جشنواره سرد
سال به سال دریغ از پارسال؛ این ضربالمثل بهترین توصیف برای روندِ برگزاری جشنواره موسیقی فجر است. این نوشتار به فراخور وضعیت موجود نکات مثبت جشنواره را پوشش نمیدهد؛ بلکه تلاش میکند آشفتگیها را کنار هم جمع کند و نوری بر آن بتاباند تا اگر نادیده مانده جدی گرفته و برطرف شود.
سال به سال دریغ از پارسال؛ این ضربالمثل بهترین توصیف برای روندِ برگزاری جشنواره موسیقی فجر است. سیوسومین دوره جشنواره موسیقی فجر برعکس دوره اول مدیریت حمیدرضا نوربخش شگفتیهایی مانند کنسل شدن چند اجرای مهم نداشت. جایگزین شدنِ یک روزه گیتار فلامنکو به جای دودوک نداشت. صدابرداری عجیب و غریب روی صحنه نداشت. اعتراضهای گسترده منتقدان را نداشت. در مجموع جشنواره آرامی بود. هر رویداد نقاط قوت و ضعفی دارد و جشنواره امسال هم چنین بود اما این نوشتار به فراخور وضعیت موجود نکات مثبت جشنواره را پوشش نمیدهد؛ بلکه تلاش میکند آشفتگیها را کنار هم جمع کند و نوری بر آن بتاباند تا اگر نادیده مانده جدی گرفته و برطرف شود.
۱. دبیر این دوره جشنواره برای برنامهریزی و تدارک جشنوارهای منظم و منسجم حداقل یک سال زمان داشت. حداقل یک سال؛ چراکه دقیقاً در روز اختتامیه جشنواره سیودوم حکم مدیریت جشنواره بعدی را گرفت. درست زمانی که تجربه دو دوره مدیریت جشنواره را داشت و هرآنچه باید آزمون و خطا کرده و آموخته بود. اما چه تغییری در روند برگزاری ایجاد شد؛ یک سال برنامهریزی و تلاش شد یا بازهم در دو سه ماهِ آخر و البته روزهای پایانی همه چیز مشخص شد؟ جدول برنامهها اعلام شد و در کوتاهترین زمان تغییر کرد و سه اجرا از برج میلاد به برج آزادی و سالن همایش ایرانیان (که پیش از این سالن وزنهبرداری بوده) منتقل شد. شاید خیلی ساده به چنین تغییری نگاه میکنیم چراکه برایمان عادی شده است اما مگر چنین تغییری در روزهای پایانی باورکردنی است؟ چطور ممکن است یک سال وقت داشته باشیم با سالن مناسب به توافق برسیم و در لحظه آخر همه چیز عوض شود. به هر حال اتفاق همیشه رخ میدهد و این یکی شاید از حوادث غیر قابل پیشبینی بوده است.
جدول برنامهها اعلام شد و در کوتاهترین زمان تغییر کرد و سه اجرا از برج میلاد به برج آزادی و سالن همایش ایرانیان (که پیش از این سالن وزنهبرداری بوده) منتقل شد. شاید خیلی ساده به چنین تغییری نگاه میکنیم چراکه برایمان عادی شده است اما مگر چنین تغییری در روزهای پایانی باورکردنی است؟
۲. آنچه در جدول جشنواره جذاب به نظر میآمد بخش بینالملل بود. حضور چند موزیسین بزرگ (ارکان اگور، همایون سخی، پرویز شهیدخان) از کشورهای همسایه و البته از همه مهمتر حضور مانوکچه درامر جزِ فرانسوی که شاید بیراه نباشد اگر بگوییم شناختهشده و گرانترین موزیسین حاضر در جشنواره بود. اما در نهایت اگر این جشنواره بزرگترین و مهمترین گردهمایی در موسیقی ایران است پس بزرگانی مانند علیزاده و کلهر کجا هستند؟ حتی جوانترهایی مانند همایون شجریان کجا هستند؟ سه سال مدیریت جشنواره زمان خوبی بود تا با برنامهریزی حداقل جوانان پیشرو و نه حتی پیشکسوتها، با این جشن آشتی کنند. اما هیچ اتفاقی که رخ نداد هیچ امسال حتی خبری از همان نامهای با اعتباری که در دوره اول ریاست حمیدرضا نوربخش حضور داشتند هم نبود.
