تصویر تهرانآباد در خشت خام
محمدعلی نجفی نیز بالاخره در فرایندی که به روحوضی اشکآوری میماند استعفا داد و از شهرداری تهران کنار رفت. اینروزها شورای شهر تهران و فضای رسانهای نزدیک به اصلاحطلبان چنان گرم مباحثات درباره جانشین او شده است که گویی نه خانی آمده و نه خانی رفته است. گویی کاملا طبیعی است که کسی نداند دلیل انتخاب نجفی چه بود و چرا نتوانست دوام بیاورد. مهمتر از اینها کارنامه او برای رفع بحرانهای پیشروی تهران چه بود و جانشین او با چه عزم و تدارک متفاوتی روانه بهشت خواهد شد.
این یادداشت به همین بهانه نقبی زده است به آخرین گزارش نجفی به شورای شهر تهران تا از میان سطور آن گزارش یک گزاره بدیهی را برنهد: نه نجفی و نه جانشینان او برای حل بحرانهای تهران خطر نکرده و نخواهند کرد.
پیش درآمد: گزارش شهردار به شورا در دیماه
محمدعلی نجفی شهردار حالا دیگر سابق تهران در ۲۴ دیماه امسال گزارشی تحت عنوان سند تحویل و تحول شهرداری تهران به شورای شهر ارائه کرد که به بررسی وضعیت فعلی شهر تهران و عملکرد شهردار پیشین این شهر میپرداخت. گزارش نجفی در رسانهها نیز بازتاب گستردهای داشت و بخشهایی از آن که به آمار و ارقام حیرتانگیز فساد در مجموعه شهرداری میپرداخت بارها در شبکههای مختلف اجتماعی منتشر شد. با این حال همه میدانیم که آمار فساد و فریادهای تکراری «دزد دزد» از سوی جناحهای مختلف اگرچه چندروزی نقل محافل شد اما دیگر عادی شده است. قبح دزدی و عدم مقابله با فساد باهم از بین رفته است. گذشته از این برجستهسازی بیحاصل دعواهای جناحی که هیچگاه تکلیف آنها در هیچ عدالتخانهای روشن نمیشود، گزارش نجفی حاوی نکات مهم دیگری نیز بود. نکاتی که از قضا به بررسی نگاه شهروندان تهران و نه مدیران فعلی و سابق به وضعیت این شهر میپردازد. این نکات اگرچه در این گزارش بسیار به اختصار به آنها پرداخته شده است، به واقع آینه گویایی از آثار فسادهای عملکردی، ساختاری و شیوههای مدیریت شهری در شهرداری تهران در دهههای گذشته است که بر تن و روان شهروندان تهران بهجای مانده است.
در گزارش ۶۰ اسلایدی شهردار تهران، دو اسلاید ۲۸ و ۲۹ به بررسی نتایج یک پژوهش درباره میزان رضایت شهروندان تهرانی از زندگی در این شهر میپردازد. این پژوهش توسط دفتر طرح های ملی پژوهشگاه فرهنگ و هنر و ارتباطات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در شهریور ۱۳۹۶ انجام شده است و نظر شهروندان تهران را درباره مشکلات و مزایای زندگی در این شهر پرسیده است. متن کامل این تحقیق و یافتههای آن هیچگاه منتشر نشده و این دو اسلاید تنها بخشهایی از این تحقیق است که به صورت عمومی منتشر شده است.
دوزخ
همانگونه که در تصویر مشخص است، از نظر شهروندان تهرانی آلودگی هوا، ترافیک، فاصله طبقاتی، جمعیت زیاد، بیتفاوتی مردم نسبت به یکدیگر و آسیب پذیری در برابر زلزله حادترین مشکلات زندگی در شهر تهراناند و همگی نمره وخامتی بالاتر از ۴ از مقیاس ۵ گرفتهاند. طبیعی است که در این سوالات و نتایج آنها میتوان چند و چون بسیاری کرد و به بسیاری نکات اشاره کرد که میتوانست در سوال از شهروندان در نظر گرفته شود، اما چنین کاری هدف این یادداشت نیست.
