skip to Main Content
همه چیز برای فروش
زیراسلایدر فرهنگ

موج رو به گسترش چهره‌پروری نمایش‌ها

همه چیز برای فروش

آیا گیشه‌محوری و بهره‌گیری تبلیغاتی از چهر‌ه‌های (تئاتری یا غیرتئاتری)، از تئاتر امروز، لاله‌زاری دیگر خواهد ساخت؟ وعده تدوین آیین‌نامه درجه‌بندی کیفی سالن‌های خصوصی تاثیری بر این روند دارد؟

کافی است به سامانه‌های متعدد فروش بلیت آثار نمایشی رجوع کنید. گذشته از کمیت رو به افزایش نمایش‌ها چیزی که سال به سال گسترش می‌یابد و در نظر اول به‌شدت جلب‌توجه می‌کند، استفاده از چهره‌های شناخته‌شده سینمایی و تلویزیونی در نمایش‌ها است. این حضور نه تنها در فضای حقیقی که حتی در شمایل مجازی و تبلیغاتی هم بیشتر فضای موجود در پوسترها و صفحه‌های تبلیغاتی تئاتری را اشغال کرده است. چیزی شبیه به تابلوهای تبلیغاتی سالن‌های تئاتر لاله‌زار در سال‌های بعد از دهه ٣٠ اما با یک تفاوت عمده. وضعیت لاله‌زار در آن دوران بیش از هرچیز ثمره شرایط بعد از کودتای ٢٨ مرداد به شمار می‌رفت. عمده چالش مصدق با دربار حول تفویض بعضی اختیارات شاه به مجلس و بازگشت به آرمان‌های مشروطه منجر به جدالی شد که تا سال ٣٢ پیش رفت و در نهایت با اجرای کودتا امور یک بار دیگر به سیاق استبداد رضاشاهی بازگشت. در چنین شرایطی بود که به‌واسطه سنگین شدن سایه دیکتاتوری بر سر کشور، روشنفکران و هنرمندان؛ نمایش‌های لاله‌زار بیش از پیش به سوی آتراکسیونی شدن پیش رفتند و موضوعاتی از جمله احترام به قوانین و پند و اندرزهای اخلاقی در کنار نمایش‌های صرفا کمدی با مایه‌های رقص و آواز روی صحنه‌ها پررنگ شد. امور در نهایت تا آنجا پیش رفت که تئاتر پایتخت با تولدگونه‌‌ای از نمایش‌ که بعدها عنوان «لاله‌زاری» به خود گرفت، آشنا شد. آیا سالن‌های خصوصی و رسمی تئاتر امروز نیز در همان مسیر گام برمی‌دارند؟

تئاتر در لاله‌زار اواخر سال‌های ٣١ و ٣٢ به دست آتراکسیون‌ها افتاد؛ روندی که تا سال ۵۵ ادامه داشت و نتیجه‌ای جز ورشکستگی یا تغییر ماهیت نمایش‌ها و برنامه‌ریزی سالن‌ها در پی نداشت. این جریان با نمایش «بزن بریم امریکا» در تئاتر دهقان آغاز شد. بعد از آنکه عبدالله والا مدیر این سالن نمایش بدهی سنگین به بار آورد راه چاره بازپرداخت بدهی را در دعوت از خوانندگان و حرکت به سمت «تئاتر کاباره‌ای» دید. بر پایه استقبال از چنین نمایش‌هایی در «تئاتر دهقان» -پس از درگذشت سیدعلی نصر به «تئاتر نصر» تغییر نام داد – بود که دیگر سالن‌های فعال در لاله‌زار اجراهای خود را به همین سو هدایت کردند. مقطعی که تماشاگران حاضر در سالن‌های تئاتر حضور خوانندگانی همچون «مهوش»، «پریوش» و«آفت» را پیش و پس از اجراها شاهد هستند.

