خشم در بیت المقدس
نویسنده: ناتان ترال| از آنجا که مناطقی که در طرف کرانۀ غربی دیوار واقع شده اند هنوز جزئی از محدودۀ شهری بیت القدس به حساب می آیند، دولت خودگردان فلسطین حق ورود به آنها را ندارد. اما پلیس اسرائیل و ارائه دهندگان دیگر خدمات شهری نیز اغلب از رفتن به این محلات سرباز می زنند. با این وجود ساکنان آن هنوز مجبور به پرداخت مالیات شهری هستند تا واجد شرایط دریافت مراقبتهای بهداشتی و خدمات باقی بمانند. این محلات تبدیل به جای بی در و پیکری شده که جنایت کاران می توانند در آن از دست مقامات اسرائیل و فلسطین در امان باشند.
شهری که دولت اسرائیل آن را پایتخت ابدی و غیرقابل تقسیم خود مینامد، از متزلزلترین و تقسیمشدهترین شهرهای جهان است. زمانی که اسرائیل در ۱۹۶۷ بخش شرقی بیتالمقدس و کرانۀ غربی- که هر دو توسط اردن اداره میشد- را اشغال کرد، مرزهای شهری آن را تا سه برابر افزایش داد. در نتیجه در حال حاضر حدود ۳۷ درصد از ساکنان بیت المقدس فلسطینی هستند. آنها اتوبوسها، مدارس، امکانات بهداشتی و مراکز تجاری مجزا دارند و به زبانی متفاوت سخن میگویند. در محلاتشان، اغلب به سمت شهرکنشینان و پلیس مرزی سنگ پرتاب میکنند، در حالیکه در سالهای اخیر در چندین مورد جوانان ملیگرای یهودی در نیمۀ غربی شهر فلسطینیان را مورد ضرب و شتم قرار دادهاند. بالونهایی مجهز به دوربین برفراز بیت المقدس شرقی برافراشته است که ابزار نظارت بر ساکنان فلسطینی است. اغلب اسرائیلیها، هرگز به مناطق فلسطینینشینی که دولت اصرار دارد آنها را از آن خود بداند، نرفتهاند و حتا اسامی آنها را هم نمیدانند. کارگران شهرداری با اسکورت پلیس به این مناطق رفت و آمد میکنند.
ساکنان فلسطینی بیتالمقدس درخواست برای اخذ شهروندی اسرائیل را دارند، اما برای کسب آن باید آشنایی خوبی با زبان عبری داشته باشند، شهروندی اردن یا هر کشور دیگری را نفی کنند و قسم بخورند که به اسرائیل وفادار خواهند بود. بیشتر از ۹۵ درصد آنها تن به این کار ندادهاند، چه باور دارند که با این کار بر رضایت خود و مشروعیت اشغال صحه میگذارند. از ۴۷ سال پیش که بیت المقدس برای اولین بار اشغال شد، ۱۴ هزار فلسطینی اقامت خود در آن را فسخ کردهاند. فلسطینیهایی که ساکن دائم بیتالمقدس هستند حق شرکت در انتخابات شهرداری (و نه انتخابات کشوری اسرائیل) را دارند، اما بیش از ۹۹ درصد آنها این انتخابات را بایکوت میکنند. از آنجا که هیچ انگیزۀ انتخاباتی در زمینه کسب حمایت آنها وجود ندارد، سیاستمداران بیتالمقدس فلسطینیان را نادیده میگیرند.
همه ساکنان بیتالمقدس مالیات پرداخت میکنند، اما سهم ۳۰۰ هزار فلسطینی ساکن این شهر ۸۱۵ هزارنفره، تنها ۱۰ درصد از این بودجه است. ارائۀ خدمات به شدت نابرابر است. در شرق ۵ دفتر خدمات بیمه بازنشستگی وجود دارد و در غرب ۱۸ عدد؛ ۴ مرکز خدمترسانی به مادران و نوزادان در شرق در مقابل ۲۵ عدد از این مراکز در غرب و ۱۱ دفتر پست در شرق در برابر ۱۳۳ دفتر پستی در غرب. در قسمت شرقی اغلب راهها خراب هستند و مسیر اغلب به اندازهای باریک است که کامیون حمل زباله نمیتواند از آن عبور کند و فلسطینیها مجبور به سوزاندن زباله ها در بیرون از منازل خود میشوند. قلت لولههای فاضلاب ساکنان را وادار به استفاده از مخازن جمع آوری فاضلاب میکند که اغلب سرریز میکنند. دانشآموزان در کلاسهای بسیار شلوغ یا آپارتمانهایی که تبدیل به کلاس شدهاند از سر و کول هم بالا میروند و به ۲۲۰۰ کلاس درس جدید نیاز دارند. بیش از سه چهارم فلسطینیهای شهر زیر خط فقر زندگی میکنند.
