کارورزی: راهی به سوی اشتغال یا استثمار
متن پیش رو ترجمهای است با هدف پرداختن به یکی از مهمترین علل تمایل و امیدواری دانشآموختگان و دانشجویان به شرکت در طرح کارورزی. نیک چاوردی (کسی که به استناد متن بیش از ۵ دوره کارورزی را گذرانده است) در این متنِ کوتاه، سعی بر آن داشته تا مقایسهای بین تصور اسطورهای افراد در انگلستان پیش از ورود به کارورزی و تجربههای واقعگرایانه آنان پس از آن، ارائه دهد.
طرح «کارورزی» که ذیل «برنامه اشتغال فراگیر» دولت تعریف شدهاست، تیرماه امسال اجرایی شد. یکی از اهداف این طرح، «افزایش قابلیت جذب و اشتغال دانشآموختگان از طریق انتقال مهارت و تجربه در محیط کار برای ورود به بازار کار» عنوان شده است. (بند الف ماده ۲ دستورالعمل اجرایی طرح کارورزی). طبق ماده ۸ دستورالعمل اجرایی طرح کارورزی، دستمزد افراد در مدت ۴-۶ ماه معادل یک سوم حداقل دستمزد یعنی ۳۱۰ هزار تومان و البته در شرایطی نیز کمتر از آن و برای فارغالتحصیلان کاردانی صفر است. دستمزدی که با توجه به آموزشی عنوان کردن طرح، به عنوان کمک هزینه آموزشی از آن نامبرده میشود. طبق آمار تا نیمه مردادماه ۱۳۹۶ ، ۴۰۰هزار نفر در سامانه طرح کارورزی ثبتنام کردهاند که ۲۰۰ هزار نفر آنها واجد شرایطند.
حال سوال اینجاست که با وجود نقدهای گسترده فعالان حوزههای مختلف همچنین مخالفت دانشجویان و فارغالتحصیلان با این طرح، ثبتنامکنندگان با چه هدف و امیدی حاضر به فروش نیروی کار و تخصص خود به بهای اندک برای چهار تا ۶ماه شدهاند؟ واضح است که برای پاسخ به پرسش فوق نمیتوان به یک علت بسنده کرد و نیاز است از سویههای مختلف به آن نگریسته شود.
زمانی که لشکر فارغالتخصیلان بیش از حدمعمول روانه بازار کار شوند برخی از آنها با این اعتقاد که این کار مجانی به ارتقا در حرفهشان کمک موثری خواهد کرد، کار بدون حقوق را تجربه میکنند ؛ این درحالی است که بسیاری از افراد حتی با دریافت مزد، در نهایت احساس میکنند که وقتشان تلف شدهاست.
فارغالتحصیلان جویای کار، کارورزی را فرصتی برای ورود به محیط کار تخصصی خود و همچنین کسب رزومه به حساب میآورند: امتیازی که ممکن است آنان را یک قدم به کسب شغل باثبات نزدیکتر کند. اهمیت این موضوع زمانی بیشتر آشکار میشود که از لزوم اجباری شدن اخذ مدرک کارورزی و قرار دادن آن به عنوان یکی از شروط استخدام در پیشنویس طرح کارورزی -ارائهشده به مجلس – سخن به میان میآید. بندی که هرچند از سوی مجلس رد شد اما سخنان فرهادی وزیر علوم در اردیبهشت ۹۶مبنی بر اینکه: «کارآموزی و کارورزی در رشتههای فنی،خدماتی، عملیاتی و حتی اجتماعی باید به حالت اجبار دربیاید» حاکی از پافشاری دولت بر این موضوع است. قرار دادن کارورزی به عنوان مرحلهای اجباری در مسیر اشتغال به معنای استفاده از نیروی کار فارغالتحصیلان به صورت رایگان و یا با بهای اندک به بهانه نیاز کشور به نیروی کار مهارتدیده است. علاوه بر آن از عمده دفاعیات طراحان و حامیان طرح کارورزی، تجربه موفق این طرح در کشورهای دیگر است که این خود به تقویت این تصور در ذهن دانشآموختگان دامن زده و آن را نشانهای از مثبت بودن طرح برای فارغالتحصیلان دانشگاهی میدانند. اما اسطوره کسب رزومه و مهارت تا چه حد به واقعیت نزدیک است؟
متن پیش رو ترجمهای است با هدف پرداختن به یکی از مهمترین علل تمایل و امیدواری دانشآموختگان و دانشجویان به شرکت در طرح کارورزی. نیک چاوردی (کسی که به استناد متن بیش از ۵ دوره کارورزی را گذرانده است) در این متنِ کوتاه، سعی بر آن داشته تا مقایسهای بین تصور اسطورهای افراد در انگلستان پیش از ورود به کارورزی و تجربههای واقعگرایانه آنان پس از آن، ارائه دهد. و از خلال این مقایسه به درستی نقدی بر این تصور مبهم و البته امیدوارکننده داشته باشد. امیدی که باعث میشود دولت و حامیان طرح با تکیه بر آن مرز استثمار و امتیاز را بهعمد مبهم و درهمآمیخته نگهدارند تا با امیدوار کردن دانشآموختگان به امتیاز(همچون کسب رزومه و مهارت) سویههای استثمار طرح پشت پرده بماند.
