دربارۀ نادرستی یک ابداع در خط فارسی
چندسالی است که روش جدیدی در خط فارسی مرسوم شده که در آن نشانۀ شخصی ملکی و گاهی شکل کوتاه فعل بودن در زمان حال را جدا از کلمۀ پیشین آن مینویسند و یک الف میانجی بین آنها جا میدهند: کتابام
چندسالی است که روش جدیدی در رسمالخط فارسی مرسوم شده که در آن نشانۀ شخصی ملکی و گاهی شکل کوتاه فعل بودن در زمان حال را جدا از کلمۀ پیشین آن مینویسند و یک الف میانجی بین آنها جا میدهند(مثال ۱ و ۲).
۱) درختام خشکید. به جای روش قدیمیِ درختم خشکید. (نشانۀ شخصی ملکی)
۲) من درختام. به جای روش قدیمیِ من درختم. ( شکل کوتاه فعل هستم)
اصرار به این گونه نوشتن از این استدلال ناشی میشود که کلمات، بهتر است شکل جدا از بافت خود را در نوشته حفظ کنند و واژهبستها (clitics) به آنها نچسبند و این امر احتمالاً به نظر طرفداران جدانویسی به شفافیت کلمات کمک میکند. در این یادداشت سعی میکنم توضیح دهم که چرا این روش درست نیست.
مقدمۀ اول: انسدادی چاکنایی
در زبان فارسی آوایی وجود دارد که آواشناسان نام «انسدادی چاکنایی» به آن دادهاند (به انگلیسی glottal stop) و در الفبای آوانگاری بینالمللی با شکل /ʔ / نشان داده میشود. برخلاف اسم غریبش، همۀ ما آن را خوب میشناسیم و هرروز استفاده میکنیم. با تلفظ کلمات مطمئن( motmaʔen)، شعر (ʃeʔr) و متأسف ( moteʔasef) این واج را در حنجرۀ خود تولید میکنیم. همانطور که میبینیم نمود نوشتاری آن در نظام خط فارسی در کلمات بالا حرف عین و علامت همزه هستند.
اما آنچه کمتر کسی به آن توجه دارد این است که یکی دیگر از نمودهای آوایی این واج حرف الف است. مثلاً واژۀ اردک را در نظر بگیرید. فارسیزبانان آن به صورت /ordak/ تلفظ نمیکنند، چون در فارسی هیچ کلمهای با مصوت آغاز نمیشود و حتماً یک صامت آغازین برای آن لازم است. بنابراین ما این کلمه را به صورت /ʔordak / تلفظ میکنیم. ممکن است در نظر اول اینطور به نظر برسد که خط فارسی برای این صدا در آغاز کلماتی مثل اردک، امروز، آزادی و… هیچ معادل نوشتاری ندارد. اما اینطور نیست. الف به تنهایی نمایندۀ واج ʔ است و آنچه نمود نوشتاری ندارد، درواقع مصوتهای /a/ /e/ /o هستند که تلفظ میشوند ولی نوشتن آنها در بالا و پایین الف اختیاری است. در مورد سه مصوت دیگر / ȃ/ /i/ /u/ در آغاز کلمه، نمودهای نوشتاری به ترتیب واو، یا و علامت آکولاد بالای الف هستند.
بنابراین الف در خط فارسی دو نقش دارد: ۱) نمایندۀ مصوت ȃ در صورتی که به حرف قبل از خود بچسبد، مثلاً در کلمۀ باد، ۲) نمایندۀ صامت ʔ در صورتی که به حرف قبل از خود نچسبد، یا در آغاز کلمه بیاید، مثلاً در کلمۀ اَسب /ʔasb /.
این مقدمه نشان میدهد که جاسازی الف در میان کلمه و واژه بست، جاسازی یک صامت اضافی ( یعنی واج ʔ) و تحمیل صدایی به نوشتار یک کلمه است که درگفتار آن کلمه نیست.
اما همانطور که میدانیم الف – ʔ در نقش واج میانجی در خط فارسی قدمت زیادی دارد. در مقدمۀ دوم به تفاوت این سنت با ابداع جدید میپردازیم.
