جامعۀ ناشنوای ایران، فناوریها و رسانههای تصویری
در تعطیلات نوروز امسال با بالاگرفتن هیجان مردم برای تماشای برنامههای تلویزیونی محبوب همچون «کلاهقرمزی»، بار دیگر جامعۀ ناشنوا درخواست خود مبنی بر حق استفادۀ برابر از رسانۀ ملی را اعلام کرد و گرچه همچنان در این راه مسیر طولانی پیش روی خود میبیند، اما پیروزیهایی هم به دست آورد، از جملۀ آنها دسترسی به بعضی برنامهها از طریق زیرنویس بود. گرچه خدمات زیرنویس نه از تلویزیون ملی که با کار داوطلبانۀ بعضی افراد و از طریق کانالهای تلگرام انجام شد. این یادداشت با نگاهی به تغییرات اخیر به موضوع تلویزیون و فناوریهای تصویری و نقش آن در جامعۀ ناشنوای ایران میپردازد.
محرومیت
یکی از معانی دورافتادگی و محرومیت با مفهوم دوری جغرافیایی از مرکز به ذهن تداعی میشود، دور ماندن از تغییرات فرهنگی، هنجارها و اطلاعات و امکانات تازه در «مرکز» است که به مرور باعث محرومیتهای گستردۀ دیگر در حوزههای مختلف زندگی افراد میشود. وضعیت ناشنوایان در ایران تا سالهای طولانی شبیه وضعیت زندگی افراد در نقاط دورافتادۀ جغرافیایی بوده است، با اینکه بسیاری از آنها در شهرهای بزرگ و پرجمعیت با امکانات متوسط به بالا زندگی کردهاند. زیرا همواره دسترسی آنها به اطلاعات و مفاهیم رایج در جامعه یک دسترسی محدود و پر از مانع بوده است. رادیو، تلویزیون و سینما بدون زیرنویس یا مترجم برای ناشنوایان کارایی ندارد. همچنین به دلیل مشکلات و بحرانهای آموزش، بسیاری از ناشنوایان با روزنامه، مواد چاپی و متن اخبار و گزارشها به زبان فارسی هم غریبه ماندهاند. تا دهۀ اخیر هم به جز رادیو-تلویزیون رسمی و کتاب و مطبوعات رسمی، منبع دیگری در کشور موجود نبود که افراد از طریق آن به دنیای اطلاعات و هنر و دانش و سرگرمی وصل شوند.
انزوا در خانواده
بسیاری از ناشنوایان تجربهها و خاطرات تلخی از جمع خانواده و فامیل در حضور تلویزیون دارند. زمان پخش برنامههای پرطرفدار تلویزیونی همۀ خانواده با علاقه و هیجان آن برنامه را باهم تماشا میکنند، بحث میکنند و گاه میخندند. اگر عضو ناشنوا از آنها بخواهد موضوع برنامه را برایش ترجمه کنند گاهی چند جملۀ مختصر دریافت میکند و گاهی هم با عصبانیت و بیحوصلگی اعضای خانواده مواجه میشود. دلیل این وضعیت گاهی به ناآشنا بودن اعضای خانواده با زبان اشاره و نابلدی آنها مربوط است، و اینکه ترجمۀ همزمان کار آسانی نیست و گاهی نیز مستقیماً به تبعیض ساختارمند علیه ناشنوایان مربوط است؛ به این ترتیب که افراد شنوا گمان میکنند لازم نیست عضو ناشنوای خانواده هم به طور برابر از همۀ موضوعات باخبر باشد یا مثلاً شاید موضوعات پیچیدهتر را نفهمد و از این رو برای توضیح موضوعات مختلف به او تلاشی نمیکنند.
فرزندان شنوا
در مورد والدین ناشنوا وضعیت خانوادگی پیچیدگیهای دیگری هم دارد. پدر یا مادر ناشنوا عموماً از فرزندان شنوای خود در امور مختلف کمک میگیرند. مهمترین کمک فرزندان ترجمۀ برنامههای تلویزیونی مورد علاقه و نیز همراهی با آنها در مراجعات پزشکی و اداری مختلف است. درواقع فرزندان این نوع خانوادهها پل ارتباطی والدین خود با جامعۀ بزرگتر هستند. این فرزندان به دلیل آنکه زبان اشاره را از نوزادی با پدر و مادر خود همچون یک زبان مادری یاد گرفتهاند، تسلط بالایی به زبان اشاره دارند. همچنین به زبان گفتاری محیط (فارسی، ترکی، کردی، عربی، بلوچی،…) هم به خوبی مسلط هستند. به همین دلیل فرزندان شنوای پدرومادر ناشنوا مترجمان کارآمدی هستند، اما مشکلات بسیاری نیز در این وضعیت وجود دارد. این افراد چون از کودکی نقش کمکرسان به پدرومادر خود را ایفا کردهاند فشارهایی بسیار بیشتر از کودکان دیگر متحمل میشوند. وابستگی ناشنوایان به افراد شنوای خانوادۀ خود بسیار شدید است و همین امر مشکلات زیادی، گاهی عاطفی و گاهی حقوقی پیش میآورد. تفکر قابل قبول و رایج این است که هر فرزندی که شنواست وظیفه دارد به والدین ناشنوای خود خدماترسانی کند و این موضوع باری سنگین به دوش آنان است.