به واقع آنچه در همان نگاه اول به این یافتهها به نظر قابل مشاهده است این است که شهر تهران در نظر شهروندانش فاقد حداقل کیفیتهای زیستی و اجتماعی شایسته یک زندگی خوب است. از یک طرف هوای آلوده نفس کشیدن را به کاری زجرآور تبدیل کرده است و ترافیک آرامش و امان شهروندان را بریده و این هردو برای شهروندان در همه نقاط شهر تهران صادق است. از طرف دیگر نظر مردم درباره فاصله طبقاتی، جمعیت زیاد و بیتفاوتی مردم نسبت به یکدیگر نشان میدهد که کیفیت حیات اجتماعی و همبستگی به عنوان پناهی برای سایر مشکلات شهری نیز وضعیت وخیمی دارد. وضعیتی که باتوجه به توسعه شتابان تهران در دهههای گذشته بیتردید افتخار رقم زدن آن را باید به نام شیوههای مدیریت شهری و ساختار حاکم بر این شهر نوشت.
بهشت
تصویر فوق از تهران با واقعیاتی که همه به چشم دیدهایم جور است و اغراقی در آن دیده نمیشود. در این احوال به نظر می رسد باید تهران دیستوپیایی برای مردمان باشد و همه در جستجوی راهی برای فرار از این شهر. اما چنان که در دیگر اسلاید این تحقیق میبینیم چنین نیست. همین ویرانشهر تهران همچنان از نظر شهروندانش و چه بسا از نظر سایر مردم ایران نیز، جایی برای پیدا کردن شغل، کسب درآمد و بهرهمندی از امکانات بیشتر است. این یافته نیز واقعیت مشهود دیگری است و با واقعیتهای اجتماعی دیگری مانند افزایش مهاجرت و حاشیهنشینی در تهران و اطراف تهران مطابق است.
در چنین شرایطی گفتن اینکه این یافتهها مرثیهای برای تهران و هشداری برای ایران است حرف عجیبی نخواهد بود. شهروندان تهران به سادگی میدانند وضعیت تهران روز به روز در حال بدتر شدن است اما همچنان آن را به همهجای ایران ترجیح می دهند. این واقعیت طبعا از نظر سایر مردم ایران نیز دور نیست. پیامد مجموع این احوالات افزایش جمعیت در شهر و استان تهران خواهد بود. افزایش جمعیتی که از یکسو خود را با افزایش تقاضا برای ساخت و ساز در شهر تهران و پیچیدهتر شدن و بدتر شدن وضعیت آن نشان خواهد داد و از سوی دیگر با افزایش حاشیهنشینی در در اطراف تهران. ساخت و ساز مسکن و واحدهای تجاری در تهران در دهههای گذشته بزرگترین فعالیت اقتصادی در این شهر بوده است. فرایندی که از یکسو عملا ظرفیتهای زیستمحیطی تهران را به محاق برده است و با افزایش جمعیت به آلودگی هوا و ترافیک دامن زده است و از سوی دیگر در کنار درآمدزایی برای شهرداری و اشتغالزایی با خلق رانتهای فراوان در حوزه زمین و مسکن به فاصله طبقاتی و کاهش همبستگی اجتماعی نیز دامن زده است.
خلاصه آنکه ساخت و ساز مسکن در حلقه اصلی چرخهای بوده است که وضعیت فعلی تهران را پدید آورده است. شهرداریهای تهران نیز در همه سالهای پس از جنگ مشوق اصلی این ساختوسازها بودهاند و از آن ارتزاق کردهاند.
برزخ
پس از مرور همه این احوالات سوالی که پیش میآید این است که تمهید نجفی چه بود و جانشین وی و شورای شهر تهران به چه میاندیشند؟ طبیعی است که بهترین نوید به شهروندان تهرانی این است که در عمل به آنها نشان داده شود که شیوه مدیریت شهری قرار است به نحوی بنیادین تغییر کند. تغییرات اساسی در شیوههای درآمدزایی و هزینهکرد بودجه شهرداری تهران میتوانست نمودی از عزم مدیران جدید شهر برای اصلاح باشد.
