skip to Main Content
جمعه‌های بازگشت: دور تازه‌ی «انقلاب فلسطین»
اسلایدر سیاست

سفارت آمریکا چگونه بیت‌المقدس را اشغال کرد

جمعه‌های بازگشت: دور تازه‌ی «انقلاب فلسطین»

طرح حق بازگشت و پیوند زدن کنش مستقیم در روی زمین با آن، بسیاری از آوارگان فلسطینی، از قبیل ساکنان غزه را در پیش بردن سیاست خود فارغ از زد‌وبندهای تشکیلات و گروهای بزرگ فلسطینی، توانمند می‌کند. بدین ترتیب نیازی به کسب اجازه از نخبگان سیاسی یا به دست آوردن سلاح برای مبارزه‌ به میانجی آنان نیست. ناکارآمدی و بن‌بست این طرق سیاست‌ورزی در ماه‌های اخیر هم بیش از همه در انتقال سفارت آمریکا به بیت‌المقدس نمود یافت. عملی که رشته‌ی هر مذاکره و پیمان در سطوح عالی و بیش از هر چیز «صلح» دروغین را پنبه کرد.

اکنون تصاویر دود غلیظ تایرهای سوزان، رد اشک‌آورهای شلیک‌شده، فلاخن و گلوله در چشم‌اندازی لم‌یزرع به خاطره‌ی پرتکرار شش هفته‌ی اخیر بدل شده است. برهوت مرز اسراییل و غزه، آن‌گونه که سیاست بین‌المللی از آن نام می‌برد، صحنه‌ی این نبرد نابرابر است. نیروهای یکی از پیشرفته‌ترین و پرهزینه‌ترین ارتش‌های جهان که بدون کوچکترین اغماضی به روی معترضین غیرمسلح آتش می‌گشایند تا پیش از اعتراضات دیروز ۵۳ فلسطینی را کشته بودند. این به خودی خود پدیده‌ی تازه‌ای نیست، تاریخ اشغال انباشته از نبرد سنگ و گلوله، قتل معترضان بی‌سلاح، به رسمیت نشناختن حق کوچکترین اعتراض و فریبکاری در مورد وابستگی‌های معترضین و ماهیت اعتراضات است. آنچه تازه است در این سو رخ می‌دهد،‌ در جبهه‌ی آنان که مقاومت می‌کند. از ۳۰ مارس امسال، یوم‌الأرض، در نزدیکی مرز اسراییل و غزه تظاهرات عظیم شش‌هفته‌ای شکل گرفت که نام راهپیمایی بزرگ بازگشت را بر خود دارد. هدف اعلام‌شده‌ی تظاهرات اعاده‌ی حق بازگشت فلسطینیان پناهنده و فرزندان آنان، شکست محاصره‌ی غزه و اعتراض به تازه‌ترین فضاحت پیش‌آمده در تاریخ اشغال، انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به بیت‌المقدس، است. قرار بوده امروز روز نهایی اعتراضات باشد، یوم‌النکبه، هفتادمین سالگرد نکبتی که معادلات را نه تنها در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی تغییر داد که مرزهای بین سیاست و اخلاق و خواست آزادی را برای ابد جابه‌جا کرد.

