skip to Main Content
حق مالکیت معنوی، یا سرابی فریبنده؟*
اقتصاد فرهنگ

حق مالکیت معنوی، یا سرابی فریبنده؟*

ریچارد متیو استالمن معروف به آر‌ام‌اس یک آمریکایی طرفدار آزادی نرم‌افزار و برنامه‌نویس کامپیوتر است. در سپتامبر سال ۱۹۸۳، او پروژه گنو را برای ساخت یک سیستم‌عامل کاملاً آزاد شبه‌یونیکس آغاز کرد و مدیریت و معماری این پروژه را عهده‌دار شد. با آغار پروژه گنو، او نخستین قدم را در جنبش نرم‌افزار آزاد برداشت و در اکتبر سال ۱۹۸۵ بنیاد نرم‌افزار آزاد را تأسیس کرد. استالمن در استفاده از مفهوم کپی‌لفت (در برابر مفهوم کپی رایت) پیش‌قدم شد. او نویسنده اصلی چندین مجوز کپی‌لفت، از جمله جی‌پی‌ال است؛ مجوزی که بیشترین استفاده را در بین مجوزهای نرم‌افزار آزاد دارد. از اواسط دهه‌ی ۱۹۹۰، او اکثر وقت خود را برای دفاع از جنبش نرم‌افزار آزاد گذاشته‌است. همچنین او همیشه در حال مبارزه با حق امتیاز نرم‌افزار و چیزهایی که او در قانون کپی‌رایت اضافی می‌بیند، است. او تعدادی از نرم‌افزارهایی را که به طور گسترده استفاده می‌شوند گسترش داده‌است؛ نظیر ایمکس اصلی، مجموعه کامپایلرهای گنو و اشکال‌یاب گنو. او همچنین در سال ۱۹۸۹ برای متحد کردن توسعه‌دهنگان نرم‌افزار آزاد و همین‌طور نرم‌افزار مالکیتی برای مبارزه علیه پتنت‌های نرم‌افزاری و گسترش محدوده کپی‌رایت، سازمان اتحاد برای آزادی برنامه نویسی را تأسیس کرد.

بسیار معمول شده است که کپی​رایت (۱)، پتنت(۲) و علامت تجاری(۳) را -سه مفهوم متفاوت و جدا از هم که مشمول سه قانون متفاوت و مجزا می​شوند- به همراه دوجین از قوانین دیگر در یک قوطی بریزند و به آن «حق مالکیت معنوی» بگویند. این عبارتِ گمراه​‌کننده و مبهم، تصادفی شایع نشده، بله توسط شرکت​هایی که از این ابهام سود می​برند ترویج داده شده است و بهترین راه برای گیر نیفتادن در این ابهام، خودداریِ کامل از به کار بردنِ آن است.

طبق گفته‌ پرفسور مارک لملی، استاد کنونی دانشکده حقوق دانشگاه استنفورد، استفاده عمومی از عبارت «مالکیت معنوی» از ۱۹۶۷، یعنی سالی که سازمان جهانی مالکیت معنوی پدید آمد (این سازمان از زیرمجموعه‌های سازمان ملل است، اما در واقع تنها از منافع دارندگان کپی​رایت، پتنت و علامت تجاری دفاع می​کند)، مرسوم شد اما این اصطلاح تنها در سال‌های اخیر است که رایج شده و استفاده گسترده از آن مربوط به سال ۱۹۹۰ است. (این عکس را ببینید)

دیدن پیشداوری موجود در این عبارت دشوار نیست؛ این عبارت می​گوید کپی​رایت، پتنت و علامت تجاری از طریق قیاس با حق مالکیت بر اموال و اشیاء فیزیکی  قابل شناخت و بررسی است. (این قیاس کاملاً در تضاد با فلسفه حقوقی قانون کپی​رایت، پتنت و علامت تجاری است اما تنها یک متخصص متوجه آن می‌شود) این قوانین در واقع چندان شبیه به قوانین حقوق مالکیت نیستند، اما استفاده از عبارت «مالکیت معنوی» سبب می​شود تا قانون‌گذار آن را بیشتر و بیشتر به مالکیت مادی شبیه سازد؛ و از آن جا که این شبیه​سازی در راستای اهداف شرکت​هایی است که از کپی​رایت، پتنت و علامت تجاری قدرت می​گیرند، پیشداوری موجود در تعریف «مالکیت معنوی»  را می‌توان در راستای حمایت از آن​ها دانست.