زبان اشارۀ طبیعی
حضور مترجم زبان اشاره در تلویزیون در بسیاری کشورها سالهاست رواج یافته است. در ایران نیز در اواخر دهۀ هفتاد، برای اولین بار مترجم زبان اشاره در تلویزیون سراسری ایران، شبکۀ دو، برنامۀ خانواده ظاهر شد. این امر شاید رویداد مهمی برای جامعۀ ناشنوایان به شمار میرفت اگر شخصی که ترجمه همزمان را انجام میداد از زبان اشارۀ طبیعی قابل فهم برای ناشنوایان استفاده میکرد و نه «فارسی اشارهای» که نوعی تغییر دادن آوا به تصویر است بدون آنکه راحت و روان برای ناشنوا قابل فهم باشد. اخبار ناشنوایان نیز ـ که بیشتر مورد علاقۀ افراد شنوای ایران است- تاکنون عملاً کمک چندانی به اطلاعرسانی به ناشنوایان نکرده زیرا نظام جملات در این برنامه طبق دستور زبان فارسی است. به این ترتیب که گوینده، جملات فارسی را با معادلهایی در زبان اشاره جایگزین میکند. این شیوه یک شیوۀ مصنوعی است و با زبان اشارۀ طبیعی ناشنوایان همخوانی ندارد.
تغییرات جدید و همبستگی بیشتر
همانطور که گفته شد عدم دسترسی به آموزش برابر و غیرقابل فهم بودن برنامههای تلویزیونی مانع اصلی دستیابی ناشنوایان به اطلاعات و مسائل روز بوده و این عدم دسترسی موجب محرومیتهای علمی، فرهنگی و اجتماعی در این جامعه شده است. اما این وضعیت در دهۀ اخیر با تکنولوژیها و امکانات جدید رو به تغییر است. ناشنواهائی که از موبایل و کامپیوتر و اینترنت استفاده میکنند با علاقه از این امکان برای افزایش سطح آگاهی خود بهره میگیرند و تعداد آنها به سرعت رو به افزایش است. اخیراً اپلیکیشن تلگرام در میان ناشنوایان بسیار طرفدار پیدا کرده و بسیاری از نخبگان و فعالان ناشنوا از آن برای ضبط و پخش سریع ویدئوهایی به زبان اشاره استفاده میکنند. درواقع کمبود امکانات آموزش رسمی در کشور، تا حدی به شیوههای غیررسمی جبران میشود. شاید یکی از دلایلی که سرانجام ناشنوایان توانستند حرف خود را به جامعۀ شنوا، فعالان حقوق معلولان و سرانجام به مسئولان برسانند همین امر بوده باشد. زیرا اینترنت و برنامههای ضبط و پخش آسان فیلم، تحول بزرگ و مثبتی برای زبان اشارۀ ایرانی و هویتشناسی ناشنوایان ایران ایجاد کرده است و ناشنوایانی که به دلیل دور بودن از یکدیگر امکان مکالمه و ارتباط نداشتهاند، اکنون میتوانند از گوشه و کنار با هم از مشکلات خود سخن بگویند و همین به همبستگی بیشتر آنها و پیشرفت زبانی و اجتماعی آنها کمک میکند.
چشمانداز آینده
جامعۀ ناشنوا درحال تلاش و تکاپو است که حق دسترسی به مترجم حرفهای زبان اشاره را هم برای امور شهروندی و هم در تلویزیون به دست آورد. تلاش دیگر این جامعه در راستای معرفی و به رسمیت شناختن «زبان اشارۀ طبیعی» به جای «فارسی اشارهای» است. زیرا همانطور که گفته شد فارسی اشارهای زبانی طبیعی نیست و درک آن دشوار است.
استخدام مترجم حرفهای از یک سو و مطالبۀ زیرنویس فارسی برای برنامههای پرطرفدار دو مسیری است که جامعۀ ناشنوا برای احقاق حقوق شهروندی خود در پیش گرفته است. تکنولوژیهای جدید زبانی و زبانشناسی به راحتی میتوانند امکان زیرنویس برنامههای تلویزیونی و سینمایی را برای ناشنوایان فراهم آورند تا وابستگی آنان به افراد شنوا برای درک برنامههای تلویزیونی کاهش یابد. تنها مسئله ایجاد اراده به تغییر و بهبود اوضاع در سازمانهای مرتبط با امور ناشنوایان است.