اما ابتکار عمل آغاز اعتراضات، همچنان که در فضای سیاسی هر جای دیگر امروز شاهدیم، در دست افرادی مستقل از احزاب بزرگ و باسابقه و نخبگان سیاسی بود. تأکید بر ایده‌ی اعتراضات بی‌خشونت و سلاح که محور تازه‌ی سازمان‌یابی جمعی فلسطینیان است نیز، چه در غزه و چه در کرانه‌ی باختری، بیشتر از جانب گروه‌ها و افراد مستقل مطرح شده، البته این خود تا حد زیادی میراث انتفاضه است. اینجا هم مثنی ‌النجار، روزنامه‌نگار در آغازین روزهای سال جاری، چادری در نزدیکی منطقه‌ی ممنوع حائل بین غزه و اسراییل برپا کرد. منطقه‌ای که اسراییل پس از خروج ارتشش از خاک غزه ایجاد کرد و حدود ۱۷ درصد آن را دربرمی‌گیرد، شامل مناطق مسکونی و زمین‌های کشاورزی بود و امروز با سیم خاردار، خندق و فنس هوشمند مرزبندی شده است. بهانه‌ی آن هم جلوگیری از پرتاب راکت‌ها از این منطقه به مناطق اشغالی بود. چنین سیاست‌های سرزمینی بدون حضور نیروهای نظامی نیز همیشه در دستور کار اشغال‌گران قرار داشته، آنچه به طور‌ دقیق و سازمان‌یافته از یوم‌الارض شروع شد، ۳۰ مارس ۱۹۷۶. غزه به‌طور فشرده نمود همه‌ی این اشکال خشونت استعماری و اشغالگرانه است. محاصره‌ی آن با همدستی مصر و آمریکا، غزه را به‌معنای حقیقی شبیه تصویر استعاری این روزهای آن می‌کند، زمینی به واقع لم‌یزرع و نامسکون. مرزهای تجاری کاملاً در اختیار اسراییل است، حتی تولید عمده‌های کالاهای مصرفی با موانع اساسی مواجه می‌شود، صدها درخت از ریشه در آمده و میلیون‌ها کیلومتر مربع زمین زراعی به دست ارتش ویران شده تا ساکنین سرزمین‌های اشغالی به‌مانند ساکنین هر مستعمره‌ی دیگر تماماً وابسته به تولیدات رقابت‌ناپذیر بنجل اسراییلی باشند.

در جبهه‌ی اشغالگران، آمریکا با انتقال سفارتش به بیت‌المقدس، معنایی تازه به پیشتیبانی تمام‌عیار از دولت استعماری-قوم‌محور اسراییل داده است. اکنون مسئله دیگر حمایت مالی، تسلیحاتی یا سیاسی نیست، آمریکا خود به‌طور مستقیم نه فقط همدست اشغال که خود بخشی از دیپلماسی اشغال شده است.

خواست اصلی آغاز این اعتراضات حق بازگشت فلسطینیان به سرزمین‌هایشان بود. در ماه مارس اعتراض‌های درابتدا پراکنده و مستقل، توجه و حمایت حماس، جهاد اسلامی و جبهه‌ی خلق برای آزادی فلسطین و گروه‌های دیگر را جلب کرد و در نهایت منتهی به تظاهرات گسترده در یوم‌الارض امسال در زیر پرچم فلسطین شد.تا این روز واحدهای ویژه و تک‌تیراندازها و پهبادهای نیروهای اسراییلی که دوبرابر شده‌اند، پنج کمپ چادری برپا شده در نزدیکی مرز را هدف گرفته بودند. هشدارهای مقامات نظامی و غیرنظامی اسراییل و سازمان‌دهندگان رده‌بالای فلسطینی بی‌اثر بود، دیگر هیچ‌چیز جلودار بازگشت نیست. با ورود معترضان به منطقه‌ی بسته‌ی نظامی از ۳۰ مارس تا ۵ آوریل اسراییلی‌ها حدود ۳۰ نفر را به قتل رساندند. از جمله احمد عرفاه ۲۵ ساله، عضو جبهه‌ی دمکراتیک برای آزادی فلسطین، زمانی که سعی داشت مرز هوشمند اشغالگران، نماد بی‌رقیب خشونت مدرن ایشان را از بین ببرد.

