skip to Main Content
«جوانمردان» میزبان کودکان افغان
جامعه

«جوانمردان» میزبان کودکان افغان

سپیده سالاروند، گزارشی از برگزاری یک روز جشن برای تعدادی از کودکان افغانی تهیه کرده است. این جشن توسط چند سازمان مردم‌نهاد به مناسبت هفته کودک برگزار شد. پیچیدگی زندگی کودکان کار و افغان حتی در برگزاری مراسم نیز پیداست چرا که بسیاری از آن‌ها باید سر کار ‌می‌رفتند و در مراسم شرکت نکردند.  

وقتی سخته، هنوز برای بعضی‌ها سخت‌تره. وضعیت کودکان کار و بازمانده از تحصیل در ایران اگر سخت است، برای کودکان افغانِ ساکن ایران این وضعیت باز هم سخت‌تر است. دلیل آن را از جمله می‌توان در مشکلات برگزاری یک روز جشن برای تعدادی از کودکان افغانی که تحت پوشش تحصیلی و حمایتیِ تعدادی از سازمان‌های مردم‌نهادِ کشور قرار دارند دید. جشنی که در هفته‌ی کودک و درکنارِ سایر برنامه‌هایی که شهرداری‌های کشور برای این هفته تدارک دیده بودند برگزار شد۱. سه مدرسه، خانه‌ی کودک شوش، خانه‌ی کودک ناصرخسرو۲ و کانون فرهنگی حمایتی کودکان کار کوشا۳ که هر سه با حمایت‌های نهادهای مردم‌نهاد اداره می‌شوند و دانش‌آموزان‌شان مهاجرین افغان و عموماً کودکان کار هستند با همکاری «گروه تلاشگران یاری همدل (شبکه‌ی یاری کودکان کار و خیابان)۴» که خود شبکه‌ای است از تعدادی سازمان غیردولتیِ فعال در حوزه‌ی کودکان، جشنی را در پارک جوانمردان برای کودکان این مدارس برگزار کردند. تا برای یک روز هم که شده این بچه‌ها دیده شوند و کودکی کنند. اما بعد از گذشت بیست سال از پذیرش پیمان‌نامه‌ی حقوق کودک۵، در پایتخت ایران، هنوز هم کودکان بسیاری هستند که حتا همین یک روز هم وقت کودکی ندارند.

کم نبودند کودکان این مدارس که حتی در این روز هم دیده نشدند. کودکان کاری که نه سر چهارراه‌ها که در کارگاه‌ها و مغازه‌های کوچک این شهر مشغول به کارند و وقتی از پدیده‌ی کودک کار صحبت می‌کنیم تصویر آن‌ها به ذهن‌مان نمی‌آید. کودکان کاری که بیشترشان شناسنامه ندارند و سن‌شان را به طور تقریبی می‌دانیم و کودک بودن‌شان هم تقریبی آست.

کودکانی که نیامدند

جمعاً پانصد کودک در این برنامه شرکت کرده بودند. اما کم نبودند کودکان این مدارس که حتی در این روز هم دیده نشدند. کودکان کاری که نه سر چهارراه‌ها که در کارگاه‌ها و مغازه‌های کوچک این شهر مشغول به کارند و وقتی از پدیده‌ی کودک کار صحبت می‌کنیم تصویر آن‌ها به ذهن‌مان نمی‌آید. کودکان کاری که بیشترشان شناسنامه ندارند و سن‌شان را به طور تقریبی می‌دانیم و کودک بودن‌شان هم تقریبی آست. کودکانِ کاری که خودشان یا والدین‌شان با امید روزهای بهتر از مرزها گذشته‌اند اما انگار جایی میانه‌ی راه، کودکی‌شان را گم کرده‌اند و حالا سختی روزگار چنان بر صورت‌شان نقش‌بسته که سخت می‌توان نام کودک بر آن‌ها نهاد.
خانم سحر موسوی، مدیر خانه‌ی کودک ناصر خسرو در رابطه با این موضوع می‌گوید: «ما توی مدرسه‌مون ۶۴ تا کودک کار داریم که ۷:۳۰ تا ۹:۳۰ صبح میان برای درس خوندن و بعد می‌رن سر کار و عموماً شاگرد مغازه‌ان و صاحبکارهایی دارن که با همین دو ساعت نبودن شاگردهاشون هم مشکل دارن و برای روز کودک هم بهشون مرخصی ندادن و فقط ۲۴ تا از بچه‌ها تونستن مرخصی بگیرن و بیان جشن.» البته تعداد دیگری از بچه‌هایی که در ساعت اصلی مدرسه درس می‌خوانند هم کار می‌کنند اما ساعت کاری انعطاف‌پذیرتری دارند.
دردناک‌تر از وجود صاحبکارهایی که از کودکان برای کار استفاده می‌کنند و خود را در این مورد محق می‌دانند و باسواد شدن این بچه‌ها را بی‌دلیل می‌پندارند، کودکانی هستند که خود بر اساس منطق حسابگری فکر کرده‌اند سر کار رفتن مفیدتر از جشن روز کودک خواهد بود و حتی همین یک روز را هم به خود مرخصی نداده‌اند.

