تصویرگر جوادها، عقیمگر ژنهای ضعیف
مساله ایدههایی مانند عقیمسازی کارتنخوابها نه کارا بودن آنها و نه نیت مطرح کنندگان آنهاست. مساله این است که گروهی با تکیه بر قدرت، شهرت یا تخصصشان به خود اجازه میدهند برنامهها و ایدههایی برای کنترل بدن فرودستان مطرح کنند. این ایدهها بی هیچ نسبتی با زندگی فرودستان مطرحح میشوند.
«افکار عمومی» در میانه سردترین روزهای تهران از طریق صفحه موبایل و کامپیوترش دید که کارتنخوابها در سرمای نزدیک به صفر درجه و بارندگی تهران، شبها را دقیقا چطور میگذرانند. انگار پیش از انتشار گزارش و عکسهای گورستان نصیرآباد هیچکس فکرش را هم نکرده بود که بیش از ۱۵هزار کارتنخواب تهرانی چطور زندگی میکنند.
قلبهای مهربان
افکار عمومی البته پیش از این هم با نام کارتنخوابها مواجه شده بود. حتی مدتها برای حل مشکلشان تلاش کرده بود. دو سال پیش روی دیوار مهربانی برایشان لباس میگذاشت، بعدتر در یخچال مهربانی غذا. باقیمانده غذای مهمانی و عروسیاش را برای خیریهها میفرستاد. حتی از اوایل امسال تصمیم گرفته بود وقتی (خدای ناکرده) با کارتنخوابی برخورد کرد، با تماس با ۱۳۷ او را به گرمخانههای شهرداری بفرستد.
تصاویر گورستان نصیرآباد اما ناگهان جزئیات بیشتری در مورد کارتنخوابها در برابر افکار عمومی قرار داد. افکار عمومی بالاخره با این واقعیت مواجه شد که کارتن مورد نظر در نام کارتنخواب در واقع «گور» است.
چنین مواجهه سهمگینی باعث شد افکار عمومی به راههای جدیتری برای حل معضل کارتنخوابی فکر کند. مطابق معمول برخی یادآوری کردند که «پولهای مملکت به جای فلسطین و لبنان و افغانیها باید خرج اینها شود.» برخی هم از دولت خواستند به وضعیت این پنجاه نفر در گورستان نصیرآباد رسیدگی کند. خیریهها هم البته برنامههایی فوری برای کمک به این افراد تدارک دیدند. هرچند که دادستانی، بهزیستی و شهرداری شهریار با کمک پلیس پیشدستانه این افراد را «ساماندهی»، «غربالگری» و البته بازجویی کردند.
در این میان اما کسانی فکرهای اصولیتری برای این مشکل داشتند. ایده عقیمسازی کارتنخوابها باز هم مطرح شد. این بار اما پیشنهاد دهندگان مقامهای رسمی نبودند. پیشنهاد هم در لفافه و با برچسب «اختیاری» مطرح نشد. سیما حقشناس در صفحه اینستاگرامش و زیر تصویری از گورخوابها از ایده عقیمسازی اجباری کارتنخوابها دفاع کرد. پس از آن همسرش بزرگمهر حسینپور نیز زیر تصویر مشابهی در اینستاگرام بر این «فکر بکر» صحه گذاشت و پیشنهاد کرد به این «ژنهای ضعیف» «فرمان ایست» داده شود.
تصویرگر جوادها، عقیمگر ژنهای ضعیف
بزرگمهر حسینپور را بیشتر ما از سالهای دهه هشتاد میشناسیم. هنگامی که کاریکاتوهایش در روزنامههای اصلاحطلب منتشر میشد. آنچه که بیش از هرچیز او را مشهور کرد کمیک استریپهایش در مجله چلچراغ بود.
کمیکاستریپهای حسینپور علاوه بر چهرههای تیپیکال بچه تهرانیهای دهه هشتاد تهران با موهای بلند، قیافههای عجیب و غریب، لبهای پروتز کرده و موهای از روسری بیرون یک کاراکتر ثابت دیگر هم داشت. کاراکتری با پشت موهای بلند، شلوار پارچهای گشاد، پیراهن گلدار و گاهی با موتورسیکلت؛ جواد!
کاراکتر جواد در کمیک استریپها عموما غیر مد روز، بد دهن، هیز و مزاحم بود. شیوه لباس پوشیدن جواد همان بود که در خزپارتیها و تجمع خزها مایه نشاط جوانان طبقه متوسط و بالا را فراهم میآورد. همانها که پیش از این نیز به کمیک استریپهای حسینپور در چلچراغ میخندیدند.