۳. اما برای این چند موزیسین جهانی چه اتفاقی افتاد؟ آیا از تمام پتانسیلی که این نامها داشتند استفاده شد؟ به غیر از مائو کچه هیچ کدام حتی نیمی از بلیتهایشان هم فروش نرفت. امروز در مراسم رونمایی آلبومهای ایرانی، برای چند جوان که اول راهاند حداقل صد نفر حاضر میشوند. اما جشنواره بینالمللی فجر نتوانست برای موزیسنی بینالمللی مانند ارکان اگور صد بلیت بفروشد. حتی همان افرادی هم که با بلیتهای مهمان آمدند انتظار داشتند ارکان را با گیتار فرتلسش ببینند چرا که اطلاعرسانی درستی در زمینه نشده بود و در سایت بلیت فروشی هم نمونه کارها و حتی عکسی از بیشتر گروههای خارجی وجود نداشت. شاید فکر کنیم موزیسین ترک که هرچقدر هم بزرگ باشد در ایران طرفداری ندارد. اما اگر همین ارکان اگور را رامین صدیقی با نام نشر هرمس به ایران آورده بود بدون شک تمام بلیتهایش به فروش میرفت. کمااینکه در این سالها بسیاری از هنرمندان غیر ایرانی را دعوت کرده و به راحتی حداقل یک شب تمام بلیتهای سالن نیاوران فروخته است. هنرمندانی که بعضاً به بزرگی ارکان اگور هم نبودند. چرا که او در ۱۸ سال تجربه بسیار آموخته و یک شبه به چنین جایگاهی نرسیده است. او حالا یاد گرفته برای دعوت ۱۰ هنرمند و برنامهریزی چند تک کنسرت باید یک سال زودتر برنامهریزی کند تا همه چیز طبق روال پیش برود. دقیقاً اتفاقی که در فستیوال تابستانهاش افتاد.
۴. جشنواره از زمان حال عقب است. نمونه واضح چنین چیزی در تبلیغات جشنواره دیده میشود. امروز شاید بیلبوردهای تبلیغاتی در خیابان و اتوبان هنوز گزینه مهمی برای تبلیغات باشد اما آیا جشنواره فجر نسبت به هزینههایی که برای این بیلبوردها کرده نتیجه هم گرفته است؟ اینکه عکس هنرمند افغان، همایون سخی در تقاطع خیابان زرتشت و ولیعصر نصب شود آیا تاثیر در شناخته شدن و جذب مخاطب دارد؟ بهتر نبود یک ویدئوی جذاب برای این هنرمندان تهیه میشد و با هزنیه بسیار کمتر در شبکههای مجازی پخش میشد؟ به جُز ویدئوهای یک دقیقهای که برای برخی از موزیسینها در کانال و اینستاگرام سایت موسیقی ما تبلیغ شد هیچ کار مثبت دیگری در زمینه تبلیغات مجازی و پیآر انجام نشد. امروز هر کسی میداند تبلیغات در اینستاگرام و تلگرام مهمترین تاثیر را دارد و جشنواره موسیقی فجر نمیتواند کانال، گروه یا صفحه اینستاگرامی را در مدت سه سال به شکل منظم مدیریت کند. اگر از سال اول تا امروز تیمِ جشنواره چنین اقدامی انجام میداد امروز خیلی راحتتر تبلیغات را انجام میشد. اگر یک کلیپِ جذاب از اجرای همایون سخی ساخته شده بود و حداقل بین افغانهای ساکن تهران دست به دست میشد بدون شک خیلی زود تمام بلیتهای کنسرتش فروش میرفت.