مقدمۀ دوم: الف در نقش واج میانجی
حرف الف که همانطور که گفته شد نمایندۀ صدای/ ʔ/ در زبان فارسی است، به طور سنتی نقش صامت میانجی را بازی کرده است. اما باید توجه کرد که الف را درجایی در نقش میانجی میبینیم که در زبان گفتار هم، در همانجا، آوای ʔ به طور طبیعی و با پیروی از الگوی طبیعی واجی- آوایی زبان فارسی نقش واج میانجی را بازی میکند. در واقع قدمای فارسیزبان ما این پدیدۀ آوایی را در خط هم به درستی و با حرف الف نشان دادهاند. اما این پدیدۀ آوایی دقیقاً چیست؟
یک قاعدۀ آوایی در فارسی استاندارد این است که هیچگاه دو مصوت پشت سرهم تلفظ نمیشوند. هرگاه یکی از شش مصوت فارسی در کنار یکی دیگر قرار بگیرد به طور طبیعی یک صامت میانجی که اغلب / y / یا /ʔ / (و در فارسی قدیم گاهی /g/ بوده است) میان دو مصوت قرار میگیرد و تلفظ را طبیعی و فارسی میکند (مثالهای ۳ و ۴).
مثلاً واژۀ اردک را در نظر بگیرید. فارسیزبانان آن به صورت /ordak/ تلفظ نمیکنند، چون در فارسی هیچ کلمهای با مصوت آغاز نمیشود و حتماً یک صامت آغازین برای آن لازم است. بنابراین ما این کلمه را به صورت /ʔordak / تلفظ میکنیم. ممکن است در نظر اول اینطور به نظر برسد که خط فارسی برای این صدا در آغاز کلماتی مثل اردک، امروز، آزادی و… هیچ معادل نوشتاری ندارد. اما اینطور نیست. الف به تنهایی نمایندۀ واج ʔ است و آنچه نمود نوشتاری ندارد، درواقع مصوتهای /a/ /e/ /o هستند که تلفظ میشوند ولی نوشتن آنها در بالا و پایین الف اختیاری است
۳) خانهات (خانۀ تو) xȃne -ʔ-at در اینجا واج میانجی ʔ بین دو مصوت /e/ و /a/ قرار گرفته است و به همین دلیل اجداد ما لازم دانستهاند به جای خانهم در قیاس با کتابم بنویسند خانهام و الفی را که نمایندۀ صدای ʔ در گفتار است در نوشتار هم نشان بدهند.
۴) دانشجویی؟ ( دانشجو هستی؟) daneʃju-y-i در اینجا واج میانجی /y/ همان نقش را بازی کرده است و باز میبینیم که نمود نوشتاری دارد.
مقدمۀ دوم تأیید میکند که الف در خط فارسی از دیرباز و با بسامد بالایی نمایندۀ یک صامت است. و همچنین نشان میدهد که الف میان اسم (مثلاً خانه) و واژهبست ضمیر ملکی (مثلاً ـَت) برای تزئین و قشنگنویسی و جدانویسی تعبیه نشده است، بلکه همانطور که گفته شد برای نزدیک کردن آنچه نوشته میشود به آنچه تلفظ میشود، گذاشته شده است.
آنچه در مغز و در حین خواندن رخ میدهد:
حرف الف که یک خط صاف و ساده است، اگر به حرف قبل از خود نچسبد، در بخش پردازشگر تصویری مغز فارسیزبان، یک صامت را فعال میکند که صامت /ʔ/ است. درست همانطور که دیدن پ بخش آوایی و کیفیت صوتی صدای پ را در مغز انسان فارسیزبان فعال میکند. حال اگر به جای کتابم بنویسیم کتابام و تصور کنیم به این ترتیب فرم نوشتاری کتاب را نجات دادهایم و از زشت شدن و غریب چهره شدن این واژه جلوگیری کردهایم، باید این را هم بدانیم که درعوض یک زلزلۀ نیمه قوی در نظام صامت و مصوت فارسی و طریقۀ تلفظ آن ایجاد کردهایم و از عواقب این زلزله یکی این است که سرعت طبیعی تحریک پردازشگر آوایی در ذهن را کاهش دادهایم. چون فارسی زبانان، طبق قاعدۀ سنتی خط فارسی که از آغاز قرن سوم و چهارم تا کنون استفاده شده است، کتابام را به صورت /ketab-ʔ-am/ تلفظ میکنند. یعنی بدون آنکه مشکلی در تلفظ b و a به صورت متوالی وجود داشته باشد و بدون نیاز به واج میانجی، ما آن را به b-ʔ-a تبدیل کردهایم. ممکن است گفته شود، این ابداع یک عادت ذهنی جدید ایجاد میکند و به مرورزمان، سرعت درک کلمه برای ذهن فارسیزبان به سرعت اصلی خود برمیگردد و از این لحاظ مشکل بزرگی ایجاد نشده است. پاسخ این است که اینطور نیست. چون صدای الف در جاهای دیگر با نقش قدیمی خود حضور دارد و نمیتوان یک جا آن را خواند و یک جای دیگر آن را در حین خواندن ندیده گرفت. مخصوصاً که بسامد استفاده از الف که نمود ʔ داشته باشد، در خط فارسی بسیار بالاست.