بودجه شهرداری تهران در همه سالهای بعد از ۱۳۷۰ عمیقا و یکسره متکی به درآمدهای ناشی از ساخت و ساز در تهران بوده است. شهرداری همه ساله رانتهای عظیمی در میان بساز و بفروشهای شهر تقسیم میکرد و از خوان نعمتی که خود جلوی آنها پهن میکرد خرده نانی نیز برای مدیریت شهر برمیداشت. سهم شهرداری از رانت توزیع شده با فروش تورم و تغییر کاربری در میان سازندگان مسکن در برآوردهایی حداکثر ۱۵ درصد دانسته شده است. تعبیر برداشتن خردهنانی از خوان نعمت برای چنین عملکردی اغراق نیست. اما بدتر از این سهم اندک آن است که آنچه به فروش رفته است عملا منابع تجدیدناپذیر حیات زیستی و اجتماعی تهران بوده است. روندی که حاصل آن وضعیت امروز است: کارگاهی ساختمانی پرسر و صدا و آلوده که هنوز کارگران زیادی را از سر درماندگی به خود جذب میکند.
چه باید کرد؟
عنوان راهحل ساده است: قطع درآمدزایی از منابع حیاتی شهر (درآمدهای ناپایدار) و تکیه بر درآمدهای پایدار.
هر شهرداری در تهران باید بدون ذرهای درنگ در این مسیر گام بردارد. اما گام برداشتن در این مسیر مشکلات خاص خود را دارد.
در حوزه قطع یا کاهش درآمدهای ناپایدار مهمترین حرکت قطع و کاهش تکیه بر درآمدهای ناشی از فعالیتهای ساختمانی در تهران است. برای قطع منابع ناپایدار و کاهش هزینههای غیرضروری، شهردار باید با ذینفعان قدرتمند وضعیت موجود مواجه شود و از سد آنها بگذرد. ذینفعانی از قبیل: سازندگان بزرگ مسکن و ساختمان، پیمانکاران فعالیتهای عمرانی شهر تهران و بدنه شهرداری در مقام کارگزار توزیع رانت. نکته قابل توجه این است که بساز و بفروشهای شهر تهران در موارد زیادی پیمانکاران شهرداری نیز هستند و این کار را بسیار دشوارتر نیز میکند.
در حوزه افزایش درآمدهای پایدار نیز وضع مالیاتهای جدید ناگزیر است. اما مالیاتی جدید حتما باید از ذینفعان توسعه تهران در سالها و دهههای گذشته گرفته شود و در راستای افزایش عدالت اجتماعی در این شهر هزینه شود. هر سه مالیات شهری، مالیات بر درآمد و مالیات بر املاک و مستغلات در صورت فراهم آمدن زمینه قانونی و اجرایی با طراحی درست میتوانند واجد چنین ویژگیهایی باشند.
چه میشود کرد؟
طرفداران محمدعلی نجفی معتقدند اولین گامهای او به سوی کاهش وابستگی به بودجههای ناپایدار و نیز کاستن از هزینههای غیرضروری منجر به کنار رفتن او از شهرداری شد. اگر این ادعا یکسره درست نیز باشد تنها تاییدی است بر اصل بدیهی وجود نیروهای بسیار قدرتمند و ذینفع در حوزه ساختمانسازی و پیمانکاریهای عمرانی شهرداری تهران. در چنین شرایطی شهردار بعدی تهران نیز با دوراههای روشن مواجه خواهد شد. یکسو ادامه راهی است که تهران تا اینجا بر پایه توزیع رانت در میان کارتلهای بزرگ ساختمانی با تراکم فروشی و عوارض تغییر کاربری طی کرده است. سوی دیگر راه حرکت به سوی مدیریت دموکراتیک شهر، بودجهریزی مشارکتی، وضع مالیاتهای معطوف به عدالت اجتماعی و مانند آن است. راه دوم هم مطلوب شهروندان است و به بهتر شدن شرایط زیستی و اجتماعی تهران منجر خواهد شد، هم خود راهی برای تغییر همیشگی ترکیب ذینفعان شهر از اقلیتی پرنفوذ به اکثریت مردمان است.
کجراهه اول به نظر میسرتر میآید. حتی میتوان با جزئیات فرایند بودجهریزی و بودجه مصوب شهرداری تهران در سال ۱۳۹۷ را بررسی کرد و نشان داد که نجفی هم بر خلاف مدعای هوادارانش سودای تهرانی متفاوت را در سر نمیپروراند. اما به هرحال به گفته الیاس حضرتی نماینده تهران در مجلس، شهردار آینده تهران باید کسی باشد که خط قرمز نهادهای امنیتی نباشد. در چنین وضعیتی دلیلی برای پرداختن به جزئیات نمیماند.