۵. کنسرتی در جشنواره فجر امسال وجود داشت با نام «موسیقی جنوب ایران». اول از همه این جنوب دقیقاً کجا است؟ بوشهر؟ آبادان؟ بندرعباس؟ امروز تمام علاقه مندان به موسیقی نواحی ایران میدانند، موسیقی جنوب ایران در هر شهر و حتی هر روستا با هم تفاوت دارد. موسیقی بوشهر و بندرعباس از زمین تا آسمان با هم تفاوت دارند. از آن بدتر اینکه پس از برگزاری در فیلمها و عکسهای گزارش کنسرت مشخص شد خالو قنبر راستگو هم در این اجرا حضور داشته است. حتی روزنامهنگاران هم اگر دفترچه جشنواره را ندیده بودند منبعی نداشتند که نشان دهد خالو قنبر در این اجرا حضور دارد. آیا تیم جشنواره از رئیسش تا کسی که فقط جدول را خطکشی و تایپ میکرده، نمیدانند اسطورههای موسیقی مقامی (محلی) امروز در تهران چقدر طرفدار دارند؟ آیا خالو قنبر را میشناسند؟ اگر کمی در جدول جشنواره دقیق شویم نمیتوانیم خالو قنبر از بزرگترین نامهای حاضر در جشنواره کم رونق سیوسوم بدانیم؟
سه سال مدیریت جشنواره زمان خوبی بود تا با برنامهریزی حداقل جوانان پیشرو و نه حتی پیشکسوتها، با این جشن آشتی کنند. اما هیچ اتفاقی که رخ نداد هیچ امسال حتی خبری از همان نامهای با اعتباری که در دوره اول ریاست حمیدرضا نوربخش حضور داشتند هم نبود.
۶. در برخی اجراها بلیتها سولد اوت (تمام) شده بود اما وقتی وارد سالن میشدیم تنها یک سوم سالن پر بود. چطور ممکن است این تعداد صندلی خالی باشد و سایت بلیت فروشی محبوبِ جشنواره نوشته باشد بلیت تمام شده است. این اتفاق بسیار عجیب است. سایت بلیت فروشی را چک می کنید و بسیاری از بلیتها باقی مانده است. اما چند ساعت بعد پر میشود. چنین اقدامی از طرف ستاد جشنواره انجام میشود یا سایت بلیت فروشی؟ دلیل واقعی آن چیست؟
۷. با وجود حضور بسیاری از چهرههای سرشناس خارجی اما باید گفت آنطور که مدیر جشنواره در برنامه ساعت ۲۵ گفتند نیست و تمام این گروهها سرشناس و شناخته شده نیستند. نمونهاش هم گروه پرتغال یا اسلوونی هستند. اگر گروههای گمنامی مانند تریوی وایلداسترینگز از اسلوونی را به ایران میآورند و با مهیار طریحی کنار هم قرار میدهند چرا زودتر این کار نمیکنند که حداقل چند جلسه تمرین بین آنها انجام شود. براساس گفته مهیار طریحی آنها تنها پنج ساعت تمرین کردند. آیا پنج ساعت تمرین برای اجرا در جشنواره بینالمللی موسیقی فجر کافی است؟
۸. اگر قرار است فراخوانی برای جشنواره منتشر نشود و تمام گروه دعوت شوند لطفاً متر و معیاری در اختیار عموم قرار بگیرد که مشخص شود تنها سلیقه یا رابطههای شخصی نیست که جدول را مشخص میکند. در بخش تلفیقی گروههایی مانند داتار و گام چگونه انتخاب شدند؟ اگر چیزی به غیر از رابطه برای این انتخابها وجود دارد باید گفت دقت کم بوده چراکه یک دو جین گروههای تازه کار وجود دارند که کیفیت اجرا و آثارشان چند برابر بیشتر است. از دیگر نشانههایی که نشان میدهد جدول جشنواره چند روز قبل از شروع بسته میشود حضور پروژه مهیار علیزاده است. این پروژه تنها یک ماه قبل از شروع جشنواره به شکل جدی شروع شد و در جریان رویداد کجشنبهها اجرا شد. پس از آن یعنی تنها دو هفته پیش از شروع جشنواره برای حضور در بخش تلفیقی انتخاب شد. البته گروههای شناخته شده مانند بمرانی و داماهی هم که بیشتر به جشنواره کمک کردند تا جشنواره به آنها. چرا که در حالت عادی به راحتی تمام بلیتهایشان را میفروشند و سود مالی بیشتری هم میکنند. به گفته بهزاد عمرانی آنها به واسطه تبلیغات و بُرد رسانهای جشنواره مایل به حضور بودند که امسال حتی نشست خبری هم برایشان برگزار نشد. ضمن اینکه در همین کار رسانهای که انجام گرفته هم عیب و نقص کم نیست. به قسمتی از گزارشی که سایت جشنواره در مورد اجرای گروه جالبوت منتشر کرده نگاه کنید: «حامد حمید زاده (بیس)، آیدین راد کیا (درامز)، آرین میلیکیان (کیبورد)، محسن خاش (پرکاشن)، آرش رئیسی (گیتار کلاسیک)، هومان عمادی و آرشام غفوری (گیتار الکتریک)، سحر کدیور (بک وکال) و محمدعلی ذاکری قشمی (خواننده) اعضای ارکستر این گروه هستند». یقیناً کسی که این جملهها را نوشته در سالن حضور نداشته است چراکه گروه در این اجرا بکوکال زن نداشت و همچنین نوازنده کیبورد دیگری یعنی امیرشهابی را به جای آرین میلیکیان همراه داشتند. اینها تنها مشتی هستند نمونه خروار. حتی در دفترچه جشنواره هم اشتباهاتی از این دست زیاد بود.