از سال ۱۹۶۷ هیچ محلۀ فلسطینی جدیدی در شهر تاسیس نشده است، در حالی که شهرکهای یهودینشین در اطراف مناطق فلسطینی موجود مانند قارچ رشد کردهاند. محدودیت در منطقهبندی مانع میشود فلسطینیها بتوانند به شکل قانونی ساخت و ساز انجام دهند. اسرائیل ساخت و ساز در ۵۲ درصد از زمینهای شرق بیتالمقدس را ممنوع اعلام کرده و ۳۵ درصد از آنها را به ساخت شهرکهای یهودی نشین اختصاص داده، بدین ترتیب تنها ۱۳ درصد از زمینهای موجود در اختیار فلسطینیها قرار دارد که که اکثر آنها پیشتر ساخته شدهاند. اگر اعضای خانوادهای افزایش یابند، دو راه پیش روی آنهاست: ساخت و ساز غیرقانونی یا ترک بیت المقدس. تنها یک سوم آنها تصمیم به ساخت و ساز میگیرند که بدین معناست که ۹۳ هزار ساکن باقیمانده همواره در معرض خطر تخریب منازلشان هستند.
نیر برکات، شهردار بیتالمقدس به تازگی گفته که تعداد حوادث مربوط به پرتاب سنگ و کوکتل مولوتف از دویست مورد در ماه در دوران پیش از جنگ غزه به بیش از پانصد مورد در ماه افزایش یافته است. در بیتالمقدس، بیش از هزار فلسطینی- که اغلب آنها زیر سن قانونی بودهاند- از ژوئیه بازداشت شدهاند که چهار برابر تعداد کل فلسطینی های بازداشت شده در بیت المقدس شرقی به دلائل امنیتی در فاصلۀ سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۸ (زمان انتفاضه دوم) استدولت مشکلی برای ارائۀ توجیهات بوروکراتیک در مورد این رفتار نابرابر ندارد، با این حال همیشه برای پنهان کردن اساس قومی مذهبی این تبعیض خود را به دردسر نمیاندازد. پس از حملات اخیر تروریستی توسط یهودیان و فلسطینیها در بیت المقدس و کرانه غربی، دولت تنها خانۀ کسانی تخریب میکند که در این حملات نقش داشتهاند. فلسطینیهایی که در خانههای رها شده در طی جنگ ۱۹۴۸ زندگی میکنند مجبور به ترک آنجا شدهاند تا جا برای صاحبان یهودی قبلی و فرزندان آنها باز شود، اما عکس این اتفاق هرگز روی نداده است.
بیتالمقدس زمانی پایتخت فرهنگی، سیاسی و تجاری فلسطینیها و از جنوب به رامالله و از شمال به بیت لحم متصل بود. اما ساخت و ساز دیوار جداسازنده، اهالی بیتالمقدس را از کرانۀ غربی و اهالیاش جدا کرده است. مسیر دیوار به گونهای انتخاب شده که بیشترین تعداد از شهرکهای یهودینشین در بیتالمقدس شرقی و کرانه غربی را در خود بگیرد و به شکل همزمان بیشترین تعداد از فلسطینیها را بیرون بیندازد. در محدودۀ بیتالمقدس، تنها سه درصد از مسیر دیوار با مرز ۱۹۶۷ تطابق دارد. دیوار فلسطینیهای ساکن بیتالمقدس را به دو گروه تقسیم کرده: سه چهارم آنها در طرف اسرائیلی ماندهاند و یک چهارم به کرانۀ غربی رفتهاند و مجبورند برای رفتن به مدرسه و دسترسی به دیگر خدمات در صفهای طولانی بازرسی منتظر بمانند. بعضی از دهکدههای کوچک فلسطینی به کل توسط دیوار محاصره شدهاند.