نمایش‌های لاله‌زار بیش از پیش به سوی آتراکسیونی شدن پیش رفتند و موضوعاتی از جمله احترام به قوانین و پند و اندرزهای اخلاقی در کنار نمایش‌های صرفا کمدی با مایه‌های رقص و آواز روی صحنه‌ها پررنگ شد. آیا سالن‌های خصوصی و رسمی تئاتر امروز نیز در همان مسیر گام برمی‌دارند؟

وضعیت تئاتر پایتخت در یک دهه اخیر بیش از هر زمان دیگری به سوی جذب مخاطب، گیشه‌محوری و سلبریتیزه‌شدن صحنه پیش رفته است. با نیم‌نگاهی‌ به اخبار و تبلیغات منتشرشده از سوی مدیران روابط عمومی گروه‌های نمایشی در سامانه‌های تبلیغی و خبرگزاری‌ها نیز چنین درمی‌یابیم که گویی عمده تمرکز بعضی گروه‌ها بر جلب نظر مخاطب به‌واسطه حضور یک چهره شناخته‌شده سینمایی یا تلویزیونی استوار است. این رویکرد از همین منظر بین شرایط امروز حاکم بر بعضی سالن‌های خصوصی و دولتی و آنچه در دهه‌های ٣٠، ۴٠ و ۵٠ لاله‌زار جریان داشت مشابهت‌هایی به وجود می‌آورد. حالا بر سالن‌ها وضعیتی حاکم شده که بعضی کارگردانان بعد از پایان هر اجرا رودرروی تماشاگر این‌گونه سخن می‌گویند: «اگر از تماشای اجرای ما لذت بردید لطفا دیدن آن را به دوستان و آشنایان خود پیشنهاد کنید. نمایش بدون سلبریتی ما به حمایت شما نیاز دارد.» به این معنا که در ذهن اکثر فعالان تئاتری به ویژه جوان‌ها یک پیش‌فرض پررنگ وجود دارد. اینکه در قالب مواقع جلب مخاطب بدون وجود بازیگر شناخته‌شده سینمایی، تلویزیونی یا یک هنرمند چهره موسیقی میسر نیست.

گرچه شاید این‌همانی شرایط امروز حاکم بر هنرهای نمایشی و آنچه در لاله‌زار دهه‌های گذشته به دلایل گوناگون جریان داشت، منطقی نباشد اما به هر ترتیب حداقل از منظر تمرکز بر حضور چهره‌ها (آن‌هم بی‌ارتباط با تئاتر)، خواننده‌ها و توجه به مسائل مالی، بی‌شباهت به آن دوران نیز به نظر نمی‌رسد. چندی پیش خبری منتشر شد که در شیوه جذب مخاطب گوی سبقت از دیگر هم‌قطاران خود ربود. روابط عمومی نمایش «یک دقیقه و ١٣ ثانیه» به کارگردانی شهرام گیل‌آبادی از مدیران اسبق شهرداری تهران در خبری اعلام کرد این نمایش روز ٣١ خرداد ٩٧ با اجرای زنده محمد علیزاده، خواننده پاپ در سالن خصوصی «شهرزاد» افتتاح می‌شود. گذشته از شکل تبلیغ کارگردان در اجراهای سال ٩۶، این تمهید گروه پرسش به وجود می‌آورد که اصولا چه نسبتی بین اجرا و خواندن ترانه پاپ برای تماشاگران وجود دارد. از یاد نبریم پیش از آنکه تیرماه تئاتر ایران با حضور خواننده پاپ روی صحنه تئاتر یک سالن خصوصی آغاز شود، این بنیاد رودکی بود که با برپایی مراسم قرعه‌کشی یک برند آرایشی روی صحنه تالار وحدت تکلیف اماکن فرهنگی شناخته شده دولتی را نیز روشن کرد.

