخشیدن به روند امور است. این شرایط را «درگیر بودن» مینامیم. درگیریای که ثمره آن بی روحی، بیهنری، و بیکلامی است. همین است که این روزها، طنازی ما، فرو کاسته به جوک گفتن؛ نماد جدیت ما، فرو کاسته به ژستهای تبلیغاتی ثروتمندان نیکوکار و وظیفه ما، فروکاسته به پولدارشدن بسان آنان است. بسیاری مساله امروز ما را فزونی رویدادها میدانند.
ما ورشکسته فکری شدهایم، فکری که خود پیشنیاز گفتگوست؛ ورشکسته هنری شدهایم؛ هنری که قرار بود محل گفتگوی عمومی باشد؛ ما دربند درگیرکردن خویش شدهایم. شاید هم ما خود را غرق در رویدادها میکنیم، چرا که از گفتگو فراری هستیم، ترس از گفتگویی که در آن باید از فکر یا هنری صحبت کنیم. دلیل ورشکستگی ما همین ترس است؛ ترس از هجوم بیامان رویدادهای بیشماری که در اطراف ما رخ میدهند. ما در مواجه با فوران رویدادها مستاصل شدهایم. یا حرفی برای گفتن نداریم جز ابراز شعف و هورا کشیدن، ناچار محو آن شده، به وسعت آن می افزاییم. یا ناتوان از گفتگو پیرامون آن، به ناچار طوطیوار به تکرار آنچه گذشتگان گفتهاند پناه میبریم و آن را با علاقه به آنچه سنتی، اصیل یا کلاسیک است توجیه میکنیم؛ یا بی نهایت مدرن شده و واژهها را با ربط و بیربط به هم میبافیم و گمان میکنیم که اگر پریشانی گفتار ما همچون رویدادهای اطرافمان باشد، مهر خود را بر رویدادهای زمانه زدهایم.
دستاندرکاران رویدادها، آنهایی که بر موج رویدادها سوارند، از گفتگو میترسند. میترسند از شکلگیری گفتگویی که قدرت آن بسی بیش از رویدادهایی است که آنها بر جریان آن سوارند. شغلها ایجاد میشوند تا ما درگیر باشیم، مسابقات ورزشی و تفریحات فرهنگی برگزار میشوند تا ما سرگرم باشیم. امروزه هر درنگی برای گفتگو با ترس از دست دادن یک جلسه کاری یا آخرین قسمت سریالی که دنبال میکنیم همراه است.
تعبیر آنچه در جریان است، آنقدرها هم وحشتناک نیست. درست است که ما در نهایت ممکن است موقعیت خود را در سایه رویدادها از دست بدهیم، اما این به دلیل گفتگوی پیرامون آنها نیست. الهه رویدادها تاب هیج ثباتی را ندارد و در همین حالی که این یادداشت را میخوانید، رویدادهایی که ما را از گذشته تهی میکنند در حال روی دادنند. بیایید نترسیم، یک گفتگوی ساده، به سهمگینی رویدادهای گذشته نخواهد افزود. اگر ما به خود درنگی برای تبادل افکار با دیگران بدهیم، رویدادهایی که بی اختیار ما و دیوانه وار در اطراف ما رخ میدهند، از آن همه خستگی و واهمه از آینده که ما را هرچه بیشتر به درگیر کردن خود وا میدارد، شاید اندکی فروکاسته شود. فکر کردن پیرامون رویدادها و گرامیداشت آنها در ضرب آهنگ و فرم و رنگ بسی مهمتر از خود رویدادها است. غیبت موقتی از جریان رویدادها برای یافتن درنگی جهت گفتگو پیرامون آنها شاید خشونت این سیلاب را تعدیل کند، تعدیلی که خود میتواند بانی تعادلی نو باشد؛ و بدین گونه آن گاه که زمان تغییر در روند رویدادها فرا می رسد، ما و فرزندان ما مهیاتر به استقبال آنها خواهیم رفت.
رویدادها بدون تعبیر، تصادفی بیش نیستند و تصادفات بزرگ، فاجعهاند. با گفتگو میتوان از فاجعه پیشگیری کرد. فاجعهای که پیش از وقوع در ساختاری منسجم از تعابیر روایت شده باشد، دیگر فاجعه نیست. بسیاری اوقات تاثیر یک تعبیر هوشمندانه فراتر از احساس رضایت خاطر فردی پیش رفته، خود یک رویداد می شود که رویدادهای آتی را شکل میدهد. با دعوت به تفکر بجای تخصص، و تشویق هنر بجای تزیین، می توانیم خود و نسل های آتی را آنچنان توانمند سازیم تا در فردای رویدادها مشارکت کنیم به جای اینکه غرق آنها شویم.
بیایید فراموش نکنیم آنچه امروزه در گفتگوی آزاد در معرض خطر است، آزادی نیست. در واقع در عبارت گفتگوی آزاد، واژه آزاد اضافه است. آنچه در خطر نابودی است، خود گفتگوست، و در پی آن تعبیر. بدون گفتگو، هیچ معنا و مفهومی شکل نمیگیرد. بدون گفتگو، آنچه باقی خواهد ماند، تنها حوادث است، احمقانه، پوچ، والبته مخرب.
این متن برگردانی است آزاد از مقاله Events and Meanings در کتاب (۱۹۲۹) Characters and Events Vol. 1