از آنجا که مناطقی که در طرف کرانۀ غربی دیوار واقع شدهاند هنوز جزئی از محدودۀ شهری بیت القدس به حساب میآیند، دولت خودگردان فلسطین حق ورود به آنها را ندارد. اما پلیس اسرائیل و ارائه دهندگان دیگر خدمات شهری نیز اغلب از رفتن به این محلات سرباز میزنند. با این وجود ساکنان آن هنوز مجبور به پرداخت مالیات شهری هستند تا واجد شرایط دریافت مراقبتهای بهداشتی و خدمات باقی بمانند. این محلات تبدیل به جای بی در و پیکری شده که جنایت کاران میتوانند در آن از دست مقامات اسرائیل و فلسطین در امان باشند!
در مناطق فلسطینی واقع در سمت اسرائیلی دیوار، جرم و جنایت فراگیر شده است. نیروهای امنیتی اسرائیل تنها زمانی تمایل به ورود به این مناطق دارند که تهدیدی امنیتی برای یهودیان اسرائیل وجود داشته باشد. حضور امنیتی اسرائیل در بیتالمقدس شرقی عمدتا محدود به واحدهای شبه نظامی است که اساسا برای سرکوب مخالفان و جلوگری از حمله به شهرکنشینان تشکیل شدهاند تا محافظت از فلسطینیها. عدم همکاری با نیروهای اسرائیلی، به دلیل عدم قبول اقتدار آنان یا ترس از انگ خیانت، موجب افزایش دستههای تبهکار شده است. آنها به سرقت، قاچاق مواد مخدر و اسلحه و اخاذی مشغولند که این افدامات کسب و کار تعداد زیادی از فلسطینیها را تحت تاثیر قرار داده. افزایش جرم و جنایت و ناامنی شرق بیتالمقدس را در شب به شهر ارواح تبدیل نموده است.
ناآرامی و تنشهای قومی مدتی است که افزایش یافته، اما تنها از ژوئیۀ سال گذشته این اعتراضات و خشونتها را انتفاضه مینامند. در پایان ماه ژوئن، ارتش اسرائیل جسد سه دانشآموز نوجوان را که در ابتدای همان ماه به قتل رسیده بودند در یک مدرسه یهودی (یشوا) در کرانۀ غرب پیدا کرد. روز بعد، صدها یهودی در غرب بیت المقدس تظاهرات کردند و شعار “مرگ بر اعراب”، ”محمد مرده است” و مشابه آن سر دادند. چند ده معترض به کارگران و عابران فلسطینی حمله کردند. صبح روز بعد و قبل از طلوع آفتاب، سه ملیگرای یهودی یک نوجوان ۱۶ ساله فلسطینی به نام محمد ابوخیر را از محله طبقه متوسط رو به بالای شعفات ربودند، مورد ضرب و شتم قرار دادند و زنده زنده سوزاندند.
در روزهای پس از قتل او، شورشهایی در مناطق فلسطینی بیتالمقدس به راه افتاد. مرتبا به قطار جدیدی که از طریق شعفات به شهرک یهودینشین بسغات زئیف میرفت سنگ پرتاب شد و در نهایت حرکت آن به حال تعلیق درآمد. زمانی که یک هفته بعد از مرگ ابوخدیر، جنگ در غزه به راه افتاد، تظاهرات در بیتالمقدس شرقی نیز شروع شد و از آن زمان به بعد اعتراضات در این منطقه تقریبا هر روز ادامه داشته است. کانون اعتراضات دو نقطه هستند: سلوان در جنوب شرقی دیوار شهر و جایی که مهاجران یهودی با پشتیبانی محافظان امنیتی دولتی ساختمانهای زیادی را به تصرف خود درآوردهاند و مسجد الاقصی، که یهودیان آن را هرهاباییت (معبد کوه) مینامند و اسرائیل دسترسی فلسطینیها را بدان محدود کرده و بیشتر به یک گروه کوچک اما پرسر و صدای یهودی اجازۀ زیارت میدهد، گروهی که حامی یک وزیر و معاونان وزیر در دولت فعلی هستند و با تبلیغ برای عبادت و حتی ساختن یک معبد یهودی جدید در این محل، ممنوعیتهای مرسوم مذهبی را نادیده میگیرند.
نیر برکات، شهردار بیت المقدس به تازگی گفته که تعداد حوادث مربوط به پرتاب سنگ و کوکتل مولوتف از دویست مورد در ماه در دوران پیش از جنگ غزه به بیش از پانصد مورد در ماه افزایش یافته است. در بیت المقدس، بیش از هزار فلسطینی- که اغلب آنها زیر سن قانونی بودهاند- از ژوئیه بازداشت شدهاند که چهار برابر تعداد کل فلسطینیهای بازداشت شده در بیت المقدس شرقی به دلائل امنیتی در فاصلۀ سالهای ۲۰۰۰ و ۲۰۰۸ (زمان انتفاضه دوم) است.
