پول، روابط نادیدنی و جباریت
علی معظمی، استاد فلسفه و علوم اجتماعی، دوشنبه ۲۰ اردیبهشت در جلسهای با عنوان «پول و برآمدن متافیزیک» در دانشگاه تهران به تاثیر پیدایش و رواج پول بر اندیشه یونان باستان پرداخت.
بعضی از مورخان تاریخ اندیشه باستان ریشه درخشش فلسفه در یونان باستان را در شکلگیری نهادهای قضاوت غیرشخصی و نهادهای دموکراتیک و برابری سیاسی شهروندان آتن جستجو میکنند. اما اندیشمندان دیگری هم هستند که عامل دیگری را زمینهساز برآمدن فلسفه و متافیزیک در یونان باستان میدانند: پول.
علی معظمی به قول خودش گزارشی از مطالعه ناتمامش درباره پول و متافیزیک داد و دو اثر تاثیرگذار از دو متفکر معاصر را در اینباره معرفی کرد. کتاب «پول و ذهن ابتدایی یونانی» اثر ریچارد سیفورد و مقاله «حلقه ژیگس» اثر مارک شل موضوع اصلی بحث معظمی بودند. (ژیگس جبار لیدیایی بود که در آثار یونان بوستان حضور دارد.)
سوال اصلی بحث این است که چرا در یونان فلسفه به یکباره ظهور کرد؟ این دو متفکر به شیوهای نسبتاً متفاوت به این پرسش پاسخ دادهاند.
تاکنون نظریات مختلفی در باب شرایط سیاسی و اجتماعی آتن ارائه شده و در اغلب مباحث شکلگیری دموکراسی و نهادهای سیاسی در آتن عامل اصلی شکوفایی تفکر فلسفی یونان دانسته شده است. اما سیفورد معتقد است که آرا و شرایط زندگی متافیزیسینهای اولیه یونان با این ادعا تطابق ندارد. چراکه بسیاری از این متفکران پیشسقراطی خارج از آتن و تحت جباریت زندگی میکردند. و برخی نهادها مانند قضاوت غیرشخصی مدتها پیش از طرح دیدگاههای متافیزکی آنها وجود داشتند. پس اینکه دموکراسی آتن زمینهساز شکوفایی فلسفه آنها باشد زیر سوال میرود.
آنچه از متفکران قبل از سقراط موجود است پاره گفتارهایی مبهم و تکهتکه است. و سخنان آنها چه به لحاظ سبک و چه به لحاظ محتوا نسبت چندانی با فضای بحث آزاد یا نهادهای دموکراتیک ندارد. سخنان آنها، نه در محتوا و نه در سبک برگرفته از آزادی سیاسی نیست. اما به قول سیفورد «آدمها ممکن است خارج از سیاست زندگی کنند اما خارج از اقتصاد نه».
پول: شیء ملموس یا نماد ارزش؟
سیفورد برای توضیح برآمدن تفکر متافیزیکی به سراغ پول میرود. میدانیم که در قرن ششم پیش از میلاد در یونان تحولی اقتصادی رخ میدهد که با آن مناسبات پولی برقرار میشود و رواج مییابد. سیفورد نخست به سراغ ادبیات هومری (قرن هشتم پیش از میلاد) میرود. مطالعه این ادبیات، به زعم سیفورد، نشان میدهد که در دوران هومر، اگرچه پول وجود دارد اما تفاوتی اساسی با پول مدرن دارد. پول در این دوران مبنا و اساس مبادله نیست و اساساً تجارت خیلی مسئله جدی نبوده است.
اما در فاصله قرن هشتم تا ششم پیش از میلاد نهاد معابد و نذورات در یونان نقشی در انباشت ثروت و خصوصاً فلزات قیمتی بازی کرد که نهادهای مشابه – مثلاً در بینالنهرین – به دلیل تفاوت ساختاری و نسبت متفاوتی که طبقات با آنها برقرار میکردند چنین نقشی نگرفتند. در این تحول بود که در یونان پیش از هر جای دیگری مسکوکات و تبادل کالا با فلزات قیمتی رواج یافت. سپس دولتها به همین روند پیوستند و برای اینکه بتوانند سربازان مزدبگیر استخدام کنند با اعتباری که رواج سکه از معابد یافته بود سکههای انحصاری خود را رواج دادند و پرداخت مالیات و جرایم را هم منحصر به همین مسکوکات کردند.