پیش‌داوری موجود در این عبارت برای رد استفاده از آن کافی است، و به کرّات شده است که مردم از من می​خواهند یک نام دیگر یا یک دسته کلی برای آن پیشنهاد کنم و یا جایگزین​های خودشان را پیشنهاد می​دهند (غالباً به شوخی). پیشنهادها شامل «امتیازِ انحصاریِ تحمیلی» و « «انحصار قانونا اجباری دولتی» است. برخی نیز «رژیم​هایِ حقوقِ انحصاری» را پیشنهاد می​دهند اما حق نامیدنِ این محدودیت​ها خود مساله‌ای تناقض‌آمیز استبه کار بردن یک نام دیگر جلوی مشکل اساسی​تر یعنی تعمیم بیش از حد را نمی‌گیرد. چیز جامعی تحت عنوان مالکیت معنوی وجود ندارد؛ این یک سراب است. تنها دلیلی که باعث می​شود مردم تصور کنند این عبارت برای توصیف مجموعه‌ای منسجم و به هم پیوسته معنادار است استفاده گسترده از آن است که باعث گمراهی آنان در مراجعه به قوانین مربوط می​شود.

برخی از این پیشنهادها شاید نسبت به مالکیت معنوی بهتر باشند، اما جایگزین کردن «مالکیت معنوی» با یک عبارت دیگر خود اشتباه است. به کار بردن یک نام دیگر جلوی مشکل اساسی​تر یعنی تعمیم بیش از حد را نمی‌گیرد. چیز جامعی تحت عنوان مالکیت معنوی وجود ندارد؛ این یک سراب است. تنها دلیلی که باعث می​شود مردم تصور کنند این عبارت برای توصیف مجموعه‌ای منسجم و به هم پیوسته معنادار است استفادۀ گسترده از آن است که باعث گمراهی آنان در مراجعه به قوانین مربوط می​شود.

عبارت «مالکیت معنوی» در بهترین حالت یک ظرف برای زدن قوانین بی​ربط تنگ همدیگر است. آن​ها که درس وکالت نخوانده​‌اند ‌‌وقتی می​‌شنوند یک عبارت برای مجموعه​‌ا‌ی از قوانین مختلف به کار برده می​‌شود فرض می‌​کنند که این​ها همه از یک اصل پیروی ‌می‌​کنند و کارکردهای مشابهی دارند.

از این اشتباه​تر نمی​شود. این قوانین اساساً جدا از هم وضع شده​اند، متفاوت از هم رشد یافته​اند، حوزه​های متفاوتی را شامل می​شوند، اصول متفاوتی دارند و درگیر مسائل متفاوتی در سیاست‌گذاری می​شوند.

به عنوان مثال قانون کپی​رایت برای حمایت از نویسندگی و هنر وضع شد و شامل جزئیات نشر اثر بود، قانون پتنت برای نشر عمومی ایده​های سودمند بود و برای منتشرکننده​اش موقتاً حقی انحصاری بر روی آن ایده ایجاد می​کرد؛ انحصاری که گاهی به بهایش می‌ارزید و گاهی نه.

قانونِ علامت تجاری آشکارا برای ترغیب برخی رویکردهای خاص وضع نشد، بلکه تنها برای آن بود که خریدار بداند چه چیزی می​خرد. اگرچه قانون‌گذار تحت تأثیر عبارت «مالکیت معنوی» آن را نیز به طرحی بدل ساخت که انگیزه بازاریابی شد. و این تنها سه قانون از مجموعه قوانینی است که «مالکیت معنوی» به آن​ها ارجاع داده می​شود.تمامی اظهاراتی که تحت عنوان «مالکیت معنوی» با آن روبرو می​شوید عملاً نادرست هستند.

از آن جا که این قوانین مستقل از یکدیگر به وجود آمده و تکامل یافته​اند، در تمام جزئیات نیز با یکدیگر متفاوتند؛ همان‌گونه که فلسفه وجودی و شیوه​‌هایشان متفاوت است. بنابراین اگر برخی از حقایق را پیرامون قانون کپی​رایت بدانید، عاقلانه است که فرض کنید قوانین مربوط به پتنت متفاوت هستند و این فرض به ندرت اشتباه از آب درخواهد آمد.

