skip to Main Content
ساده نوشتن چه مشکل
فرهنگ

ساده نوشتن چه مشکل

تا دست‌به‌قلم یا دست‌به‌کیبورد می‌شویم، انگار یکهو سنگ توی دهان‌مان می‌گذارند که زبان گفتارمان را فراموش می‌کنیم و شروع می‌کنیم به پیچیده کردن جمله‌ها و به‌کارگیری هرچه بیشتر واژه‌های اضافه، و در یک کلام: بدنویسی. در هنگام نوشتن نامه‌های اداری و متن‌های روزانه، همان چیزی را بنویسید که می‌گویید، فقط پاکیزه.

آن‌چه می‌نویسیم، صورت نوشتاری چیزی است که می‌گوییم، ولو در ذهن. زبان در عرصه‌ی گفتار است که حرکت و به‌اصطلاح زندگی می‌کند. در رابطه‌ی میان نوشتار و گفتار، تأثیرپذیری نوشتار از گفتار در املای کلمه‌ها فقط یک روی سکه است. همان رویی که با گسترش شبکه‌های مجازی انگار بیشتر به چشم می‌آید و ناله و فغان خیلی‌ها را هم درآورده است و درمی‌آورد. روندی که کم‌کم به سایر رسانه‌ها هم کشیده شده و تعجب نخواهم کرد اگر فرداروز وزارت آموزش و وپرورش هم فلان بیانیه‌ی رسمی‌اش را به‌صورت گفتاری و شکسته منتشر کند: «دانش‌آموزا واسه ثبت‌نام آزمون باید برن به مدارس محله‌های خودشون، مدارک‌شون هم همراشون بشه.»

اما روی دیگر سکه همان روی خوب آن است که اغلب به آن بی‌توجهیم: نوشتنِ آن‌چه می‌گوییم. اما در متن‌های اداری و رسانه‌ایِ روزانه تا دست‌به‌قلم یا دست‌به‌کیبورد می‌شویم، انگار یکهو سنگ توی دهان‌مان می‌گذارند که زبان گفتارمان را فراموش می‌کنیم و شروع می‌کنیم به پیچیده کردن جمله‌ها و به‌کارگیری هرچه بیشتر واژه‌های اضافه، و در یک کلام: بدنویسی.

مثال اِلی ماشاءالله بسیار است. رئیس اتحادیه‌ی دارندگان رستوران اعلام کرد: «ارائه‌ قلیان در رستوران‌ها تخلف محسوب می‌شود. قطعاً اگر رستورانی نسبت به ارائه‌ قلیان عمل کند، پلمب خواهد شد.»

عبارت «تخلف محسوب می‌شود» مگر همان «تخلف است» نیست؟ حالا از «محسوب می‌شود»، که دوشادوشِ «می‌باشد» کم‌کم دارد جای «است» را در نامه‌های اداری و خبرها می‌گیرد، می‌گذریم. اما امان از این «نسبت به» که، به‌تعبیر هومن عباسپور، ژوکر یا همان شیطانک حروف اضافه‌ی فارسی است. به‌وقتش و جداگانه درباره‌ی بلایی که «نسبت به» بر سر حروف اضافه آورده است، خواهم گفت. ولی جان عزیزتان عبارت را ملاحظه بفرمایید: «اگر رستورانی نسبت به ارائه‌ی قلیان عمل کند…» حالا همین رئیس اتحادیه اگر بخواهد همین را تلفنی به همکارش بگوید، خیلی راحت می‌گوید: «اگر رستورانی قلیان ارائه کند…» به‌همین سادگی. ولی خب، انگار موقع نوشتن هرقدر پیچیده‌تر و طولانی‌تر بنویسیم، عزم ما را در پلمب کردن را جدی‌تر می‌گیرند.

همچنین بخوانید:  پاسخ: تأملات اجراگرانه درباره‌ عشق و تعهد

مثال دیگر را از توئیتر شهیندخت مولاوردی، دستیار ویژه و دوست‌داشتنی رئیس‌جمهوری در امور حقوق شهروندی، می‌آورم: «هر تبعه‌ی خارجی با هر ملیتی که دارای پاسپورت و ویزای معتبر باشد می‌تواند در مراکز اقامتی اقامت داشته باشد. تخلف از جانب این مراکز قابل پیگرد است.»