عباس همچنان از استفاده از ابزارهای غیر خشونتآمیز اعمال فشار بر اسرائیل سرباز می زند، ابزارهایی مانند حمایت از تحریم محصولاتی که در شهرکهای اشغالی و در داخل دولتی که آنها را به وجود آورده و حمایت کرده تولید شدهاند و محدود کردن همکاری امنیتی با اسرائیل. به مدد همکاری میان اسرائیل و نیروهای امنیتی فلسطین، مخالفت و نارضایتی فلسطینیها در خارج از مناطق تحت کنترل دولت خودگردان آشکارتر است: اعتصاب غذا در زندانهای اسرائیل، تحریم و عدم سرمایه گذاری از جانب دیاسپورا و تظاهرات و خشونت در مناطق فلسطینی در اسرائیل و بیت المقدس. هنگامی که استراتژی سیاسی سازمان آزادیبخش فلسطین ارائه قطعنامه هایی به شورای امنیت سازمان ملل متحد است که از پیش میداند وتو خواهد شد، جای تعجب ندارد که فلسطینیها ساکن بیتالمقدس دست به اقدامی خودجوش بزننددولت اسرائیل برای مقابله با ناآرامی، هزار افسر نیروهای ویژه را به پلیس بیت المقدس قرض داده؛ چهار واحد پلیس مرزی اضافی اعزام نموده؛ حملاتی در مقیاس بزرگ انجام داده و حضور نیروهای شبه نظامی را در شرق بیت المقدس افزایش داده؛ در اطراف مناطق فلسطینی پستهای بازرسی و موانعی تاسیس نموده؛ از اسرائیلی هایی که مجوز حمل سلاح گرم دارند خواسته تا به نیروی امنیتی داوطلب بپیوندند؛ دستور تخریب منازل مبارزان فلسطینی و دستگیری بستگان آنها را داده؛ تجمعات را با انتشار مایعی بدبو به نام “راسو” متفرق ساخته؛ در پستهای بازرسی موانع سیمانی نصب نموده؛ یک نیروی ویژۀ پلیس برای مقابله با خشونت تشکیل داده؛ تهدید کرده که والدین تظاهرات کنندگان نوجوان را جریمه می کند، برای پرتاب سنگ مجازاتهای تا سقف بیست سال زندان پیشنهاد نموده؛ و در محلات فلسطینی مردم را برای جرائمی جزئی همچون عبور از خیابان و تف کردن پوست تخمۀ آفتابگردان جریمه کرده است.
تاکنون، هیچ یک از این اقدامات تاثیر چندانی نداشتهاند. تعداد فزایندهای از فلسطینیها، به ویژه در شرق بیتالمقدس، به دست نیروهای اسرائیلی مجروح و در چند مورد کشته شدهاند. در ماه نوامبر، یک نوجوان فلسطینی دیگر در شرق بیت المقدس ربوده شد و مورد ضرب و شتم قرار گرفت، اما زنده ماند. در ماههای اخیر، چند فلسطینی در کرانۀ غربی عمدا توسط اسرائیلیها زیر گرفته شدهاند. حمله به اسرائیلیها به شدت افزایش یافته. به یکی از رهبران گروههای اسرائیلی مدافع برگزاری دعا در مسجد الاقصی/معبد کوه تیراندازی شده. در ۱۸ نوامبر، دو فلسطینی اهل بیت المقدس شرقی و مجهز به تبر، چاقو و اسلحه یک افسر پلیس، یک عبادت کننده و سه خاخام متعصب را در یک کنیسه در غرب بیتالمقدس کشتند. فلسطینیها حملاتی را علیه سربازان و غیر نظامیان اسرائیلی با استفاده از اسلحه و چاقو و وسایل نقلیه ترتیب دادهاند، تعداد اسرائیلیهایی که در هفتههای اخیر در این حملات کشته شدهاند، از مجموع سالهای ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳ بیشتر بوده است.