همچنین بخوانید:  «دست نامرئی» مافیای گوشت بر گلوی مردم

تمامی اظهاراتی که تحت عنوان «مالکیت معنوی» با آن روبرو می​شوید عملاً نادرست هستند.

به عنوان مثال حتماً شنیده‌​اید که مقصود از آن، حمایت از ابداعات است؛ در حالی که این قضیه تنها شامل قانون پتنت و احتمالاً انحصار گونه‌​های جدید گیاهی(۴) می‌شود. قانون کپی​رایت اما به ابداعات کاری ندارد، یک آهنگ پاپ یا یک رمان،  کپی​رایت دارد حتی اگر هیچ ابداعی نداشته باشد. قانون علامت تجاری کاری به ابداعات ندارد، اگر من یک مغازه چای‌​فروشی راه بیندازم و آن را «چایِ آر.ام.اس» بنامم، یک علامت تجاری است حتی اگر همان چای را بفروشم که همه جای دیگر به همان روش می‌​فروشند. اسرارِ تجاری کاری به ابداع ندارد، فهرست مشتریان چای من یک راز تجاری است که هیچ دخلی به ابداع ندارد.

همچنین حتماً حرف‌هایی شنیده‌​اید مبنی بر اینکه مسئله «مالکیت معنوی» خلاقیت و آفرینش است، اما این گفته حقیقتاً تنها در مورد کپی​رایت صدق می‌​کند. چیزی بیش از خلاقیت نیاز است تا یک اختراع قابل ثبت (پتنت) باشد. علامت تجاری و اسرار تجاری هیچ نیازی به خلاقیت ندارند، در نام «چای آر.ام.اس» هیچ خلاقیتی وجود ندارد، همچنین در فهرست مشتریان چایی من.

مردم غالباً از عبارت «مالکیت معنوی» استفاده می‌کنند، در حالی که واقعاً معنایی بزرگ​تر یا کوچک​تر را در ذهن دارند. به عنوان مثال کشورهای ثروتمند به منظور چپاول مالی معمولاً قوانین غیرمنصفانه‌​ای را بر کشورهای فقیر تحمیل می​‌کنند. بخشی از قوانین در زمره‌ همان قوانینی هستند که به آنها به اصطلاح قوانین مالکیت معنوی گفته می‌شود. با این حال منتقدان امر هم غالباً از این عبارت استفاده می‌​کنند زیرا به یک عبارت آشنا تبدیل شده است. اما آنها هم با به کار بردن این عبارت، ماهیت مشکل را مخدوش می‌کنند. بهتر است به جای آن عبارت دقیقی مثل استعمار قانونی» به کار برده شود تا مشکل اصلی نمایان‌ شود.

تنها عوام​الناس نیستند که با این عبارت گمراه شد‌ه‌​اند، حتی اساتید حقوق نیز گول ظاهر فریبنده عبارت «مالکیت معنوی» را می​‌خو‌رند و اظهارات کلی​‌ای بیان می​‌کنند که با حقایقی که می‌​دانند در تضاد است. برای مثال یک استاد دانشگاه در سال ۲۰۰۶ نوشته است:

برخلاف نسلی که اکنون در سازمان جهانی مالکیت معنوی مشغول به کار است، تدوین​کنندگان قانون اساسی آمریکا نگرشی رقابتی و نظام​‌مند به مالکیت معنوی داشته​‌ا‌ند. آن​ها می‌​دانستند که حقوق ممکن است ضروری باشد، اما… دست کنگره را بستند و قدرتش را به طرق گوناگونی محدود کردند.