به این موارد باید شیوه‌های غریب دیگری افزود. جایی که حضور بعضی چهره‌ها در آثار نمایشی با آنچه در تبلیغات و در نهایت روی صحنه اتفاق می‌افتد نسبت چندانی ندارد، اطلاع‌رسانی بعضی آثار از این منظر ریاکارانه به نظر می‌رسد. برای مثال نمایش «دستورالعمل‌های پرواز» به کارگردانی فرهاد فزونی در تبلیغ خود به‌شدت از تصویر پگاه آهنگرانی و صابر ابر بهره گرفت اما مخاطب بعد از حضور در سالن فقط با «صدای صابر ابر» مواجه می‌شد. یا پگاه آهنگرانی گرچه (به عمد) حضوری هم‌تراز با دیگر بازیگران داشت اما چهره او بود که به نقطه کانونی جلب تماشاگر در اقلام تبلیغی بدل شد. مساله جدی‌تر وقتی اتفاق افتاد که گروه تولید نمایش «مرد شده» به کارگردانی آسو بهاری، با وجود کیفیت مناسب در اجرای نخست _ تالار مولوی_ در دور دوم اجراها _ تماشاخانه ایرانشهر_ تصمیم گرفت از نام شخصی در مقام تهیه‌کننده به نمایش استفاده کند که عملا نقشی در امر تهیه‌کنندگی کار نداشت. البته که گروه با این تمهید نیز برخلاف تجربه خوب گذشته در جذب مخاطب موفق عمل نکرد. در نمونه‌ بعدی حضور حامد کمیلی در نمایش «ریچارد» به کارگردانی حمیدرضا نعیمی از همین جنس به حساب می‌آید. با این رویکرد نمایش «ریچارد» به نوعی در ادامه تجربه‌ پیشین نعیمی یعنی نمایش «شرق دور، شرق نزدیک» قرار می‌گیرد که از حضور حامد بهداد در مقام بازیگر بهره ‌گرفت. گرچه با دقت در سبقه فعالیت هنری بهداد درمی‌یابیم این بازیگر ابتدای مسیر حرفه‌ای خود را در آموزشگاه سمندریان و زیرنظر یک مدرس کارکشته تئاتری کلید زد ولی هر مخاطب آشنا با فضای تئاتری تصدیق می‌کند اکثریت آنها که بلیت نمایش را خریداری کردند با هدف تماشای بازیگر شناخته شده سینما در سالن حاضر شدند. شمایل تبلیغی نعیمی و محور قرار دادن یک چهره سینمایی یا تلویزیونی (حامد بهداد، حامد کمیلی) در شروع فعالیت‌های اطلاع‌رسانی هر دو نمایش اخیر نیز نشان‌دهنده نقطه هدف گروه در تشویق مخاطب برای حضور در سالن است.

حالا بر سالن‌ها وضعیتی حاکم شده که بعضی کارگردانان بعد از پایان هر اجرا رودرروی تماشاگر این‌گونه سخن می‌گویند: «اگر از تماشای اجرای ما لذت بردید لطفا دیدن آن را به دوستان و آشنایان خود پیشنهاد کنید. نمایش بدون سلبریتی ما به حمایت شما نیاز دارد.»

در نمونه‌ دیگر نمایش «مالی سویینی» به کارگردانی مرتضی میرمنتظمی با ایفای نقش صابر ابر، الهام کردا و امیر آقایی در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفت. نمایشی که اسفند سال ٩۴ در تماشاخانه ایرانشهر اجرا شد و بعد از تغییر در ترکیب عوامل دور دوم (حضور امیر آقایی به جای عباس جمالی)، پیش از آغاز رسمی اجراها شاهد مانور خبری و تبلیغاتی روی یک گزینه بود؛ «امیرآقایی». هنرمندی که هرچند سبقه تئاتری داشت اما دوری از این هنر آن‌هم بیش از یک دهه و ایفای نقش در آثار سینمایی متعدد بی‌شک از آقایی یک چهره سینمایی ساخته است. چهره‌ای که قطعا در این گزارش نه به دلیل ساده‌انگارانه بازیگر سینما بودن، بلکه فقط از جنبه کارکرد ناخواسته‌ نام/برندش در تئاتر مورد توجه قرار می‌گیرد.