همچنین بخوانید:  شهرداری از مهاجران هم عوارض می‌گیرد

برای کودکانی که توانسته بودند بیایند

حدوداً یازده صبح بچه‌ها در محل حاضر شدند و کم‌کم روی صندلی‌ها جاگیر شدند و در آفتاب تند به صحنه‌ی روبروشان خیره مانده بودند و به دو مجری که تلاش می‌کردند برنامه‌ای شاد تدارک ببینند بی‌اینکه به مخاطبان‌شان توجهی کرده باشند. انگار از افغان بودن بچه‌ها بی‌اطلاع بودند و تلاش می‌کردند آن‌ها را با استفاده از موسیقی‌های بسیار ایرانی –که بیشتر از شاد بودن برای ایرانی‌ها خاطرات جمعی خاصی را به همراه دارند- سرگرم کنند.
با گذشت زمان و به روال افتادن برنامه‌ها و اجرای برنامه‌ی موسیقی توسط بچه‌های خانه‌ی کودک شوش و کانون فرهنگی حمایتی کودکان کار کوشا فضا صمیمی‌تر شد و عده‌ای هم به غرفه‌های اطراف رفته و کاردستی درست می‌کردند یا منتظر بودند که صورت‌شان را نقاشی کنند. تعدادی از بچه‌های بزرگ‌تر نیز در فضای پارک پخش شده بودند و خودشان را سرگرم می‌کردند. از دیگر برنامه‌ها می‌توان به دو مسابقه با شرکت ۷-۸ تا از بچه‌های کوچک‌تر، تقدیر از یکی از شاگردان خانه کودک ناصرخسرو که رتبه‌ی دوم را در منطقه کسب کرده بود و خوانده شدن لایحه‌ی حقوق کودک توسط چند کودک اشاره کرد.

دردناک‌تر از وجود صاحبکارهایی که از کودکان برای کار استفاده می‌کنند و خود را در این مورد محق می‌دانند و باسواد شدن این بچه‌ها را بی‌دلیل می‌پندارند، کودکانی هستند که خود بر اساس منطق حسابگری فکر کرده‌اند سر کار رفتن مفیدتر از جشن روز کودک خواهد بود و حتی همین یک روز را هم به خود مرخصی نداده‌اند.

 مراسم با خواندن بیانیه‌ای توسط یکی از بچه‌ها به پایان رسید. عنوان بیانیه این بود “ما رؤیایی داریم”. رؤیای دنیایی بدون کار کودک، رؤیای حق تحصیل برای هر کودک، رؤیای داشتن اوراق هویت، رؤیای دیده شدن/ به حساب آمدن، رؤیای کودکی کردن فقط برای یک روز از ۳۶۵ روز سال. رؤیاهایی همه بس ساده و برای بسیاری بس دور از دسترس.