این وسط، «از جانب» دقیقاً چه‌کاره است؟ جز این‌که در ادبیات اداری و دیوانی ملکه‌ی ذهن شده و جا و بی‌جا آن را به‌کار می‌بریم؟ آیا تخلفِ این مراکز قابل پیگرد نیست و حتماً باید تخلف «از جانب» این مراکز باشد؟

ببینید زنده‌یاد ناتل خانلری متن فرم اشتراک مجله‌ی سخن را، ۵۰ سال پیش، چه‌قدر ساده و سالم نوشته است:

«من… از اداره‌ مجله‌ی سخن خواهشمندم نام مرا جزء مشترکان سخن ادبی ثبت کنند و از شماره‌ی… دوره‌ی هفدهم مرتب به نشانی شهر… خیابان… کوچه‌… خانه‌… بفرستند. مبلغ ۲۵۰ ریال برای اشتراک سالانه ضمیمه است.»

در هنگام نوشتن نامه‌های اداری و متن‌های روزانه، همان چیزی را بنویسید که می‌گویید، فقط پاکیزه.

4 نظر
  1. چرا «یکهو» درست نیست؟ … هم در گفتار و هم در نوشتار امروز به کار می رود، خوش آهنگ است و ساده و گویا. جای «ناگهان» را هم تنگ نکرده است.
    جان حرف شکراللهی این است که وقتی می شود ساده نوشت، چرا اینقدر زور بزنیم و کلام را بپیچانیم و کلفت کنیم. مگر برآنیم که خواننده را بترسانیم؟ … کسی گفته: به جای «استعمال دخانیات ممنوع» بگوییم «سیگار نکشید»… خب، این حرف حسابی است…

  2. الفبای عربی تیشه به زبان فارسی ما زد و سعدی و فردوسی و مانند اینها کمی از جای زخم این تیشه را مرهم گذاشتند، ولی امروز همچون سعدی و فردوسی دیگر نیست، که قلم در دست هر نابلدی می چرخد و دست به دست می شود و یک مرتبه کل رسانه های فارسی را همان متن خراب و اشتباه آن نابلد پر می کند.
    صدا و سیما زیرنویس‌هایش را به محاوره می‌نویسد، گوینده اخبار آش درهم جوشی از محاوره و کتابی و رسمی و لهجه و همه اینها حرف می‌زند و خلاصه، همه به بهانه جذب بیشتر مخاطب، به روش خودشان، گند می‌زنند به زبان.
    البته این یک دیدگاه است، و یک دیدگاه دیگر است است که همان طور که هزاران سال است این زبان را همین مردم استفاده کردند و تغییر دادند و به بلوغ رساندند، از اینجا به بعد هم همین مردم هدایتش خواهند کرد.
    به نظر من کسی نمی‌تواند این جریان را هدایت و کنترل کند.

  3. جز اینکه رضا شکراللهی را به هیچوجه ساده انگار و مغرض نمیدانم درباره جان کلام با بینام موافقم. «همان چیزی را بنویسید که می‌گویید»، می شود همان آش در هم جوشی که این روزها در شبکه های مجازی به خورد خلق الله می دهند.

  4. برداشت‌های ساده‌انگاران یا مغرضانی مثل نویسندهٔ این یادداشت و سودجویی بعضی نانویسندگان، نامترجمان و بازاریان زبان فارسی را به این روزی که می‌بینیم انداخته است. زبانی که زمانی شیوایی و زیبایی نثر از مهم‌ترین صفاتش بود، اکنون به بی‌برکتی کردار چنین افرادی که گویا هیچ آثار مهم ادبیات فارسی را نخوانده‌اند به برداشت سخیف و بریده‌بریده‌ای از زبان‌های غربی مبدل شده است و جای هزار افسوس دارد. همین نیم‌جملهٔ «انگار یکهو سنگ توی دهان‌مان می‌گذارند» که این آقای نویسنده در صدر نوشته‌اش آورده است کفایت می‌کند تا ببینیم که حاصل چنین برداشتی چیست (در این جمله «یکهو» و «توی» و آوردن صیغه‌ی اخباری از فعل «گذاشتن» پیرو «انگار» غلط است و آن‌چه می‌ماند «سنگ» است و «دهان»)، تا ببینیم که ما کجا و آنان کجا که ارزش قیمتی در لفظ دری را می‌دانستند کجا.
    آن که می‌گوید (باید گفت آنان که می‌گویند و آنان که گفته‌اند، چرا که این سخن تازه نیست و چهل سالی است که گریبان فرهنگ ما را گرفته است) همان چیزی را بنویسید که می‌گویید، بی‌گمان نمی‌داند که آن‌چه امروز مردم طبقهٔ متوسط (طبقه‌ای که که قلم در دستانش است) می‌گویند ملغمه‌ای آشفته و ناصحیح از گرته‌برداری از زبان‌های غربی و تأثیرهای فرهنگی دیگر است و نمی‌توان چنین حکمی صادر کرد، مگر آن‌که پیش‌تر فاتحه‌ی زبان و فرهنگ فارسی را خواند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