اما عوامل و دست‌اندرکاران خلق، تولید و اجرای این نمایش‌ها درباره دلایل چنین رویکردی قطعا به وجود دشواری‌های مادی و تامین هزینه‌های هنگفت پیش تولید و تولید اشاره می‌کنند. در بعضی موارد نیز به کل منکر چنین موردی شده و کاملا _ به‌طور طبیعی- از انتخاب صورت گرفته به دفاع می‌پردازند. نکته‌ای که احتمالا از سوی آرش عباسی، نویسنده و کارگردان نمایش «همه‌چیز درباره آقای ف» صادر خواهد شد. این کارگردان جوان نیز از حضور «احمد مهرانفر» به عنوان تنها بازیگر نمایش خود استفاده کرد و تمام اقلام تبلیغاتی و خبری این نمایش تک‌نفره بالطبع سیمای چهره‌ بازیگری را به خود گرفت که نامش در سال‌های اخیر بیش از فعالیت سینمایی با تلویزیون و سریال «پایتخت» گره خورده است. گروهی از صاحب‌نظران معتقدند گرایش تئاتر به چهره‌ها و فروش بیشتر در کنار خالی شدن آثار از محتوا عوامل متفاوتی دارد اما پیش از این بحث باید درباره نمایشنامه صحبت کنیم. سال‌ها است تئاتر ما از فضای نمایشنامه گریخته و در زمانه‌ای که نمایشنامه‌نویس نتواند به این حرفه به چشم یک شغل مستمر نگاه کند همه‌چیز به سوی تئاتر کارگاهی، تجربی و غیره سوق پیدا خواهد کرد. در همین رابطه بعضی به نقش تهیه‌کنندگان و تاثیر آنها در حرکت کارگردانان و مدیران سالن‌های نمایشی به سوی استفاده از چهره‌ها اشاره می‌کنند.

امروزه در وضعیتی به سر می‌بریم که بعضی گروه‌های نمایشی حتی نمایشنامه‌خوانی را به نام یک هنرمند شناخته شده پیوند می‌زنند. مانند آنچه اردیبهشت ماه ٩٧ در اطلاع‌رسانی نمایشنامه خوانی «آواز قو» کاری از پریزاد سیف رخ داد. به نمونه‌ای از خبرسازی و رزومه‌سازی دقت کنید: «پریزاد سیف، بازیگر و کارگردان تئاتر که آذر سال۹۶ نمایش «راننده چینی» را در پردیس تئاتر شهرزاد به صحنه برد، قرار است ۱۵ اردیبهشت نمایشنامه «آواز قو» را در قالب نمایشنامه‌خوانی، در سالن شماره ۲ پردیس تئاتر شهرزاد اجرا ‌کند. کارگردان نمایشنامه‌خوانی آواز قو که در آن به عنوان بازیگر نیز حضور دارد، اظهار کرد: ویژگی این نمایشنامه‌خوانی، ایفای نقش آقای «سعید پورصمیمی» بازیگر پیشکسوت تئاتر است.»

به این نمونه‌ها می‌توان بی‌شمار افزود اما اشاره جزء به جزء موارد دردی از آنچه در حال رخ دادن است دوا نمی‌کند. شهرام کرمی، مدیرکل هنرهای نمایشی در بدو پذیرش این سمت در گفت‌وگو با «اعتماد» از تدوین آیین‌نامه درجه‌بندی کیفی سالن‌های خصوصی خبر داد. اتفاقی که تا امروز رخ نداده و با توجه به مقاومت صاحبان سرمایه و مدیران سالن‌های خصوصی بعید به نظر می‌رسد رنگ اجرا به خود بگیرد. در زمانه‌ای که هیچ تمهیدی برای مدیریت جریان تبلیغی، رسانه‌ای و فعالیت هنری گروه‌ها وجود ندارد باید نسبت به سرنوشت و فردای گروه‌های تئاتری نگران بود.

همچنین بخوانید:  اِسکیمو در جهنم
0 نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