دودی که آتش را پنهان کرد
در دهه نود میلادی زمانی که مردم سربرنیتسا و گراژده توسط صربها در آستانه نسلکشی قرار گرفتند کسی خطر را جدی نگرفت و به سبب منافع شخصی، گروهی، نژادی و ملی مردم تحت محاصره در بوسنی و هرزگوین فراموش شدند و زمینه برای وقوع یک تراژدی انسانی در قلب اروپا فراهم شد. اگر امروز با پوشش رسانهای و نهیب شهروندان آنچه در نبل و الزهرا میگذرد جهانی نشود، اگر آنگونه که از کوبانی و مبارزان کرد حمایت شد از کسانی که در نبل و الزهرا مقاومت میکنند و برای شکستن محاصره آن تلاش میکنند پشتیبانی نشود بیم آن وجود دارد که با فاجعهای بس عظیمتر از سربرنیتسا و گراژده مواجه شویم.
زمانی که در فروردین ۹۱ بسیاری از رسانههای جهان حملات سنگین معارضان سوری به شهر حلب را که با پشتیبانی لجستیک و اطلاعاتی کشور ترکیه شکل گرفت به عنوان یکی از وقایع مهم جنگ داخلی سوریه که در فرجام این کشور تاثیرگذار است تفسیر نمودند کسی به خطر حضور تروریستهای تکفیری در مجاورت یک منطقه شیعهنشین اهمیت نمیداد. اما بر خلاف تصور بسیاری از کسانی که تحتتاثیر موج رسانهای غرب و اطلاعاتی که ارتش آزاد سوریه و ترکیه قرار داشتند، مقاومت سرسختانه ارتش سوریه، نیروهای دفاع وطنی و همپیمانان آنان مانع از موفقیت مخالفان سوری در تصرف حلب شد.
از نیمه سال ۹۱ بسیاری از نیروهای ارتش آزاد سوریه به گروههای تروریستی داعش، جبهه النصره، جبهه الاسلامیه، احرار الشام و ثوار سوریه پیوستند و بسیاری از مناطقی که در سوریه تصرف کرده بودند به دست این گروههای تروریستی افتاد. شرق سوریه به محل یکهتازی گروه تروریستی داعش و غرب آن به محل فعالیت جبهه النصره، ثوار سوریه، احرار الشام و گردانهای داوود درآمد؛ گروههایی که به تناوب در نبرد و اتحاد با یکدیگر به سر میبرند. در این میان در غرب و شمال غرب سوریه پس از یک دوره جنگ داخلی میان گروههای تروریستی جبهه النصره و جبهه الاسلامیه به برتری نسبی دست یافتند و برای یک برهه تقریبا یک ساله با حملات سنگین خود به طور کامل ارتش آزاد سوریه را به مرز ترکیه عقب راندند و نیروهای دولتی سوریه را تحت فشار شدیدی قرار دادند و به سمت مناطق شیعهنشین و مسیحی نشین در غرب سوریه حرکت کردند و دست به یک سری از جنایات جنگی زدند. در پی این رویکرد حزبالله لبنان و نیروهای دفاع مدنی به صورت سازمانیافته برای حفاظت از شیعیان، اهل سنت و مسیحیان غرب سوریه وارد نبرد با گروههای تروریستی شدند و با همکاری ارتش سوریه جبهه النصره و سایر گروههای تکفیری را تحت حملات شدیدی قرار دادند.
گروههای تروریستی النصره و جبهه الاسلامیه برای کاهش فشار ارتش سوریه تلاش داشتند تا با استفاده از مواضع خود در یبرود و قصیر خطوط پشتیبانی خود را در شرق حفظ کرده و با گسترش نبرد به عرسال، بریتال و طرابلس در لبنان مانع از نقش آفرینی حزبالله لبنان برای دفاع از شیعیان سوریه در شرق و شمال سوریه شوند. با این وجود، این رویکرد تروریستهای النصره در لبنان با مقابله ارتش لبنان و همچنین عملیاتهای نظامی حزبالله مواجه شد، ضمن اینکه جریان المستقبل به عنوان مهمترین مخالف حزبالله در لبنان با درک صحیحی که از شرایط ژئوپولیتک منطقه داشتند رفتاری عقلانی در جهت حفاظت از منافع ملی را در پیش گرفت و با همکاری بسیار خوبی که برای سرکوب گروههای تروریستی در شمال این کشور با ارتش و حزبالله به نمایش گذاشت مانع از گسترش این جنگ به درون خاک لبنان شد. در یبرود و قصیر نیز عملیات مشترک ارتش سوریه و حزبالله باعث آن شد که خطوط لجستیک تروریستهای النصره با لبنان قطع شود و از فشار آنان به منطقه ریف دمشق کاسته شود. شکستهایی که جبهه النصره در مناطق استراتژیک سوریه تجربه نموده است موجب شده تا این گروه به تمرکز قوای خود در حلب و نیز تنگتر کردن حلقه محاصره شهرهای شیعهنشین در شمال بپردازد.