نخست وزیر، بنیامین نتانیاهو، و وزیر امور خارجه، آویگدور لیبرمن، همچنین سخنگوی دولت اسرائیل، ادعا کردهاند که رئیس جمهور فلسطین، محمود عباس، محرک این خشونتها بوده است، اما هدف از طرح چنین اداعاهایی بیشتر خنثی کردن طرحهای دیپلماتیک عباس بوده تا ارائه یک ارزیابی هشیارانه از علل ناآرامی. آنچنان که مقامات ارشد امنیتی اسرائیل ابراز داشتهاند، حملات اخیر کار “گرگهای تنها” بوده- یعنی اعمال خشونت آمیز خودجوشی بوده که توسط حامیان یک گروه سیاسی مشخص انجام نشده است. این اعمال و اقدامات دقیقا از فقدان یک رهبری سیاسی متحد یا متفرق، در فلسطین نشات گرفته است. فلسطینیها در کل با رهبران سیاسی شان احساس بیگانگی میکنند، اما این حس به حال خود رهاشدگی بخصوص در بیت المقدس به شدت وجود دارد، جایی که دولت خودگردان حق دخالت در آن را ندارد و مانند بیشتر نقاط دنیای عرب، در مورد آن بیشتر حرف زده میشود تا کاری انجام شود. زمانی که یاسر عرفات در موافقنامۀ اسلو، پنج سال ترتیبات موقت برای دولت خودگردان فلسطین را پذیرفت، موافقت کرد که بیت المقدس را از مجموعه مناطقی که دولت خودگردان به شکل موقت آنها را اداره خواهد کرد، حذف کند. مقامات محلی، به خصوص مرحوم فیصل حسینی این موضوع را نپذیرفتند و به همین دلیل بود که اسحاق رابین، که قاطعانه در زمان نخست وزیری خود مخالف تقسیم بیت المقدس بود و می گفت اگر قرار باشد پایتخت واحدی وجود نداشته باشد، ترجیح میدهد مذاکرات صلح را متوقف کند، تصمیم به دور زدن حسینی و انجام مذاکرات محرمانه با فرستادگان عرفات در اسلو گرفت.
از زمان مرگ حسینی در سال ۲۰۰۱، اهالی فلسطینی بیتالمقدس رهبر سیاسی ندارند. همۀ چهار نمایندۀ بیت المقدس در مجلس فلسطین- که همه عضو حماس بوده و در سال ۲۰۰۶ انتخاب شدند- از کشور اخراج شدهاند. سازمان امنیت داخلی اسرائیل، شن بت، مرتبا “براندازی سیاسی” را که شامل هر نوع اعتراض قانونی به اشغالگری اسرائیل است را به شت زیر نظر دارد. از آنجا که همه احزاب سیاسی فلسطین مخالفت اشغال هستند، در نتیجه آنها و فعالیتهایشان جرم به حساب میآیند. حتی نهادهای بی بو و خاصیت فلسطینی مانند اتاق بازرگانی بیت المقدس نیز تعطیل شدهاند. سرکوب فعالیتهای سیاسی فلسطینی ها به دست اسرائیل در طول سالیان دراز، این واقعیت را تضمین میکند که در صورت شروع خشونت در بیت المقدس هیچ رهبری سیاسی مشروعی برای فرو نشاندن آن وجود نداشته باشد؛ و برای نیروهای امنیتی مقابله و مهار اعتراضات و حملات سازمان نیافته بسیار دشوارتر است. برای فلسطینیهای ساکن بیت المقدس این تصور که عباس آنها را تحریک به اعتراض کرده، خندهدار است. هر زمان که نمایندگان و همکاران عباس اجازۀ ورود به شهر را یافتهاند، ساکنان فلسطینی به شکل زبانی و جسمی به آنها حمله کردهاند. وزیر سابق امور مذهبی و محافظان او پس از حملهای در مسجد الاقصی در بیمارستان بستری شد و یک از فرمانداران دولت خودگردان هدف گلوله ای قرار گرفت که از چادر عزاداری خانواده ابوخدیر شلیک شده بود. ساکنان بیت المقدس شرقی دولت خودگردان را متهم میکنند که در سالهایی که محلۀ آنها محاصره، تقسیم و محدود می شد، دولت خودگردان نسبت به این وضعیت بیاعتنا بود.
