شهر، زندانبان معلولان و سالمندان است
فضاهای شهری تهران در این سالها گسترش چشمگیری برای تردد خودروها و انسانهایی با شتاب زیاد داشته است. تأمل در شهر و قدمزدن بهآرامی شاید دیگر یک خاطره در این شهر باشد. در این میان سوژههای انسانی که توانایی همراهی با این سرعت رفت وآمد را ندارند از شهر و این فرایند حذف می شوند. کودکان،معلولان و سالمندان از مهمترین این گروهها هستند. در مطلب زیر نویسنده بههمین موضوع پرداختهاست.
در خیابانهای شهر که راه بروی کمتر به آدم معلول یا کهنسالی بر میخوری که با کمک ابزاری همچون ویلچر در تردد باشد. این تصویر نه به معنای عدم وجود این دسته از افراد در جامعه که به معنی این است که شهرهایمان را تنها برای آدمهای سرحال و روپا و سالم ساختهایم و پیشبینی برای اینگونه افراد نشده است. در واقع شهرهای ما، زندانبان معلولان و کهنسالانی شدهاند که در خانههایشان ماندهاند.
این موضوع محدود به این دسته از شهروندان نیست. پیادهروها و معابر طوری ساخته شدهاند که نه تنها ویلچرسواران که کالسکه کودکان هم عملا به وسیلهای غیر قابل استفاده برای پدران و مادران تبدیل شده است. کافی است که با کالسکه کودکتان هوای پیادهروی یا رفتن به خرید و کاری بیرون از خانه به سرتان بزند. سر راهتان بر میخورید به موانع میلهای که سر و ته پیادهروها برای ممانعت از تردد موتورها گذاشتهاند. در واقع همان راهحل ساده و همیشگی انسداد و بستن بدون در نظر گرفتن دیگرانی که از این شیوهها صدمه میبینند و متضرر میشوند. این موانع را هم که دور بزنید، وسط راه یا کنده شده یا پله وجود دارد یا باید از روی پل عابری رد شوی که باز پلههایش تنها برای آدمهای قبراق و فاقد مشکل قابل استفاده است.
این معضل تنها محدود به محدودیت پیادهروی در شهر نیست. دیگر راههای حضور در سطح شهر و استفاده از امکانات عمومی مانند بهرهمندی از اتوبوسها و وسایل نقلیه عمومی برای معلولان و سالمندان و کودکان بهطور نانوشتهای ممنوع شده است.
اغلب ایستگاههای اتوبوس بهگونهای هستند که افراد مسن و معلول به سختی میتوانند سوار و پیاده شوند، چه برسد به اینکه از حق استفاده از این امکانات همراه با ویلچر بهرهمند باشند. آنقدر این موضوع در فرهنگ عمومی ما بدیهی شده که حضور در اتوبوسها همراه ویلچر یا کالسکه کودک با واکنش نامناسب مردم عادی مواجه میشود.
به عنوان نمونه، چندی پیش در تهران سوار اتوبوسی در مسیر تجریش به راهآهن بودم. بخشی از این مسیر یکطرفه و برای خودروهای شخصی و تاکسیها ممنوع است و تنها امکان طی کردن آن با اتوبوس وجود دارد. یک خانم خارجی با کالسکه جمع و جور و کوچک کودکش، لابد به سیاق عادی کشور خودش وارد اتوبوس شد که در همین مسیر یکطرفه در حرکت بود. حضور آن زن همان و اعتراض تعدادی از زنان دیگر برای اینکه چرا با کالسکه بچهاش وارد اتوبوس شده همان. این مردم معترض گناه زیادی ندارند. آنها چشمشان عادت کرده به چیزی که خلاف حقوق کودکان، معلولان و پیران است و پذیرفتهاند که آن کسی که کالسکه به همراه دارد یا ویلچرسوار است یا به هر دلیل معلولیت و محدودیتی جسمی دارد، باید تنها با آژانس به این طرف و آن طرف برود و حقی از حملونقل عمومی ندارد. این در حالی است که در جوامع پیشرفته و منطبق با وجدان عمومی جامعه، اینگونه از افراد از حق بیشتری برای بهرهمندی از امکانات عمومی برخوردارند.
بخشی از این حق با اصلاح معابر شهری و پیادهروها و ایستگاههای اتوبوس قابل احقاق است و بخش دیگر که به رفتار اجتماعی مردم مربوط میشود، با همین قانونگذاریها و تبلیغات محیطی مختلف اصلاح شدنی است.
این درست است که افراد سالم و سرحال هم با دهها مشکل در سطح شهر مواجهاند، اما این مشکلات برای معلولان، کودکان و سالمندان چند برابر است که رفع آن، عزمی جمعی در بین جامعه و دولت و شهرداریها میطلبد .