تا دستبهقلم یا دستبهکیبورد میشویم، انگار یکهو سنگ توی دهانمان میگذارند که زبان گفتارمان را فراموش میکنیم و شروع میکنیم به پیچیده کردن جملهها و بهکارگیری هرچه بیشتر واژههای اضافه، و در یک کلام: بدنویسی. در هنگام نوشتن نامههای اداری و متنهای روزانه، همان چیزی را بنویسید که میگویید، فقط پاکیزه.
«نزدیکه دو سه ماه»، «مثله تو»، «مشغوله کار»، «تویه حیاط» و نمونههای اشتباهی از این دست این روزها بسیار زیاد در نوشتارهای فارسی بهخصوص در فضای مجازی به چشم میخورد. اما سر و کله این «ه» از کجا پیدا شده و چرا در نوشتار ما چنین رواج پیدا کرده است؟
بعضی ساختها در گذر زمان جای خود را در زبان محکمتر کرده و نقشهای تازه میگیرند. تنوین، این پسوند ناخواسته و گاه مایه انزجار، در این دسته قرار دارد و همین امر حذف آن را ناممکن ساخته است.
آیا حداقلهای زبانی را باید رعایت کرد؟ چگونه میشود حداقلها را رعایت کرد؟ فرق نثر خوب و بد چیست؟ اصلاً فرقی دارند؟ اصلاً حق داریم خوب و بد کنیم؟