از تخریب جمعی تا انهدام نقطه به نقطه
سياستهاي مسكن در تهران نتايج آسيب زايي در پي داشته است. اين نتايج را بايد به دو گروه آثار منفي براي خود شهر و پيامدهاي منفي در سطح ملي تقسيمبندي كرد. دگرگون ساختن محلهها، نابودي فضاهاي هويتدار و در واقع هويتزدايي از مكانها از جمله آثار منفي اين سياستها براي شهر تهران است.
معمول است که در جنگها نیروهای هر دوطرف به صورت جمعی با یکدیگر درگیر میشوند. در صحنه نبرد، نیروها سعی میکنند مواضع حریف را مورد حمله قرار دهند. در این نوع از جنگها حجم عظیمی از تخریب بر جای میماند و در مدت کوتاهی کالبد شهرها یا مناطق دگرگون میشود. اما در مواردی مثل جنگهای داخلی یا موارد دیگر، نبرد نه به صورت انبوه و گسترده بلکه به شکل موضعی صورت میگیرد. گاه تکتیراندازها سعی میکنند اهداف خاص را منهدم کنند و گاه نیز موشکها این وظیفه را انجام میدهند. «سیاست مسکن» در شهر تهران در دهه کنونی بیشباهت با یک نبرد موضعی نیست. اکنون با تغییراتی که در تهران روی داده، دیگر اساسا امکان یک نبرد گسترده وجود ندارد چرا که در اکثر خیابانها و مناطق، برجها سر به آسمان میسایند و دیگر ظرفیت انبوهسازی به پایان رسیده است. در چنین میدانی نوبت به «تکتیراندازها» میرسد. باید در مناطق مختلف تهران پرسه زد و نقاط مناسب و طعمههای خوب را پیدا کرد. میتوان یکییکی خانههای قدیمی را تخریب و «حجیمسازی» را به انجام رساند، به این معنی که یک قطعه زمین با دو طبقه ساختمان را به آپارتمانی حداقل شش طبقه تبدیل ساخت. بر این اساس است که از دهه ۸۰ به بعد خانههای ویلایی یا فرسوده در مناطق مختلف شناسایی و بلندمرتبهسازی آغاز شد. برای مثال در منطقه چهار این تخریب در ۱۰ سال گذشته بسیار مشهود است. کافی است یکی از خیابانهای فرعی این منطقه را انتخاب و تعداد آپارتمانهای ساخته شده در سالهای اخیر را بشمارید. ساکنان محلی نیز میتوانند به شما بگویند که اکثر این آپارتمانها بر ویرانه خانههای ویلایی ساخته شده و ناگهان تعداد خانههای یک خیابان چندین برابر شده است. اما این مساله مختص شمال شهر نیست، در منطقه ۱۱ نیز میتوان کوچه پسکوچههایی را پیدا کرد که گرفتار این بیماری شدهاند و از حمله تکتیراندازها در امان نماندهاند. سیاست دیگری که در همین راستا دنبال میشود، سیاست نوسازی آپارتمانهای فرسوده و غیرفرسوده است. بدین شکل که مالکان آپارتمانها ضمن توافق با یکدیگر، ساختمان را تخریب و اقدام به احداث بنا در همان زمین میکنند. گاه حتی تعداد طبقات نیز افزایش پیدا نمیکند اما تفاوت قیمت آپارتمان نوساز با آپارتمان ۱۰ ساله آنقدر زیاد است که کسی نمیتواند از سود آن چشم پوشی کند. سیاست مسکن در تهران فقط شامل این موارد نیست و میتوان به دیگر سیاستها مثل منطقهسازی و فتح سرزمینهای تازه (به ویژه منطقه۲۲) نیز اشاره کرد که تفسیر آن مجال بیشتری را طلب میکند.
سیاستهای مسکن در تهران نتایج آسیب زایی در پی داشته است. این نتایج را باید به دو گروه آثار منفی برای خود شهر و پیامدهای منفی در سطح ملی تقسیمبندی کرد. دگرگون ساختن محلهها، نابودی فضاهای هویتدار و در واقع هویتزدایی از مکانها از جمله آثار منفی این سیاستها برای شهر تهران است. سرعت این تخریب تاحدی است که اگر صرفا به حافظه خویش مراجعه و تهران ۱۵ سال قبل را در نظر آوریم و حال و روز امروز محله خود را با تصویر گذشتهاش مقایسه کنیم از این همه تغییر متعجب خواهیم شد.