—-
زمانی که لشکر فارغالتخصیلان بیش از حدمعمول روانه بازار کار شوند برخی از آنها با این اعتقاد که این کار مجانی به ارتقا در حرفهشان کمک موثری خواهد کرد، کار بدون حقوق را تجربه میکنند ؛ این درحالی است که بسیاری از افراد حتی با دریافت مزد، در نهایت احساس میکنند که وقتشان تلف شدهاست.
کارورزی برای مردم بریتانیا طرحی نسبتاً جدید است، دو دهه قبل آنها به سختی راجع به آن شنیده بودند. با این وجود امروزه برای بسیاری از فارغالتحصیلان، کارورزشدن پله اضافی دیگری در نردبان شغلی است که مدام لزرانتر و بیثباتتر میشود.
حامیان (طرح) کارورزی ادعا میکنند که با این طرح به کمپانیها فرصت داده میشود تا مرحلهایی مجزا برای ارزیابی نیروی کار خود داشته باشند و فارغالتحصیلان نیز از تجربیات ارزشمندی در حوزههایی بهرهمند میشوند که قبلاً فرصت مواجهه با آن را نداشتند. از سوی دیگر، منتقدان معتقد ند که کارورزی – بهویژه وقتی بدون دستمزد باشد – برای بنگاهها صرفاً راهی ساده و راحت برای استثمار متقاضیان مستاصل جویای شغل در شرایط کسادی بازار است . در واقع آنها فارغالتحصیلان بیکار فقیرتر را با قیمت ارزانتر میخرند.
بسته در هم ریخته
در مقام یک جوان متخصص، قبل از بهدست آوردن شغلی دائمی، تجربه بیش از پنج کارورزی یا تجربه کاری بدون حقوق را داشتم. این موقعیتها از شرایطی فوقالعاده مطلوب و چالشی همچون شرکتهای رسانهایی معتبر تا گرفتار شدن در یک اتاق چوب کبریتی در برموندزی در جنوب لندن متغییر بودهاست.
در نتیجه صحبت با جوانان دیگر، چیزی که روشن شد تجربههای مطلقاً ناهمگون آنها (از کارورزی) بود. بعضی از آنها در کارورزیهای بیمزد فوقالعادهای حضور داشتند که احساس میکردند گام بزرگی در زندگی حرفهایشان بودهاست، در حالیکه بعضی دیگر برنامهریزی کردهبودند که به دورههای کارورزی بامزد بروند و در نهایت پس از حضور در آن، عقیدهداشتند که وقتشان تلف شدهاست.
یکی از فارغالتحصیلان به من گفت که دانشگاهاش در یک طرح توسعه فارغالتحصیلان مزدی، او را به مکان برگزاری رویدادهای محلی فرستاده است. او میگوید در غالب مواقع کاری برای انجام دادن به او نمیدادند و تجربیات اندکی که فراگرفته است، هیچ ربطی به تخصصاش ندارد.
به گفته او «با اینکه دانشگاه میدانست که من مشغول کارورزی در یک روزنامه بزرگم اما برای دیپلم روزنامهنگاریام موقعیت شغلی با پرداخت مزد به من پیشنهاد نکردند؛ در حالیکه همین موقعیتهای شغلی را به افرادی بدون هیچ تجربه مرتبط ارائه دادند.» . او ادامه میدهد: «من ترجیح میدهم کارورزی بدون مزدی را انجام دهم که لااقل به من کمک میکند پیشرفت کنم تا اینکه مشابه چیزی که این سهماه بودم، یعنی در نقش یک قطعه یدکی، گیرافتاده باشم.