در برخی اجراها بلیتها سولد اوت (تمام) شده بود اما وقتی وارد سالن میشدیم تنها یک سوم سالن پر بود. چطور ممکن است این تعداد صندلی خالی باشد و سایت بلیت فروشی محبوبِ جشنواره نوشته باشد بلیت تمام شده است.
۹. دانستن این موضوع که در کشور ما چند نشریه تخصصی موسیقی وجود دارد کار دشواری نیست. قطعا به تعداد انگشتان یک دست هم نیستند. بیشک مجله هنر موسیقی و گزارش موسیقی که در این سالها به شکل منظم چاپ شدند نباید به دنبال بلیت جشنواره دوندگی کنند. باید شناسایی شده باشند و تنها بلیتهایشان را تحویل بگیرند؟ کار سختی نیست که در مدت یک سال یک نفر را مسئول بررسی صفحات موسیقی سایتها، مجلات و روزنامهها باشد و به آنها که برای موسیقی زحمت کشیدند نه لطف بلکه حقشان داده شود.
۱۰. هنوز اختتامیه برگزار نشده است که نتیجه جایزه باربد را ببینیم. اما نامزدها اعلام شدند. سال گذشته گروه آلترنیتیو راکِ مونهد در بخش بهترین آلبوم پاپِ جایزه باربد نامزد بود اما حتی یک نفر از دبیرخانه جشنواره با آنها تماس نگرفت که به اختتامیه دعوتشان کند یا حتی بگوید شما نامزدِ جایزهاید. امیدوارم امسال به امیرعباس ستایشگر که در دوره اول ریاست نوربخش منتقد سفت وسخت بود (حالا هم در جشنواره اجرا میکند هم مسئول بخش پژوهشی است) خبر داده شود که نامزد جایزه باربد هم شده است. پریسا پیرزاده هم نامزد بهترین آهنگساز موسیقی کلاسیک شد در حالی که منتخبی از آثار دوره باروک را در آلبومش نواخته است. طبیعتاً این توقع وجود ندارد که تمام داوران این جایزه تفاوت آثار ویوالدی با پریسا پیرزاد را تشخیص دهند اما روی آلبوم نوشته شده اجرای منتخب آثار کلاسیک.
۱۱. دائماً از شفافیت و بستر سازی برای دورههای بعدی صحبت میشود. اگر ریز حسابهای جشنواره را در روز اختتامیه منتشر شود به نفع همه خواهد بود. چراکه مانند سالهای قبل اعداد و ارقام عجیب و غریب از گوشه و کنار حاشیهساز نمیشود.
۱۲. این روزها جملهای زیاد شنیده میشود؛ جشنواره فجر همین است و ساختارش اشکال دارد نه مدیرش. در اینکه ساختار جشنواره مشکل دارد شکی نیست و قطعاً برای پویایی نیاز به تغییرات اساسی دارد. اما چطور میتوان گفت مدیر یک جشنواره نمیتواند به پیشرفت آن کمک کند. مدیر جشنوارهای به قامت فجر باید یک سال هر روز مشغول باشد تا نتیجه مطلوب شود. اما آیا شرایط مالی برای حمیدرضا نوربخش تامین شده یا میشود که بتواند یک سال مدیریت خانه موسیقی و آواز خواندن در آلبومهای مختلف را کنار بگذارد و تنها روی جشنواره کار کند؟ باید دید اگر چنین اتفاقی بیافتد آن زمان هم میگوییم فرقی نمیکند چه کسی مدیر باشد؟