همچنین بخوانید:  به نیابت از کلمه و فلسطین

چیزی که فلسطینیان را امروز به چنین جنبشی درآورده، مطالبه‌ی حقی بنیادین است. حقی که در عرف بین‌المللی نیز به رسمیت شناخته می‌شود، مبتنی بر بازگشت اختیاری آوارگان به کشورهایشان و بدتر از آن اینکه اسراییل تماماً بر این پایه بناشده، حق بازگشت یهودیان هر نقطه‌ از دنیا به سرزمینی اساطیری و موهوم. اما این حق برای فلسطینیان در معنای حقیقی و تاریخ کاملاً ملموس و نزدیک است و بیش از هر چیز به بازگشت به زمین‌ها و خانه‌هایی ارجاع دارد که تا همین چند سال گذشته خانه‌ی واقعی خود آنان یا پدران و مادرانشان بوده است، چه پیش از نکبه و یا جنگ شش‌روزه و چه پس از آن. بخش عمده‌ی ساکنین غزه را نیز چنین مهاجرانی تشکیل می‌دهند. طرح حق بازگشت و پیوند زدن کنش مستقیم در روی زمین با آن، بسیاری از آوارگان فلسطینی، از قبیل ساکنان غزه را در پیش بردن سیاست خود فارغ از زد‌وبندهای تشکیلات و گروهای بزرگ فلسطینی، توانمند می‌کند. بدین ترتیب نیازی به کسب اجازه از نخبگان سیاسی یا به دست آوردن سلاح برای مبارزه‌ به میانجی آنان نیست. ناکارآمدی و بن‌بست این طرق سیاست‌ورزی در ماه‌های اخیر هم بیش از همه در انتقال سفارت آمریکا به بیت‌المقدس نمود یافت. عملی که رشته‌ی هر مذاکره و پیمان در سطوح عالی و بیش از هر چیز «صلح» دروغین را پنبه کرد.

نام‌گذاری جمعه‌های راهپیمایی خود بیانگر سوگیری اعتراضات و سازماندهی درست آن از پایین است. جمعه‌ی دوم که «جمعه‌ی تایرها» نام گرفته بود، واکنش مضحک مقامات اسراییل را برانگیخت. آنان هشدار دادند که آتش زدن وسیع تایرها ممکن است موجب آسیب زیست‌محیطی شود و از سازمان بهداشت جهانی خواستند که جلو چنین «فاجعه‌ی اکولوژیکی» را بگیرد. یاسر مرتجی ویدیوساز و خبرنگار برجسته‌ی فلسطینی یکی از شهدای این روز بود. دود تایرها دید اسراییلی‌ها را محدود می‌کند و فلسطینیان را در عملیاتشان در تخریب مرز یاری می‌دهد. جمعه‌ی ۲۰ آوریل روز «راهپیمایی زنان غزه» نام گرفت. زنان در خط مقدم اعتراضات بوده‌اند، چه آن هنگام که آنجا که با هر ابزاری مسلح شده و به نزدیکی مرز رفته‌اند و چه آنجا که در قالب گروه‌های پزشکی در پشت جبهه متشکل شده‌اند. ابتکار خود آنان و بی‌توجهی عمومی به آنچه در سطوح بالای تصمیم‌گیری سیاسی می‌گذرد در این اعتراضات، دستشان را در مداخله در وضعیت سیاسی و زیستی‌شان باز گذاشته است. نام جمعه‌ی بعدی نیز به گروهی دیگر از محذوفان سیاست رسمی اختصاص داشت، «جمعه‌ی جوانان انقلابی» و سپس اولین جمعه‌ی ماه مه از راه رسید «جمعه‌ی کارگران فلسطینی». آنانی که رفت‌وآمد و اشتغالشان در داخل و بیرون‌های مرزهای اشغالی به شدت از طرف اسراییلیان کنترل می‌شود. راهپیمایی بزرگ بازگشت به عنوان نمونه‌ای از اقدام سیاسی مستقیم توده‌ای که با ابزار تحرک جمعیتی بر روی سرزمین عمل می‌کند، انقیاد و عدم امکان جابه‌جایی نیروی کار را نیز به‌طور نمادین زیر سؤال برده است.