بزرگمهر حسینپور در این فاصله مشهورتر شده است. چندین نمایشگاه در گالریهای مختلف برگزار کرد و صدها سلفی با آثارش در شبکههای اجتماعی منتشر شده است. او حالا یک سلبریتی تمام عیار است. با ۲۰۵ هزار فالوئر در اینستاگرام و هزاران لایک پای هر پستش. همان پستهایی که در آخرینش به جای تصمیمات سطحی و بدون دانش، فرمان به عقیمسازی کارتن خوابها میدهد.
جوادها به گورستان میروند
در سالهایی که بزرگمهر حسینپور از کاریکاتوریست یک مجله تبدیل به یک سلبریتی میشد اتفاقات دیگری نیز در شهر رخ داد.
جوادهای کمیکاستریپهای حسینپور آن موقعها احتمالا ساکن جایی حوالی جنوب تهران بودند. شاید حتی نامشان را از محله «جوادیه» تهران گرفته باشند. ساکنان مناطق فقیرنشین تهران طی این دهه فقیرتر شدند. قیمت مسکن چندین برابر شد. در فرایند خصوصیسازی برخی از خدمات عمومی از دسترس فقرا خارج شد. جوادها بیش از پیش به حاشیه تهران رانده شدند. در این شرایط اعتیاد و یا حتی کمی بدشانسی میتوانست آنها را روانه گوشه پارکها و خیابانها کند. زمستانها هم از پس آتش زدن آلونکهایشان، دستگیری و کتک و توهین زیر نام طرحهای ساماندهی به گورها پناه میبرند.
همزمان با به گور رفتن جوادها، گروه دیگری در این سالها سر بر آوردند؛ بچه پولدارهای تهران. همانها که سوار بر ماشینهای چند صد میلیونی در شهر میچرخند و در خانهها و ویلاهای چند میلیاردی خز پارتی برگزار میکنند.
در این میان وضع میانه حالها تغییر چندانی نکرد. آنها کماکان مثل گذشته به جای جوادها سعی میکنند خودشان را به بچه پولدارها نزدیک کنند. آنها از همان برج عاجی که بچه پولدارها به دیگران مینگریستند به باقی ساکنان این جامعه نگاه کردند.
با اسکان در این برج عاج است که میتوان در خیریهها مهربان و بخشنده بود. دیگری قابل ترحم است پس ما هم ترحم میکنیم. کارتن خواب، جای گرمخانه و یا شماره ۱۳۷ را بلد نیست؛ ما به جایش تماس میگیریم. کارتن خواب با ناآگاهی، سنگینی تحملناپذیر هستی را به کودکی منتقل میکند؛ عقیمش میکنیم.
مساله ایدههایی مانند عقیمسازی کارتنخوابها نه کارا بودن آنها و نه نیت مطرح کنندگان آنهاست. مساله این است که گروهی با تکیه بر قدرت، شهرت یا تخصصشان به خود اجازه میدهند برنامهها و ایدههایی برای کنترل بدن فرودستان مطرح کنند. این ایدهها بی هیچ نسبتی با زندگی فرودستان مطرح میشوند. انتخاب، حقوق انسانی و زیست واقعی آنها هیچ نقشی در چنین پروسههایی ندارد. هدف آنها نه زندگی بهتر برای فرودستان که خلاص کردن جامعه از شر آنهاست.
حسینپور از فراز برج ۲۰۵هزار فالوئریاش و با تکیه بر لایک چندین هزار نفر است که میتواند حکم عقیمسازی کارتنخوابها را صادر کند. تنها از همان نقطه است که میتوان بی اشاره به انسان بودن کارتنخوابها برای بدن و سرنوشتشان تصمیم گرفت.
حقشناس و حسینپور تنها کسانی نبودند که از عقیم کردن کارتنخوابها سخن گفتند. پیش از این نیز بسیاری از همان برج عاج حکمهای مشابهی صادر کرده بودند. حرفشان هرچند هولناک، اما این روزها کممانند نیست. این ایدهها نه تنها در میان برخی «نخبگان» که پیش از این در تصمیمات سیاسی نیز وجود داشتهاند. طرح عقیمسازی زنان کارتن خواب پیش از این توسط مسئولان دولتی مطرح شده بود. در «طرح جامع جمعیت و تعالی خانواده» نیز بر تقویت ژن نخبگی در جامعه تاکید شده بود.