اکنون ۲ سال و نیم از عملیات گسترده ارتش آزاد سوریه در شهر حلب میگذرد و بخش عمده دستاوردهای این گروه به تصرف سایر گروههای تروریستی همچون النصره و جبهه الاسلامیه درآمده و تنها مناطق محدودی در شهر حلب و مناطق مرزی با ترکیه را در اختیار دارند. در مقابل النصره که طی نبردهای سنگینی که با مخالفان میانهروی سوری داشت اکنون بعد از گروه تروریستی داعش به مهمترین گروه نظامی در سوریه تبدیل شده و در تلاش است که پس از شکستهای پیاپی در جدار مرز با لبنان با تصرف دو شهر شیعهنشین نبل و الزهرا بخشی از ناکامیهای اخیر خود را جبران نماید و مانع از موفقیت طرح چند ماهه ارتش سوریه جهت محاصره گام به گام مواضع تروریستهای النصره و نیز تصرف کامل شهر حلب توسط دولت سوریه شود.
نکته مهم در مورد حلب تلاش روزافزون ترکیه برای جلوگیری از سرکوب تروریستها در شمال سوریه و به خصوص حلب است به گونهای که در دیداری که رجب طیب اردوغان از فرانسه داشت، دولت ترکیه به صراحت اعلام نمود که باید مانع از تصرف کامل شهر حلب توسط ارتش سوریه شد. به همین منظور دولت ترکیه ماههاست خواستار ایجاد منطقه پرواز ممنوع در شمال سوریه شده تا به این طریق عملیات پشتیبانی هوایی از نیروی زمینی ارتش سوریه در حلب و نیروهای مقاومت مردمی در نبل و الزهرا متوقف گردد.
در چند روز اخیر جبهه النصره و متحدانش برای انتقام از مقاومت شیعیان در سایر مناطق سوریه دست به تمرکز نیرو در اطراف نبل و الزهرا زده و حملات سنگینی را برای تصرف این شهرها آغاز نمودهاند. نیروهای النصره به تسلیحاتی همچون موشکهای کورنت که ترکیه در اختیار آنان قرار داده و همچنین وسایل امدادی ساخت ترکیه مجهز هستند و چشم امید دارند که با درهم شکستن مقاومت شیعیان در نبل و الزهرا وارد شهر شوند. نکته حائز اهمیت این است که از زمان جنگ داخلی سوریه این دو شهر به مامن آورگان شیعه در شمال سوریه تبدیل شده است و تعداد بسیار زیادی از زنان و کودکان بی دفاع در آنها پناه گرفتهاند. آنگونه که بنیاد دیدهبان حقوق شیعیان در واشینگتن اعلام کرد که این دو شهر در آستانه وقوع یک فاجعه انسانی هستند و در صورت ورود تروریستهای تکفیری النصره به آنها ممکن است شاهد وقوع یک نسلکشی از شیعیان باشم.
نبل و الزهرا به این خاطر نزد ترکیه، سوریه و گروههای تروریستی واجد اهمیت است:این شهرها در کنار جمعیت ۸۰ هزار نفری خود ۱۵ هزار نفر آواره را نیز در خود پناه داده است و تسلط بر دو شهر شیعهنشین برای تروریستهای النصره و حامیانش میتواند یک پیروزی بزرگ قلمداد شود. محاصره ۳۰ ماهه این دو شهر باعث کمبود شدید مواد غذایی، دارویی و درمانی شده است به گونهای که اخباری که از نبل و الزهرا منتشر میشود شیعیانی که در این شهرها پناه گرفتهاند به استفاده از گیاهان برای دارو و جیرهبندی مواد غذایی روی آوردهاند. کما اینکه نیروهای مقاومت مردمی در نبل و الزهرا با کمبود سلاح و تجهیزات نظامی مواجه هستند و در یک نبرد نابرابر با تروریستها قرار دارند.
امروز شیعیان تحت محاصره نبل و الزهرا در کنار مقاومت سرسختانهای که از خود در مقابل تهاجم سنگین تروریستهای تکفیری جبهه النصره نشان دادهاند امیدشان برای نجات وابسته به دو موضوع است:
نخست، هر چه سریعتر تلاش ارتش سوریه و نیروهای دفاع وطنی و حزبالله لبنان برای شکستن محاصره این شهرها به ثمر بنشیند و راههای ارتباطی آنان با جهان خارج باز شود.
دوم، مردمی که در خارج از سوریه زندگی میکنند همانگونه که برای کوبانی رسانه شدند وظیفه انسانی خود را در مقابل شیعیان تحت محاصره نبل و الزهرا به انجام برسانند.
