وقتی گورخوابهای شهریار، تحت گفتار «انساندوستی» و شفقت برآمده از آن، به «فاجعهای انسانی» بدل میشود، رویههای اقتصادی- سیاسی-فرهنگیای که در طی سی سال اخیر بهشکل فزایندهای نابرابریِ طبقاتیِ عمیقی ایجاد کردند، بهکل از صحنه خارج میشوند.
آنچه در میان سیاستهای اجرا شده از سوی دولت به چشم نمیخورد، تلاش برای یافتن ریشههای مسئله بیخانمانی و تحقیق جامع در این زمینه است. دولت در اولین گام باید حضور این افراد در عرصه عمومی را به رسمیت بشناسد. پس از آن جمعآوری انواع آمار و اطلاعات در این زمینه نیازی اساسی خواهد بود. هیچ راهحل سادهای برای مسئله بیخانمانی توأم با اعتیاد وجود ندارد.
فردی که بیخانمان میشود، به صورت ناگهانی به این وضعیت پرتاب نشده، بلکه فرایندی از طرد را تجربه کرده تا به این نقطه رسیده است. فرایندی که در اغلب موارد با از دست دادن شغل، مهاجرت به شهر، نبود امکان تحصیل یا ترک تحصیل، دچار شدن به سوءمصرف مواد مخدر و نبود حمایتهای اجتماعی شروع و به پارک یا اماکن دیگر ختم میشود.
مساله ایدههایی مانند عقیمسازی کارتنخوابها نه کارا بودن آنها و نه نیت مطرح کنندگان آنهاست. مساله این است که گروهی با تکیه بر قدرت، شهرت یا تخصصشان به خود اجازه میدهند برنامهها و ایدههایی برای کنترل بدن فرودستان مطرح کنند. این ایدهها بی هیچ نسبتی با زندگی فرودستان مطرحح میشوند.
یک ماهی میشود که سرما بیخانمانها را راهی کرده تا اطراف و درون گورستان بزرگ نصیرآباد باغستان در حومه شهریار ساکن شوند. عدهای درون گورستان و در قبرهای از پیش آماده شده و چندین خانواده در اطراف گورستان، در منطقه بلوکزنی و زیر کانال در چادر زندگی میکنند.