پس از آن به هر کودک بادکنکی داده شد که فضا را رنگی و زیبا می‌کرد و گرچه در طول مسیر همه‌شان ترکیده بودند اما باعث خوشی بچه‌ها شدند. توی اتوبوس‌ها غذا را بین بچه‌ها توزیع کردند و پس از آن کادویی به رسم یادبود به بچه‌ها داده شد. به بچه‌های کوچک‌تر (زیر ۱۲ ساله‌ها) بیشتر خوش گذشته بود و بزرگ‌ترها که مسئولیت کوچک‌ترها را نیز برعهده داشتند کمی خسته به نظر می‌آمدند.
فکر می‌کنم علیرغم شروع نسبتاً نامناسب برنامه و علیرغم نگرانی‌ای که در چهره‌ی برخی از بچه‌ها دیده می‌شد برای ترک زودتر جشن از ترس دیر رسیدن و اخراج از کار، آن‌ها اگر بتوانند سال‌های بعدی هم در برنامه شرکت کنند، زیرا رؤیایی دارند و می‌دانند برای جنگیدن با شرایط سخت باید زندگی کنند. زیرا آن‌ها قدر کودکی را خوب می‌دانند.


۱. امسال شعار «سلام من یک کودکم» برای این هفته انتخاب شده بود و در نقاط مختلف کشور این هفته را جشن گرفتند. روز پنج‌شنبه مورخ ۱۷ مهر ۱۳۹۳ برنامه‌ای در بوستان جوانمردان ایران (واقع در منطقهٔ پنج تهران) به مناسبت هفتهٔ جهانی کودک با حمایت سازمان رفاه، خدمات و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری تهران این امکان به‌وجود آمد که برای کودکان افغان نیز برنامه ای اختصاص داده شود.
۲. خانهٔ کودک شوش و خانهٔ کودک ناصرخسرو، مدارسی هستند که توسط انجمن حمایت از حقوق کودک به منظور آموزش و گسترش توانمندی‌ها، تقویت سلامت جسمی، روانی و اجتماعی کودکانی که در شرایط دشوار زندگی می‌کنند و همچنین ارتقای آگاهی و تغییر نگرش مردم منطقه نسبت به کودکان، به ویژه کودکان کار، دو خانهٔ کودک شوش و ناصر خسرو را تأسیس شده‌اند. برای آشنایی بیشتر با فعالیت‌های این انجمن می‌تونید به این آدرس رجوع کنید: http://www.irsprc.org/main/fa

۳. کانون فرهنگی حمایتی کودکان کار (خانه کودکان کوشا) سازمانی است مستقل، غیر دولتی، غیر سیاسی و غیر انتفاعی که در جهت حذف کار کودک، رشد، بقا و تأمین منافع عالی وی از سال ۱۳۸۰ تأسیس شده است. محله امامزاده یحیی واقع در بهارستان که به دلیل نزدیکی به بازار و مراکز تولیدی از محله‌های بسیار آسیب پذیر تهران در زمینه کودک کار به شمار می‌رود، محور اصلی فعالیت‌های خانه کودک کوشا می‌باشد. برای اطلاعات بیشتر از فعالیت این کانون می‌توانید به این آدرس رجوع کنید: http://kousha.org/

همچنین بخوانید:  مرکز پژوهش های مجلس: فاجعه بزرگ‌تری رخ خواهد داد

۴. در شبکهٔ یاری در حال حاضر نوزده سازمان غیر دولتی همکاری دارند. سازمان‌های عضو شبکه در اجرای برنامه‌های خود کاملاً مستقل‌اند و هر سال در انجام برخی برنامه‌ها از جمله روزها و مراسم خاص با یکدیگر مشارکت دارند. برای آشنایی با فعالیت‌های این شبکه و سازمان‌هایی که در چهارچوب آن با یکدیگر همکاری می‌کنند می‌توانید به این آدرس رجوع کنید: http://koodakekar.ir/?page_id=58

۵. یونیسف از اوایل دههٔ پنجاه فعالیت خود را برای کودکان در ایران آغاز کرده است. پس از پذیرش پیمان نامهٔ حقوق کودک توسط ایران در سال ۱۳۷۳ انجمن‌های دولتی و غیردولتی در راستای تحقق هر چه بیشتر این پیمان‌نامه تلاش کرده‌اند. هر سال در اکثر کشورهای جهان هفتهٔ کودک با هدف آگاهی بخشی به شهروندان و توجه آنان به کودکان جامعه، گرامی داشته می‌شود. ایران نیز از این قاعده مستثنا نیست.

یک نظر

پاسخ دادن به غلامعلی کشانی لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