اما گویا برخی آنگونه که صدای کوبانی بودند قصد آن را ندارند که برای نجات نبل و الزهرا گام بردارند؛ اگر اطلاعرسانی جهانی در مورد کوبانی که منجر به حمایت از این شهر شد یک نقطهقوت برای کسانی باشد که دغدغه حفاظت از حرمت انسانی دارند فراموشی نبل و الزهرا را میتوان یک نقطه تاریک برای انسانیت نامید. وقتی دوستانه یکی از اساتید ایرانی روابط بینالملل را که صدای بلندی در دفاع از کوبانی دارد مورد خطاب قرار دادم: چرا از کوبانی میگویید اما نسبت به نبل و الزهرا بیتفاوت هستید؟! آیا مردم کوبانی در قیاس با شهروندان نبل و الزهرا «مردمتر» و «انسانتر» به شمار میروند! صدایی از آن استاد عزیز مقیم انگلستان برنخواست. شاید برای ایشان و بسیاری دیگر کرد بودن، اقلیتبودن و صدای بلند حامیان کوبانی خارج از منطقه به جذابیت کوبانی افزوده باشد. اما برای من دفاع از کوبانی نه به خاطر جذابیت رسانهای که به خاطر مسئولیت علمی و انسانی بود؛ نوشتههای من به سبب کرد بودن کوبانی نبود، به خاطر حرمت انسان و تهدیدی بود که کرامت انسانی را نشانه گرفته بود. بسیاری از کسانی که برداشتهای شبه روشنفکرانه از امور انسانی دارند وظیفه انسانی را در دفاع از حقوق یک اقلیت خاص خلاصه کردهاند. گویا آنان همچون یک «مدِ فصلی» گرفتار پیگیری اخبار کوبانی شدهاند و با مشاهده اخبار بی بی سی فارسی و گزارشهای جهتدار ژیار گل و نفیسه کوهنورد از کردهای عراق و سوریه احساس میکنند یک درک حقیقی از رخدادهای ژئوپولیتیک در منطقه به دست آوردهاند. باید به آنان گفت که سخت به بیراهه رفتهاند، چرا که ارزش جان انسان از گروه قومی و نژادی که به آن تعلق دارد ناشی نمیشود، و حقیقت رخدادهای منطقه تنها آن گزارشی نیست که بر صفحه بیبیسی فارسی، صدای آمریکا یا شبکه خبر ایران به نمایش در میآید! مطالعه نقشه نبرد در سوریه نشان میدهد که به خاطر موقعیت جغرافیایی کوبانی خوشبختانه کسانی که قادر به جنگ و مقاومت در برابر داعش بودند فرصت آن را یافتند که از مهلکه تروریستهای داعش به ترکیه فرار کنند. اکنون کسانی که در کوبانی مقاومت میکنند برای سرزمین و شهر خود میجنگند و به نسبت از امنیت خانوادههای خود که در آن سوی مرز هستند اطمینان دارند. اما دو شهر نبل و الزهرا که فاصله زیادی نیز با مرز ترکیه دارند به صورت کامل در محاصره تروریستها هستند. تقریبا کسی نتوانسته است از این شهرها بگریزد و نبل والزهرا را میتوان آخرین سنگر زنان، کودکان و مردان شیعه در برابر تروریستهای النصره نامید. یک طرف مرگ ناشی از سرما، قحطی، گرسنگی و بیماریهای عفونی انتظار آنان را میکشد و در طرف دیگر تروریستهای تکفیری النصره منتظر فرصتی هستند تا با شکستن مقاومت شیعیان وارد شهر شوند و یکبار دیگر جنایات خود را تکرار کنند.
به یاد داشته باشیم در دهه نود میلادی زمانی که مردم سربرنیتسا و گراژده توسط صربها در آستانه نسلکشی قرار گرفتند کسی خطر را جدی نگرفت و به سبب منافع شخصی، گروهی، نژادی و ملی مردم تحت محاصره در بوسنی و هرزگوین فراموش شدند و زمینه برای وقوع یک تراژدی انسانی در قلب اروپا فراهم شد. اگر امروز با پوشش رسانهای و نهیب شهروندان آنچه در نبل و الزهرا میگذرد جهانی نشود، اگر آنگونه که از کوبانی و مبارزان کرد حمایت شد از کسانی که در نبل و الزهرا مقاومت میکنند و برای شکستن محاصره آن تلاش میکنند پشتیبانی نشود بیم آن وجود دارد که با فاجعهای بس عظیمتر از سربرنیتسا و گراژده مواجه شویم. امروز مقاومت مدافعان کوبانی همچون پرده دودی مانع از آن شده است که آتش نسلکشی که انتظار شیعیان نبل و الزهرا را میکشد توسط همگان دیده شود. این فضای رسانهای که با گزینش یک بخش از حقیقت مانع از دیدن عمق فاجعه شده است را رسانهها و کسانی به وجود آوردهاند که یا از مقاومت کوبانی برای شهرت وتامین منافع خود سوء استفاده میکنند و یا در اثر بازنمایی رسانههای غالب گرفتار بیخبری و ناآگاهی شدهاند.