فارسی زبان با دیدن درختات، کیفامان، اتاقاش و پدربزرگاتان مدام باید سعی کند آن الف مزاحم را نادیده بگیرد و به درک عبارت بپردازد.
مدافعان ممکن است استدلال کنند که وجود حرفی در نوشتار که تلفظ نمیشود، پدیدۀ غریبی نیست و مثلاً در کلمات خواهر و خواب و خواهش شاهد یک واو هستیم که در گفتار جایی ندارد. یا مثلاً در خط انگلیسی know و knife را داریم با حرف k در آغاز کلمه که تلفظ نمیشود. پاسخ این است که واو در کلمات فارسی فوق یا k در کلمات انگلیسی بقایای دورانی از زبان هستند که این آواها تلفظ میشده ولی در طول تاریخ، زبان تغییر کرده و آن آوا از کلمات حذف شده است. در حالیکه نمود آوای از بین رفته در خط باقی مانده است. بنابراین کسی یا کسانی از روی سلیقه شخصی و برای زیباکردن خط این آواها را به خط اضافه نکردهاند، بلکه بقایای تاریخی یک تغییر زبانیاند و شاید در آینده با روند نزدیکی خط و زبان از بین بروند. نکتۀ مهم دیگر این است که بسامد موارد فوق بسیار بسیار پایین است.
اغلب، وقتی تعداد مردمانی که زبان را درشکل نوشتاریاش استفاده میکنند، در یک جامعۀ زبانی زیاد شود، به طور طبیعی خط دستخوش تغییراتی به نفع گفتار میشود. مثلاً این روزها شکل «بلخره» به جای «بالاخره» زیاد استفاده میشود. گرچه امروز وجود آن در نوشته نشانۀ کمسوادی یا شتابزدگی یا شلختگی است، اما چون یک تغییر به نفع گفتار است، احتمال اینکه در آینده گونۀ «بالاخره» به نفع «بلخره» کنار برود، احتمال بعیدی نیست
وضعیت بدتر
همانطور که پیش از این گفته شد، هدف کسانی که الف میانجی را بدون توجه به طبیعت خط و رابطهاش با زبان، صرفاً به دلیل علاقه به جدانویسی وارد خط فارسی کردند، این بود که از چسبیدن واژهبستها به کلمات جلوگیری کنند و شکل اولیۀ کلمه را در نوشتار حفظ کنند. اما گویا همانها یا شاید عدۀ دیگری، حتی این هدف اولیه را هم فراموش کردند. آنها افراط را به جایی رساندند که حتی بعد از کلماتی که به خاطر طبیعت نوشتاریشان – یعنی به دلیل اینکه به یکی از حروف د ذ ر ز ژ و ختم میشوند – اصلا و به طور طبیعی امکان چسبیدن به شناسه و ضمیرملکی را نداشتهاند، بازهم بدون هیچ دلیل و توجیهی همچنان به کاشتن آن الف کذایی مشغولند و میبینیم به جای «سرم درد میکند»، مینویسند: «سرام درد میکند». یا به جای «خواهرم را دیدم »مینویسند «خواهرام را دیدم». و در بسیاری موارد این شبهه را به وجود میآورند که شاید این الف جایگزین «ها»ی جمع در گونۀ گفتاری فارسی است و مثلاً منظور نویسنده دیدن خواهرهایش بوده است.
یک مشاهدۀ دیگر که تأیید دیگری بر نادرستی استفاده از الف در کاربردهای فوق است، این است که گاهی در یادداشتهای بسیار جدی اصحاب نظریه و اندیشه میبینیم که مثلاً نویسنده متن را با «کاراش پیش نمیرفت» و «روزات چطور بود؟» آغاز میکند و به «حقیقتاش» میرسد ولی از اواسط متن که نویسنده فرم را فراموش کرده و بیشتر در بند انتقال مفهوم است یکباره خبری از آن الف های میانجی نیست. گویا ذهن نویسنده از قیدی غیرطبیعی که به خود تحمیل کرده بود، رها شده و حالا طبیعیتر مینویسد. زیرا همانطور که قبلا گفته شد این الف که نمایندۀ واج /ʔ/ است، آوای خود را به هرحال تحمیل میکند و نمیتوان آن را نخواند و رد شد. به خوانندۀ این متن توصیه میکنم به طور تصادفی یک متن طولانیتر از ۳ پاراگراف را از فیسبوک انتخاب کرده و صحت این گفته را بیازماید.