عباس شدیدا مخالف شروع یک انتفاضه است، چه صلح آمیز باشد و چه غیر آن و تقریبا شکی وجود ندارد که در صورت شروع یک انتفاضۀ جدید استعفا خواهد کرد. حماس با قبول نفرت عمیق او از خشونت، پذیرفته که همراه با فتح-حزب خود عباس-به یک کمپین ترویج اعتراضات صلحآمیز در کرانه غربی بپیوندد، اما عباس و نیروهای امنیتی تحت فرمان او همچنان چنین تظاهراتهایی را سرکوب میکنند. حتی در حال حاضر و با افزایش محبوبیت حماس بعد از جنگ غزه و سرخوردگی فلسطینیها در بیت المقدس و دیگر شهرهای داخل اسرائیل، عباس همچنان از استفاده از ابزارهای غیر خشونتآمیز اعمال فشار بر اسرائیل سرباز میزند، ابزارهایی مانند حمایت از تحریم محصولاتی که در شهرکهای اشغالی و در داخل دولتی که آنها را به وجود آورده و حمایت کرده تولید شدهاند و محدود کردن همکاری امنیتی با اسرائیل. به مدد همکاری میان اسرائیل و نیروهای امنیتی فلسطین، مخالفت و نارضایتی فلسطینیها در خارج از مناطق تحت کنترل دولت خودگردان آشکارتر است: اعتصاب غذا در زندان های اسرائیل، تحریم و عدم سرمایهگذاری از جانب دیاسپورا و تظاهرات و خشونت در مناطق فلسطینی در اسرائیل و بیت المقدس. هنگامی که استراتژی سیاسی سازمان آزادیبخش فلسطین ارائه قطعنامههایی به شورای امنیت سازمان ملل متحد است که از پیش می داند که وتو خواهد شد، جای تعجب ندارد که فلسطینی ها ساکن بیت المقدس دست به اقدامی خودجوش بزنند.
افزایش تظاهراتها و خشونت در ماههای اخیر، انتفاضۀ آرام، انتفاضۀ فردی، انتفاضۀ کودکان، انتفاضۀ ترقه، انتفاضه اتومبیل، انتفاضه زیرگرفتن با اتومبیل، انتفاضۀ بیت المقدس و انتفاضه سوم نامیده شده است. اما بیشترین شباهت جنبش فعلی نه با انتفاضۀ اول (۱۹۸۷-۱۹۹۳) و یا دوم (۲۰۰۰-۲۰۰۵) ، بلکه با خشونت ناهماهنگ و بیرهبری است که پیش از اعتراضات صلح آمیز در ابتدای انتفاضۀ اول روی دادند. در آن زمان نیز خشونتها به اشتباه به گردن سازمان آزادیبخش فلسطین انداخته شد. در آن زمان هم مانند امروز، هر نوع رهبری سیاسی شکست خورده و در حال افول بود. سازمان آزادیبخش فلسطین از لبنان بیرون رانده شده بود، شهرکهای اسرائیلی در حال گسترش بودند و فلسطینیها دستیابی به اهداف جنبش ملی را در توان رهبران خود نمیدیدند. مانند سال ۲۰۰۶، در سال ۱۹۷۶ هم در طی انتخاباتی در کرانۀ غربی، رهبران ملیگرای محلی به قدرت رسیدند و اسرائیل در پی ابطال نتیجۀ انتخابات برآمد. این رهبران مشروع سرنگون و از کشور اخراج شده و چهرههای سازگار و غیرمنتخب مردم جای آنها را گرفتند. همانند امروز، در آن زمان نیز عدم وجود رهبری سیاسی سازمانیافته و یک استراتژی رهایی ملی آشکار در کرانۀ غربی و غزه، منجر به افزایش حملات پراکنده به اسرائیلیها شد، حملاتی که به هیچ جناح سیاسیای منتسب نبودند.