این گفته به قانون اساسی آمریکا، اصل اول، بخش هشت، شماره هشت(۵) اشاره می‌کند که به کپی​رایت و پتنت تصریح دارد اما هیچ نشانی از علامت تجاری، اسرار تجاری یا قوانین دیگر ندارد. عبارت «مالکیت معنوی» سبب شده است که این استاد به ورطه یک کلی​گوییِ نادرست بیافتد.عبارت «مالکیت معنوی» همچنین زمینه تصوری ساده​‌ا‌ندیشانه را فراهم می‌‌کند. این عبارت سبب می‌شود مردم بر اشتراکات ناچیزی که این قوانین در فرم با همدیگر دارند تمرکز کنند (این که مزیتی موهوم را برای گروه‌​های خاصی ایجاد می​‌کنند) و جزئیاتی که هر قانون را شکل می​‌د‌هد نادیده بگیرند؛ یعنی محدودیت​‌های مخصوصی که هر قانون در عرصه عمومی به وجود می‌آورد، و عواقب آن. تمرکز ساده​‌ا‌ندیشانه بر فرم، باعث می‌​شود که تنها بُعد اقتصادی این مشکلات را ببینیم.

عبارت «مالکیت معنوی» همچنین زمینه تصوری ساده​‌ا‌ندیشانه را فراهم می‌​کند. این عبارت سبب می‌شود مردم بر اشتراکات ناچیزی که این قوانین در فرم با همدیگر دارند تمرکز کنند (این که مزیتی موهوم را برای گروه‌​های خاصی ایجاد می​‌کنند) و جزئیاتی که هر قانون را شکل می​‌د‌هد نادیده بگیرند؛ یعنی محدودیت​‌های مخصوصی که هر قانون در عرصه عمومی به وجود می‌آورد، و عواقب آن. تمرکز ساده​‌ا‌ندیشانه بر فرم، باعث می‌​شود که تنها بُعد اقتصادی این مشکلات را ببینیم.

اقتصاد این​جا نیز، چنان که معمول است، چون محملی برای فرضیات اثبات​ نشده عمل می‌​کند. محملی که عبارت است از فرضیاتی درباره ارزش، مثل این که مقدار تولید مهم است در حالی که آزادی و شیوه زیست نه؛ و یا فرضیاتی درباره عالم  واقع، که در عمل غالباً اشتباهند، مثل اینکه کپی​رایت در موسیقی از موسیقی​دان حمایت می​کند یا پتنت در دارو باعث می‌شود تحقیقات حیاتی به نتیجه برسند.

یک مشکل دیگر این است که استفاده از «مالکیت معنوی» با معنایی  بسیط، عملا باعث می‌​شود که مسائل خاص هر قانون به چشم نیاید. این مسائل هر کدام به جزئیات یک قانون خاص ارتباط دارند، مشخصا همان چیزی که با استفاده از عبارت کلی «مالکیت معنوی» نادیده گرفته می‌شود. مثلاً یک مسئله مرتبط با قانون کپی​رایت این است که هم​رسانیِ موسیقی قانونی است یا خیر، قانون پتنت هیچ کاری به این ندارد. قانون پتنت به مسائلی نظیر این  مربوط می‌شود که آیا یک کشور فقیر می‌تواند یک داروی حیاتی را تولید کند و به قیمت ارزان بفروشد تا منجر به نجات جان انسان​ها شود یا خیر، کما اینکه قانون کپی​رایت نیز کاری به این مسئله ندارد.

همچنین بخوانید:  هزینه یک شب یلدای «معمولی» حدود ۱۲۰ هزار تومان

هیچ کدام از این مسائل در ذات خود صرفاً اقتصادی نیستند و جنبه‌های غیراقتصادی​شان نیز بسیار متفاوت است. استفاده از تعمیم‌های سطحی اقتصادی به عنوان اساس سنجش آنها باعث می‌شود تا تفاوت​ها را نادیده بگیریم. قرار دادن دو قانون در قوطی «مالکیت معنوی» مانع از داشتن دیدی روشن نسبت به هر کدام از آن دو قانون می​شود.

بنابراین هر عقیده​‌ا‌ی پیرامون «مسائل مالکیت معنوی» و هر تعمیمی درباره این دسته فرضی قطعاً ابلهانه است. اگر تصور کنید تمام این قوانین درگیر یک مسئله​‌اند یعنی تصمیم گرفته​‌ا‌ید از میان مشتی کلی​گوییِ در هم، که هیچ کدام هم به‌دردبخور نیستند، یکی را به عنوان عقیده خودتان انتخاب کنید.