رواج پول بر ذهنیت یونانی آن دوران تأثیری عمیق میگذارد. سیفورد موارد متعددی از اوصافی را که ادبیات یونان برای پول یافت میشود نشان میدهد: پول چیزی است همگن، غیرشخصی، مطلوب همگان، پول قدرت بیحد و مرزی دارد، جمعکننده اضداد است چون ماهیتی مجسم دارد اما به آن فروکاسته نمیشود، هم شیئیت دارد و هم انتزاعی است، هیچ چیز شبیه به پول نیست. اینها توصیفاتی هستند که تا پیش از پیدایش پول برای هیچ چیز دیگری یافت نمیشوند
از سوی دیگر، وقتی به تفکرات فلاسفه پیشسقراطی نگاه کنیم، متوجه میشویم که در همین دوران حرکت فزایندهای به سوی یگانهانگاری و قائل شدن به جوهرهایی غیر شخصی، همگن، فسادناپذیر و قابل تبدیل به هر تکثری به چشم میخورد. و نیز با توجه به اعداد (مثلاً در اندیشه فیثاغورث) برای تبیین جهان مواجهیم. سیفورد میکوشد نشان دهد که اوصافی که در تفکرات فلسفی اولیه برای توضیح جهان و جوهرهای سازندهی آن به کار رفته است با اوصافی نظیر آنچه به پول نسبت داده شده قابل مقایسه است. سیفورد با ذکر نمونههای متعدد این ادعا را شرح میدهد که زمینه شکلگیری نگاه متافیزیکی در یونان، اقتصادی تحولیافته و به وجود آمدن پول در معنای جدید آن بوده است؛ با برآمدن پول همگن، شکلگیری مفاهیم جدید در ذهن ممکن شده است. و این بهرغم تفکر جاری یونانی با تکثر خدایان شخصی بوده است.
به گفته معظمی بازتاب دادن نظم زمینی به جهان کائنات منحصر به اینجا نیست و امری رایج است. سیفورد مدعی است که در یونان هم پول الهامبخش ذهنیت متافیزیکی بوده است.
پس از این جمعبندی معظمی به سراغ مارک شل میرود. مارک شل دو روایت از ژیگس معروف را شرح میدهد. روایت هرودوت و روایت جمهوری افلاطون. در هر دو روایت ژیگس، چه با پنهانی دیدن همسر پادشاه و چه با دست کردن یک حلقه جادویی، قادر میشود که پنهانی بیند. او سپس حاکمی جبار میشود. مارک شل از اینجا به سراغ مفهوم دیدن و جباریت از نگاه افلاطون و ارسطو میرود. ارسطو میگوید جبار حاکمی است که جاسوس بگمارد تا همه چیز را ببیند اما خودش پنهان بماند و دیده نشود.
افلاطون مسیری خلاف ژیگس را طی میکند. او در جمهور به دو اصل در نزاع با هم میپردازد. پول و فلسفه، که هردو حامل ارزشند. پول ارزش مبادله دارد و فلسفه ارزش حقیقی. با استفاده از این دو، دو گروه جباران و سوفسطاییان حقیقت را پنهان میکنند. سوفسطاییان حقیقت را همچون کالا میکنند و جبار پشت روابط نادیدنی قرار میگیرد.
شیوهها و نمادهایی وجود دارند که امکان این پنهان شدن را فراهم میکنند. پول یکی از آنهاست، پول وجود دارد اما روابط پشت خود را پنهان میکند. فیلسوف برعکس هدفش نشان دادن و دیدنی کردن است. افلاطون خلاف پیشسقراطیان نسبت به وجود پول و روابط اقتصادی جدید موضعگیری آگاهانه دارد. در غار افلاطون یک نفر از بند رها میشود و میتواند ببیند و برمیگردد تا دیگران را هم بینا کند.
با پول میتوان پشت روابطی پنهان شد و چون جبار خود را نادیدنی کرد، یا سوفسطایی بشوید و حکمت دروغین را کالای بازار کنید، اما راه دیگر این است که مانند فیلسوف افلاطون ایده و حقیقت اشیاء را دیدنی کنید.
خب پول در تمدن های دیگری مثل بین النهرین و …. هم وجود داشت اما تفکر ویژه و خاص یونانی در آن به چشم نمی خورد