شیوه درست
در مقابل «میلا براتزی»، ۲۲ ساله، میگوید در یک شرکت روابط عمومی (PR) محلی کارورزی مزدی انجام داده است و تجربیات ارزشمندی بدست آورده و همچنین شغلی ثابت در کمپانی کسب کردهاست. «من مهارتهای زیادی فراگرفتم؛ نوشتن گزارشهای مطبوعاتی، چگونگی (صفحه)بندی این گزارشها و چگونگی نگارش برای بازارهای متفاوت». او گفت «در نهایت من در جلساتی با حضور مدیران کسبوکار محلی شرکت میکردم و پس از آن احساس کردم این اعتمادبهنفس را بدست آوردهام که برگزاری جلسات را خودم بهتنهایی انجام دهم.»
برای «براتزی» این واقعیت که کارورزی او همراه با مزد بوده، خیلی اهمیت داشتهاست. او در ادامه میگوید: «من فکر میکنم که کارورزیهای بیمزد خوب هستند؛ (البته)اگر برای مدت کوتاهی باشند، سه هفته یا یک تا دو روز هفته در هر ماه تا بتوانی در کنار آن شاغل هم باشی.»
فرهنگ استثمار
درواقعیت، شرایط «براتزی» یک مورد استثنایی است. یک جستجوی سریع آنلاین صدها (طرح) کارورزی تماموقت را نشان میدهد که یا فقط هزینهها را پرداخت میکنند یا در کل هیچگونه پرداختی ندارند. در حال حاضر بعضی از شرکتها حتی از کارورزان برای کارکردن برای خودشان(منظور شرکت است) استفاده میکنند. با توجه به افزایش جمعیت فارغالتحصیلان از ۱۷ درصد در سال ۱۹۹۲ به ۳۸ درصد در ۲۰۱۲، بیم آن میرود که بیارزش شدن چشمگیر مدرک دانشگاهی، کارفرمایان را به سمت اهمیت دادن بیشتر به تجربه و سابقه هدایت کند. اگرچه این الزاماً چیز بدی نیست ولی فارغالتحصیلان را به تن دادن به استانداردهای پایینتری از اشتغال تشویق میکند، که به طور بالقوه فرهنگ رقابت رو به پایین (به وضعیتی گفته میشود که رقابت با هر چه کمترکردن و کاهش هزینههای مربوط به عوامل انجام میشود. این کاهشها میتواند شامل دستمزد کارگر شود یا ذخایر بانکی یا هر عامل تعیین کننده دیگری که کاهشش باعث افزایش سود بنگاه در رقابت شود.) را پرورش میدهد.
این پدیده پتانسیل عظیمی را برای استثمار ایجاد میکند. «کورتنی تاگرت»،۲۲ ساله، در اواخر سال ۲۰۱۳ یک کارورزی بیمزد را در یک شرکت موفق روابط عمومی در لندن دریافت کرد. متاسفانه تجربه او با مطلوبش فاصله زیادی داشت.
من در یک برنامه سختگیرانه به کارگرفته شدم. من همیشه میباید از آنها برای ناهار زمان میخواستم و بعضی از روزها تا ساعت ۴ عصر به من اجازه ناهار خوردن نمیدادند، بعد از ۶ ساعت کار از ۸ ساعت شیفت کاریام.
من در مصاحبه، فریفته این (دوره) کارورزی اعجابانگیز شدم. جایی که میتوانستم در آن کاملاً خلاق باشم و در مورد چیزی که میخواهم بر روی آن کار کنم، تصمیم بگیرم. اما درعمل، من در یک برنامه سختگیرانه به کارگرفته شدم. من همیشه میباید از آنها برای ناهار زمان میخواستم و بعضی از روزها تا ساعت ۴ عصر به من اجازه ناهار خوردن نمیدادند، بعد از ۶ ساعت کار از ۸ ساعت شیفت کاریام.»
