نمایشگاه کتاب به نفع چه کسانی است؟
روز ۲۷ فروردین در وبسایت میدان یادداشتی با عنوان «نمایشگاه کتاب به نفع نشر است؟» به قلم بهمن دارالشفایی منتشر شد. نویسنده در این متن در چند بخش استدلال میکند که نمایشگاه کتاب در مجموع به نفع نشر نیست. اما به نظر میرسد آن متن بخشهای مهمی از ماجرای نشر و پخش کتاب و همچنین بازیگران نمایشگاه کتاب تهران را نادیده میگیرد. متن پیش رو سعی میکند نگاهی بیندازد به این بخشها. بخشی از ایدههای این یادداشت از نظرات کاربران سایت میدان پای یادداشت مذکور آمدهاند.
نشر، پخش و ناشران «شهرستانی»
بهمن دارالشفایی در یادداشتش نشان میدهد که چگونه نمایشگاه کتاب به نفع ناشران نیست. اما منظور از این ناشران کدام ناشران است؟ میتوان پذیرفت که نمایشگاه کتاب احتمالا به نفع ناشران بزرگ تهران نیست. ناشرانی که در سال صدها عنوان کتاب چاپ میکنند و قفسههای کتابفروشیهای شهر در اختیارشان است. اما ناشران شهرستانی و ناشران کوچکتر تهران، مهمترین منبع درآمد سالیانهشان نمایشگاه کتاب تهران و نمایشگاههای کتاب استانی است. این ناشران عموما هیچ دسترسی دیگری به بازار کتاب برای کسب درآمد و دیده شدن کارهایشان ندارند.
سادهانگارانه است که فکر کنیم مساله عدم حضور ناشران کوچکتر در بازار دائمی کتاب مساله کیفیت کتابهاست. ورود به بازار کتاب در ایران تنها از مسیر حداکثر ۲۰ شرکت پخش کتاب میگذرد. بسیاری از این شرکتهای پخش هم متعلق به ناشران بزرگ تهرانی هستند. پذیرفته شدن کتابهای یک ناشر کوچک شهرستانی توسط یکی از این شرکتها (که عمدتا هم در تهران مستقرند) اگر کاملا ناممکن نباشد دستکم بسیار سخت است. کم بودن تعداد عناوین، دوری از انبار شرکت پخش و نداشتن رابطه مهمترین دلایلی هستند که باعث میشود کتابهای ناشران کوچک شهرستانها به بازار نشر راهی نداشته باشد.
علاوه بر اینها بخشی از ناشران نیز به دلیل نوع و محتوای کتابهایشان اساس سهمی در کتابفروشیها ندارند. ناشران کتب تخصصی برخی رشتهها، ناشران کتابهای به زبانهای غیرفارسی ایران، ناشران کتابهای اقلیتهای دینی و … دیگر ناشرانی هستند که وجودشان به نمایشگاه کتاب وابسته است.
دیدن، خواندن و خوانندگان «شهرستانی»
بازار نشر تنها برای ناشران شهرستانها نابرابر نیست. خوانندگان شهرستانی نیز سهم نابرابری از این بازار دارند. بسیاری از شهرهای ایران به خصوص شهرهای کوچکتر یا کتابفروشی ندارند یا کتابفروشیهای شهرشان بیشتر لوازمالتحریر و کتابهای کمک درسی میفروشند. یافتن بسیاری از کتابها در اندک کتابفروشیهای شهرهای کوچک بسیار سخت است. وقتی کتابفروشی وجود ندارد، طرحهای یارانه کتاب از بن کتاب گرفته تا طرحهای فصلی تخفیف نیز عملا بیمعنی است.
فروشگاههای آنلاین کتاب هم محدودیتهای زیادی دارند. عناوین آنها محدود است و معمولا به روز نیست، امکان تورق و بررسی محتوای کتابها برای خواننده وجود ندارد و خریدار معمولا باید مبلغ قابل توجهی بابت هزینه ارسال کتاب بپردازد.
نمایشگاه یا همان فروشگاه کتاب تهران هر سال یک بار فرصتی برای این دسته از خوانندگان ایجاد میکند تا بتوانند از نزدیک کتابها را ببیند، تورق کنند و با تخفیف آنها را تهیه کنند.
چه کسی کتابفروشی کوچک محله ما را خورد؟
کتابفروشیهای کوچک محلی در حال از بین رفتناند؛ درست مثل ناشران کوچک مستقل. اما این نمایشگاه کتاب نیست که در حال از بین بردن کتابفروشیهای کوچک است. سرمایههای کلان از طریق فروشگاههای زنجیرهای کتاب در حال بلعیدن کتابفروشیهای کوجک هستند و به زودی بیشترشان را به خاطرههایی نوستالژیک تبدیل خواهند کرد. این مختص بازار کتاب نیست. سرمایههای کلان، فروشگاههای زنجیرهای و شرکتهای بزرگ با همه کسب و کارهای کوچک دیگر هم همین کار را میکنند؛ از کافه و تاکسی تلفنی بگیر تا رستوران و سوپرمارکت.
نمایشگاه کتاب میتواند به این وضعیت پایان دهد؟
پاسخ به این سوال قطعا نه است. هرچند ناشران کوچک و خوانندگان حاشیهای از وجودش سود میبرند اما برنده اصلی نمایشگاه کتاب قطعا دولت، ناشران و خریداران بزرگ دولتی هستند. از بین رفتن نمایشگاه کتاب چیزی از منفعت این برندگان نخواهد کاست اما به راحتی گروه اول را متضرر خواهد کرد.
پایان وضعیت انحصار در بازار کتاب ممکن است. اتحادیههای نویسندگان و ناشران مستقل، روشهای آلترناتیو انتشار کتاب مثل انتشار آزاد، کپیلفت و کراودفاندینگ، تعاونیها مستقل و غیرانحصاری پخش کتاب و… روشهایی هستند که میتوان برای شکستن انحصار تولید و عرضه کتاب به آنها فکر کرد. علاوه بر اینها، پایان ممیزی و دخالت دولتی در انتشار کتاب، قطع رانت ناشران دولتی و به طور کلی کاهش فاصله مرکز – پیرامون پیششرطهای پایان انحصار است.
تا زمان تحقق اینها نمایشگاه کتاب با همه محدودیتها و اشکالاتش فرصتی است که به بازیگران حاشیهای، کمقدرت و مستقل حوزه کتاب امکان زیستن میدهد.