سرعت این تخریب تاحدی است که اگر صرفا به حافظه خویش مراجعه و تهران ۱۵ سال قبل را در نظر آوریم و حال و روز امروز محله خود را با تصویر گذشتهاش مقایسه کنیم از این همه تغییر متعجب خواهیم شد. محلهها بسیار شلوغتر و ساختمانها گستردهتر شدهاند.محلهها بسیار شلوغتر و ساختمانها گستردهتر شدهاند. همچنین موج مهاجرت به مناطق جنوبی تهران در ۲۰ سال اخیر کاملا ملموس است. پیامدهای این مهاجرت و تراکم جمعیت، مثل کمبود پارکینگ و ازدحام و بعد بحران زباله و گسترش انواع آسیبهای اجتماعی مثل سرقت و اعتیاد و مانند آن نیز کاملا مشهود است. همچنین بالابودن قیمت مسکن باعث میشود روز به روز از فضاهای عمومی و مناطق غیرمسکونی و فضای سبز تهران کم شده و بر تعداد ساختمانها افزوده شود. همهچیز بر محور سود مسکن میچرخد و شهروند تهرانی روز به روز اهمیت خود را در سیاستگذاری مسکن از دست میدهد.
پیامدهای دیگر سیاست مسکن در تهران بر کل ایران تاثیرگذار است. بالا رفتن قیمت مسکن در تهران که با گرانترین مناطق مسکونی جهان برابری میکند، اثر تخریبی شگرفی دارد. تهران تبدیل به هیولایی شده که ایران را میبلعد. باید بسیار دقیق نگاه کنیم تا ربط قیمت ساختمان در تهران را با دیگر مسائل اقتصادی و اجتماعی پیدا کنیم. وقتی به قول یک کارشناس مسکن (کمال اطهاری) ارزش ریالی تمامی زمینهای کشاورزی ایران بسیار کمتر از ارزش زمینهای یک منطقه تهران است، آنگاه قدرت «مسکن» در شهر تهران بسیار بیشتر از کل کشاورزی ایران میشود! پیامد این رویداد آن است که صحبت از «کشاورزی به عنوان محورتوسعه» در عمل صحبتی بیهوده خواهد بود. کدام قدرت و پتانسیلی در کشور هست که بتواند در برابر هیولای تهران مقاومت کرده یا از این گردش سرمایه چشم بپوشد؟ و طبیعی است که جذابیت سرمایهگذاری در حوزه مسکن در تهران بسیار بیشتر از مثلا کشاورزی یا حتی صنعت در دیگر نقاط ایران است.
تهران تبدیل به هیولایی شده که ایران را میبلعد. باید بسیار دقیق نگاه کنیم تا ربط قیمت ساختمان در تهران را با دیگر مسائل اقتصادی و اجتماعی پیدا کنیم. وقتی به قول یک کارشناس مسکن (کمال اطهاری) ارزش ریالی تمامی زمینهای کشاورزی ایران بسیار کمتر از ارزش زمینهای یک منطقه تهران است، آنگاه قدرت «مسکن» در شهر تهران بسیار بیشتر از کل کشاورزی ایران میشود!این مساله به جز تاثیرات اقتصادی، تاثیرات اجتماعی نیز دارد زیرا بر تولید جامعه اثرگذار است. سرمایهیی که در راه ساخت و ساز در تهران صرف میشود لاجرم از تولید باز میماند و سرمایهیی که از این راه به دست میآید نیز به علت جذابیت بازار مسکن وارد حوزههای دیگر نخواهد شد. از سوی دیگر رکود در تولید باعث رواج افسردگی در بین افراد و از دست رفتن ثبات زندگی میشود و در نهایت کشوری که تولید مناسبی نداشته باشد از قدرت کمتری نیز برخوردار خواهد بود.
آنچه این وضع را در تهران ایجاد کرده، در نهایت محصول نوعی سیاستگذاری و برنامهریزی است. یعنی شهرداری و سایر مدیران شهر در این سالها سیاستهای مشخص و برنامههایی را پیگیری کردهاند که منتج به چنین وضعیتی شده است. مراد از «سیاست»، برنامههای درازمدت و سمت و سویی است که عملکرد ما به خود میگیرد. همچنین باید دقت داشت که سیاست امری کلامی نیست و لازم است به عمل و آنچه در واقعیت روی میدهد توجه شود. ممکن است ما در کلام از حمل و نقل عمومی حمایت کنیم اما رفتارهای ما (مثلا افتتاح انواع بزرگراهها و پلها) نشان میدهد که چه نوع سیاستی را اتخاذ کردهایم. نکته آخر اینکه، سیاستهایی که ما انتخاب و اجرا میکنیم، به صورت پدیدهیی بیرونی (مثلا شهر تهران) ظاهر شده و خود را بر ما تحمیل میکند. واقعیتی که شاید خود ما نیز راه فراری از آن نیابیم.