همچنین بخوانید:  اسرائیل هرگز به مرزهای ۱۹۶۷ عقب‌نشینی نمی‌کند

نوع سازمان‌یابی این تظاهرات و تداوم آن پیام‌های دلگرم‌کننده‌تری به‌دنبال دارد. پیام‌هایی از جنس آنچه در سال‌های اخیر از تونس تا سوریه، اولین هدف سرکوب بود: سازماندهی از پایین. انقلاب فلسطین همچنان آن‌گونه است که ژان ژنه آن را در «اسیر عاشق» می‌دید، طلایه‌دار هر انقلاب که نمی‌خواهد در هیچ نهاد ازپیش‌موجود مستقر شود.

این‌چنین فصلی تازه در تاریخ اشغال آغاز شده است. در جبهه‌ی اشغالگران، آمریکا با انتقال سفارتش به بیت‌المقدس، معنایی تازه به پیشتیبانی تمام‌عیار از دولت استعماری-قوم‌محور اسراییل داده است. اکنون مسئله دیگر حمایت مالی، تسلیحاتی یا سیاسی نیست، آمریکا خود به‌طور مستقیم نه فقط همدست اشغال که خود بخشی از دیپلماسی اشغال شده است. در این سوی نبرد نیز ابتکار عمل بار دیگر به دست نیروهای مردمی افتاده است. اگر تاریخ مقاومت فلسطینی را به دو دوره تقسیم کنیم، می‌توان دوره‌ی اول تا پس از جنگ شش روزه و سپتامبر سیاه  را دوره‌ی جنگ مسلحانه و دوره‌ی دوم را دوره‌ی انتفاضه نامید. پیش از آغاز فاز دوم نیز اخراج نیروهای سازمان‌آزادی‌بخش از بیروت منجر به استیصال آنان شد و در نتیجه‌ی آن سررشته‌ی عمل در اختیار خودسازمان‌یابی‌های مردمی قرار گرفت. هم‌اینان بودند که سازمان‌دهندگان اصلی انتفاضه در کنار «رهبری متحد ملی قیام» شدند. در ماه‌ها و سال‌های اخیر هم به‌مانند دوران پیش از انتفاضه، تشتت در بیان و عمل رده‌های بالا بسیار رخ نموده است. دقیقاً یک سال پیش حماس از رتوریک نابودی اسراییل دست کشید، سعی کرد تصویری معتدل‌تر از خود ارائه دهد و مرزهای ۱۹۶۷ را به عنوان اساس تشکیل کشور فلسطین به رسمیت شناسد. همچنین آنان در اکتبر سال گذشته پیمان همکاری تازه‌ای با فتح به امضا رساندند. سازمان آزادی‌بخش از طرف دیگر پس از اعلام انتقال سفارت آمریکا، تهدید کرد که اگر چنین شود ممکن است دیگر اسراییل را به رسمیت نشناسد. اما چه کسی وعده‌های توخالی همیشگی رهبری ابومازن را از یاد برده است؟

زمانی مبارزه بر سر بازگشت و اعاده سرزمین فلسطینیان، تنها «انقلاب فلسطین» نام داشت. امروز نیز دوباره تصویر مبارزه‌شان در «راهپیمایی بزرگ بازگشت» همه‌ی خبرگزاری‌ها و شبکه‌های اجتماعی را پر کرده است. گرچه دیروز اسراییل به میمنت بازگشایی سفارت آمریکا در بیت‌المقدس ۶۰ فلسطینی را قربانی کرد، اما نوع سازمان‌یابی این تظاهرات و تداوم آن پیام‌های دلگرم‌کننده‌تری به‌دنبال دارد. پیام‌هایی از جنس آنچه در سال‌های اخیر از تونس تا سوریه، اولین هدف سرکوب بود: سازماندهی از پایین. انقلاب فلسطین همچنان آن‌گونه است که ژان ژنه آن را در «اسیر عاشق» می‌دید، طلایه‌دار هر انقلاب که نمی‌خواهد در هیچ نهاد ازپیش‌موجود مستقر شود.

This Post Has 0 Comments

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