سخن پایان
درست است که خط هیچگاه به طور تمام و کمال بازنمود گفتار نیست و همیشه ناکارآمدیهایی در آن مشاهده میشود، اما تغییر رسمالخط باید در جهت پر کردن این اختلاف برآید نه اینکه اختلاف جدیدی میان خط و گفتار ایجاد کند. به نظر میرسد موضوع اضافه کردن الف میان اسم و شناسۀ ملکی یا پیش از شکل کوتاه شدۀ فعل بودن، تغییری در خلاف جهت فوق است.
اغلب، وقتی تعداد مردمانی که زبان را درشکل نوشتاریاش استفاده میکنند، در یک جامعۀ زبانی زیاد شود، به طور طبیعی خط دستخوش تغییراتی به نفع گفتار میشود. مثلاً این روزها شکل «بلخره» به جای «بالاخره» زیاد استفاده میشود. گرچه امروز وجود آن در نوشته نشانۀ کمسوادی یا شتابزدگی یا شلختگی است، اما چون یک تغییر به نفع گفتار است، احتمال اینکه در آینده گونۀ «بالاخره» به نفع «بلخره» کنار برود، احتمال بعیدی نیست. همانطور که در پنجاه سال گذشته گونۀ «بالـأخره» (با علامت همزه بالای الف) به نفع گونۀ بی همزۀ آن کنار رفت، دقیقاً به این دلیل که واج ʔ از گفتار این کلمه حذف شد. این نوع تغییرات چه دوست داشته باشیم و چه نه، چون به طور طبیعی و در راستای نزدیک کردن خط به گفتار اتفاق میافتند، قابل دفاعند. اما همانطور که سعی کردم در این یادداشت نشان بدهم افزودن یک صامت درجایی که در گفتار حضور ندارد، خط را از رسایی و کارآمدی دورتر میکند، و جریان درک مطلب را با سکتههای ریز مواجه میکند.
به نظرم کل این مشکلات به استفاده لجوجانه وغیر منطقی از افبای عربی برمی گردد. من با عرب ها و زبان عربی مشکلی ندارم. فقط خط عربی مناسب زبان فارسی مخصوصا با تنوع لهجه ای فراوان آن نیست. مشکل اصلی رسم وخط فارسی حذف کلیه ی لهجه های فارسی است مثلا مگر با تلاشی صعب یک نویسنده اصفهانی یا جنوبی یا ترک می تواند لهجه اش را که جزئی از هویت فرهنگی اوست حفظ کند. نکته ی دوم بررسی جزء به جزء مشکلات رسم خط فارسی است که متأسفانه گمان نمی کنم راه به جایی ببرد. از آنجا که زبان فارسی فرهنگستانی که متولی همسان سازی رسم الخط فارسی باشد راندارد. می ماند نوشتن کتاب هایی ریشه ای در چگونگی رسم الخط فارسی به گونه ای دقیق و با در نظر گرفتن کلیت ساختار زبان فارسی نوشته ونقد بی پیشداوی تنها کتابی که من در این زمینه می شناسم کتابیست از دکتر میرشمس الدین ادیب سلطانی چاپ انتشارات امیرکبیر. اما حتا اگر ده ها کتاب با همین کیفیت بالا هم چاپ شود بعید می دانم بدون مرجعی قانون گذار زبان فارسی رسم الخطی دقیق و همه گیر مثل زبان آلمانی یا انگلیسی داشته باشد جالب است که زبان اسپانیایی هم که زبان هم کشور اسپانیا و هم نیمه ای ازیک قاره وزبان دوم امریکاست از این معضل به شدت رنج می برد. در باقی موارد نویسنده این یاداشت نکته های خوبی را گوشزد کرده اند اما حتا در آلمانی که یکی از دقیقترین زبان هایی است که می شناسم زبان نوشتار وگفتار مگر به میل نویسنده ای خاص متفاوت است.
بهتر است صرف فعل استن ( ام ـ ای ـ آ ـ یا است ـ ایم ـ اید ـ اند ) را جدا نوشت مانند من ام به چای منم یا در شاد ایم به جای شادیم
متشکرم. یادداشتتان بسیار منطقی و مستدل است. اگر اصرار بر جدا نوشتن پی چسبها باشد، میتوان آنها را جدا اما بدون فاصله (با استفاده از کلید pseudo-distance) نوشت.
از خواننده یاداشتم به دلیل چند اشتباه تایپی ودیگرها ودیگرها عذر میخواهم اما به گمانم کلیت نظرم قابل فهم باشد.
درود. ما در حال کار بر روی یک پروژه غلط یاب فارسی هستیم. آیا این امکان وجود دارد که بتوانیم از نظریات شما استفاده کنیم.
پروژه لیلک را در آدرس زیر پیدا کنید:
https://github.com/m-o-s-t-a-f-a/lilak