خیرخواهی طبقاتی چه در شکل صدقه انداختن ثروتمندان جلوی فقیران و چه در شکل برنامههایی مانند عقیمسازی کارتنخوابها، پروژهای ایدئولوژیک است. پروژهای که نه تنها الگوی بالا به پایین در رابطه طبقات فرادست و فرودست را تثبیت میکند، که با روکش مهربانی خود این رابطه سرکوبگرانه و وضعیت مولد آن را میپوشاند. وضعیتی که شکاف طبقاتی در آن روز به روز تشدید میشود. وضعیتی که در آن طبقات فرودست سرکوب و به حاشیه رانده میشوند.
در چنین وضعیتی باید مراقب باشیم. مراقب وضعیتی که در آن همدستان وضع موجود روز به روز بیشتر میشوند. هر روز نفرت بیشتری از «دیگری» میسازند یا به نام ترحم و دلسوزی بیش از پیش فرودستان را بیقدرت میکنند. باید مراقب باشیم همدست آنها نشویم.
باید مواظب باشم
روح پیشوا از مرزها بیگذرنامه میگذرد
و در بعضی از همین همسایههای صمیمی حلول میکند
همینها که دیوار به دیوار ما پیر میشوند
باید خیلی مواظب باشم
علیشاه مولوی
عکس بالای یادداشت از علی خارا/ خبرگزاری فارس
سلام میشه از این کلمه جواد استفاده نکنیدجواد از جود میاد به معنای بخشنده که جواد میشه خیلی بخشنده و یکی ازنام های خداوند هست حالا کار ما به جایی رسیده که نام خدا رو مسخره میکنیم
یعنی جدا یه عده توی کشوری که حکومتش حداقل ظاهر اسلامی داره و مردمش اکثریت مسلمون هستن به خودش اجازه همچین نظریه پردازی میکنه؟
واقعا که …
زیبا و بجا نوشتید. کسانی چه این پیشنهاد ها رو دادند خود حامل رزل ترین ژن ها (ژن حماقت و خود خواهی و نژادپرستی) هستند. اگر قرار بر تصفیه ژنتیکی باشد باید خود حضرات را قبل از دیگر انباید اخته فرمود.
با سلام و خسته نباشید. یک نگاهی به این لینک بندازید. دُردُریات حضرت را مرور کنید
http://www.ilna.ir/fa/tiny/news-443436
مدتی پیش در همین سایت میدان مطلبی در تعریف «یاوه» منتشر شده بود. در آنجا نقل شده بود که مراد گوینده از یاوه اثبات دروغین نیست بلکه تحت تاثیر قرار دادن عواطف خواننده یا مخاطب است برای همراهی با موضوع.
این که در این نوشته به راحتی طبقات اجتماعی از طریق مظاهرشان تحلیل میشوند و در یک نتیجهگیریِ به نظر شتابزده سوق طبقات متوسط به سمت طبقات بالا نشان داده میشود کمی یاوهگویی است. (البته به استناد میدان و بی غرض در توهین)
لذا نشر این مطلب که خالی از آمار و ارقام لازم برای چنین نتیجهگیریهایی است، به نظر من چیزی بر مخاطبان میدان نمیافزاید.
دقیقا این یاوه گویی رو افرادی مانند آقای بزرگمهر حسین پور برساخت کردند:آنها درتصاویر به قول خودشان کمیک افراد طبقات پایین را به صورت افرادی بیکار/چشم چران/ کودن و.. بازنمایی و برساخت کردن با عملشان آب به آسیاب منطقی ریختند تا آن گروه اجتماعی طرد شده رو در قالب اراذل و اوباش جمع اوری کنند..
پس نگارنده ی متن بالا را به این متهم نکنید که چرا نتیجه گرفته اید که طبقات بالا یا طبقات متوسط با بودن طبقات فرودست جایگاهشان را تثبیت میکنند چون نگارنده ی متن به حق ادای مطلب نموده اند !
و کلاس دانشگاه نیست که با ارقام آماری ، مطلب رو قربانی آمار کنند مسئله کاملا عینیه و حتی نیاز به دانش آکادمیک نداره! برخورد مسئولین و همراهانشون(بزرگمهر و ..) با یک مسئله ی اجتماعی چه نیازیبه عدد و ارقام دارد..