تفاوت اساسی میان اواسط دهۀ ۱۹۸۰ و امروز این است که جامعه مدنی فلسطین در حال حاضر بسیار ضعیفتر است و به همین دلیل احتمال شکلگیری یک سازمان سیاسی منسجم-از نوعی که پس از آغاز انتفاضه اول ظهور کرد- نیز کمتر است. گروههایی که در آن زمان بستر فعالیتهای سیاسی را فراهم میساختند بوسیلۀ دو گروه از نهادها جایگزین شده اند: نهادهای تکنوکرات دولت خودگران که وجود آنها مشروط به همکاری نزدیک با اسرائیل است و یا سازمانهای غیردولتی ای که حامیان مالی خارجی آنها کمکهایشان را مشروط به انجام پروژههای توسعهای غیرسیاسی یا استراتژی های مبهم صلحخواهی میکنند که به شکل ضمنی هرگونه رویارویی با اسرائیل و هر گونه ابتکار عملی را که هزینههای اشغال نظامی را افزایش دهد، کنار میگذارند. جامعه فلسطین مبتلای به وابستگی شده و به نیروهایی وابسته است که میل به حفظ وضع موجود دارند. با اینکه اسرائیلیها دوست ندارند به این موضوع اعتراف کنند، اما هر دو انتفاضه پیشرفتهای قابل ملاحظهای را در راه رسیدن به رسیدن به آزادی برای فلسطینیان به ارمغان آورده. در انتفاضه اول، پس از افزایش کوتاهمدت دامنه و شدت اشغال، خودمختاری بیشتری به فلسطینیان داده شد، این خودمختاری نه فقط از جانب اسرائیل که از جانب اردن نیز به رسمیت شناخته شده و اردن تمامی ادعاهای مربوط به سال ۱۹۸۸ در زمینۀ کرانه غربی را کنار گذاشته است. اتفاق مهم دیگر این بوده که پس از هر دو قیام موضع اسرائیل، ایالات متحده و جامعه بینالمللی به مواضع فلسطینیها نزدیکتر شده است.
اسرائیل هم گامهایی برای ایمنسازی خود در برابر ضعفهای آشکار شده توسط این قیامها برداشته است. پس از انتفاضه اول، آنها دولت خودگردان را تاسیس کردند تا بیشتر مسئولیت خود در زمینۀ کنترل مردم و اقدامات ضدتروریستی را به آنها بسپارند و بدین ترتیب سربازان اسرائیلی کمتری درگیر این نوع از مسائل شوند. اغلب منابع مالی مورد نیاز دولت خودگردان توسط کشورهای اروپایی و ایالات متحد تامین میشود، که بدینترتیب آسیبپذیری اسرائیل در مقابل فشارهای مالی (مثلا در زمینۀ عدم پرداخت مالیاتها یا استعفای دستهجمعی کارمندان دولت) نیز کاهش یافته است. بدینترتیب، همچنین به تعداد کمتری از کارگران فلسطینی اجازۀ ورود به اسرائیل داده شده و اقتصاد در برابر اثرات احتمالی اعتصاب محافظت شده است. در طول و بعد از انتفاضه دوم، اسرائیل اقداماتی در زمینۀ محافظت از شهروندان خود در هر دو سوی مرزهای پیش از ۱۹۶۷ انجام داد، دیوار حائل احداث شد، شهرکنشینان و سربازان از غزه خارج شدند و محدودیتهای بیشتری بر رفت و آمد ساکنان غزه و کرانۀ غربی وضع شد.
شاید جو ناامیدی حاضر در بحثهای پیرامون راه حل دو دولت مستقل و غیرقابل اجتناب بودن جنگ داخلی در یک دولت واحد، باعث شود فراموش کنیم که این نزاع در طی دو انتفاضۀ قبل چهرۀ بسیار متفاوتی داشت. قبل از انتفاضۀ اول، هیچ شخصیت مهمی در مورد استقلال فلسطین حرف نمیزد و حداکثر حرف از خودمختاری بود. اما امروزه استقلال، حداقل در شکل رتوریک آن، به طور عمومی پذیرفته شده، و این فقط ایالات متحده و سازمان ملل نیستند که این موضوع را به رسمیت میشناسند بلکه نخستوزیری از حزب جنگ دوست لیکود نیز بر آن صحه میگذارد. قبل از انتفاضه اول، اسرائیل و ایالات متحده از تعامل با سازمان آزادیبخش فلسطین خودداری میکردند. حتی فکر کردن به تقسیم بیت المقدس یا ایدۀ تقسیم بر اساس مرزهای پیش از ۱۹۶۷ نیز ممکن نبود. اما امروزه این موضع اغلب اعضای جامعۀ جهانی است و تعداد مدافعان آن در داخل اسرائیل نیز در حال افزایش است. با این حال بسیاری از اسرائیلیها دلیلی نمیبینند که کشورشان خطری قابل توجه را بپذیرد و بهای سنگینی برای تغییر موقعیت نامطلوب، اما طولانیمدت و قابل مدیریت فعلی بپردازد. و فاجعه این است که چیزی جز یک انتفاصۀ سوم، به بهایی سنگین، نتواند آنها را قانع بسازد و نظرشان را تغییر دهد.