تخریب مسکن مهر به معنی ناتوانی دولت در ساخت مسکن مناسب نیست بلکه بهمعنی فساد در اجرای سیاستهای مسکن برای کمدرآمدهاست و روند ساختوساز بخش خصوصی نه تنها لزوماً منجر به ساخت ساختمانهای مستحکمتری نمیشود بلکه مسکن را به کالایی تبدیل میکند که رشد قیمت ناشی از آن دسترسی به مسکن را به یک آرزوی محال تبدیل میکند.
زلزلههای ایران به زمینهای برای تصویب قوانینی مبدل شد که نتیجه آن ایجاد فرصتهای رانتجویی برای برخی از ارکان مرتبط با ساخت و ساز بود. یکی از سازمانهای اصلی مرتبط با ساخت و ساز یعنی سازمان نظام مهندسی از مسیر اصلی خود خارج شد و به سمت کسب و کار سوق پیدا کرده تا جایی که کارشناسان، این سازمان را به «بنگاه تجاری» تشبیه میکنند.
تنها چیزی که همه از آن اطمینان دارند «احتمال وقوع یک فاجعه» است. هیچ شهر و روستایی در ایران آمادگی زلزله را ندارد و در میان آنها وضعیت تهران از همه ترسناکتر است. ۸۰۰ هزار نفر کشته در اولین ساعت زلزله، دو برابر کشتههای ۸ سال جنگ فقط در یک لحظه.
تهران یک روز بعد از زلزله سهشنبه شب فیروزکوه، روز آرامی را میگذراند. تهرانیها دیشب را با خبرهای زلزله ۴/۶ ریشتری در عمق ١٠ کیلومتری فیروزکوه گذراندهاند، بعضیها از تکانهای آن به خود لرزیدهاند و خیلیها درباره آن جوک ساخته و با آن شوخی کردهاند. بعد از گذشتن ١٢ ساعت از زلزله اما، خیابانهای تهران همان شور روزهای قبل را دارد و مردمش آرام از کنار هم میگذرند. بیخیالی، دوباره حکمفرماست.
زلزلهی مرداد که ایلام را شخم زد، خوب و بد را ریخت روی دایره تا مردم جسم و جان خانههایشان را بیواسطهی نگاه بنگاهی ببینند و بفهمند که چه سقفی برایشان سرپناه بوده. حالا در کوچهپسکوچههای آبدانان که راه میروی، کارنامهی خانههای قدیمی شهر در دست راستشان است و کارنامهی مسکن مهر در دست چپ. روز زلزله، مردم با بهت به ترک خانهها، فروریختن سقفها، شکستن شیشهها و افتادن پنجرهها خیره مانده بودند و امروز در تلاش خانهای هستند که اندک خواستههایشان را برآورده کند.