اگر می​‌خواهید دید روشنی پیرامون مسائل قانون پتنت یا کپی​رایت یا علامت تجاری یا هر قانون دیگری داشته باشید، قدم اول آن است که ایده یک کاسه کردن آن​ها را فراموش کنید و با هر کدام به مثابه یک موضوع مجزا روبرو شوید. قدم دوم نیز آن است که مفهوم مضیّق و ساده​انگارا‌نه‌​ای را که عبارت «مالکیت معنوی» به ذهن متبادر می‌کند، نپذیرید و تمام این مسائل را کاملاً مجزا ببینید، آن وقت شانس این را دارید که هر کدام از آنها را به درستی بررسی کنید.

در مورد اصلاح سازمان جهانی مالکیت معنوی اینجا پیشنهادی را مطرح کرده​ام پیرامون تغییر نام و ماهیت آن سازمان.

همچنین بنگرید به تاریخچۀ عجیب کمونگستان (فروپاشی عبارت “مالکیت معنوی”)

منبع: https://www.gnu.org/philosophy/not-ipr.html


پی‌نوشت مترجم:

*از آن​جا که بسیاری از لغات این حوزه هنوز برگردان مرسومی ندارد و هم از این جهت که هرکدام معانی مشخص و دقیقی دارند به جز یکی دو مورد مثل «تردمارک» که معادل «علامت تجاریِ» آن مرسوم است، در بقیه موارد از معادل فارسی استفاده نشده است. حقوق مالکیت معنوی به حقوق مالکیت فکری نیز ترجمه می​شود اما همان گونه که در مقاله نیز اشاره شد چون برخی موضوعات این رشته الزاماً در اثر تفکر و اندیشه ایجاد نمی​گردند (نمونه بارزش حق کسب و پیشه است) ترجمۀ مالکیت معنوی مناسب​تر به نظر می​رسد، به هر حال واژه معنوی اینجا صرفاً ناظر بر این است که متعلق حق، مادی نیست.

۱- کپی​رایت در فارسی به حق مؤلف ترجمه شده است و در تعریف آن می​توان گفت مالکیت ادبی و هنری، حق پدیدآورندۀ آثار ادبی و هنری و علمی در نامیده شدن اثر به نام او و نیز حق انحصاری او در تکثیر، تولید، عرضه، اجرا و بهره​برداری از اثر خود است. (مریم​​السادات آموزگار، آثار حقوقی عضویت ایران در سازمان تجارت جهانی در خصوص حق مؤلف، پایان​نامه دکتری، دانشکده حقوق دانشگاه تهران، ص ۱۳)

۲- اختراع ایده​ای است که واجد شرایط سه​گانۀ اختراع باشد. (جدید بودن، گام ابتکاری و کاربرد صنعتی داشتن.) وقتی صحّت این شرایط توسط مرجع رسمی تأیید شود، حق اختراع یا پتنت به وجود می​آید، یعنی حق ناشی از اختراع ثبت​شده. باید توجه داشت که پتنت، مجوز تولید محصول با استفاده از اختراع نیست، بلکه تنها دیگران را از تولید آن باز می​دارد. لذا مخترع برای تولید محصول از اختراع بایستی شرایط لازم را طی کند. (مخترع کیست؟ اختراع چیست؟ دکتر طاهر حبیب​زاده)

۳- “هرگونه علامت یا ترکیبی از علامت‌ها که بتواند کالاها یا خدمات یک فعالیت را از کالاها و یا خدمات فعالیت‌های دیگر متمایز گرداند علامت تجاری به شمار خواهد آمد”. ماده ۱۵، موافقت​نامه تریپس

۴- plant variety monopolies: گونه‌های جدید گیاهی، در حوزۀ کشاورزی در کنار گونه‌های جدیدی که از طریق پیوند و یا مهندسی ژنتیک تولید می‌شود، به پیوندزننده یا تولیدکننده حقوقی تعلق می‌گیرد و تولید محصول تا مدت خاصی در انحصار او قرار دارد.

۵- “کنگره در موارد ذیل دارای اختیار است: … تشویق پیشرفت علم و هنرهای سودمند از راه حفظ حق انحصاری برای تألیفات و اختراعات نویسندگان و مخترعان برای مدت زمان محدود.”

 

 

یک نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Back To Top
🌗