نادیده گرفتن قانون
این مسئله از بعد حقوقی نیز قابل بررسی است. وب سایت دولت میگوید کارورزان همیشه باید حق دریافت حداقل دستمزد(ملی) را داشته باشند؛ به جز زمانی که آنها دانشجویانیاند که تجربه کاری را به عنوان بخشی از واحد درسی دوره آموزش عالی انجام میدهند یا داوطلبانیاند که در برنامههای اتحادیه اروپا یا دولت مشغول کار داوطلبانه یا کسب تجربه حضور در فضاهای کارند.
اگر کارورزی بیمزد واقعاً غیرقانونی است چرا دولت، آندسته از کارفرمایانی که آن را پیشنهاد میکنند، تعقیب قضایی نمیکند؟ «سینک» میگوید: (جواب) آن واضح است؛ دولت که بیشتر به سود حاصل از کسبوکار(کافرمایان) علاقهمند است تا رفاه افراد، هرگز غیرقانونی بودن کار اساساً ارزان را اعمال نخواهد کرد. اما واقعیت پیچیدهتر از آن است. برخی از کارورزهای بیمزد واقعاً تجربه خوبی را ارائه میدهند و این میتواند به سادگی وجود نداشته باشد اگر حداقل دستمزد اعمال شود.
آیا راهی وجود دارد؟
مشکل اساسی اینجاست: تعیین مرز امر عادلانه و استثمارگرانه مبهم است. خط انفصال بین آنچه عادلانه و آنچه که استثمارگرانه است، بسیار دشوار به نظر میرسد. این مسئله فوقالعاده ذهنی سلیقهای است /اگرچه ترجیح بر تعیین این مرز است، تعجبی ندارد اگر دولت برای مشخص کردن حدود این مرز (عدالت/استثمار) تلاشی انجام نداده است.
نمیتوانیم بدون هیج اجباری انتظار داشتهباشیم که بنگاههای اقتصادی از فرصت به چنگآوردن نیروی کار ارزان بگذرند، بهویژه بنگاههایی که در شرایط دشوار اقتصادی برای بقا تلاش میکنند. اگر بنگاههای اقتصادی و دولت هیچ کاری انجام ندهند، بهترین کار اینست که دانشگاهها فارغالتحصیلان خود را برای ورود به بازار کار به خوبی آماده کنند و این نکته را به دانشجویان گوشزد کنند که ضرر پذیرفتن برخی موقعیتهای شغلی از مزایای آن بسیار بیشتر است.
اگر افراد جویای کار ارزش بیشتری برای خود قائل شوند و در انتخاب خود سختگیرتر شوند، آنگاه کارفرمایان مجبور خواهند شد تا پیشنهادهای بهتری ارائه دهند و از استثمار نیروی کار بکاهند.
پینوشت:
نیک چاودری، نویسنده شاغل در Church Accounting است و در بسیاری از وبلاگهای اقتصادی و فناوری مشارکت داشته است. او دورههای کارورزی را با انواع مختلف سازمانها از جمله شرکتهای بزرگ رسانهای تا مجلههای استارت آپ دو نفره گذراندهاست.
شرایط ما یه فرق هایی داره فارغ التحصیل های اروپایی وقتی دانشگاهشون به اتمام میرسه آماده ورود به بازار کار هستند و تا حد زیادی علمی که در دانشگاه یاد گرفتن به بازار کسب و کار مربوط میشه ولی اینجا اینطور نیست. مثلا من در رشته ی حسابداری فارق التحصیل شدم در دانشگاه هم جزو دانشجوهای خوب بودم و با معدل بالای ۱۸ هم لیسانسم رو گرفتم ولی وقتی خاستم به بازار وارد بشم دیدم واقعن بار علمی زیادی ندارم و چیزهایی که یادگرفته بودم درصد بالایی بی ربط بود به همین خاطر مجبور شدم بعد از دانشگاه به این آموزشگاه های خصوصی برم و دوره هایی رو که برای ورود به بازار کار نیاز هست رو ببینم این کار هم مدت زمان زیادی طول کشید تقریبن برابر یک ترم دانشگاهی و هم هزینه ی زیادی برای من داشت . اگر شرکتی بود که بعد از دانشگاه من رو جذب میکرد و در دوره های کارآموزی (رایگان و بی دستمزد) مهارت های کافی رو به من یاد میداد من استقبال میکردم ولی متاسفانه حتی چنین چیزی هم در اینجا وجود نداشت.